حجاب اسلامی یا حجاب ایمانی؟
نویسنده:ابوالفضل اقبالی
چندی پیش سایت «جرس»، یادداشتی دربارهی حجاب به قلم آقای «صالح نظری» منتشر نمود که در آن به طرز جالبی مقولهی حجاب در قرآن بررسی و استدلال شده بود که از آیات قرآن نمیتوان حجاب را استخراج کرد!
در شبههی عنوان شده در سایت جرس حجاب برای زنانی واجب شده که همسر یک مرد مؤمن باشند، این در حالی است که اکثر مسلمانان با تعریف یاد شده مؤمن، به معنی جهاد کننده با مال و جان و آبرو نیستند؛ نکتهی جالب این است که با این استدلال نه تنها حجاب الزام ندارد بلکه اجرای تمام احکام دینی منتفی میشود!
اما مؤمن کسی است که به تمام دستورات پیامبر با کمال خلوص و باور درونی ایمان داشته باشد، بنابراین تفاوت است بین کسی که اقرار دارد و کسی که ایمان دارد، از این رو قرآن خطاب به کسانی که میگویند ایمان داریم خطاب میکند، بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دلهای شما وارد نشده است، شرط ایمان، جهاد در راه خدا با مال و جان است. با توجه به موضوع فوق میتوان گفت که همهی مسلمین، نمیتوانند و یا نمیخواهند مؤمن باشند یعنی حاضر به دادن جان و مال در راه خدا نیستند، ولی همچنان میخواهند مسلم باشند، بنابراین کافی است مرد مسلمی اظهار کند مسلمان است ولی مؤمن نیست که در این صورت آیهی یاد شده مشمول همسر او نمیشود.»
این استدلال آقای نظری نه تنها به ردّ الزام حجاب برای زنان مسلمان میانجامد بلکه با یک نتیجهگیری عقلانی به ردّ تمامی احکام دین اسلام اعم از نماز، روزه و... نیز منجر میشود. برای اثبات ادعایمان طبق استدلال ایشان تعدادی دیگر از آیات قرآن را مورد بررسی قرار میدهیم. خداوند متعال در آیهی «183» سورهی «بقره» میفرماید: «یا أیها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام...» یعنی ای کسانی که ایمان آوردید! روزه بر شما واجب شده است ...
طبق استدلال آقای نظری از آن جا که اسلام با ایمان تفاوت دارد و خداوند در این آیه مسلمانان را خطاب قرار نداده است! از این رو این آیه شامل کسانی میشود که ایمان به احکام خداوند داشته و حاضر هستند با مال و جان خود در راه ایمان و اعتقاد خود بایستند و از آن جا که اغلب مسلمین این گونه نیستند! از این رو بر آنها روزه واجب نیست! و طبق همین استدلال آیات زیر هم همگی شامل مؤمنان است نه مسلمانان! :
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ...» (بقره:153)
«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اَطِیعُواْ اللّهَ وَاَطِیعُواْ الرَّسُولَ...» (نساء:59)
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا » (حجرات:12)
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا...» (مائده: 105)
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ...» (انفال:24)
این که خداوند جایی از قرآن میان اسلام و ایمان تفاوت قایل میشود در اصل میخواهد عیار این دو مقوله را برای مدعیان روشن سازد. خداوند میخواهد به مردم بفهماند که میان اقرار زبانی به اسلام و ادای شهادتین، ایمان قلبی به خدا، اسلام و احکام الهی فرق است. خداوند میخواهد در این آیه خطاب به اعرابی که از روی حسابگری و موذیانه مجبور به تظاهر به اسلام هستند بگوید میان اسلام شما و ایمان یاران حقیقی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) تفاوتی از زمین تا آسمان است.
اما این آیه به هیچ وجه دلالت فقهی بر عدم رعایت احکام الهی بر مسلمانان نیست. هر کس که حتی به ظاهر به اسلام اقرار کند بر او رعایت تمام احکام دین اسلام واجب میشود و تفاوت اسلام و ایمان در این مقوله صرفاً به عیار و ارزش این دو، نزد خداوند مربوط میشود. در غیر این صورت آیا صرف به زبان راندن شهادتین بدون انجام هیچ فعل واجب، دلیلی بر برتری مسلمانان بر کفار است؟!
اول، شما این دلیل را که «یعنی پوشش خود را به بدن بچسبانند تا بر اثر باد و یا راه رفتن کنار نرود» از کدام قسمت قرآن استنباط فرمودید؟
دوم، بهتر بود تحقیقی انجام میدادید تا ببینید لباس عرفی زنان آن دوره چه بوده است که برای ردّ حجاب اسلامی با تمام حدود و قوائد آن، به کفایت کردن آن لباس عرفی تأکید کردهاید؟! امیدوارم بر این عقیده نباشید که لباس عرفی زنان آن دوره چیزی مثل مانتوهای کوتاه و چسبان این دوره، بوده است؟!!!
سوم، باید از جناب آقای نظری این سؤال را بپرسیم که آیا شما معنای جلباب را میدانید؟ آیا در مورد مصادیق آن تحقیقی انجام دادهاید؟ به چه چیزی جلباب میگویند؟ آیا به هر پوششی جلباب اطلاق میگردد که شما این کلمه را به پوشش ترجمه کردهاید؟
چهارم، بفرماید عبارت «مِن» در «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ» چه کاربردی دارد؟ آیا به بخشی از یک چیزی که جلباب است، اشاره دارد؟
این قسمتی که جناب آقای نظری به اشتباه آن را ترجمه و تفسیر کردهاند به این معناست که «بخشی از جلباب (که چیزی شبیه مقنعهی بلند میماند) خود را به خود نزدیک کنند تا گردن و سینهی آنها آشکار نگردد» و این قسمت دقیقاً به پوشاندن سر، گردن و سینه اشاره دارد و آن چیزی که ایشان فرمودند صرفاً یک برداشت شخصی است که با توجه به عدم تخصص شما در فهم و تفسیر قرآن چندان جایگاهی ندارد!
1. پوشیدن همان لباس عرفی توسط زنان، وقتی آزاد بود (بدون کنترل) بر اثر باد یا حرکت کنار میرفته و باعث توجه مردمان و در نتیجه آزار لفظی (متلک) آنان میشده است و چسباندن لباس عرفی به بدن مانع از توجه مردان آزار رسان میشده و زنان به عنوان زنان خوب و پاکدامن شناخته میشدند و مردان هرزه در برخورد با آنان احتیاط لازم را مینمودند. بنابراین علت صدور این دستور برای زنان مؤمنین جلوگیری از جلب توجه مردان هرزه بوده تا سبب آسیب زنان نشود، آن هم محض احتیاط.
2. مردان هرزه زنان را (به جهت نچسبیدن لباس به تنشان) نمیشناختند و به تصور این که کنیز میباشند مورد آزار لفظی قرار میدادند و این عدم شناخت به خصوص در شبها بیشتر نمود داشته است، از این رو دستور این بوده که لباستان را به بدنتان بچسبانید تا شما را بشناسند (با کنیز اشتباه نگیرند) تا باعث آزار شما نباشند.
شأن نزول آیه نظر دوم را تأیید میکند که خواهد آمد. بنابراین، دستور برای شناخته شدن زنان توسط مردان هرزه و در نتیجه عدم آسیب از ناحیهی آنان میباشد، یعنی اگر بدون این دستور امکان عدم آسیب به زنان باشد موضوع دستور خود به خود منتفی است و همچنین است اگر مردان با آموزشهای لازم اصولاً اهل آسیب رساندن به زنان مردان مؤمن نباشند و نیز از این نکتهی ظریف نباید غافل شد که حضور زنان در هر اجتماعی که امکان آسیب رساندن (متلک پراندن) به آنها وجود ندارد شامل اجرای حکم نمیشود و بدیهی است تشخیص موضوع حکم با آن زن مؤمن و یا شوهر زن مؤمن است و دخالت دیگران در این موضوع بیمورد است.»
جناب آقای نظری! آیا میدانید کنیز به چه کسی گفته میشود؟ کنیز به غیرمسلمانانی گفته میشود که در جنگ به اسارت درآمده و به جای کشته شدن به کنیزی مسلمانان در آمده است. از این رو زنان مؤمن هیچگاه کنیز واقع نمیشدند. حال با این توضیح که تفاوت کنیزان غیرمسلمان با زنان مؤمن در پوشش و حجاب آنان بوده و زنان مسلمان برای شناخته شدن از کنیزان بهتر بود که حجاب را رعایت کنند تا شناخته شوند.
نکتهی بعد این که این آیه صرفاً برای شناخته شدن زنان مؤمن از کنیزان نیست بلکه به این معناست که یکی از فواید این پوشاندن برای زنان مؤمن این است که از کنیزان متمایز شده و در نتیجه از اذیت مردان هرزه به دور میماندند. از این رو نمیتوان گفت اگر در یک فضایی این گونه باشد که مردان به دلیل آموزش دیدن و با فرهنگ شدن! به زنان متلک، اذیت و آزار ندهند، زنان میتوانند حجاب را رعایت نکنند!
جناب آقای نظری! آیا شما فضایی را سراغ دارید که مردان در آن فضا دورههای آموزش عدم توجه به غریزه را بگذرانند و دیگر نسبت به جذابیتهای زنان بیاعتنا باشند؟! این فرهنگی که شما از آن یاد میکنید احتمالاً به حد کمال در جوامع غربی حاصل شده است! ولی باز شاهد اذیتها، آزارها، متلکها و تجاوزهای بسیار زیاد به زنان بدحجاب در آن جا هستیم. باید فراموش کنیم که مردان براساس آموزش دیدن نسبت به بدپوشی زنان نامحرم بیاعتنا و بیتفاوت گردند.
بهتر بود در مورد این که فرمودید: «پیامبر اکرم که شخصی عرف گرا بوده و بسیاری از احکامش منبعث از عرف زمانه بوده است.» بیشتر توضیح میدادید و دلیلش را هم بیان میفرمودید. آیا پیامبری که اساساً رسالتش با مخالفت با مهمترین شیوهههای غالب زندگی اعراب جاهلی تعریف میشود و مخالفت اکثریت اعراب را برانگیخته، پیامبری عرفگرا بود؟ آیا شما مخالفت با بتپرستی، شراب خواری، زنا، زنده به گور کردن دختران، ازدواج با مادر، رباخواری، مال اندوزی، ظلم به زیردستان و هزاران هزار عادت بد اعراب جاهلی را احکام منبعث از زمانه میدانید؟جناب نظری! در ادامه به بررسی آیات 30 و 31 سورهی مبارکهی «نور» که مربوط به حجاب است میپردازند و با همان استدلال که خطاب این آیه برای مؤمنان است نه مسلمانان! نتیجه میگیرند که هیچ آیهای در قرآن وجود ندارد که به حجاب مسلمانان امر کرده باشد.
حال آن که این تمایز به هیچ وجه به معنای تفاوت در احکام میان مؤمنان و مسلمانان نیست. در دین اسلام هم افراد مسلمانی که به ظواهر بسنده میکنند میبایست احکام واجب را انجام دهند و هم مؤمنانی که به فهم و ایمان عمیق از اسلام نایل گردیدهاند میبایست احکام واجب را انجام دهند. به عبارت دیگر تفاوت میان مؤمن واقعی و مسلمان ظاهری در انجام دادن یا ندادن احکام واجب دین اسلام نیست بلکه در اعتقاد قلبی و راسخ به دین و احکام خداوند است که در مؤمنین به شکل عمیق وجود دارد اما در مسلمانان ظاهری به شکل سطحی ...
منبع:برهان
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
در شبههی عنوان شده در سایت جرس حجاب برای زنانی واجب شده که همسر یک مرد مؤمن باشند، این در حالی است که اکثر مسلمانان با تعریف یاد شده مؤمن، به معنی جهاد کننده با مال و جان و آبرو نیستند؛ نکتهی جالب این است که با این استدلال نه تنها حجاب الزام ندارد بلکه اجرای تمام احکام دینی منتفی میشود!
1. تمایز ایمان و اسلام
اما مؤمن کسی است که به تمام دستورات پیامبر با کمال خلوص و باور درونی ایمان داشته باشد، بنابراین تفاوت است بین کسی که اقرار دارد و کسی که ایمان دارد، از این رو قرآن خطاب به کسانی که میگویند ایمان داریم خطاب میکند، بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دلهای شما وارد نشده است، شرط ایمان، جهاد در راه خدا با مال و جان است. با توجه به موضوع فوق میتوان گفت که همهی مسلمین، نمیتوانند و یا نمیخواهند مؤمن باشند یعنی حاضر به دادن جان و مال در راه خدا نیستند، ولی همچنان میخواهند مسلم باشند، بنابراین کافی است مرد مسلمی اظهار کند مسلمان است ولی مؤمن نیست که در این صورت آیهی یاد شده مشمول همسر او نمیشود.»
این استدلال آقای نظری نه تنها به ردّ الزام حجاب برای زنان مسلمان میانجامد بلکه با یک نتیجهگیری عقلانی به ردّ تمامی احکام دین اسلام اعم از نماز، روزه و... نیز منجر میشود. برای اثبات ادعایمان طبق استدلال ایشان تعدادی دیگر از آیات قرآن را مورد بررسی قرار میدهیم. خداوند متعال در آیهی «183» سورهی «بقره» میفرماید: «یا أیها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام...» یعنی ای کسانی که ایمان آوردید! روزه بر شما واجب شده است ...
طبق استدلال آقای نظری از آن جا که اسلام با ایمان تفاوت دارد و خداوند در این آیه مسلمانان را خطاب قرار نداده است! از این رو این آیه شامل کسانی میشود که ایمان به احکام خداوند داشته و حاضر هستند با مال و جان خود در راه ایمان و اعتقاد خود بایستند و از آن جا که اغلب مسلمین این گونه نیستند! از این رو بر آنها روزه واجب نیست! و طبق همین استدلال آیات زیر هم همگی شامل مؤمنان است نه مسلمانان! :
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ...» (بقره:153)
«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اَطِیعُواْ اللّهَ وَاَطِیعُواْ الرَّسُولَ...» (نساء:59)
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا » (حجرات:12)
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا...» (مائده: 105)
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ...» (انفال:24)
این که خداوند جایی از قرآن میان اسلام و ایمان تفاوت قایل میشود در اصل میخواهد عیار این دو مقوله را برای مدعیان روشن سازد. خداوند میخواهد به مردم بفهماند که میان اقرار زبانی به اسلام و ادای شهادتین، ایمان قلبی به خدا، اسلام و احکام الهی فرق است. خداوند میخواهد در این آیه خطاب به اعرابی که از روی حسابگری و موذیانه مجبور به تظاهر به اسلام هستند بگوید میان اسلام شما و ایمان یاران حقیقی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) تفاوتی از زمین تا آسمان است.
اما این آیه به هیچ وجه دلالت فقهی بر عدم رعایت احکام الهی بر مسلمانان نیست. هر کس که حتی به ظاهر به اسلام اقرار کند بر او رعایت تمام احکام دین اسلام واجب میشود و تفاوت اسلام و ایمان در این مقوله صرفاً به عیار و ارزش این دو، نزد خداوند مربوط میشود. در غیر این صورت آیا صرف به زبان راندن شهادتین بدون انجام هیچ فعل واجب، دلیلی بر برتری مسلمانان بر کفار است؟!
2. جلباب یا لباس عرفی؟
اول، شما این دلیل را که «یعنی پوشش خود را به بدن بچسبانند تا بر اثر باد و یا راه رفتن کنار نرود» از کدام قسمت قرآن استنباط فرمودید؟
دوم، بهتر بود تحقیقی انجام میدادید تا ببینید لباس عرفی زنان آن دوره چه بوده است که برای ردّ حجاب اسلامی با تمام حدود و قوائد آن، به کفایت کردن آن لباس عرفی تأکید کردهاید؟! امیدوارم بر این عقیده نباشید که لباس عرفی زنان آن دوره چیزی مثل مانتوهای کوتاه و چسبان این دوره، بوده است؟!!!
سوم، باید از جناب آقای نظری این سؤال را بپرسیم که آیا شما معنای جلباب را میدانید؟ آیا در مورد مصادیق آن تحقیقی انجام دادهاید؟ به چه چیزی جلباب میگویند؟ آیا به هر پوششی جلباب اطلاق میگردد که شما این کلمه را به پوشش ترجمه کردهاید؟
چهارم، بفرماید عبارت «مِن» در «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ» چه کاربردی دارد؟ آیا به بخشی از یک چیزی که جلباب است، اشاره دارد؟
این قسمتی که جناب آقای نظری به اشتباه آن را ترجمه و تفسیر کردهاند به این معناست که «بخشی از جلباب (که چیزی شبیه مقنعهی بلند میماند) خود را به خود نزدیک کنند تا گردن و سینهی آنها آشکار نگردد» و این قسمت دقیقاً به پوشاندن سر، گردن و سینه اشاره دارد و آن چیزی که ایشان فرمودند صرفاً یک برداشت شخصی است که با توجه به عدم تخصص شما در فهم و تفسیر قرآن چندان جایگاهی ندارد!
3. متلک و فرهنگ مدرن
1. پوشیدن همان لباس عرفی توسط زنان، وقتی آزاد بود (بدون کنترل) بر اثر باد یا حرکت کنار میرفته و باعث توجه مردمان و در نتیجه آزار لفظی (متلک) آنان میشده است و چسباندن لباس عرفی به بدن مانع از توجه مردان آزار رسان میشده و زنان به عنوان زنان خوب و پاکدامن شناخته میشدند و مردان هرزه در برخورد با آنان احتیاط لازم را مینمودند. بنابراین علت صدور این دستور برای زنان مؤمنین جلوگیری از جلب توجه مردان هرزه بوده تا سبب آسیب زنان نشود، آن هم محض احتیاط.
2. مردان هرزه زنان را (به جهت نچسبیدن لباس به تنشان) نمیشناختند و به تصور این که کنیز میباشند مورد آزار لفظی قرار میدادند و این عدم شناخت به خصوص در شبها بیشتر نمود داشته است، از این رو دستور این بوده که لباستان را به بدنتان بچسبانید تا شما را بشناسند (با کنیز اشتباه نگیرند) تا باعث آزار شما نباشند.
شأن نزول آیه نظر دوم را تأیید میکند که خواهد آمد. بنابراین، دستور برای شناخته شدن زنان توسط مردان هرزه و در نتیجه عدم آسیب از ناحیهی آنان میباشد، یعنی اگر بدون این دستور امکان عدم آسیب به زنان باشد موضوع دستور خود به خود منتفی است و همچنین است اگر مردان با آموزشهای لازم اصولاً اهل آسیب رساندن به زنان مردان مؤمن نباشند و نیز از این نکتهی ظریف نباید غافل شد که حضور زنان در هر اجتماعی که امکان آسیب رساندن (متلک پراندن) به آنها وجود ندارد شامل اجرای حکم نمیشود و بدیهی است تشخیص موضوع حکم با آن زن مؤمن و یا شوهر زن مؤمن است و دخالت دیگران در این موضوع بیمورد است.»
جناب آقای نظری! آیا میدانید کنیز به چه کسی گفته میشود؟ کنیز به غیرمسلمانانی گفته میشود که در جنگ به اسارت درآمده و به جای کشته شدن به کنیزی مسلمانان در آمده است. از این رو زنان مؤمن هیچگاه کنیز واقع نمیشدند. حال با این توضیح که تفاوت کنیزان غیرمسلمان با زنان مؤمن در پوشش و حجاب آنان بوده و زنان مسلمان برای شناخته شدن از کنیزان بهتر بود که حجاب را رعایت کنند تا شناخته شوند.
نکتهی بعد این که این آیه صرفاً برای شناخته شدن زنان مؤمن از کنیزان نیست بلکه به این معناست که یکی از فواید این پوشاندن برای زنان مؤمن این است که از کنیزان متمایز شده و در نتیجه از اذیت مردان هرزه به دور میماندند. از این رو نمیتوان گفت اگر در یک فضایی این گونه باشد که مردان به دلیل آموزش دیدن و با فرهنگ شدن! به زنان متلک، اذیت و آزار ندهند، زنان میتوانند حجاب را رعایت نکنند!
جناب آقای نظری! آیا شما فضایی را سراغ دارید که مردان در آن فضا دورههای آموزش عدم توجه به غریزه را بگذرانند و دیگر نسبت به جذابیتهای زنان بیاعتنا باشند؟! این فرهنگی که شما از آن یاد میکنید احتمالاً به حد کمال در جوامع غربی حاصل شده است! ولی باز شاهد اذیتها، آزارها، متلکها و تجاوزهای بسیار زیاد به زنان بدحجاب در آن جا هستیم. باید فراموش کنیم که مردان براساس آموزش دیدن نسبت به بدپوشی زنان نامحرم بیاعتنا و بیتفاوت گردند.
4. حجاب برای ناشناسان!
5. پیامبر عرفگرا؟
بهتر بود در مورد این که فرمودید: «پیامبر اکرم که شخصی عرف گرا بوده و بسیاری از احکامش منبعث از عرف زمانه بوده است.» بیشتر توضیح میدادید و دلیلش را هم بیان میفرمودید. آیا پیامبری که اساساً رسالتش با مخالفت با مهمترین شیوهههای غالب زندگی اعراب جاهلی تعریف میشود و مخالفت اکثریت اعراب را برانگیخته، پیامبری عرفگرا بود؟ آیا شما مخالفت با بتپرستی، شراب خواری، زنا، زنده به گور کردن دختران، ازدواج با مادر، رباخواری، مال اندوزی، ظلم به زیردستان و هزاران هزار عادت بد اعراب جاهلی را احکام منبعث از زمانه میدانید؟جناب نظری! در ادامه به بررسی آیات 30 و 31 سورهی مبارکهی «نور» که مربوط به حجاب است میپردازند و با همان استدلال که خطاب این آیه برای مؤمنان است نه مسلمانان! نتیجه میگیرند که هیچ آیهای در قرآن وجود ندارد که به حجاب مسلمانان امر کرده باشد.
نتیجهگیری
حال آن که این تمایز به هیچ وجه به معنای تفاوت در احکام میان مؤمنان و مسلمانان نیست. در دین اسلام هم افراد مسلمانی که به ظواهر بسنده میکنند میبایست احکام واجب را انجام دهند و هم مؤمنانی که به فهم و ایمان عمیق از اسلام نایل گردیدهاند میبایست احکام واجب را انجام دهند. به عبارت دیگر تفاوت میان مؤمن واقعی و مسلمان ظاهری در انجام دادن یا ندادن احکام واجب دین اسلام نیست بلکه در اعتقاد قلبی و راسخ به دین و احکام خداوند است که در مؤمنین به شکل عمیق وجود دارد اما در مسلمانان ظاهری به شکل سطحی ...
منبع:برهان
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج