كاربرد مدل جنبش اجتماعي، انقلاب رنگي و انقلاب فرارنگي(2)

عرضه يا انطباق حوادث پس از انتخابات دهم برمعيارها، مؤلفه ها و يا ويژگيهاي سازنده و دروني جنبشهاي اجتماعي و انقلابي رنگي،راهي را براي اثبات وقوع يا عدم وقوع جنبش اجتماعي و يا انقلاب رنگي درچند ماه اخير،...
پنجشنبه، 5 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
كاربرد مدل جنبش اجتماعي، انقلاب رنگي و انقلاب فرارنگي(2)

كاربرد مدل جنبش اجتماعي، انقلاب رنگي و انقلاب فرارنگي(2)
كاربرد مدل جنبش اجتماعي، انقلاب رنگي و انقلاب فرارنگي(2)


 

نويسنده:مرتضي شيرودي*




 
در تحليل حوادث پس از انتخابات دهم رياست جمهوري در ايران
انطباق سنجي حوادث پس از انتخابات با معيار جنبش هاي اجتماعي و انقلابي رنگي
عرضه يا انطباق حوادث پس از انتخابات دهم برمعيارها، مؤلفه ها و يا ويژگيهاي سازنده و دروني جنبشهاي اجتماعي و انقلابي رنگي،راهي را براي اثبات وقوع يا عدم وقوع جنبش اجتماعي و يا انقلاب رنگي درچند ماه اخير، نشان خواهد داد:

1. قانون گريزي/ قانون مداري
 

قانون مداري از ويژگي هاي يك جنبش اجتماعي است. جنبش اجتماعي اگر هم قانون حاكم را ظالمانه ببيند، بر خواسته هاي عمومي خود كه منشأ هر قانوني است، پايبند است، در حاليكه قانون گريزي و سرپيچي از قانون رسمي مورد حمايت همگاني، و تبعيت از قوانين و قواعد بين المللي(مثل حقوق بشر) و ترجيح دادن آن بر
قوانين بومي، از مشخصه هاي انقلاب رنگي به شمار مي رود. در حوادث پس از انتخابات دهم درايران، قانون گريزي هاي فراواني صورت گرفت. اولين اقدام بزرگ در فرار از قانون، در ساعت يازده شب22خرداد از سوي ميرحسين موسوي شكل گرفت كه طي آن، خود را بر اساس گزارش ناظرانش، برنده انتخابات دانست. كروبي، ديگر نامزد اصلاح طلبان نيز نتايج انتخابات را مضحك و شگفت آور توصيف كرد و گفت در مقابل مهندسي و تنظيم ناشيانه آراء[؟!] سكوت نخواهد كرد.
آقاي موسوي در ادامه اقدامات فراقانوني خود، نامه هايي را به برخي از روحانيان فرستاد و از‌آنها خواست در مقابل تقلب درآراي مردم[؟!] از سوي حكومتي كه عدالت شرعيه از اركان اساسي آن شمرده مي شود، سكوت نكنند. موسوي حتي به تذكرهاي رهبري كه از او در ديدار روز يكشنبه24خرداد خواسته بود حساب خود را از كساني كه دست به اغتشاشات مي زنند جدا كند، توجهي نكرد، و تظاهراتي را در اعتراض به نتيجه انتخابات، در عصر روز شنبه26خرداد از ميدان انقلاب به سمت ميدان آزادي ترتيب داد. او خود نيز به ميان هوادارانش رفت ودر جمع آنان كه تظاهراتي را بدون مجوز قانوني انجام مي دادند، سخن گفت و خواهان ابطال انتخابات مخدوش شده[؟!] گرديد. دراين مراسم بدون مجوز قانوني، كروبي و خاتمي نيز حضور داشتند.(1)
متعاقب آن، شوراي نگهبان اعلام كرد: شكايات مربوط به وقوع تخلف در انتخابات را بررسي خواهد كرد، اما موسوي به دليل آنكه به بي طرفي اين شورا اعتماد نداشت، آن را رد كرد. بي توجهي به قانون از سوي كروبي و موسوي، بدين جا خاتمه نيافت. بلكه با فراز و نشيب هاي فراوان تا حادثه تظاهرات غيرقانوني13آبان، 16آذر، تشييع فراوان جنازه آقاي منتظري و در حوادث پس از آن در اصفهان و نجف آباد و...تكرار شد.
اين درحالي است كه موسوي و كروبي به عنوان سردمداران سازنده حوادث پس از انتخابات، هم فرياد از اجراي قانون اساسي دارند و هم حركت خود را در چارچوب يك جنبش اجتماعي تعريف مي كنند! حال آنكه جنبش هاي اجتماعي همانند احزاب سياسي، به عنوان يك نهاد سياسي- اجتماعي از سوي حكومتهاي دموكراتيك پذيرفته مي شوند و به دليل همين پذيرفته شدن، نمي توانند و نبايد برخلاف قوانين جاري و رسمي و مخالف با قانون اساسي آن كشور، عمل نمايند، در غير اين صورت ديگر يك جنبش اجتماعي نخواهند بود و به مثابه يك جنبش اجتماعي رسميت نخواهند داشت.(2)

2. بيروني/ دروني
 

جنبشهاي اجتماعي از برنامه اي داخلي و مستقل از اجانب براي حركتهاي ضددولتي و پيروزي بر حاكميت سياسي برخوردارند و نيز بر اعتقادات و تعلقات دروني، تكيه دارند، اما انقلابي رنگي اغلب شعارهايي با درون مايه بيروني سرمي دهند، از برنامه بيرون مرزي يا نزديك به آن، پيروي مي كنند و در برچسب زني، شايعه افكني، دروغ گويي و...برابزارهاي بيگانه، تكيه دارند. نمونه هايي از اين مسائل(دخالتهاي خارجي) در حوادث پس از انتخابات دهم به چشم خورده است:
دراولين واكنش خارجي نسبت به انتخابات، باراك اوباما، رئيس جمهورآمريكا، از آنچه وقوع بحث جدي انتخاباتي در ايران خواند، استقبال كرد. با وقوع درگيري ها بين معترضان ومأموران، خبرگزاري هاي بيگانه از جمله آسوشيتدپرس، به حمايت از معترضان پرداختند و اين خبرگزاري، آن را جدي ترين ناآرامي يك دهه گذشته تهران خواند، اما خيلي زود همه فهميدند كه اين اعتراض چندان قابل اعتنا نبوده است. هيلاري كلينتون، وزير خارجه آمريكا، در اولين واكنش كشورش به نتايج انتخابات ايران
گفت: ايالات متحده فعلاً از اظهار نظر، خودداري مي كند، ولي اميدوار است كه نتيجه، بازتابي واقعي از اراده و آرزوي ملت ايران باشد. در همين حال، اعتراض چندين نوبته بخش اندكي از ايرانيان مقيم خارج، با چراغ سبز دولتهاي بيگانه اتفاق افتاد. اين ماجرا با ابراز نگراني عميق[؟!] تعدادي از كشورهاي غربي درباره انتخابات و حوادث پس از آن، ادامه يافت. جوبايدن، معاون رئيس جمهور آمريكا، صحت انتخابات را زيرسؤال برد و فرانسه وآلمان، آنچه را سركوب مخالفان در ايران مي ناميدند، بي رحمانه خواندند و آن را محكوم كردند. از اين رو، مردمي كه براي پاسداشت مشاركت بالاي سياسي خود در انتخابات و جشن پيروزي دكتر احمدي نژاد، در ميدان ولي عصر تهران گرد آمده بودند، دشمنان انقلاب اسلامي، بخصوص آمريكا، انگليس و اسرائيل را بخاطر دخالت در امور داخلي ايران و تدارك توطئه عليه دولت، وحمايت رسانه اي از گروههاي متخاصم، آشوب گران و اغتشاش گران اجتماعي- سياسي، مقصر دانسته و آن را با قوت و شدت، محكوم كردند. اما ماجراي حمايتهاي آن سوي مرزي از آشوبهاي دروني، ادامه يافت، به گونه اي كه محسن مخلباف و مرجان ساتراپي- دو فيلمساز ايراني- جرئت يافتند با حضور در پارلمان اروپا، كشتار معترضان [؟!] را محكوم كرده و خواستار حمايت اروپاييان از جنبش دموكراتيك ايرانيان[؟!] شوند. محسن سازگارا نيز پيش از اين گفته بود: ما احتياج به كمك آمريكا براي دفاع از حقوق دموكراتيك داريم.
بان كي مون، دبيركل سازمان ملل، هم در اين شرايط، به ميدان آمد و درخواست كرد: اراده مردم ايران به طور كامل در انتخابات دهم، محترم شمرده شود. باراك اوباما، بار ديگر، البته اين بار در يك واكنش رسمي، شدت نگراني خود را درباره انتخابات ايران ابراز داشت، اما گفت در امور داخلي ايران دخالت نمي كند! همچنين وزراي خارجه اتحاديه اروپا دربيانيه اي از برخورد با معترضان انتقاد كردند و خواستار روشن شدن حقيقت شدند. اين حجم وسيع حمايت هاي خارجي از آشوب ها و آشوب گران، درفاصله زماني 22 تا26خرداد، يعني چهار روز، صورت گرفت.(3)

3. كم شماري/پرشماري
 

همراهان جنبش هاي اجتماعي، پرشمارتر از همگامان انقلاب هاي رنگي هستند؛ زيرا جنبشهاي اجتماعي ريشه درتوده‌هاي مردم دارند، در حالي كه انقلاب هاي رنگي، بيشتر به طبقات بالاي جامعه مرتبطند. جنبشهاي اجتماعي به دليل ابتناي برحمايت عوام، بر مدار آداب عمومي و خواسته هاي همگاني مي چرخند واز اين رو، در راستاي پاسخگويي به نيازهاي عامه با رويكرد به قشرهاي فرودست، گام برمي دارند و در نتيجه، به تقلب و تزوير و... نيازي نمي بينند. حوادث پس از انتخابات نيز نشان از جدال اكثريت مردم با بخشي اندك از فريب خوردگان دارد.
به استثناي چند اقدام كوچك و خرد، از جمله راهپيمايي 25خرداد ميدان انقلاب- آزادي، تظاهرات27خرداد ميدان ولي عصر به هفت تيرو...، بقيه اقدامات اعتراضي آنان در حد شعارهاي چند روزه«الله اكبر» بخشي از شمال شهر تهران بود. نيز اعتراض چند شخصيت سياسي بي اعتبار همچون شيرين عبادي؛ تعداد اندكي از هنرمندان و هنر پيشه ها، مثل محسن مخملباف؛ برخي از استادان دانشگاه ها، بويژه چند دانشگاه تهران؛ تعدادي از ايرانيان خارج از كشور بخصوص در كشورهاي اروپايي غربي و...، بسيار محدود ماند. درعوض، حمايتهاي مستمر و ملي نمازگزاران جمعه در سراسر كشور از سخنان مقام معظم رهبري در نماز جمعه29خرداد و اقدامات روشنگر صدا و سيما به خصوص در
پخش اعترافات آشوبگران در دادگاه؛ محكوميت اقدام فتنه گران در 16آذر و 13آبان، محكوميت پاره كردن تمثال و توهين به حضرت امام خميني(قدس سره)؛ اعلام موجوديت جنبش سبز علوي و راهپيمايي آنها در قم؛ استقبال عمومي از سفرهاي استاني رئيس جمهور، از جمله در استانهاي اصفهان وفارس، و محكوميت چند روزه از شعارهاي ساختارشكنانه شركت كنندگان در مراسم تشييع آقاي منتظري از سوي مردم قم گسترش فراواني يافت.(4)
ازميان اين اعتراض ها به جريان اعتراض، مي توان به برجسته ترين و كم نظيرترين اعتراض سراسري مردم ايران در واكنش به توهين به حضرت امام كه با سكوت معنادار اصلاح طلبان مدعي پيروي از معظم له همراه بود اشاره كرد.
اعتراضات معترضان به نتايج انتخابات، در آغاز پررنگ تر بود، ولي بعدها به دليل حضور مردم در مخالفت با آنان رنگ باخت. به علاوه، اين اعتراض ها، اغلب در برخي از شهرهاي بزرگ از جمله تهران روي داده است و درآن، معمولاًً افرادي از قشرهاي متوسط به بالاي اجتماعي و نيز تعدادي از دانشجويان شركت داشته اند. اما واكنش مخالفان جنبش سبز، روز به روز شديدتر و گسترده ترشد كه اوج آن را در راهپيمايي‌هاي اعتراضي به توهين به حضرت امام مي توان مشاهده كرد. افزون بر آن، مشاركت كنندگان در اين راهپيمايي‌ها، از همه قشرهاي اجتماعي به ويژه طبقات محروم تر جامعه اند و البته حجم كمي آن نيز صدها برابر بيش از جناح مقابل بوده است.
خلاصه اينكه جنبش اجتماعي و انقلاب رنگي با حضور انسانها شكل مي گيرند كه البته در اولي، تعداد مشاركت كننده ها، بيش از آن ديگري است، اما شرط بقا و حيات بخش اجتماعي، مردم اند و در آن، مردم هر روز بيش از گذشته، مشاركت مي جويند و اگر چنين نبود، آنچه به عنوان جنبش اجتماعي ناميده مي شود، جنبش اجتماعي نيست، بلكه چيزي ديگري همچون انقلاب رنگي است كه با شتاب مي‌آيد و با شتاب مي رود؛ چون مردم اندكي درآن حضور مي يابند.(5)

4. تعدد رهبري/رهبري واحد
 

جنبش هاي اجتماعي عمدتاً از رهبري يگانه برخوردارند. رمز به بارنشستن آن نيز به وحدت در فرماندهي در بسيج عمومي و هدايت اجتماعي برمي گردد. به هر روي، جنبش اجتماعي در شكل گيري و بيشتر در تداوم، به وجود گروهي هماهنگ و يك رهبر نياز دارد، اما در درون انقلاب هاي رنگي رهبراني پديد مي آيند كه هريك به دليل نفوذ نسبي، تنها قادرند بخشي از مردم را به ميدان آورند و از اين رو در بيرون مرزها از حمايت و هدايت مالي و فكري كشورهاي متعددي برخوردارند. آيا در مورد حوادث پس از انتخابات دهم نيز اينگونه بوده است؟
بسياري برآنند كه جريان مدعي تقلب در انتخابات را ميرحسين موسوي به تنهايي هدايت مي كند. اين سخن از آن روست كه وي كانديداي مغلوب انتخابات بوده و بيش از همه بر تقلب(بدون دلايل محكمه پسند) در انتخابات تأکيده كرده است.(6)
اما واقعيت آن است كه اين جريان كه بعدها«جنبش سبز» ناميده شد، داراي رهبري متعدد است ازاين روست كه بسياري از چهره هاي معروف اصلاح طلب بدون توجه به هدايت گري ميرحسين برجريان اعتراض، به ارائه رهنمودهايي در جريان اعتراض پرداختند. در ذيل به برخي از اين موضع گيري ها اشاره مي شود:
مهدي كروبي درنامه اي خطاب به ملت ايران، دولت برآمده از انتخابات را فاقد مشروعيت دانست و اعلام كرد در مراسم تنفيذ و تحليف محمود احمدي نژاد شركت نخواهد كرد.(7)
محمد خاتمي درديدار با خانواده هاي تعدادي از بازداشت شدگان، از به كار بردن تعبير«انقلاب رنگي» توسط محموداحمدي نژاد درباره اعتراض مردمي انتقاد كرد و
گفت: عليه مردم«كودتاي مخملي» صورت گرفته است.(8)
محسن كديور گفت: آيت الله حسينعلي منتظري در پاسخ به پرسش هاي شرعي او گفته است: تصدي مسئولاني كه عدالت و امانت داري را از دست مي دهند، مشروعيت ندارد و متولي امور جامعه كه با احكام شرع، موازين عقل و ميثاق هاي ملي عمداً مخالفت كند، جائر، و ولايتش جائرانه است.(9)
سيدجلال الدين طاهري اصفهاني، در اظهاراتي انتخابات را مخدوش و باطل اعلام كرد و تصدي مجدد رئيس دولت را براي دور بعد، نامشروع و غاصبانه خواند.(10)
شيرين عبادي، برنده جايزه صلح نوبل، از كشورهاي اروپايي خواست به ايران براي توقف خشونت ها فشارآورند.(11)
اين اظهارات رهبري منشأنه، غير از اظهارات مشابه افرادي همچون محمد موسوي خوئيني‌ها، عبدالله نوري، زهرا رهنورد، محسن ميردامادي، بهزاد نبوي، محمدرضا خاتمي، مصطفي تاج زاده، فائزه هاشمي، سعيد حجاريان، محمدعلي ابطحي، عبدالواحد موسوي لاري، محمدعطريانفر، سعيد ليلاز، محمدرضا جلالي پور، عبدالله مهاجراني و... است كه در رتبه بعدي رهبري جريان اعتراض قرار مي گيرند.(12)
در نقطه مقابل هم، تعدادي از شخصيت هاي اصول گرا در اعتراض به جريان اعتراض سخن گفتند، ولي هيچ يك از آنها سخني فراتر از مقام معظم رهبري بر زبان نياوردند و رهبري يگانه او را در نظر و عمل پذيرفتند. اين سخن حبيب الله عسگراولادي تأييدي است برادعاي فوق:«دولت دهم بر خلاف گفته مخالفان، از مشروعيت بالاي مردمي و شرعي برخوردار است؛ زيرا مشروعيت دولت را مقام ولايت تنفيذ كرده اند نه نامزدهاي ديگر و طرفداران آنها.»(13)
نتيجه اين بحث چنين خواهد بود: آنچه اصلاح طلبان ايراني در حوادث پس از انتخابات دهم آفريدند، بيش از آنكه به جنبش اجتماعي شبيه باشد، به انقلاب رنگي و انقلاب فرارنگي مي ماند. نگاهي دوباره به مؤلفه هاي سازنده يا ويژگي هاي پاينده انقلاب هاي رنگي كه برخي از آنها را از دريچه ديگري مرور مي كنيم، مؤيد اين ادعاست:
الف. دوگانگي ها: انتخابات دهم حاوي دوگانگي هاي شديدي از سوي اصلاح طلبان هوادار انقلاب رنگي بود؛ مواردي نظير: رد چهارچوب ها و ساختارهاي قانوني، عليرغم اينكه با شعارهاي قانوني وارد انتخابات شدند، رد مشروعيت نهادهايي كه با پذيرش آنها به انتخابات آمدند؛ از جمله رد صلاحيت ستاد انتخابات و شوراي نگهبان، نفي شعارهاي اصلي خط امام؛ مثل ايستادگي در مقابل آمريكا و حمايت از فلسطين و عدم محصور شدن در چهارچوب مرزهاي ملي در كنار انتساب خود به امام، تغيير موضع بعضي از عناصر اصلاح طلب به اپوزيسيون برانداز، تلاش براي استفاده از مزاياي درون نظام، ضمن رد مشروعيت ولايت فقيه و...اين دوگانگي ها بدان علت است كه در انقلابي رنگي اينگونه مسائل جايز است؛ زيرا هدف دستيابي به قدرت به هر وسيله ممكن است.
ب. عدم تبيين مواضع: از شگردهاي انقلاب هايرنگي، عدم تبيين مواضع و يا دگرگوني هاي مستمر از طريق پرهيز از تعيين مصاديق است. اتخاذ چنين موضعي از سوي ميرحسين موسوي، حمايت طيف وسيعي از مخالفان نظام را به همراه آورد، بگونه اي كه يك سرآن را سلطنت طلبان،(مخالفان اصل نظام جمهوري اسلامي)، و سرديگر آن را مخالفان اصول گرايان، اصول گرايان مخالف احمدي نژاد و...تشكيل مي داد كه از اصلي ترين محور وحدت آنها، انكار تغييرات انقلابي و سازندگي در نظام جمهوري اسلامي بود. اين شبكه متشتت، پتانسيل مناسبي براي بي هنجاري و شكستن چارچوبها و ساختارها را فراهم آورد، در حالي كه جنبش هاي اجتماعي، كمتر در نفي، و بيشتر در اصلاح ساختارها، مي كوشند.(14)
ج. صف بندي طبقاتي: اعتراضات بعد از انتخابات، به شدت صبغه طبقاتي داشت. در تهران، اعتراضات والله اكبرهاي شبانه از پل گيشا به بالا و شعارهاي حاميان احمدي نژاد نيز از ميدان انقلاب به پايين بود. در مشهد، اعتراضات بيشتر حول و حوش بلوار سجاد صورت گرفت. در رشت و شيراز و برخي شهرهاي ديگر، شعارها و اعتراضات به وجه دوقطبي اتفاق افتاد. نگاهي به شعارهاي دو طرف در جريان انتخابات، مثال خوبي براي اثبات صحت اين صف بندي طبقاتي است:
در حالي كه معترضان شعارهايي نظير:«عزا عزاست امروز، دولت سيب زميني صاحب عزاست امروز»، «سيب زميني ارزوني تون، ما رأي نمي ديم بهتون»، «نفت و دلار رو بردند، سيب زميني آوردند»، «پولهاي نفت گم شده، خرج فلسطين شده»، سرمي دادند در نقطه مقابل، طرفداران رئيس جمهور منتخب اينگونه شعار مي دادند: «ايران فقط تهران نيست، تهران فقط شميران نيست»، احمدي نژاد، دليره، هرشب يه دزد مي گيره»، «يوسف ايران زمين، كاهنا رو زد زمين»و«ريشه كن فقر وفساد، محمداحمدي نژاد»(15)
جنبش اجتماعي نه تنها در پي ايجاد شكاف طبقاتي نيست، بلكه برخلاف انقلاب هاي رنگي، مي كوشد از بروز آن جلوگيري كند.
د. تقدم توسعه بر عدالت: انقلاب هاي رنگي به دليل برخورداري از سرشت سياسي،‌از تقدم توسعه بر عدالت جانب داري مي كنند، اما جنبش هاي اجتماعي به دليل ريشه داري در توده هاي مردم، عدالت را بر توسعه ترجيح مي دهند. اصلاح طلبان از الگوي اول پشتيباني مي كنند و آن را در جنگ نرم پس از انتخاب به شيوه انقلاب رنگي به ميدان آورند، در حالي كه تقدم عدالت بر توسعه مباني ديني هماهنگ تر است. تفاوت اين دو ديدگاه كه در سخنان مقام معظم رهبري در مقايسه بين ديدگاه هاشمي رفسنجاني و احمدي نژاد به روشني بيان شد، جدال بين دو الگوست: الگوي جنبش اجتماعي و الگوي انقلاب رنگي.

پي نوشت ها :
 

*دانشجوي دوره دكتري علوم سياسي، دانشگاه علامه طباطبايي.
1- روزشمار حوادث پس از انتخابات، سايت ايران امروز Iran-emrooz.net
2- همان.
3- همان.
4- بررسي جامعه شناختي حوادث بعد از انتخابات دهم رياست جمهوري،12آذر1388، سايت جنبش عدالتخواهيedalatkhahi.ir
5- همان.
6- اخبار روز31خرداد1388iranictnews.ir .
7- اخبار روز8تير1388.
8- همان.
9- اخبار روز19تير1388.
10- اخبار روز9تير1388.
11- اخبار روز 8تير1388.
12- يدالله جواني،27مرداد1388، خبرگزاري فارس،farsnews.com .
13- اخبار روز14تير1388.
14- بررسي جامعه شناختي حوادث بعداز انتخابات دهم رياست جمهوري، همان.
15- همان.
 

منبع:نشريه معرفت، شماره153..



 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط