ارزيابي جايگاه صحابه در تبيين قرآن(1)

اين گفتار در باب جايگاه صحابه پيامبرصلي الله عليه و آله در تبيين قرآن و حجيت اقوال آنان در اين زمينه است. نگارنده حجّيت مطلق سخنان صحابه را رد مي کند و در اين مورد، از آثار دانشمندان اهل تسنن، سند مي آورد. وي با اشاره به اختلافات صحابه با يکديگر، عدالت مطلق آنان را نمي پذيرد و بيان مي کند که آنها خود درباره خويشتن چنين
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارزيابي جايگاه صحابه در تبيين قرآن(1)

ارزيابي جايگاه صحابه در تبيين قرآن(1)
ارزيابي جايگاه صحابه در تبيين قرآن(1)


 

نويسنده: آيت الله شيخ محمد سند
ترجمه: محسن احتشامي نيا (1)



 

چکيده
 

اين گفتار در باب جايگاه صحابه پيامبرصلي الله عليه و آله در تبيين قرآن و حجيت اقوال آنان در اين زمينه است. نگارنده حجّيت مطلق سخنان صحابه را رد مي کند و در اين مورد، از آثار دانشمندان اهل تسنن، سند مي آورد. وي با اشاره به اختلافات صحابه با يکديگر، عدالت مطلق آنان را نمي پذيرد و بيان مي کند که آنها خود درباره خويشتن چنين نظري نداشته اند.
سخنان طه حسين، احمد امين، ناصرالدين الباني، از دانشمندان معاصر اهل تسنن، و علامه سيد محمدحسين طباطبايي از دانشمندان معاصر امامي، پايان بخش اين گفتار است. اين گفتار در نقد ديدگاههاي آيت الله شيخ محمدهادي معرفت در باب حجيت آراء و اقوال تفسيري صحابه نوشته شده است.

کليد واژه ها
 

تفسير - آراء صحابه / معرفت - محمد هادي / التفسير الأثري الجامع- نقد و بررسي / طباطبايي - سيد محمد حسين، ديدگاه تفسيري / حسين - طه، نظر در مورد صحابه / امين- احمد، درباره صحابه / عدالت صحابه / سند - محمد.

اشاره
 

اين مقاله حاصل درس گفتاري از آيت الله شيخ محمد سند در نقد پاره اي از مباني تفسيري آيت الله شيخ محمدهادي معرفت است؛ بدان اميد که مجالي ديگر براي تضارب آراء فراهم آورد. اصل مقاله را محقق فاضل جناب شيخ اسماعيل بحراني در اختيار ما نهاد که ضمن تشکر، دوام توفيقات ايشان در خدمت به مکتب اهل بيت عليهم السلام را از خداوند متعال خواهانيم.
شرح حال مختصر آيت الله سند در سفينه، شماره 15 آمده است. شرح حال خود نوشتِ آيت الله معرفت به نقل از «ويژه نامه همايش بين الممللي قرآن کريم و مسائل جامعه معاصر» (اصفهان: اول تا سوم آذرماه 1385، ص 57-58) در اينجا نقل مي شود.
«اينجانب محمدهادي معرفت، فرزند علي، متولد سال 1309 در کربلا- عراق، از سلاله علمي متصل به فقيه بزرگقدر مرحوم شيخ علي بن عبدالعالي ميسي، صاحب رساله ميسيه در «صيغ العقود و الايقاعات» مي باشم. خانواده ما اوائل قرن چهاردهم قمري، از اصفهان به کربلا مهاجرت نموده که والد اينجانب در آن وقت، داراي 10 سال عمر بوده است که بعدها از علما و خطباي نامي کربلا گرديد.
فاميل اصلي ما اشرفي بود؛ مانند ديگر اشرفيها که اکنون در اصفهان و ديگر نقاط ايران مي باشند و فاميل معرفت را در کربلا براي پدر اينجانب برگزيدند و بدين لقب معروف شديم.
تحصيلات سطح و مقداري از خارج فقه و اصول را در حوزه علميه کربلاي آن وقت، نزد اساتيدي معروف گذراندم. نخست از والد محترم و مرحوم سيد سعيد تنکابني و شيخ محمد کلباسي و سطوح عاليه را نزد شيخ يوسف خراساني بيارجمندي از شاگردان مرحوم نائيني، و حاج آقا مير سيد حسن قزويني از شاگردان مرحوم آخوند خراساني گذراندم.
سپس در سال 1379 ق به نجف اشرف منتقل گشته، نزد اساتيدي مانند: سيد محسن حکيم، سيد ابوالقاسم خوئي، سيد علي فاني، شيخ حسين حلي، ميرزا باقر زنجاني و سپس امام راحل- قدس الله اسرارهم- حضور يافتم و در سال 1391ق به حوزه علميه قم وارد شده، از محضر درس مرحوم ميرزا هاشم آملي نيز بهره بردم.
از همان دوران که در حوزه علميه کربلا بودم، علاوه بر تحصيل و تدريس به تحقيق پيرامون مسائل اسلامي، به صورت گروهي با جمعي از فضلا اشتغال داشتم و اين شيوه (تحصيل- تدريس- تحقيق) پس از انتقال به نجف اشرف، شدت و جديت بيشتري مخصوصاً در جنبه تحقيق يافت.
بيشتر علاقه اينجانب از روز نخست، پيرامون فقه و قرآن بود و همچنان ادامه دارد و پا به پاي تحقيق پيرامون مسائل قرآني، در مسائل فقهي مخصوصاً نوآوريهاي انديشه فقهي معاصر ]تحقيق[ داشته و دارم.
تحقيق پيرامون مسائل قرآني نيز در نجف اشرف از سال 1380 ق با جمع فضلا شدت يافت و به صورت نوشته ها و مقاله ها درآمد و تا جلد 3 التمهيد در نجف اشف انجام گرفته و پس از انتقال به حوزه قم، همچنان ادامه يافت.
انگيزه پرداختن به مسائل قرآني - علاوه بر عشق و علاقه شخصي- خلائي بود که در مکتب تشيّع در زمان معاصر يافتم و برايم ناگوار آمد؛ لذا با تمام توان براي سد اين فراغ کوشيدم و - بحمدالله- موفق بوده و امکانات - به ياري خدا- برايم فراهم گرديده است؛ لذا هر گونه کوتاهي را براي خود گناه مي شمرم.
التمهيد تا 6 مجلد به چاپ رسيده و مشغول تدوين جلد 7 هستم. و دو مجلد درباره التفسير و المفسرون، و يک جزوه تاريخ قرآن نيز به چاپ رسيده و تا کنون 5 جلد در معارف قرآني نوشته که هنوز به چاپ نرسيده است. و لايزال به حکم وظيفه شرعي، در تحقيق پيرامون مسائل قراني اشتغال دارم و هرگز احساس خستگي نمي کنم؛ بلکه حالت ابتهاج هميشه مرا فراگرفه و اين از برکت قرآن مجيد است. الحمدالله علي هذا التوفيق و صلي اله علي محمد و آله الطاهرين.»

1. سخنان آيت الله معرفت در مورد جايگاه صحابه در تفسير قرآن
 

1-1- صحابه حاملان مسئوليت بزرگ رسالت و علمداران اسلام
 

آيت الله محمدهادي معرفت در کتاب «التفسير الأثريّ الجامع» تحت عنوان «تفسير در دوره صحابه» مي نويسد:
بزرگان صحابه بعد از پيامبر، کساني بودند که اين بار سنگين و والا را برداشتند؛ پرچم اسلام را در اکناف عالم برافراشتند و پيام خدا را با نهايت تلاش و کوشش رساندند.

1-2- صحابه درهاي علم پيامبرصلي الله عليه و آله بودند که جز از زبان او سخن نمي گفتند.
وي تحت عنوان «تفسير صحابي در زمينه روائي و اعتبار» مي نويسد:
 

ارزش گرانبهاي تفسير صحابي از دو جنبه علمي و عملي است؛ چرا که ايشان درهاي دانش علم پيامبرصلي الله عليه و آله و راههاي رساننده به اويند. به همين جهت، پيامبر آنها را پرورانيد و آگاه ساخت و عمق بخشيد که واسطه اي ميان او و مردم باشند براي اينکه وقتي به سوي قومشان بازگردند، آنها را هشدار دهند. آنها نيز فقط از طريق منبع وحي امين الاهي، مردم را آگاه مي کردند و از زبان گوياي حقِّ آشکارِ او سخن مي گفتند. (التفسير الاثري الجامع98:1)
تا آنجا که مي گويد:
خلاصه آنکه به يقين، ارزش تفسير صحابه، ناشي از نزديکي شان به رسول خدا و توجه حضرتش به امر تعليم و تربيت آنان بوده است. ايشان به لحاظ زماني، آگاه ترين افراد به شأن نزول قرآن و داناترين افراد به اهداف و مقاصد و نيّاتش بوده اند؛ همان گونه که سيد ابن طاووس گفته: دانش آنان به نزول قرآن، نزديک ترين دانش است. (همان: 101)

1-3- سخن علامه طباطبايي در مورد عدم حجيت قول صحابي
 

مرحوم معرفت سخن علامه طباطبايي را در پاورقي چنين آورده است: او ذيل آيه ] بالبيّنات و الزبر...[ (سوره نحل: 16/44) مي گويد:
اين آيه اشاره به حجيت سخن پيامبر در تبيين آيات قرآني دارد و با حديث ثقلين، اهل بيت پيامبر به او محلق مي شوند. و اما بقيه مردم – خواه از صحابه و تابعين و خواه از علماء باشند- براي بيانات ايشان هيچ حجيتي وجود ندارد؛ زيرا آيه شمول ندارد و هيچ نصّ معتبري بر حجيت بيانشان به طور مطلق وجود ندارد. (الميزان: ج12، ص 278)
علامه طباطبايي در کتاب قرآن در اسلام نيز چنين مي گويد:
سخن پيامبر در تفسير قرآن - به نصّ آيه شريفه 44 از سوره نحل- حجيت دارد. همچنين قول عترت پيامبر - به نصّ حديث ثقلين- حجت است. اما سخنان صحابه و تابعين - مانند سخنان ديگر مسلمانان- هيچ گونه اعتبار و روايي خاص ندارد. (قرآن در اسلام: ص49)
آيت الله معرفت به دنبال سخنان علامه، چنين اضافه مي کند که «اين سخن جداً عجيب مي نمايد!» (التفسير الاثري الجامع: ص 101)

1-4- اعتراض شديد به علامه طباطبايي
 

آيت الله معرفت در رد سخن علامه طباطبايي آورده است:
از اينجاست که ما موضع گيري علامه طباطبايي را شگفت مي دانيم، زيرا او در اعتبار قول صحابه و تابعين در زمينه تفسير ترديد کرده است؛ از آن روي که دليل خاصي براي اعتبار آن نمي شناسد؛ اما مسئله بر خلاف اين است. قرآن مي فرمايد:
«فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في الدين و الينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون» (توبه (9): 122)
«پس چرا از هر جمعي از ايشان کساني کوچ نمي کنند تا در دين، دانشمند شوند و قوم خويش را چون به سويشن بازآيند، بيم کنند؛ باشد که ايشان بترسند.»
آيا اين آيه، دليل بر حجيت قول صحابه در هشدار و تبيين نسبت به آنچه فهميده اند، نيست؟ آيا مگر انذار همان بيان و اعلام به مباني شريعت و معالم دين نيست؟ و اگر انذار، حجت بالغه الاهي نباشد، پس وجه هشدار بعد از بيان چيست؟
مگر نه اين است که رسول خدا صحابه را پرورانيد تا آن پيام را ابلاغ کنند و همان گونه که خود تربيت شدند، مردم را تربيت نمايند تا مرجع مردم شوند و مردم از آنان کسب علم کنند و از ايشان بهره برداري علمي نمايند؛ همان گونه که آيه مي گويد:
«و کذلک جعلناکم امه وسطاً لتکونوا شهداء علي الناس و يکون الرسول عليکم شهيداً» (بقره (2): 143)
«و اين چنين شما را گروهي مختار قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد.»
مگر نه آن است که پيامبر، ايشان را براي امت، پس از خودش مورد اعتماد قرار داد؛ همان گونه که خودش بري اصحابش در زمان حياتش مورد وثوق بود؟ صحابه پيامبر مورد اعتماد نبودند، مگر به سبب آنکه ايشان حاملان علم پيامبر به مردم بودند و پيامبر شريعت خود را به آنها سپرد تا به جهانيان برسانند. (التفسير الاثري الجامع: ص 101)

1-5- حجيت قول صحابي به طور مطلق
 

آيت الله معرفت با استناد به حديث ضعيفي از کتاب عيون اخبار الرضا عليه السلام مي گويد:
همه اين حديث درباره درايت و علم و فهم صحابي از مباني دين است. اگر درباره روايتش بگوييم، از جهت قوت و اعتبار يقيناً از درايتش کمتر نيست؛ چرا که مسلماً يک شخص راستگو و تصديق شده، درباره مطلبي که آن را يافته و از آن آگاه شده و حرمتش را پاس داشته سخن گفته است. (التفسير الاثري الجامع، ص 104)
وي بعد از بيان حديثي از اميرمؤمنان عليه السلام درباره صحابه مي گويد:
پس صحيح آن است که براي سخن صحابي در تفسير، اعتبار قائل شويم؛ چه در درايتش و چه در روايتش. زيرا يکي از منابع اصيل در تفسير، قول صحابي است.
(التفسير الاثري الجامع: ص 105)

1-6- دانشهاي تابعين امتداد نور رسالت
 

وي تحت عنوان «تفسير در دوره تابعين» چنين مي گويد:
هنوز دورن صحابه به پايان نرسيده بود که مرداني همچون آنان درخشيدند تا جانشينان صحابه در حمل امانت الهي و اداي رسالت پيامبر در کره زمين باشند. اينان تابعيني بودند که از صحابه به نيکي تبعيت مي کردند. ايشان کساني بودند که روزگار آنان را به تأخير انداخته بود تا امکان بهره گيري از انوار عهد رسالت را -که با خير و برکت تابيده بود- بري ديگران فراهم سازند. اينان جانشيناني شدند که به جاي بزرگان صحابه قرار گرفتند و در محضر مبارک آنان شاگردي کردند و از علومشان بهره بردند و از پرتو هدايتشان نور کسب کردند. و کسي که در ابتداي نور رسالتي باشند که تمامي زمين را روشن کرده، بايد حتماً دوام داشته باشد و جاودان بماند. (التفسير الاثري الجامع: ص 105)

1-7- صحابه مانند ستارگان آسمان و چراغهاي نور و روشنگران هدايت اند.
 

وي در جاي ديگر گويد:
بزرگان صحابه، به دليل فراواني، در سرزمينهاي مختلف پراکنده گشتند. هر جا فرود مي آمدند يا از هر نقطه اي از نقاط زمين که مي گذشتند، همچون ستارگان آسمان، چراغهايي فرا راه تاريکيها و انوار هدايت بودند.
آنان بدين وسيله، معالم دين را شکوفا کردند و تعاليم اسلام را انتشار دادند و مفاهيم استوارِ کتاب و سنت را بين مردم و در سرزمينهاي مختلف برافراشتند و پخش کردند. (التفسير الاثري الجامع: ص 106)

1-8- بزرگان تابعين، شايستگان حمل سنگيني رسالت اسلام بين مردم در مشرق و مغرب
 

وي تحت عنوان «بزرگان تابعين» گفته است:
اين است که مکاتب تفسيري که مرداني دانشمند بزرگ از آن فارغ التحصيل شدند؛ کساني که همتايان حمل رسالت سنگين اسلام به سوي مردم، در مشرق و مغرب زمين بودند. معالم دين به وسيله ايشان شکوفا شد و احکام شريعت و مباني آن در گوشه و کنار کشورهاي اسلامي، به دست آنان انتشار يافت. (همان، ص 107)

1-9- اتباع تابعين، بزرگاني که آسياب علم در سراسر جهان به گرداگرد وجود آنان مي چرخيد
 

وي تحت عنوان «اتباع تابعين» گفته است:
اتباع تابعين نيز به ايشان ملحق مي شوند؛ آنان که بر طريقه آنان مشي کردند و آثار نيکي بر منوال آنان به يادگارگذاشتند. آنها شمار بسياري از علماي والامقامي هستند که در اطراف و اکناف زمين، آسياب عِلم بر مدار آنان مي چرخد و آفاق از آوازه ي آنان پرگشته است. ايشان پيشوايان علم و محل رجوع مردم گشتند و جويندگان علم و فضيلت از هر ناحيه اي به سوي آنان مي شتافتند. (التفسير الاثري الجامع: ص 112)

پي نوشت ها :
 

1 - استاديار دانشگاه آزاد اسلامي، واحد مرکزي.
 

منبع: نشريه سفينه شماره 24



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط