غدیر خم
نويسنده:سید علی موسوی
منبع : اختصاصي راسخون
منبع : اختصاصي راسخون
چکیده
در این خطبه ابتدا پیامبر اکرم (ص) پس از حمد و ذکر خداوند متعال به دستور ابلاغ ولایت امام علی (ع) اشاره نموده و به عناوین مختلف و کلمات و جملات گوناگونی بر ولایت این اسطوره ی دین و دیانت تاکید می نماید، و در بخشی از این خطبه به مخالفین امام علی (ع) بعد از خود اشاره می کند و آنان را عذاب سخت تنبه می بخشد.و بالاخره حجت را بر همگان تمام می کند.
کلید واژه: مولا –علی –مخالف –پیامبر -اطاعت
مقدمه:.متاسفانه با وجود تواتر خطبه ی غدیر و جملات گوناگونی که پیامبر اکرم (ص)، پیرامون امیر مومنان علی (ع) در این خطبه داشته، تنها و تنها،جمله ی من کنت مولا،فهذا علی مولا را، مردم به عنوان شاخصه ی غدیر می شناسند و سپس بحث و گفتمان ها بر این میشود که آیا مولا به معنای دوست است یا به معنای ولی و سرپرست !اما اگر کسی در این خطبه ی بزرگ،با ژرف نگری،بنگرد، خواهد دید، که این جمله تنها، جمله ی کوچکی است که می تواند خلافت و سرپرستی امام علی (ع) را اثبات کند.
اما جواب اشکالی که در مقدمه به آن اشاره شد:
اولاً لفظ «مولا» در لغت عرب، متوجه به معانى زیادی است از قبيل: مالك، عبد، معتق (بنده آزاد كن)، عتيق (غلام آزاد شده)، محبّ (علاقه مند)، جار (همسايه)، حليف (هم سوگند) و عصبه (پيوند خانوادگى)؛ چنانكه خدا هم فرموده است إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي (سوره مريم، آيه 5)؛ (زكريّا گفت) من از بستگانم بعد از خودم، بيمناك هستم (از اينكه از دين تو حراست نكنند). اينگونه موالى را از آنجهت به اين عنوان ناميدهاند كه از جهت پيوندى، نزديكتر از ديگرانند و اين معنى از «ولىّ» به معناى «قرب» استفاده شده است. معنى ديگر «مولا»، «ناصر» است؛ چنانكه حق تعالى فرموده است ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُمْ (سوره محمد، آيه 11)؛ يادآورى شده است بدان خاطر مىباشد كه خداى تعالى ياور مؤمنان است و كافران ياورى ندارند. معناى ديگرش، دوست است؛ چنانكه فرموده است يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً (سوره دخان، آيه 41)؛ روزى كه به اندازه پشيزى دوستى از دوست ديگر بهرهمند نمىباشد. معناى ديگرآن، «وارث» است؛آنجا كه فرموده است وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ (سوره نساء، آيه 33)؛ بر هر كس، وارثانى قرار داديم، كه از ميراث پدر و مادر و نزديكان ارث ببرند. و امثال اين معانى آمده است. در طى معانى مختلفى كه براى «مولا» بيان كرديم، كاملترين و مهمترين و مشهورترين و ظاهرترين معانى مولا، به كسى گفته مىشود كه اوليتر بر ديگرى از خود او باشد؛ بنا بر اين مولا متوجه به هر شخصى است كه مقام عالى و رفيعى داشته باشد كه ديگران همواره از او پيروى نمايند و فرمانش در آنها نفوذ داشته باشد؛ بطوريكه به او بگويند: «انت مولاى»، يعنى تو كسى هستى كه از خود من به خودم اولي ترى. (1)ثانیاً، کدام عقل سلیم و منطق صحیح و نگاه دقیقی قبول می کند که پیامبر در آن روز داغ و گرمای داقت فرسا، مردم راکنار هم جمع کند و از سفر به خانه ی معبود سخن بگوید و علی را دوست خود معرفی کند !آیا به راستی می توان گفت معنای ولایت،غیر از سرپرستی و اولویت، چیزی باشد ؟!، «زيد بن ارقم» در باره ی آن روز می گوید: گرمى هوا در آن روز به حدی شدید بود که، شديدتر از آن روز براى اصحاب نبوده است!پیامبر اکرم (ص) در این خطبه با عناوین مختلف، و جملات گوناگون، چنان حجت را بر همگان تمام نموده اند که هیچ کس نمی تواند آن را زیر سوال برد در بین این روایت خطبه ی معروف و شاخص غدیر خم از همه ی این روایات صریح تر بوده و راویان زیادی آن را نقل نموده اند، که مسلماً همین امر، راهی برای بهانه تراشی نمی گذارد.از مهم ترین شاخصه های غدیر خم، این است که علامه ی امینی ره) می فرماید:بیست و شش نفر ازعلمای اهل سنت، پیرامون غدیر کتاب مستقل تالیف نموده اند.
ایشان در ادامه به راویان این خطبه اشاره کرده و نام آنان را تک تک بیان می کند، که شرح آن به شکل ذیل می باشد:
یکصد و ده نفر از صحابه ی پیامبر اکرم –هشتاد و چهار نفر ازتابعین –سیصد و شصت نفر از عالمان، استادان وحافظان ازقرن دوم تا قرن چهاردهم هجری و ده ها نفر از محدثین بزرگ که واقعه ی غدیر خم را ذکرنموده اند، که از آن ها می توان به ابو عبدالله محمد بن ادریس شافعی(پیشوای مذهب شافعی )-احمد بن حنبل (پیشوای مذهب شافعی )-احمد بن حنبل نسائی –ترمذی –خطیب خوارزمی –ابن ابی الحدید –جلال الدین سیوطی –ابن اثیر –خطیب بغدادی-فخر رازی و طبری، اشاره نمود.راویان این روایت، قابل شمارش نبوده، ولی از آن ها میتوان به ابوهریره دوسی – عمربن خطاب - عایشه-عباس بن عبد المطلب-طلحه بن عبدالله تیمی-عبدالله بن جعفر بن ابی طالب –ابویعلی انصاری –ابوزینب بن عوف انصاری –ابوفضاله انصاری –ابو قدامه ی انصاری –ابو عمرهبن عمره بن محصن انصاری –ابوالهثیم بن نبهان –ابو رافع قلطی –ابو زیت خویلد –ابو بکربن ابی قحافه-اسامه بن زید بن حارثه کلبی –ابن بن کعب انصاری-اسعد بن زراره انصاری –اسماء بنت عمیس –ام سلمه –ام هانی –ابوحمزه انس بن مالک انصاری-براء بن عازب انصاری اویسی –یزید بن خصیب ابوسهل اسلمی –ابوسعید ثابت بن ودیعه انصاری-جابر بن مسره-جابر بن عبدالله انصاری-جبله بن عمر انصاری-جبیربن عبداله بن جابر بجلی-ابوذر جندب بن جناده غفاری-ابو جنیده جندع بن عمرو مازن انصاری-حبه بن جوین ابو قدامه عربی بجلی –حبشی بن جناده سلولی –حبیب بن بدیل بن ورقاء خزاعی-حذیفه بن آسید ابوسریحه غفاری-حذیفه یمان میانی –حسان بن ثابت –ابو سلیمان خالدبن ولید –ابو ایوب خالد بن زید انصاری-خزیمه بن ثابت انصاری-ابوشریح خویلد بن عمروخزاعی –رفاغه بن عبد منذر –زبیربن عوام قرشی-زیر ابن ارقم انصاری-ابوسعید زید بن ثابت –زید بن یزید بن شراحیل-زید بن عبدالله انصاری-ابواسحاق سعد بن ابی وقاص-سعد بن جناده عوفی-سعد بن عباده یانصاری-ابو سعید سعد بنمالک انصاری –سعید بن زید بن قرشی –فاطمه بنت حمزه-عمروبن عاص و وهب بن حمزه، اشاره نمود.-(2) در این بخش لازم است به تعدادی ازکتابهای شیعه و سنت که این روایت را ذکر نموده اند، اشاره شود.از کتابهای علمای شیعه میتوان به احتجاج -صراط المستقیم –العدد القویه –التحصین –عبقات الانوار-عوالم العلوم –روضه الواعظین-الغدیر-اشاره نمود –
اما از کتابهای اهل سنت میتوان به کتابهای-تاریخ خطیب بغدادی-الدر المنثور-اسد الغابه-شمس الدین جزری(اسنی المطالب )-ینابیع الموده –المعارف(ابن قتیبه دینوری)-مسند احمدبن حنبل –سنن ابن ماجه –خصائص نسائی –مناقب خوارزمی –تاریخ خلفاء-تفسیر طبری –فصول المهمه-تفسیر فخر رازی-کنز الاعمال –مجمع الزوائد –الاصابه-نوادر الاصول (ترمذی) و صدها کتاب دیگر اشاره نمود –(3)
هر كه را باشم منش مولى و دوست
ابن عم من على مولاى اوست
سپس دست به طرف معبود بلندنموده و می گوید: پروردگارا، دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن و ياور او را يارى كن و ذليلكننده او را خوار ساز.
حق گفت به پيغمبر خوشدار وفا را
در عالم ذرات كه خوانديم شما را
گفتيم الستى و شنيديم بلى را
يك عالم ذر دگر امروز بيارا
با خلق بيا تازه كن آن عهد خدا را
اى سيد كل فخر رسل احمد مختار
همچون زكريا ز تكلم چه كنى صوم
بىرمز بما انزل تبليغ كن اين قوم
بيدار على باش و برانگيز تو از نوم
اين قوم گرانخواب و مپرهيز تو از لوم
اعلان وصايت كن و فرماى كه الْيَوْمَ
أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ اى زمره انصار
اورنگ حجازى خواست سلطان حجازى
چون صورت رحمان ديد كرسى حجازى
از عرش فراشد سر منبر ز فرازى
بر خواند يكى خطبه تازى بدرازى
كوتهنظران را گفت تا چند مجازى
حق خواست حقيقت شود امروز پديدار
آنگاه على را ز كرم گشت طلب خواه
بگزيد چو از مهر على جا ببر شاه
اين نكته عيان شد كه نبى مهر و ولى ماه
بگرفت چو پيغمبر بازوى يد الله
برداشت على را بمقام و رفعناه
انسان كه برفعت بشد از حيطه پندار
فرمود نبى كاين حكم از عالم بالاست
امروز چو در رتبه على از همه اعلى است
در ملك ولايت ولى و والى و والاست
هر گونه تصرف كند او از همه اعلى است
بايست بداند كه على سيد و مولاست
آن كس كه مرا مولا ميداند و سالار(6)
چون پیامبر (ص) از خطابه و معرفى على (ع) فارغ شد هنگام ظهر بود از منبر به زير آمده و دو ركعت نماز گزارد. مؤذن ندای اذان و نماز سر داد .رسول خدا ص نماز ظهر را به جماعت بجا آورد و در سراپرده خود آرام گرفت و دستور داد على ع در خيمه خود كه برابر با سراپرده او بود بنشيند و به مسلمانان فرمان داد تا دسته دسته بر على ع وارد شوند و به وى مباركباد گفته و بعنوان امير المؤمنينى باو سلام كنند.با دستور پیامبر(ص) دو خیمه برپا شد ودر یک خود آن حضرت و در دیگری امام علی(ع) وسه روز آنجا اقامت نمودن ومردم دسته، دسته آمده و به پیامبر تبریک می گفتند.در این مراسم،حتی پیامبر اکرم (ص) عمامه خود را که سحاب نام داشت را به عنوان تاج افتخار بر سر امر المومنین قرار دادند. (7)«حسان بن ثابت» پس از اينكه حضرت على عليه السّلام از سوى خدا و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، به امامت و خلافت پس از نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله معيّن شد، حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب گشته و عرض كرد: يا رسول الله! آيا اجازه مىفرماييد، ابياتى را كه موجبات خرسندى خداى تعالى را فراهم مىآورد و در خصوص واقعه غدير بسرايم؟ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى حسّان! به نام خدا شروع كن و آنچه به خاطر رسيده، به اطلاع ما برسان. «حسان» بنا به فرمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در محل بلندى ايستاد و مسلمانان به منظور شنيدن ابيات او اجتماع كردند. «حسان» ابيات ذيل را سرود: يناديهم يوم الغدير نبيّهم
نجّم و اسمع بالرّسول مناديا
و قال فمن مولاكم و وليّكم
فقالوا و لم يبدو هناك التعاميا
الهك مولانا و انت وليّنا
و لن تجدن منّا لك اليوم عاصيا
فقال له قم يا علىّ فانّنى
رضيتك من بعدى اماما و هاديا
فمن كنت مولاه فهذا وليّه
فكونوا له انصار صدق مواليا
هناك دعا اللّهمّ وال وليّه
و كن للذى عادى عليّا معاديا-(8)
جبرئیل، نازل شد و گفت:به خدا قسم روزی مانند امروز ندیدم.چقدر کار پسر عمویش را محکم نمود !برای او پیمانی بست که جز کافر به خدا و رسول خدا،کسی آن را به هم نمی زند –سپس فرمود:وای بر کسی که پیمان او را بشکند.( 9)پیامبر (ص)، بزنان خود و ساير زنان همین دستور را داد و آنها نيز به همين عنوان به وى تبريك گفته و سلام كردندو آنان هم مأموريت خود را انجام دادند.(10)درظرف آبی که حضرت علی(ع) دستش را در آن گذارده بود، زنان نیز دست گذاشته و این مراسم انجام شد.تاریخ نقل میکند، در ميان مردمى كه عرض تبريك مىنمودند، عمر بن خطاب از همه بيشتر تبريكات مفصل خود را بعرض رسانيده و زياده از اندازه اظهار خرسندى مىنمود و با اين جمله تبريك گفت «بخ بخ» لك يا على اصبحت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنه آفرين بر تو و گوارا باد ترا اى على كه آقاى من و تمام زن و مرد مؤمن گرديدى.از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه روزى ابى بكر در يكى از كوچههاى «بنى نجّار» با امام عليه السّلام ملاقات كرد، پس از سلام و مصافحه گفت: اى ابا الحسن، آيا نسبت به انتخاب من از سوى مردم، و اباى تو از بيعت سقيفه، چيزى به دل دارى؟ به خدا قسم اين مسأله خواست من نبود و مسلمين بر آن اتفاق كردند و من نتوانستم با تصميمشان مخالفت نمايم، زيرا پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: امت من بر گمراهى اتفاق نمىكنند؟امام عليه السّلام در پاسخ فرمود: اى ابا بكر (منظور) امتى است كه پس از او و در زمان او، از فرمانش اطاعت كنندو به راهش پايبند باشند و به آنچه با خدا پيمان بستهاند وفادار بمانند و تغيير و تبديلى صورت ندهند؟! (نه اين امت كه فرمان پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را زير پا نهادند). «ابو بكر» گفت: سوگند به خدا اگر هم اكنون شخص مورد اعتماد، شهادتدهد كه تو به امر «خلافت» سزاوارترى، آن را كنار گذاشته و به تو مىسپارم. و به رضايت و ناخشنودى ديگران، توجهى نمىكنم؟!امام عليه السّلام فرمود: آيا با اطمينانتر از پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم سراغ دارى؟ در حالى كه در چهار مورد و در ميان گروهى از شما و از جمله عرشيان- در يوم الدار و در بيعت رضوان در زير درخت و در خانه ام سلمه و در غدير، پس از مراجعت از حج- برايم از شما بيعت گرفت، و همه شما اطاعت خود را نسبت به خدا و رسولش صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ابراز داشتيد و به شما فرمود: خدا و رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر كار شما شاهد است و همه شما، خدا و رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را به شهادت پذيرفتندآنگاه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم خطاب به مردم فرمود: حاضران خبر را به غايبان برسانند و در آينده به آن شهادت دهند و هر كس اين پيام به گوشش رسيده به ديگران برسانند.سپس همه شما بر پاى خاستيد و به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و من كه اين كرامت نصيبم گشته بود تبريك گفتيد، آنگاه عمر نزديك شد و دستش را بر كتفم گذاشت و در حضور اجتماع گفت:«بخ بخ لك يا ابن ابى طالب اصبحت مولاى و مولى المؤمنين» يعنى: مبارك باد بر تو، اى فرزند ابى طالب عليه السّلام كه سرور من و همه مؤمنان گشتهاى؟ابى بكر اظهار داشت: مطلبى را به ياد من آوردى، اگر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به آن گواهى مىداد، از او مىپذيرفتم؟ امام عليه السّلام فرمود: خدا و پيامبرش صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر تو شاهدند، آيا اگر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را زنده ببينى و به تو بگويد: در حق من ستم كردى، حقى كه خدا و پيامبرش صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آن را به من دادهاند، نه به تو و ساير مسلمين، آيا امر خلافت را به من وامىگذارى مىگذارى و آن را رها مىكنى؟(11)اما به راستی چه شد که پس از چند روزی، تمام این کلام ها فراموش شد و کسانی که خود ندای بشارت و تبریک سر می دادند،، ندای خلافت سر می دهند ؟!
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَلَا فِي تَوَحُّدِهِ وَ دَنَا فِي تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فِي سُلْطَانِهِ وَ عَظُمَ فِي أَرْكَانِهِ وَ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً وَ هُوَ فِي مَكَانِهِ وَ قَهَرَ جَمِيعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهَانِهِ مَجِيداً لَمْ يَزَلْ مَحْمُوداً لَا يَزَالُ بَارِئَ الْمَسْمُوكَاتِ وَ دَاحِيَ الْمَدْحُوَّاتِ وَ جَبَّارَ الْأَرَضِينَ وَ السَّمَاوَاتِ قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ- مُتَفَضِّلٌ عَلَى جَمِيعِ مَنْ بَرَأَهُ مُتَطَوِّلٌ عَلَى جَمِيعِ مَنْ أَنْشَأَهُ يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَ الْعُيُونُ لَا تَرَاهُ كَرِيمٌ حَلِيمٌ ذُو أَنَاةٍ قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ بِنِعْمَتِهِ لَا يُعَجِّلُ.......(12)و الحمدلله رب العالمین رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پس از حمد و ثناى الهى گفت:حمد و ستايش درخور پروردگارى است كه شريك و نظيرى نداشته و بىهمتا و يگانه است، و حكومت او سراسر هستى را فرا گرفته، و علم و توجّه به او همه موجودات را احاطه نموده است، و همه در پيشگاه قدرت و توانايى او خاضع و خاشعند. و پيوسته محبوب و محمود عالميان است، خالق آسمانها و زمين و پروردگار روح و ملائكه و جهان هستى، همه و همه غرق احسان و نيكويى و رحمت و فضل بىمنتهاى اويند، كريم و حليم و صبور و شكيبا و بردبار است، براى انتقام و عذاب گنهكاران شتاب نمىكند، سرائر و ضمائر بندگان بر او پوشيده نمىشود، افكار و نيّات و خاطرههاى مردم پيش او روشن و آشكاراست، هيچ عجز و كوتاهى و نياز و ناتوانى بمقام عظمت او راه نيابد، ادراك و عقول مردم از درك و شناخت كنه ذات و صفات كبرايى او عاجز و قاصرند، برپا دارنده قسط و عدل است، هيچ معبودى جز او نيست، عزيز و حكيم است، بالاتر از آن است كه چشمها او را دريابند، و او چشمها را دريابد، و اوست لطيف و آگاه به آشكار و نهان، هيچ كس با ديدن پى به وصف او نبرد، و نه سرّ و آشكار او را دريابد مگر خود خداوند راهنمايى فرمايد. و شهادت مىدهم كه قدس و پاكى خداوند متعال همه طبقات دهر را پر كرده است.و نور مقدّس او ابديّت را پوشانيده است، خدايى كه بىهيچ يار و ياورى و شريك و مشاورى تقدير و امر خود را ايجاد مىفرمايد، آنچه را كه بخواهد لباس هستى مىپوشاند و كوچكترين زحمت و تكلّفى در كارهاى او در مقام خلق و تكوين كائنات ديده نمىشود، كارهاى او محكم و منظّم و متقن است، كمترين خلل و سستى و جور و تجاوز و ظلمى در او نيست، خداوند كريم است و مهربان، و برگشت همه به سوى او خواهد بود.و شهادت مىدهم همه چيز در پيشگاه با عظمت و قدرت او خاضع و متواضعند، خورشيد و ماه و ملك همه در تحت تسخير و نفوذ او هستند، اوراق و صفحات تكوين بدست تواناى او پيوسته در تغيير و تبدّل بوده، و روز و شب و زندگى و مرگ و فقر و غنى و خوشى و گرفتارى و گرما و سرما و رنگهاى گوناگون پديدار مىشود، درهم كوبنده هر مخالف و معاندى است، و نابودكننده هر شيطان نافرمان و سركشى است، عارى از هرحريف و همتايى است، (ضدّ و ندّى ندارد) يكتا و يگانه است، تنها بىنيازى است كه نيازها بدو برند، نزاده و زاده نشده است، و هيچ كس مثل او نبوده و نباشد، معبودى واحد و پروردگارى بزرگوار است، هر چه مىخواهد اجرا مىكند و آنچه اراده مىكند انجام مىدهد، مىداند پس به شمار آورد، و مىميراند و زنده مىكند، و فقر و غنى، شادى و حزن، و منع و عطاء، همه و همه بدست با عظمت اوست، پادشاهى از آن اوست، نيكيها به دست او، و او بر هر چيزى توانا است. با افزودن و كاستن شب را در روز در مىآورد و روز را در شب، هيچ معبودى جز او نيست، عزيز است و غفّار، همو كه دعاى بندگان اجابت و با سخاوت عطا مىكند، شمارنده نفسها، و پروردگار جنّ و انس، هيچ چيزى براى او مبهم و پيچيده نيست، و ناله دردمندان او را بستوه نياورد، و پافشارى اصراركنندگان طاقتش را طاق نكند، حافظ صالحان، و توفيق دهنده رستگاران، و آقا و سرور جهانيان است، همو كه شايسته شكر و حمد همه خلائق است.حمد و ستايش مىكنم او را در همه حال، در حال وسعت و تنگدستى، و در حال عافيت و شدّت، و ايمان دارم به او و به ملائكه و كتابها و پيغمبران او، مطيع اوامر او بوده و در هر چه موجب رضاى اوست شتاب مىكنم، و از سر ميل در اطاعتش و خوف از مجازاتش تسليم حكم و قضاى او هستم، چرا كه «اللَّه» همان خدايى است كه از نيرنگش ايمنى نيست و در نهايت عدالت و دادگرى است، معترف به بندگى او مىباشم،و به خدائيش شهادت مىدهم، و هر آنچه وحى شدهام را مىرسانم، تا مبادا مشمول قهر و عذاب و غضب او شوم كه در اين صورت هيچ كس نتواند جلوى اراده او را بگيرد. هيچ معبودى جز او نيست
اى گروه مردم! براستى فضائل على بن أبى طالب نزد خداوند است و آنها را در قرآن نازل فرموده، و از شمار خارج است، پس هر كه شما را بدانها خبر داد و آگاه ساخت او را باور نموده و تصديق كنيد.اى گروه مردم! هر كس خداوند را اطاعت نموده و پيامبر و على و امامانى كه ذكر نمودم فرمان برد براستى به كاميابى و پيروزى بزرگى دست يافته است.اى گروه مردم! پيشىگيرندگان! پيشىگيرندگان به بيعت و دوستى او و سلامكنندگان به او به كلمه امير المؤمنين، آنان رستگارانند، در بهشتهاى پر نعمت.اى گروه مردم! آنچه موجب خشنودى خدا از شماست بگوييد، كه اگر شما و همه عالم كافر شويد،خدا را هيچ گزند و زيانى نرساند، پروردگارا گناهان مؤمنان را ببخشاى، و بر كافران غضب نما، و حمد و ستايش خداى راست، پروردگار جهانيان!
نتیجه گیری
نتیجه ای که می توان از این نوشتار گرفت اینکه غدیر، بزرگ ترین شاخصه و حجت برای شیعیان می باشد که با وجود تواتر راوی و ناقل، می توان به جرات آن را مهم ترین شاخصه بر برتری این آئین در مقابل گروه های دیگر نامید.
1.محمد باقر ساعدى، فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، 4جلد، انتشارات فيروزآبادى - قم، چاپ: اول، 1374ش.
محمد باقر ساعدى خراسانى، ارشاد-ترجمه ساعدى خراسانى، 1جلد، اسلاميه - تهران، چاپ: اول، 1380ش.2.
على سلگى نهاوندى، ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، 2جلد، ناصر - قم، چاپ: اول، 1376.3.
4.احمد بن على طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج، 2جلد، مرتضى - مشهد، چاپ: اول، 1403ق
5.غدیر زلال وحی بخش فرهنگی مجمع عاشقان بقیع 1جلد محدث-چاپ دوم 1379
6.خطبه ی پیامبر اکرم در غدیر خم شرکت فولاد مبارکه
/ع
در این خطبه ابتدا پیامبر اکرم (ص) پس از حمد و ذکر خداوند متعال به دستور ابلاغ ولایت امام علی (ع) اشاره نموده و به عناوین مختلف و کلمات و جملات گوناگونی بر ولایت این اسطوره ی دین و دیانت تاکید می نماید، و در بخشی از این خطبه به مخالفین امام علی (ع) بعد از خود اشاره می کند و آنان را عذاب سخت تنبه می بخشد.و بالاخره حجت را بر همگان تمام می کند.
کلید واژه: مولا –علی –مخالف –پیامبر -اطاعت
مقدمه:.متاسفانه با وجود تواتر خطبه ی غدیر و جملات گوناگونی که پیامبر اکرم (ص)، پیرامون امیر مومنان علی (ع) در این خطبه داشته، تنها و تنها،جمله ی من کنت مولا،فهذا علی مولا را، مردم به عنوان شاخصه ی غدیر می شناسند و سپس بحث و گفتمان ها بر این میشود که آیا مولا به معنای دوست است یا به معنای ولی و سرپرست !اما اگر کسی در این خطبه ی بزرگ،با ژرف نگری،بنگرد، خواهد دید، که این جمله تنها، جمله ی کوچکی است که می تواند خلافت و سرپرستی امام علی (ع) را اثبات کند.
اما جواب اشکالی که در مقدمه به آن اشاره شد:
اولاً لفظ «مولا» در لغت عرب، متوجه به معانى زیادی است از قبيل: مالك، عبد، معتق (بنده آزاد كن)، عتيق (غلام آزاد شده)، محبّ (علاقه مند)، جار (همسايه)، حليف (هم سوگند) و عصبه (پيوند خانوادگى)؛ چنانكه خدا هم فرموده است إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي (سوره مريم، آيه 5)؛ (زكريّا گفت) من از بستگانم بعد از خودم، بيمناك هستم (از اينكه از دين تو حراست نكنند). اينگونه موالى را از آنجهت به اين عنوان ناميدهاند كه از جهت پيوندى، نزديكتر از ديگرانند و اين معنى از «ولىّ» به معناى «قرب» استفاده شده است. معنى ديگر «مولا»، «ناصر» است؛ چنانكه حق تعالى فرموده است ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُمْ (سوره محمد، آيه 11)؛ يادآورى شده است بدان خاطر مىباشد كه خداى تعالى ياور مؤمنان است و كافران ياورى ندارند. معناى ديگرش، دوست است؛ چنانكه فرموده است يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً (سوره دخان، آيه 41)؛ روزى كه به اندازه پشيزى دوستى از دوست ديگر بهرهمند نمىباشد. معناى ديگرآن، «وارث» است؛آنجا كه فرموده است وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ (سوره نساء، آيه 33)؛ بر هر كس، وارثانى قرار داديم، كه از ميراث پدر و مادر و نزديكان ارث ببرند. و امثال اين معانى آمده است. در طى معانى مختلفى كه براى «مولا» بيان كرديم، كاملترين و مهمترين و مشهورترين و ظاهرترين معانى مولا، به كسى گفته مىشود كه اوليتر بر ديگرى از خود او باشد؛ بنا بر اين مولا متوجه به هر شخصى است كه مقام عالى و رفيعى داشته باشد كه ديگران همواره از او پيروى نمايند و فرمانش در آنها نفوذ داشته باشد؛ بطوريكه به او بگويند: «انت مولاى»، يعنى تو كسى هستى كه از خود من به خودم اولي ترى. (1)ثانیاً، کدام عقل سلیم و منطق صحیح و نگاه دقیقی قبول می کند که پیامبر در آن روز داغ و گرمای داقت فرسا، مردم راکنار هم جمع کند و از سفر به خانه ی معبود سخن بگوید و علی را دوست خود معرفی کند !آیا به راستی می توان گفت معنای ولایت،غیر از سرپرستی و اولویت، چیزی باشد ؟!، «زيد بن ارقم» در باره ی آن روز می گوید: گرمى هوا در آن روز به حدی شدید بود که، شديدتر از آن روز براى اصحاب نبوده است!پیامبر اکرم (ص) در این خطبه با عناوین مختلف، و جملات گوناگون، چنان حجت را بر همگان تمام نموده اند که هیچ کس نمی تواند آن را زیر سوال برد در بین این روایت خطبه ی معروف و شاخص غدیر خم از همه ی این روایات صریح تر بوده و راویان زیادی آن را نقل نموده اند، که مسلماً همین امر، راهی برای بهانه تراشی نمی گذارد.از مهم ترین شاخصه های غدیر خم، این است که علامه ی امینی ره) می فرماید:بیست و شش نفر ازعلمای اهل سنت، پیرامون غدیر کتاب مستقل تالیف نموده اند.
ایشان در ادامه به راویان این خطبه اشاره کرده و نام آنان را تک تک بیان می کند، که شرح آن به شکل ذیل می باشد:
یکصد و ده نفر از صحابه ی پیامبر اکرم –هشتاد و چهار نفر ازتابعین –سیصد و شصت نفر از عالمان، استادان وحافظان ازقرن دوم تا قرن چهاردهم هجری و ده ها نفر از محدثین بزرگ که واقعه ی غدیر خم را ذکرنموده اند، که از آن ها می توان به ابو عبدالله محمد بن ادریس شافعی(پیشوای مذهب شافعی )-احمد بن حنبل (پیشوای مذهب شافعی )-احمد بن حنبل نسائی –ترمذی –خطیب خوارزمی –ابن ابی الحدید –جلال الدین سیوطی –ابن اثیر –خطیب بغدادی-فخر رازی و طبری، اشاره نمود.راویان این روایت، قابل شمارش نبوده، ولی از آن ها میتوان به ابوهریره دوسی – عمربن خطاب - عایشه-عباس بن عبد المطلب-طلحه بن عبدالله تیمی-عبدالله بن جعفر بن ابی طالب –ابویعلی انصاری –ابوزینب بن عوف انصاری –ابوفضاله انصاری –ابو قدامه ی انصاری –ابو عمرهبن عمره بن محصن انصاری –ابوالهثیم بن نبهان –ابو رافع قلطی –ابو زیت خویلد –ابو بکربن ابی قحافه-اسامه بن زید بن حارثه کلبی –ابن بن کعب انصاری-اسعد بن زراره انصاری –اسماء بنت عمیس –ام سلمه –ام هانی –ابوحمزه انس بن مالک انصاری-براء بن عازب انصاری اویسی –یزید بن خصیب ابوسهل اسلمی –ابوسعید ثابت بن ودیعه انصاری-جابر بن مسره-جابر بن عبدالله انصاری-جبله بن عمر انصاری-جبیربن عبداله بن جابر بجلی-ابوذر جندب بن جناده غفاری-ابو جنیده جندع بن عمرو مازن انصاری-حبه بن جوین ابو قدامه عربی بجلی –حبشی بن جناده سلولی –حبیب بن بدیل بن ورقاء خزاعی-حذیفه بن آسید ابوسریحه غفاری-حذیفه یمان میانی –حسان بن ثابت –ابو سلیمان خالدبن ولید –ابو ایوب خالد بن زید انصاری-خزیمه بن ثابت انصاری-ابوشریح خویلد بن عمروخزاعی –رفاغه بن عبد منذر –زبیربن عوام قرشی-زیر ابن ارقم انصاری-ابوسعید زید بن ثابت –زید بن یزید بن شراحیل-زید بن عبدالله انصاری-ابواسحاق سعد بن ابی وقاص-سعد بن جناده عوفی-سعد بن عباده یانصاری-ابو سعید سعد بنمالک انصاری –سعید بن زید بن قرشی –فاطمه بنت حمزه-عمروبن عاص و وهب بن حمزه، اشاره نمود.-(2) در این بخش لازم است به تعدادی ازکتابهای شیعه و سنت که این روایت را ذکر نموده اند، اشاره شود.از کتابهای علمای شیعه میتوان به احتجاج -صراط المستقیم –العدد القویه –التحصین –عبقات الانوار-عوالم العلوم –روضه الواعظین-الغدیر-اشاره نمود –
اما از کتابهای اهل سنت میتوان به کتابهای-تاریخ خطیب بغدادی-الدر المنثور-اسد الغابه-شمس الدین جزری(اسنی المطالب )-ینابیع الموده –المعارف(ابن قتیبه دینوری)-مسند احمدبن حنبل –سنن ابن ماجه –خصائص نسائی –مناقب خوارزمی –تاریخ خلفاء-تفسیر طبری –فصول المهمه-تفسیر فخر رازی-کنز الاعمال –مجمع الزوائد –الاصابه-نوادر الاصول (ترمذی) و صدها کتاب دیگر اشاره نمود –(3)
اما ماجرای غدیر
هر كه را باشم منش مولى و دوست
ابن عم من على مولاى اوست
سپس دست به طرف معبود بلندنموده و می گوید: پروردگارا، دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن و ياور او را يارى كن و ذليلكننده او را خوار ساز.
حق گفت به پيغمبر خوشدار وفا را
در عالم ذرات كه خوانديم شما را
گفتيم الستى و شنيديم بلى را
يك عالم ذر دگر امروز بيارا
با خلق بيا تازه كن آن عهد خدا را
اى سيد كل فخر رسل احمد مختار
همچون زكريا ز تكلم چه كنى صوم
بىرمز بما انزل تبليغ كن اين قوم
بيدار على باش و برانگيز تو از نوم
اين قوم گرانخواب و مپرهيز تو از لوم
اعلان وصايت كن و فرماى كه الْيَوْمَ
أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ اى زمره انصار
اورنگ حجازى خواست سلطان حجازى
چون صورت رحمان ديد كرسى حجازى
از عرش فراشد سر منبر ز فرازى
بر خواند يكى خطبه تازى بدرازى
كوتهنظران را گفت تا چند مجازى
حق خواست حقيقت شود امروز پديدار
آنگاه على را ز كرم گشت طلب خواه
بگزيد چو از مهر على جا ببر شاه
اين نكته عيان شد كه نبى مهر و ولى ماه
بگرفت چو پيغمبر بازوى يد الله
برداشت على را بمقام و رفعناه
انسان كه برفعت بشد از حيطه پندار
فرمود نبى كاين حكم از عالم بالاست
امروز چو در رتبه على از همه اعلى است
در ملك ولايت ولى و والى و والاست
هر گونه تصرف كند او از همه اعلى است
بايست بداند كه على سيد و مولاست
آن كس كه مرا مولا ميداند و سالار(6)
چون پیامبر (ص) از خطابه و معرفى على (ع) فارغ شد هنگام ظهر بود از منبر به زير آمده و دو ركعت نماز گزارد. مؤذن ندای اذان و نماز سر داد .رسول خدا ص نماز ظهر را به جماعت بجا آورد و در سراپرده خود آرام گرفت و دستور داد على ع در خيمه خود كه برابر با سراپرده او بود بنشيند و به مسلمانان فرمان داد تا دسته دسته بر على ع وارد شوند و به وى مباركباد گفته و بعنوان امير المؤمنينى باو سلام كنند.با دستور پیامبر(ص) دو خیمه برپا شد ودر یک خود آن حضرت و در دیگری امام علی(ع) وسه روز آنجا اقامت نمودن ومردم دسته، دسته آمده و به پیامبر تبریک می گفتند.در این مراسم،حتی پیامبر اکرم (ص) عمامه خود را که سحاب نام داشت را به عنوان تاج افتخار بر سر امر المومنین قرار دادند. (7)«حسان بن ثابت» پس از اينكه حضرت على عليه السّلام از سوى خدا و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، به امامت و خلافت پس از نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله معيّن شد، حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب گشته و عرض كرد: يا رسول الله! آيا اجازه مىفرماييد، ابياتى را كه موجبات خرسندى خداى تعالى را فراهم مىآورد و در خصوص واقعه غدير بسرايم؟ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى حسّان! به نام خدا شروع كن و آنچه به خاطر رسيده، به اطلاع ما برسان. «حسان» بنا به فرمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در محل بلندى ايستاد و مسلمانان به منظور شنيدن ابيات او اجتماع كردند. «حسان» ابيات ذيل را سرود: يناديهم يوم الغدير نبيّهم
نجّم و اسمع بالرّسول مناديا
و قال فمن مولاكم و وليّكم
فقالوا و لم يبدو هناك التعاميا
الهك مولانا و انت وليّنا
و لن تجدن منّا لك اليوم عاصيا
فقال له قم يا علىّ فانّنى
رضيتك من بعدى اماما و هاديا
فمن كنت مولاه فهذا وليّه
فكونوا له انصار صدق مواليا
هناك دعا اللّهمّ وال وليّه
و كن للذى عادى عليّا معاديا-(8)
جبرئیل، نازل شد و گفت:به خدا قسم روزی مانند امروز ندیدم.چقدر کار پسر عمویش را محکم نمود !برای او پیمانی بست که جز کافر به خدا و رسول خدا،کسی آن را به هم نمی زند –سپس فرمود:وای بر کسی که پیمان او را بشکند.( 9)پیامبر (ص)، بزنان خود و ساير زنان همین دستور را داد و آنها نيز به همين عنوان به وى تبريك گفته و سلام كردندو آنان هم مأموريت خود را انجام دادند.(10)درظرف آبی که حضرت علی(ع) دستش را در آن گذارده بود، زنان نیز دست گذاشته و این مراسم انجام شد.تاریخ نقل میکند، در ميان مردمى كه عرض تبريك مىنمودند، عمر بن خطاب از همه بيشتر تبريكات مفصل خود را بعرض رسانيده و زياده از اندازه اظهار خرسندى مىنمود و با اين جمله تبريك گفت «بخ بخ» لك يا على اصبحت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنه آفرين بر تو و گوارا باد ترا اى على كه آقاى من و تمام زن و مرد مؤمن گرديدى.از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه روزى ابى بكر در يكى از كوچههاى «بنى نجّار» با امام عليه السّلام ملاقات كرد، پس از سلام و مصافحه گفت: اى ابا الحسن، آيا نسبت به انتخاب من از سوى مردم، و اباى تو از بيعت سقيفه، چيزى به دل دارى؟ به خدا قسم اين مسأله خواست من نبود و مسلمين بر آن اتفاق كردند و من نتوانستم با تصميمشان مخالفت نمايم، زيرا پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: امت من بر گمراهى اتفاق نمىكنند؟امام عليه السّلام در پاسخ فرمود: اى ابا بكر (منظور) امتى است كه پس از او و در زمان او، از فرمانش اطاعت كنندو به راهش پايبند باشند و به آنچه با خدا پيمان بستهاند وفادار بمانند و تغيير و تبديلى صورت ندهند؟! (نه اين امت كه فرمان پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را زير پا نهادند). «ابو بكر» گفت: سوگند به خدا اگر هم اكنون شخص مورد اعتماد، شهادتدهد كه تو به امر «خلافت» سزاوارترى، آن را كنار گذاشته و به تو مىسپارم. و به رضايت و ناخشنودى ديگران، توجهى نمىكنم؟!امام عليه السّلام فرمود: آيا با اطمينانتر از پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم سراغ دارى؟ در حالى كه در چهار مورد و در ميان گروهى از شما و از جمله عرشيان- در يوم الدار و در بيعت رضوان در زير درخت و در خانه ام سلمه و در غدير، پس از مراجعت از حج- برايم از شما بيعت گرفت، و همه شما اطاعت خود را نسبت به خدا و رسولش صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ابراز داشتيد و به شما فرمود: خدا و رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر كار شما شاهد است و همه شما، خدا و رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را به شهادت پذيرفتندآنگاه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم خطاب به مردم فرمود: حاضران خبر را به غايبان برسانند و در آينده به آن شهادت دهند و هر كس اين پيام به گوشش رسيده به ديگران برسانند.سپس همه شما بر پاى خاستيد و به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و من كه اين كرامت نصيبم گشته بود تبريك گفتيد، آنگاه عمر نزديك شد و دستش را بر كتفم گذاشت و در حضور اجتماع گفت:«بخ بخ لك يا ابن ابى طالب اصبحت مولاى و مولى المؤمنين» يعنى: مبارك باد بر تو، اى فرزند ابى طالب عليه السّلام كه سرور من و همه مؤمنان گشتهاى؟ابى بكر اظهار داشت: مطلبى را به ياد من آوردى، اگر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به آن گواهى مىداد، از او مىپذيرفتم؟ امام عليه السّلام فرمود: خدا و پيامبرش صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر تو شاهدند، آيا اگر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را زنده ببينى و به تو بگويد: در حق من ستم كردى، حقى كه خدا و پيامبرش صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آن را به من دادهاند، نه به تو و ساير مسلمين، آيا امر خلافت را به من وامىگذارى مىگذارى و آن را رها مىكنى؟(11)اما به راستی چه شد که پس از چند روزی، تمام این کلام ها فراموش شد و کسانی که خود ندای بشارت و تبریک سر می دادند،، ندای خلافت سر می دهند ؟!
اما متن خطبه غدیر
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَلَا فِي تَوَحُّدِهِ وَ دَنَا فِي تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فِي سُلْطَانِهِ وَ عَظُمَ فِي أَرْكَانِهِ وَ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً وَ هُوَ فِي مَكَانِهِ وَ قَهَرَ جَمِيعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهَانِهِ مَجِيداً لَمْ يَزَلْ مَحْمُوداً لَا يَزَالُ بَارِئَ الْمَسْمُوكَاتِ وَ دَاحِيَ الْمَدْحُوَّاتِ وَ جَبَّارَ الْأَرَضِينَ وَ السَّمَاوَاتِ قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ- مُتَفَضِّلٌ عَلَى جَمِيعِ مَنْ بَرَأَهُ مُتَطَوِّلٌ عَلَى جَمِيعِ مَنْ أَنْشَأَهُ يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَ الْعُيُونُ لَا تَرَاهُ كَرِيمٌ حَلِيمٌ ذُو أَنَاةٍ قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ بِنِعْمَتِهِ لَا يُعَجِّلُ.......(12)و الحمدلله رب العالمین رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پس از حمد و ثناى الهى گفت:حمد و ستايش درخور پروردگارى است كه شريك و نظيرى نداشته و بىهمتا و يگانه است، و حكومت او سراسر هستى را فرا گرفته، و علم و توجّه به او همه موجودات را احاطه نموده است، و همه در پيشگاه قدرت و توانايى او خاضع و خاشعند. و پيوسته محبوب و محمود عالميان است، خالق آسمانها و زمين و پروردگار روح و ملائكه و جهان هستى، همه و همه غرق احسان و نيكويى و رحمت و فضل بىمنتهاى اويند، كريم و حليم و صبور و شكيبا و بردبار است، براى انتقام و عذاب گنهكاران شتاب نمىكند، سرائر و ضمائر بندگان بر او پوشيده نمىشود، افكار و نيّات و خاطرههاى مردم پيش او روشن و آشكاراست، هيچ عجز و كوتاهى و نياز و ناتوانى بمقام عظمت او راه نيابد، ادراك و عقول مردم از درك و شناخت كنه ذات و صفات كبرايى او عاجز و قاصرند، برپا دارنده قسط و عدل است، هيچ معبودى جز او نيست، عزيز و حكيم است، بالاتر از آن است كه چشمها او را دريابند، و او چشمها را دريابد، و اوست لطيف و آگاه به آشكار و نهان، هيچ كس با ديدن پى به وصف او نبرد، و نه سرّ و آشكار او را دريابد مگر خود خداوند راهنمايى فرمايد. و شهادت مىدهم كه قدس و پاكى خداوند متعال همه طبقات دهر را پر كرده است.و نور مقدّس او ابديّت را پوشانيده است، خدايى كه بىهيچ يار و ياورى و شريك و مشاورى تقدير و امر خود را ايجاد مىفرمايد، آنچه را كه بخواهد لباس هستى مىپوشاند و كوچكترين زحمت و تكلّفى در كارهاى او در مقام خلق و تكوين كائنات ديده نمىشود، كارهاى او محكم و منظّم و متقن است، كمترين خلل و سستى و جور و تجاوز و ظلمى در او نيست، خداوند كريم است و مهربان، و برگشت همه به سوى او خواهد بود.و شهادت مىدهم همه چيز در پيشگاه با عظمت و قدرت او خاضع و متواضعند، خورشيد و ماه و ملك همه در تحت تسخير و نفوذ او هستند، اوراق و صفحات تكوين بدست تواناى او پيوسته در تغيير و تبدّل بوده، و روز و شب و زندگى و مرگ و فقر و غنى و خوشى و گرفتارى و گرما و سرما و رنگهاى گوناگون پديدار مىشود، درهم كوبنده هر مخالف و معاندى است، و نابودكننده هر شيطان نافرمان و سركشى است، عارى از هرحريف و همتايى است، (ضدّ و ندّى ندارد) يكتا و يگانه است، تنها بىنيازى است كه نيازها بدو برند، نزاده و زاده نشده است، و هيچ كس مثل او نبوده و نباشد، معبودى واحد و پروردگارى بزرگوار است، هر چه مىخواهد اجرا مىكند و آنچه اراده مىكند انجام مىدهد، مىداند پس به شمار آورد، و مىميراند و زنده مىكند، و فقر و غنى، شادى و حزن، و منع و عطاء، همه و همه بدست با عظمت اوست، پادشاهى از آن اوست، نيكيها به دست او، و او بر هر چيزى توانا است. با افزودن و كاستن شب را در روز در مىآورد و روز را در شب، هيچ معبودى جز او نيست، عزيز است و غفّار، همو كه دعاى بندگان اجابت و با سخاوت عطا مىكند، شمارنده نفسها، و پروردگار جنّ و انس، هيچ چيزى براى او مبهم و پيچيده نيست، و ناله دردمندان او را بستوه نياورد، و پافشارى اصراركنندگان طاقتش را طاق نكند، حافظ صالحان، و توفيق دهنده رستگاران، و آقا و سرور جهانيان است، همو كه شايسته شكر و حمد همه خلائق است.حمد و ستايش مىكنم او را در همه حال، در حال وسعت و تنگدستى، و در حال عافيت و شدّت، و ايمان دارم به او و به ملائكه و كتابها و پيغمبران او، مطيع اوامر او بوده و در هر چه موجب رضاى اوست شتاب مىكنم، و از سر ميل در اطاعتش و خوف از مجازاتش تسليم حكم و قضاى او هستم، چرا كه «اللَّه» همان خدايى است كه از نيرنگش ايمنى نيست و در نهايت عدالت و دادگرى است، معترف به بندگى او مىباشم،و به خدائيش شهادت مىدهم، و هر آنچه وحى شدهام را مىرسانم، تا مبادا مشمول قهر و عذاب و غضب او شوم كه در اين صورت هيچ كس نتواند جلوى اراده او را بگيرد. هيچ معبودى جز او نيست
دستور ابلاغ کلام
اعلام ولایت امیر المومنین علیه السلام
اعلام رسمی ولایت
خطر انحراف بعد از پیامبر
دوستدار و مبغض علی (ع)
خطری که مردم را به دوران جاهلیت باز می گرداند
من پیامبر و علی(ع) وصی من است
نص صریح بر ولایت امام علی(ع) و فرزندانش
اى گروه مردم! براستى فضائل على بن أبى طالب نزد خداوند است و آنها را در قرآن نازل فرموده، و از شمار خارج است، پس هر كه شما را بدانها خبر داد و آگاه ساخت او را باور نموده و تصديق كنيد.اى گروه مردم! هر كس خداوند را اطاعت نموده و پيامبر و على و امامانى كه ذكر نمودم فرمان برد براستى به كاميابى و پيروزى بزرگى دست يافته است.اى گروه مردم! پيشىگيرندگان! پيشىگيرندگان به بيعت و دوستى او و سلامكنندگان به او به كلمه امير المؤمنين، آنان رستگارانند، در بهشتهاى پر نعمت.اى گروه مردم! آنچه موجب خشنودى خدا از شماست بگوييد، كه اگر شما و همه عالم كافر شويد،خدا را هيچ گزند و زيانى نرساند، پروردگارا گناهان مؤمنان را ببخشاى، و بر كافران غضب نما، و حمد و ستايش خداى راست، پروردگار جهانيان!
نتیجه گیری
نتیجه ای که می توان از این نوشتار گرفت اینکه غدیر، بزرگ ترین شاخصه و حجت برای شیعیان می باشد که با وجود تواتر راوی و ناقل، می توان به جرات آن را مهم ترین شاخصه بر برتری این آئین در مقابل گروه های دیگر نامید.
پي نوشت ها :
1.فضائل پنج تن(ع) درصحاح ششگانه اهل سنت ج2-ص151
2.خطبه ی پیامبر در غدیر خم ص19
3.غدیر زلال وحی –ص25-26
4.رشاد ترجمه ی ساعدی خراسانی ص159
5.غدیر زلال وحی ص13
6.(شیخ الرئیس قاجار )
7.غدیر زلال وحی ص14
8.فضائل پنج تن درصحاح ج2ص 170
9.غدیر زلال وحی ص14
10.ارشاد ترجمه ی ساعدی خراسانی –ص162
11.ارشاد القلوب ترجمه ی سلگی ج 2-ص114
12. الاحتجاج علی اهل اللجاج ج1ص 581
1.محمد باقر ساعدى، فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، 4جلد، انتشارات فيروزآبادى - قم، چاپ: اول، 1374ش.
محمد باقر ساعدى خراسانى، ارشاد-ترجمه ساعدى خراسانى، 1جلد، اسلاميه - تهران، چاپ: اول، 1380ش.2.
على سلگى نهاوندى، ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، 2جلد، ناصر - قم، چاپ: اول، 1376.3.
4.احمد بن على طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج، 2جلد، مرتضى - مشهد، چاپ: اول، 1403ق
5.غدیر زلال وحی بخش فرهنگی مجمع عاشقان بقیع 1جلد محدث-چاپ دوم 1379
6.خطبه ی پیامبر اکرم در غدیر خم شرکت فولاد مبارکه
/ع