ارزيابي جايگاه صحابه در تبيين قرآن(1)
ترجمه: محسن احتشامي نيا (1)
چکيده
سخنان طه حسين، احمد امين، ناصرالدين الباني، از دانشمندان معاصر اهل تسنن، و علامه سيد محمدحسين طباطبايي از دانشمندان معاصر امامي، پايان بخش اين گفتار است. اين گفتار در نقد ديدگاههاي آيت الله شيخ محمدهادي معرفت در باب حجيت آراء و اقوال تفسيري صحابه نوشته شده است.
کليد واژه ها
اشاره
شرح حال مختصر آيت الله سند در سفينه، شماره 15 آمده است. شرح حال خود نوشتِ آيت الله معرفت به نقل از «ويژه نامه همايش بين الممللي قرآن کريم و مسائل جامعه معاصر» (اصفهان: اول تا سوم آذرماه 1385، ص 57-58) در اينجا نقل مي شود.
«اينجانب محمدهادي معرفت، فرزند علي، متولد سال 1309 در کربلا- عراق، از سلاله علمي متصل به فقيه بزرگقدر مرحوم شيخ علي بن عبدالعالي ميسي، صاحب رساله ميسيه در «صيغ العقود و الايقاعات» مي باشم. خانواده ما اوائل قرن چهاردهم قمري، از اصفهان به کربلا مهاجرت نموده که والد اينجانب در آن وقت، داراي 10 سال عمر بوده است که بعدها از علما و خطباي نامي کربلا گرديد.
فاميل اصلي ما اشرفي بود؛ مانند ديگر اشرفيها که اکنون در اصفهان و ديگر نقاط ايران مي باشند و فاميل معرفت را در کربلا براي پدر اينجانب برگزيدند و بدين لقب معروف شديم.
تحصيلات سطح و مقداري از خارج فقه و اصول را در حوزه علميه کربلاي آن وقت، نزد اساتيدي معروف گذراندم. نخست از والد محترم و مرحوم سيد سعيد تنکابني و شيخ محمد کلباسي و سطوح عاليه را نزد شيخ يوسف خراساني بيارجمندي از شاگردان مرحوم نائيني، و حاج آقا مير سيد حسن قزويني از شاگردان مرحوم آخوند خراساني گذراندم.
سپس در سال 1379 ق به نجف اشرف منتقل گشته، نزد اساتيدي مانند: سيد محسن حکيم، سيد ابوالقاسم خوئي، سيد علي فاني، شيخ حسين حلي، ميرزا باقر زنجاني و سپس امام راحل- قدس الله اسرارهم- حضور يافتم و در سال 1391ق به حوزه علميه قم وارد شده، از محضر درس مرحوم ميرزا هاشم آملي نيز بهره بردم.
از همان دوران که در حوزه علميه کربلا بودم، علاوه بر تحصيل و تدريس به تحقيق پيرامون مسائل اسلامي، به صورت گروهي با جمعي از فضلا اشتغال داشتم و اين شيوه (تحصيل- تدريس- تحقيق) پس از انتقال به نجف اشرف، شدت و جديت بيشتري مخصوصاً در جنبه تحقيق يافت.
بيشتر علاقه اينجانب از روز نخست، پيرامون فقه و قرآن بود و همچنان ادامه دارد و پا به پاي تحقيق پيرامون مسائل قرآني، در مسائل فقهي مخصوصاً نوآوريهاي انديشه فقهي معاصر ]تحقيق[ داشته و دارم.
تحقيق پيرامون مسائل قرآني نيز در نجف اشرف از سال 1380 ق با جمع فضلا شدت يافت و به صورت نوشته ها و مقاله ها درآمد و تا جلد 3 التمهيد در نجف اشف انجام گرفته و پس از انتقال به حوزه قم، همچنان ادامه يافت.
انگيزه پرداختن به مسائل قرآني - علاوه بر عشق و علاقه شخصي- خلائي بود که در مکتب تشيّع در زمان معاصر يافتم و برايم ناگوار آمد؛ لذا با تمام توان براي سد اين فراغ کوشيدم و - بحمدالله- موفق بوده و امکانات - به ياري خدا- برايم فراهم گرديده است؛ لذا هر گونه کوتاهي را براي خود گناه مي شمرم.
التمهيد تا 6 مجلد به چاپ رسيده و مشغول تدوين جلد 7 هستم. و دو مجلد درباره التفسير و المفسرون، و يک جزوه تاريخ قرآن نيز به چاپ رسيده و تا کنون 5 جلد در معارف قرآني نوشته که هنوز به چاپ نرسيده است. و لايزال به حکم وظيفه شرعي، در تحقيق پيرامون مسائل قراني اشتغال دارم و هرگز احساس خستگي نمي کنم؛ بلکه حالت ابتهاج هميشه مرا فراگرفه و اين از برکت قرآن مجيد است. الحمدالله علي هذا التوفيق و صلي اله علي محمد و آله الطاهرين.»
1. سخنان آيت الله معرفت در مورد جايگاه صحابه در تفسير قرآن
1-1- صحابه حاملان مسئوليت بزرگ رسالت و علمداران اسلام
بزرگان صحابه بعد از پيامبر، کساني بودند که اين بار سنگين و والا را برداشتند؛ پرچم اسلام را در اکناف عالم برافراشتند و پيام خدا را با نهايت تلاش و کوشش رساندند.
1-2- صحابه درهاي علم پيامبرصلي الله عليه و آله بودند که جز از زبان او سخن نمي گفتند.
وي تحت عنوان «تفسير صحابي در زمينه روائي و اعتبار» مي نويسد:
تا آنجا که مي گويد:
خلاصه آنکه به يقين، ارزش تفسير صحابه، ناشي از نزديکي شان به رسول خدا و توجه حضرتش به امر تعليم و تربيت آنان بوده است. ايشان به لحاظ زماني، آگاه ترين افراد به شأن نزول قرآن و داناترين افراد به اهداف و مقاصد و نيّاتش بوده اند؛ همان گونه که سيد ابن طاووس گفته: دانش آنان به نزول قرآن، نزديک ترين دانش است. (همان: 101)
1-3- سخن علامه طباطبايي در مورد عدم حجيت قول صحابي
اين آيه اشاره به حجيت سخن پيامبر در تبيين آيات قرآني دارد و با حديث ثقلين، اهل بيت پيامبر به او محلق مي شوند. و اما بقيه مردم – خواه از صحابه و تابعين و خواه از علماء باشند- براي بيانات ايشان هيچ حجيتي وجود ندارد؛ زيرا آيه شمول ندارد و هيچ نصّ معتبري بر حجيت بيانشان به طور مطلق وجود ندارد. (الميزان: ج12، ص 278)
علامه طباطبايي در کتاب قرآن در اسلام نيز چنين مي گويد:
سخن پيامبر در تفسير قرآن - به نصّ آيه شريفه 44 از سوره نحل- حجيت دارد. همچنين قول عترت پيامبر - به نصّ حديث ثقلين- حجت است. اما سخنان صحابه و تابعين - مانند سخنان ديگر مسلمانان- هيچ گونه اعتبار و روايي خاص ندارد. (قرآن در اسلام: ص49)
آيت الله معرفت به دنبال سخنان علامه، چنين اضافه مي کند که «اين سخن جداً عجيب مي نمايد!» (التفسير الاثري الجامع: ص 101)
1-4- اعتراض شديد به علامه طباطبايي
از اينجاست که ما موضع گيري علامه طباطبايي را شگفت مي دانيم، زيرا او در اعتبار قول صحابه و تابعين در زمينه تفسير ترديد کرده است؛ از آن روي که دليل خاصي براي اعتبار آن نمي شناسد؛ اما مسئله بر خلاف اين است. قرآن مي فرمايد:
«فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في الدين و الينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون» (توبه (9): 122)
«پس چرا از هر جمعي از ايشان کساني کوچ نمي کنند تا در دين، دانشمند شوند و قوم خويش را چون به سويشن بازآيند، بيم کنند؛ باشد که ايشان بترسند.»
آيا اين آيه، دليل بر حجيت قول صحابه در هشدار و تبيين نسبت به آنچه فهميده اند، نيست؟ آيا مگر انذار همان بيان و اعلام به مباني شريعت و معالم دين نيست؟ و اگر انذار، حجت بالغه الاهي نباشد، پس وجه هشدار بعد از بيان چيست؟
مگر نه اين است که رسول خدا صحابه را پرورانيد تا آن پيام را ابلاغ کنند و همان گونه که خود تربيت شدند، مردم را تربيت نمايند تا مرجع مردم شوند و مردم از آنان کسب علم کنند و از ايشان بهره برداري علمي نمايند؛ همان گونه که آيه مي گويد:
«و کذلک جعلناکم امه وسطاً لتکونوا شهداء علي الناس و يکون الرسول عليکم شهيداً» (بقره (2): 143)
«و اين چنين شما را گروهي مختار قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد.»
مگر نه آن است که پيامبر، ايشان را براي امت، پس از خودش مورد اعتماد قرار داد؛ همان گونه که خودش بري اصحابش در زمان حياتش مورد وثوق بود؟ صحابه پيامبر مورد اعتماد نبودند، مگر به سبب آنکه ايشان حاملان علم پيامبر به مردم بودند و پيامبر شريعت خود را به آنها سپرد تا به جهانيان برسانند. (التفسير الاثري الجامع: ص 101)
1-5- حجيت قول صحابي به طور مطلق
همه اين حديث درباره درايت و علم و فهم صحابي از مباني دين است. اگر درباره روايتش بگوييم، از جهت قوت و اعتبار يقيناً از درايتش کمتر نيست؛ چرا که مسلماً يک شخص راستگو و تصديق شده، درباره مطلبي که آن را يافته و از آن آگاه شده و حرمتش را پاس داشته سخن گفته است. (التفسير الاثري الجامع، ص 104)
وي بعد از بيان حديثي از اميرمؤمنان عليه السلام درباره صحابه مي گويد:
پس صحيح آن است که براي سخن صحابي در تفسير، اعتبار قائل شويم؛ چه در درايتش و چه در روايتش. زيرا يکي از منابع اصيل در تفسير، قول صحابي است.
(التفسير الاثري الجامع: ص 105)
1-6- دانشهاي تابعين امتداد نور رسالت
هنوز دورن صحابه به پايان نرسيده بود که مرداني همچون آنان درخشيدند تا جانشينان صحابه در حمل امانت الهي و اداي رسالت پيامبر در کره زمين باشند. اينان تابعيني بودند که از صحابه به نيکي تبعيت مي کردند. ايشان کساني بودند که روزگار آنان را به تأخير انداخته بود تا امکان بهره گيري از انوار عهد رسالت را -که با خير و برکت تابيده بود- بري ديگران فراهم سازند. اينان جانشيناني شدند که به جاي بزرگان صحابه قرار گرفتند و در محضر مبارک آنان شاگردي کردند و از علومشان بهره بردند و از پرتو هدايتشان نور کسب کردند. و کسي که در ابتداي نور رسالتي باشند که تمامي زمين را روشن کرده، بايد حتماً دوام داشته باشد و جاودان بماند. (التفسير الاثري الجامع: ص 105)
1-7- صحابه مانند ستارگان آسمان و چراغهاي نور و روشنگران هدايت اند.
بزرگان صحابه، به دليل فراواني، در سرزمينهاي مختلف پراکنده گشتند. هر جا فرود مي آمدند يا از هر نقطه اي از نقاط زمين که مي گذشتند، همچون ستارگان آسمان، چراغهايي فرا راه تاريکيها و انوار هدايت بودند.
آنان بدين وسيله، معالم دين را شکوفا کردند و تعاليم اسلام را انتشار دادند و مفاهيم استوارِ کتاب و سنت را بين مردم و در سرزمينهاي مختلف برافراشتند و پخش کردند. (التفسير الاثري الجامع: ص 106)
1-8- بزرگان تابعين، شايستگان حمل سنگيني رسالت اسلام بين مردم در مشرق و مغرب
اين است که مکاتب تفسيري که مرداني دانشمند بزرگ از آن فارغ التحصيل شدند؛ کساني که همتايان حمل رسالت سنگين اسلام به سوي مردم، در مشرق و مغرب زمين بودند. معالم دين به وسيله ايشان شکوفا شد و احکام شريعت و مباني آن در گوشه و کنار کشورهاي اسلامي، به دست آنان انتشار يافت. (همان، ص 107)
1-9- اتباع تابعين، بزرگاني که آسياب علم در سراسر جهان به گرداگرد وجود آنان مي چرخيد
اتباع تابعين نيز به ايشان ملحق مي شوند؛ آنان که بر طريقه آنان مشي کردند و آثار نيکي بر منوال آنان به يادگارگذاشتند. آنها شمار بسياري از علماي والامقامي هستند که در اطراف و اکناف زمين، آسياب عِلم بر مدار آنان مي چرخد و آفاق از آوازه ي آنان پرگشته است. ايشان پيشوايان علم و محل رجوع مردم گشتند و جويندگان علم و فضيلت از هر ناحيه اي به سوي آنان مي شتافتند. (التفسير الاثري الجامع: ص 112)
پي نوشت ها :
1 - استاديار دانشگاه آزاد اسلامي، واحد مرکزي.