نگاهی به جریان التقاطی یا ترکیبی از 1320 تا 1357
جريان التقاطي يا ترکيبي
یک: جريان التقاطي اصلاح طلب
الف. نهضت آزادي
اين نهضت در جريان تصويب نامه مربوط به انجمن هاي ايالتي و ولايتي که خشم روحانيت را برانگيخت، فعاليت سياسي داشت. تأثير اين نهضت کشاندن مذهب در ميان اقشار تحصيل کرده و دانشگاهيان بود. (4) مي توان تشکل ها و انجمن هاي اسلامي دهه چهل در دانشگاه ها را که توسط دانشجويان مسلمان تشکيل شد را از ابتکارات نهضت دانست. سعي نهضت عمدتاً بر روشنگري از طريق سخنراني به ويژه در حسينيه ارشاد و دانشگاه ها و چاپ آن ها بود.
پايگاه نهضت به عناصر مذهبي در دانشگاه و دانشجويان خارج از کشور محدود بود. ابراهيم يزدي در آمريکا، مصطفي چمران در لندن، صادق طباطبايي در آلمان، حسن حبيبي و ابوالحسن بني صدر در فرانسه، صادق قطب زاده در سوريه و نقاط مختلف اروپا، جلال الدين فارسي در سازمان هاي فلسطيني از افراد وابسته به نهضت آزادي در خارج از کشور بودند که تلاش داشتند فعاليت خود را با آيت الله خميني در نجف هماهنگ کنند.(5) اما نهضت در داخل کشور فاقد تشکيلات سياسي بود که قادر به سازماندهي جريان مبارزه باشد. سران نهضت در دهه پنجاه هجري شمسي و به خصوص در آستانه پيروزي انقلاب، عمدتاً در قالب «جمعيت حقوق بشر، دفاع از زندانيان سياسي» و برگزاري سخنراني ها و مذاکره با سفارتخانه ها تلاش مي کردند.(6) سران نهضت به دليل سابقه مذهبي در جريان تشکيل شوراي انقلاب و دولت موقت، نقش مهمي ايفا کردند. امام خميني با صدور فرماني مهندس بازرگان را مأمور تشکيل دولت موقت به دور از هرگونه ملاحظات حزبي کرد. دولت موقت به دليل ديدگاه هاي خود، حضور جمعي از نيروهاي غيرمذهبي در دولت، ملاقات هاي خارج از برنامه رهبران مذهبي انقلاب(7)، اختلاف فاحش ديدگاه هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي سران نهضت با رهبر انقلاب و روحانيون شوراي انقلاب و حضور برخي از نيروهاي جاسوسي در دولت(8) و حمايت دولت موقت از آن، مخالفت آشکار و جدي با فعاليت نهادهاي انقلابي به ويژه دادگاه هاي انقلاب اسلامي به ويژه محاکمه و اعدام ها و بالاخره تسخير سفارت آمريکا در ايران موسوم به لانه جاسوسي از کار کنار کشيد. امام خميني(ره) اعلام کرد ما از اول اشتباه کرديم که کار را به دست اينها سپرديم.
نهضت آزادي به طور گسترده با استفاده از نشريات خود در نقد سياست ها و برنامه هاي دولت عمل مي کرد.(9) با توجه به مواضع سازشکارانه نهضت آزادي، امام خميني(ره) در نامه اي به وزير کشور وقت، نهضت را طرفدار جدي رابطه با آمريکا شمرد و آن را غيرقانوني اعلام کرد.
البته جريان التقاط اصلاح طلب به نهضت آزادي محدود نمي گردد و لايه هايي که بعضاً نيز منشعب از خود نهضت (جنبش مسلمانان مبارز) بودند را در بر مي گيرد. از جمله اين لايه ها در قبل از انقلاب که عمدتاً به دهه 1320 به بعد باز مي گردد، «نهضت خداپرستان سوسياليست» را مي توان مورد توجه قرار داد.
در سال 1322 با محوريت محمد نخشب (1302 ـ 1355) به همراهي حسين راضي تشکيل مي گردد. اين ها نخستين ايراني بودند که در راستاي تلفيق شيعه با سويسياليسم اروپايي کوشش کردند.(10)
با اختلاف در حزب ايران، انشعاب خداپرستان سوسياليست با نام حزب مردم ايران شکل مي گيرد.(11)
دکتر علي شريعتمداري از جمله تئوريسين هاي نهضت خداپرستان سوسياليست بود که پايه فکري حزب را عدالت اجتماعي بر پايه خداپرستي قرار دارد تا پايه مادي گري و اين در برابر حزب توده بود که بر روي سوسياليسم يا عدالت اجتماعي فعاليت مي کردند.(12) اين حزب (حزب مردم ايران) به لحاظ تشکيلاتي به حزب ايران (به رهبري الهيار صالح) که گرايش هاي ملي ـ سوسياليستي داشت و در عين حال رنگ ضد ديني نداشت پيوست.(13)
اين وحدت در سال 1329 بر سر عنوان مسلماني و سوسياليسم مشترک در حزب دوام نياورد. (خداپرستان از نظر سازماني توده اي بودند در حالي که حزب ايران حزب دمکرات بود) و به دليل اختلافات و بدبيني نسبت به يکديگر در سال 1331 از هم جدا شدند.(14)
عده اي به دليل مذهبي از حزب ايران منشعب و جمعيت آزادي مردم ايران (جاما) را تشکيل دادند. که عبارت از همان خداپرستان سوسياليست بودند و نام نشريه آنان «مردم ايران» بود. اين گروه در شهرهاي مختلف تشکل هايي را ايجاد کردند و در تهران نيز برخي از روحانيون سياسي ملي کمابيش با آنان روابطي داشته و به لحاظ اين که تا اندازه اي، حرکت حزبي آنان رنگ مذهبي داشت از ايشان حمايت مي کردند. در مشهد، کاظم سامي(15) و دکتر علي شريعتي اين تشکل را تأييد کردند.(16)
ابراهيم يزدي هم که بعدها به نهضت آزادي آمد، دوره دانش آموزي خود را در خداپرستان سوسياليست سپري کرده بود.
در جريان ملي شدن نفت از طرفداران مصدق به شمار مي آمدند و پس از کودتاي 28 مرداد 3 در شمار گروه هايي بودند که نهضت مقاومت ملي را تشکيل دادند. جمعيت آزادي مردم ايران بعدها نامش را به حزب مردم ايران تغيير داده، با رهبري محمد نخشب و حسين راضي فعاليت خود را تا جبهه ملي دوم ادامه داد. نخشب مدتي دستگير شد، پس از آزادي به آمريکا رفت و در سازمان ملل مشغول به کار شد و در ايجاد «کنفدراسيون دانشجويان ايراني» شرکت جست. اما پس از آنکه کنفدراسيون دربست در اختيار مارکسيست ها و مائوئيست ها قرار گرفت، از آن جدا شد و در نشريه مجاهد ارگان نهضت آزادي خارج از کشور مقاله مي نوشت و در واقع يکي از رهبران نهضت آزادي در آمريکا بود. او در سال 1355 در نيويورک درگذشت. در سال هاي پيش از انقلاب، تشکل ياد شده تحت عنوان سازمان جاما به رهبري کاظم سامي به فعاليت پرداخت که بسيار کند بود. در آستانه انقلاب، کمي فعال شد و به همکاري با مجاهدين پرداخت. ديگر گرايش متأثر از اين حرکت، جنبش مسلمانان مبارز بود.
ب. جنبش مسلمانان مبارز
جنبش، فعاليت اصلي خود را در اواخر سال 56 آغاز کرد. چهره اي سياسي ـ فرهنگي داشت و نشريه امت را منتشر مي کرد.
پيمان تفاوت زيادي با انديشه هاي مارکس زده مجاهدين و انحرافات فکري آنان داشت، اما به هر روي، در دايره روشنفکري دين، گرايش نوگرا بود که تخريب سنت ها به عنوان يک هدف و ايجادنگرش نوين براي دنياي جديد به عنوان يک استراتژي مورد توجهش قرار داشت.
کتاب فلسفه تاريخ او از پيش از انقلاب مورد انتقاد بود. تأکيد زياد بر موضع طبقاتي افراد در تحليل تحولات اجتماعي، به نوعي نشانگر بقاياي تأثير انديشه هاي چپ بود.
جريان التقاطي راديکال
الف. سازمان مجاهدين خلق ايران
سير تکوين انديشه ها و رفتارهاي سازمان شامل موارد زير است:
انديشه هاي سازمان متأثر از انديشه هاي بازرگان و طالقاني بود و مهم تر از همه مطابقت دين با علوم جديد بود.
هر جا مذهب از پاسخ منطقي به مردم عاجز بود، با توسل به ماترياليسم علمي جواب داده مي شد؛ هرگاه مسئله اي احساسي و عاطفي مطرح بود که در قالب ماترياليسم مجرد نمي گنجيد، با توجيه مذهبي و وظيفه شرعي پاسخ مي گرفت.(20)
کتاب سير تحولات اجتماعي که ادوار شش گانه تاريخي (کمون اوليه، دوره برده داري، فئوداليسم، کاپيتاليسم، سوسياليسم و کمونيسم) را براساس ديدگاه ماترياليسم تاريخي تشريح کرده بود، متن آموزش در درون سازمان بود.(21)
کتاب شناخت که براساس مباني مارکسيستي ـ اسلامي توسط حسين روحاني به نگارش درآمد مبناي مطالعه بود. کتاب راه انبياء ـ راه بشر، اثر محمد حنيف نژاد برگرفته از تئوري بازرگان در کتاب راه طي شده که لباس مارکسيستي بر تن آن مي کند.
کتاب تکامل اثر علي ميهن دوست سومين کتاب بود. در اين کتاب راه خدا و راه تکامل، يکي دانسته مي شد. اين يکي از نظريه هاي بنيادي سازمان بود که در توصيف کفر هم به کار مي آمد.
اقتصاد به زبان ساده (محمود عسکري زاده) به روشني نوعي اقتصاد مارکسيستي بود.
پذيرش ديدگاه هاي ماترياليسم درباره طبقات اجتماعي و مناسب هاي آنان با مسأله توليد و اساساً نظريه ماترياليسم تاريخي، مهم ترين اصل در تحليل روند حرکت جامعه توسط مجاهدين خلق بود.
عدم اعتقاد به رساله هاي عمليه که آن ها را محصول شرايط دوره فئوداليسم مي دانستند. آن ها اعتقاد داشتند:
از روحانيت، انتظار تدوين ايدئولوژي انقلابي اسلام نبايد داشت و خودمان بايد به تدوين آن بپردازيم.
سازمان در آن ايام پلي براي جذب جوانان از اسلام به مارکسيسم شده بود. تغيير ايدئولوژي در سازمان از سال 52 آغاز شد. در سال 53 رهبران سازمان در جريان اين تغييرات ايدئولوژيک بودند و درشهريور سال 54 که مجيد شريف واقفي در برابر اين انحراف مقاومت کرد، به دست اعضاي سازمان کشته مي شود. با مجروح شدن صمديه لباف و دستگيري و اعدام وي توسط ساواک، مسئله آشکارتر و جدي تر شد. در شهريور سال 54 مسئله در سطح عمومي سازمان علني و بيانيه توزيع شد. تقي شهرام از سردمداران سازمان پس از تغيير ايدئولوژي گفت:
پيراهن اسلام را از هر کجا وصله علمي زديم، از جاي ديگر پاره شد.(22)
سران سازمان در سال 54 صريحاً اعلام کردند: اسلام از حل تضادهاي کنوني جامعه بشري عاجز است و تنها راه، همان راه مارکسيسم است که قدرت کافي براي حل اين تضادها دارد.
در اثر چرخش ايدئولوژيک، سازمان به سه گروه تقسيم شد: گروهي مارکسيست، جمعي سازمان را رها کردند و با پي بردن به انحراف آن به آغوش اسلام بازگشتند و بالاخره گروه سوم که در سازمان باقي ماندند و بعد از انقلاب تجديد سازمان شدند و رو در روي انقلاب اسلامي و مردم ايستادند.
بايد گفت رگه هاي التقاط در درون سازمان کاملاً هويدا بود و موارد زير نمونه هايي از اين دست است:(23)
1. پذيرش اصول ديالکتيک به عنوان پايه اساسي؛
2. سازمان و اقتصاد مارکسيستي؛
3. شعار (به نام خدا و به نام خلق قهرمان)؛
4. سازمان از لحاظ سياسي، مارکسيسم را يک مکتب رقيب معرفي مي کند نه يک مکتب رودررو و هيچگاه با آن وارد مبارزه نشد؛
5. دامن زدن به تضادهاي قومي؛
6. موضع گيري سازمان در برابر ارتش و شعار انحلال آن «... انحلال و تجديد سازمان ارتش بايستي شروع شود والا صحبت از انقلاب نکنيد، به خصوص از انقلاب اسلامي [صحبت] نکنيد.»
7. آرام سازمان (داس، چکش، آيه وَ فَضَّلَ اللهُ المُجَاهِديِنَ عَلَي القَاعِدِينَ أَجراً عَظِيماً، تفنگ، سرنيزه، قرآن و ستاره پنج پر).
لطف الله ميثمي و گروهش در سال 56 با رجوي اختلاف نظر پيدا کردند و تشکيلات نهضت مجاهدين خلق را ايجاد کردند.
سازمان مجاهدين خلق که در آستانه پيروزي انقلاب برخي از رهبران عمده آن از زندان آزاد شده بود، سعي در گرفتن ابتکار عمل انقلاب به دست خود داشت.
«ميليشيا» يا شاخه نظامي سازمان در کوتاه ترين زمان ممکن سازماندهي شد. به دليل برداشت هاي خاص از اسلام، قدرت طلبي، انحراف ايدئولوژيکي که همان تغيير خط مشي اسلام به سمت سوياليسم و تفکرهاي التقاطي که از زندان بوجود آمده بود و از بين رفتن رهبران اصلي سازمان به دلايل مختلف، موجب شد که سازمان نه تنها در حل مسائل و مشکلات انقلاب، به ويژه جنگ کمکي نکرد، بلکه خود وارد جنگ قدرت شد. اين سازمان به دليل نقش مخربي که در ترور مسئولين و رهبران برجسته انقلاب و مردم عادي داشت، جاسوسي براي بيگانگان و همکاري با دشمن متجاوز، مجبور به فرار از کشور شد. اعضاي اين سازمان از نظر مسئولين و مردم ايران، غيرقانوني و ضدانقلاب و مردم آنان را «منافقين خلق» مي نامند.
حادثه عظيم انفجار حزب جمهوري اسلامي و شهادت 72 تن از ياران انقلاب به ويژه آيت الله بهشتي و... انفجار دفتر رياست جمهوري و ترور ساير مردم عادي در کارنامه منفي آنان ثبت شده است. اين گروه، خصمانه ترين مواضع را بر عليه انقلاب در زمان جنگ به صورت همکاري با رژيم عراق و استقرار پايگاه هاي نظامي در خاک دشمن و انجام عمليات جاسوسي داشته است.(24)
البته جريان التقاط در قبل از انقلاب به مجاهدين خلق محدود نمي گردد.
ب. گروه آرمان مستضعفين
اين گروه متأثر از انديشه هاي دکتر علي شريعتي بود. اينان اسلام را علم مبارزه و علم زندگي و حرکت نمي دانستند، بلکه عامل سکون، جمود و انحطاط فکري توده ها مي پنداشتند.(25)
ج. گروه فرقان
اکبر گودرزي که همه کار اين گروه محسوب مي شد، در پاسخ پرسشي مبني بر اينکه آيا شما ادامه دهنده راه شريعتي هستيد يا نه؟ مي گويد:
فرقان کوشش داشت که افکار و انديشه هاي شريعتي را هم ترويج کند. اگر اين امر، معنايش ادامه دادن راه شريعتي است، آري! ما ادامه دهندگان راه او بوده ايم.(27)
او در پاسخ به پرسشي درباره تشکيل گروه فرقان مي نويسد:
فرقان جرياني است که با بهره گيري از برداشت هاي درست مؤمنان به خداوند، در طول تاريخ و به ويژه شهيد شريعتي شکل گرفته است.(28)
اکبر گودرزي گروه خود را در مسجد قلهک، جواديه و آذربايجان جمع مي کرد. اين گروه به دنبال فاصله گرفتن از منابع اصيل ديني در دين شناسي و روي آوردن به تفسيرهاي سمبوليک و اجتماعي از مقوله هاي ديني بود. اينان روحانيت را از اساس و بنيان باطل مي دانستند.(29) اعضاي اين گروهک هرگز به امام و نظام و مرجعيت اعتقادي نداشتند و با تفکر حضرت امام(ره) مخالف بودند. اين گروه شبيه خوارج در صدر اسلام بود. مرتضي مطهري ايدئولوگ انقلاب اسلامي را برابر آنچه در اعلاميه اين گروهک آمده است، به بهانه قرباني شدن ارزش هاي راستين تشيع سرخ علوي، ترور کردند.(30) اين گروهک بعد از انقلاب، مواضعش تندتر شد و حتي به سرقت مسلحانه از بانک ها اقدام کردند و چند ترور را نيز انجام دادند. گروه فرقان از ارديبهشت ماه 1358 اقدام هاي تروريستي خود را آغاز کرد. فهرست برنامه ترور اين گروه که در بيشتر موارد موفق به انجام آن شدند، عبارتند از: (31) تيمسار محمدولي قرني (3/2/58)، مرتضي مطهري (11/2/58)، حاجي طرخاني (17/5/58)، حاج مهدي عراقي و حسام فرزند ايشان (4/6/58)، هانس يواخيم لايب (مهر 58)، محمد مفتح، اصغر همتي، جواد بهمني، آيت الله قاضي طباطبايي (27/9/58)، آيت الله خامنه اي، هاشمي رفسنجاني، محمدباقر دشتيانه، احمد لاجوردي (ترور آن ها ناکام ماند). با افزايش ترورها و بالا گرفتن موج نارضايتي مردم و احساس ناامني که از اين بابت به وجود آمد، تلاش هاي زيادي براي دستگيري عوامل قتل ها صورت گرفت. دستگيري اکبر گودرزي در منزلي واقع در خيابان جمال زاده و 35 نفر از اعضاي گروه در روز اربعين صورت گرفت. در سوم خرداد 1359 اکبر گودرزي، علي حاتمي، عباس عسگري، حسن اقرلو، سعيد مرآت و عليرضا شاه بابا اعدام شدند و پرونده اين گروهک مختومه شد.
پي نوشت ها :
1. علي آقابخشي، مينو افشاري راد، فرهنگ علوم سياسي، ص203.
2. حقگو، بررسي فشرده و جامعي روي مسئله التقاط و التقاطي ها، ص9.
3. رسول جعفريان، جريان ها و جنبش هاي مذهبي ـ سياسي ايران 1320 ـ 1357، ص208.
4. همان، ص84.
5. مسعود بهنود، از سيد ضياء تا بختيار؛ دولت هاي ايران از اسفند 1299 تا بهمن 1357، ص673.
6. صادق زيبا کلام، مقدمه اي بر انقلاب اسلامي، ص90.
7. ملاقات ابراهيم يزدي وزير امور خارجه با برژينسکي وزير امور خارجه وقت آمريکا.
8. منظور عباس اميرانتظام است که مدتي سخن گوي دولت و سپس سفير تام الاختيار ايران در شبه جزيره اسکانديناوي بود و به جرم جاسوسي به حبس ابد محکوم شد.
9. براي نمونه ر.ک: نهضت آزادي ايران، تجربه ده ساله انقلاب اسلامي ايران؛ و نيز براي مطالعه پيرامون شکل گيري نهضت آزادي و مرامنامه و اساسنامه آن همچنين مواضع نهضت در برابر سلطنت و عملکرد نهضت در دولت موقت به ويژه ديدگاه هاي آن درباره مجلس، خبرگان، روابط با آمريکا، تصرف سفارت آمريکا در ايران موسوم به لانه جاسوسي، کتاب آيات شيطاني و به ويژه مواضع نهضت در باره جنگ تحميلي عراق عليه ايران ر.ک: علي رضوي نيا، نهضت آزادي: مروري بر تاريخچه، ماهيت و عملکرد، ص83.
10. يرواند آبراهاميان، ايران بين دو انقلاب، ص425.
11. حبيب الله پيمان، کاظم سامي، صادق قطب زاده، ابراهيم يزدي، علي اکبر معين فر، محمد ايزدي، محمدحسن ساعي، احمد سميعي از جمله ديگر اعضاي حزب بودند.
12. رسول جعفريان، جريان ها و جنبش هاي مذهبي ـ سياسي ايران 1320 ـ 1357، ص93.
13. کريم سنجابي، کاظم حسيبي و الهيار صالح در آن زمان در (حزب ايران) فعاليت داشتند. درباره زمينه پيوستن سوسياليست هاي خداپرست به حزب ايران و جدا شدن آنان از حزب ر.ک: علي شريعتمداري، تاريخ فرهنگ سحر، ش8، صص124 ـ 123.
14. مجله گفت و گو، «الگوهاي نوآوري سياسي در ايران، نگاهي به تجربه نهضت خداپرستان سوسياليست».
15. کاظم سامي: وزير بهداري دولت موقت بازرگان، در سال 1368 در مطب خود به دست فردي که گفته مي شد بيماري حاد رواني داشته، کشته شد.
16. علي شريعتي (متولد 1321 مزينان مشهد و درگذشت 29 خرداد 1356 در لندن).
شريعتي به گونه اي در دهه ي 30 تحت تأثير جنبش بود که کتاب جوده الحارد درباره ابوذر غفاري را ترجمه کرد و نام آن را «ابوذر خداپرست سوسياليست» گذاشت که نشان از گرايش فکري او دارد. حتي در يکي از اسناد جنبش مسلمانان مبارز، ص8، از شريعتي در آغاز کتاب اين دو بيت آمده است:
دنياست که بايد سوسياليست شود
تا در خور زندگاني و زيست شود
يغماگري و قلدري و اشرافي
نابود شود، محو شود، نيست شود
شريعتي در سال 1334 در مقدمه مقاله اي که تحت عنوان مکتب واسطه ها نوشت که بعداً به نام تاريخ تکامل فلسفه چاپ شد مي گويد: رژيم اجتماعي و اقتصادي اسلام، سوسياليسم عملي است که بر طرز فکر خداپرستي استوار مي باشد. درباره شريعتي در فصل سوم کتاب سخن گفته شده است.
17. مسعود بهنود، از سيد ضياء تا بختيار؛ دولت هاي ايران از اسفند 1299 تا بهمن 1357، صص525 ـ 522؛ و نيز ر.ک: جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران...، ج2، صص111 ـ 110.
18. حميد انصاري، حديث بيداري، ص85 و نيز ر.ک:
1. سازمان مجاهدين خلق ايران، آنان که شهادت را برگزيدند، ص87.
2. سازمان مجاهدين خلق ايران، راه انبيا، راه بشر، ص242.
3. احمد رضايي، راه حسيني، ص220.
4. سيد حميد روحاني (زيارتي)، نهضت امام خميني، ج3، ص948، به ويژه صص461 ـ 340.
19. صادق زيبا کلام، مقدمه اي بر انقلاب اسلامي، ص49؛ و نيز ر.ک: مجاهد (ارگان سازمان مجاهدين خلق ايران) سال اول، فوق العاده شماره5، 21 بهمن 1358، ص1.
20. رسول جعفريان، جريان ها و جنبش هاي مذهبي ـ سياسي ايران 1320 ـ 1357، ص226.
21. لطف الله ميثمي تأثير اين کتاب را در تحول دروني سازمان و فاصله آن تا 54 بسيار مؤثر مي داند.
22. رسول جعفريان، جريان ها و جنبش هاي مذهبي ـ سياسي ايران 1320 ـ 1357، صص1320 ـ 1357، صص277 ـ 251.
23. حقگو، بررسي فشرده و جامعي روي مسئله التقاط و التقاطي ها، صص100 ـ 35.
24. براي مطالعه پيرامون برخي از فعاليت هاي خرابکاري سازمان ر.ک: مجاهدين انقلاب اسلامي، افشاي دو تحليل درون گروهي از چريک هاي فدايي خلق و مجاهدين خلق، به ويژه صص47 ـ 2. براي مطالعه تحليلي پيرامون ريشه هاي انحرافات سازمان مجاهدين خلق و تغييرات مواضع ايدئولوژيکي، ترورها و تصفيه هاي خونين داخلي و نيز انحطاط اخلاقي سازمان ر.ک: سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، ج3، صص461 ـ 340؛ و نيز جنايات آن ها. ر.ک: سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، منافقين خلق، رودرروي خلق، ص116؛ و نيز مجاهدين خلق در بن بست جديد، ص31.
25. عبدالحسين خسروپناه، آسيب شناسي دين پژوهي معاصر، سايت اينترنتي انديشه قم:
http://www.andisheqom.com
26. رسول جعفريان، جريان ها و جنبش هاي مذهبي ـ سياسي ايران 1320 ـ 1357، ص328.
27. سرگه بارسقيان، «فرقاني ها و قرباني ها»، نشريه شهروند امروز، (1387/2/8)، ص60.
28. همان، ص60.
29. رسول جعفريان، جريان ها و جنبش هاي مذهبي ـ سياسي ايران 1320 ـ 1357، ص332.
30. همان، ص322.
31. سرگه بارسقيان، «فرقاني ها و قرباني ها»، نشريه شهروند امروز، (1387/2/8)، ص60؛ و نيز ر.ک: خاطرات حجت الاسلام والمسلمين ناطق نوري، ج1، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، خاطرات مرتضي الويري، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، فتاح غلامي، مروري بر کارنامه گروه فرقان، سايت بازتاب.