نگين هايي بر تن پوش مارافساي

راه شيري در تابستان بر مخمل سياه شب خودنمايي مي کند و اشتياق رصد گران براي جست و جو و کنجکاوي در اين پهنه بي کران رمز آلود را زياد مي کند. راه شري مملمو از ستاره هاي دو تايي و خوشه هاي باز ستاره اي است که تعدادي از آنها حتي با دوربيني کوچک در آسمان نوراني شهرها مشاهد مي شوند. با داشتن يک تلسکوپ لذت ديدن خوشه هاي کروي را تجربه خواهيد کرد اما براي چشم برهنه(غير مسلح) زير آسمان تاريک، راه شيري به تنهايي صحنه اي عظيم و بي همتا را پيش چشمتان خواهد گذاشت.
چهارشنبه، 16 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگين هايي بر تن پوش مارافساي

نگين هايي بر تن پوش مارافساي
نگين هايي بر تن پوش مارافساي


 

نويسندگان: فائزه آقايي و کاظم کوکرم




 
راه شيري در تابستان بر مخمل سياه شب خودنمايي مي کند و اشتياق رصد گران براي جست و جو و کنجکاوي در اين پهنه بي کران رمز آلود را زياد مي کند. راه شري مملمو از ستاره هاي دو تايي و خوشه هاي باز ستاره اي است که تعدادي از آنها حتي با دوربيني کوچک در آسمان نوراني شهرها مشاهد مي شوند. با داشتن يک تلسکوپ لذت ديدن خوشه هاي کروي را تجربه خواهيد کرد اما براي چشم برهنه(غير مسلح) زير آسمان تاريک، راه شيري به تنهايي صحنه اي عظيم و بي همتا را پيش چشمتان خواهد گذاشت.
در ميان صور فلکي سنبله و محور اصلي راه شيري، چهار ضعلي بزرگي محدود به ستاره هاي نوراني سماک رامح و نسرواقع در بالا و قلب العقرب و نسرطاير در پايين جلب نظر مي کند. بيشتر فضاي اين چهار ضلعي را دو صورت فلکي در هم پيچيده مار و مار افساي پوشانده اند. مار افساي تنها صورت فلکي است که با وجود عضو نبودن در باشگاه صورت هاي فلکي منطقه البروجي، خط دايرة البروج از بخشي از محدوده امروزي آن مي گذرد و شايد به همين سبب بتوان لقب سيزدهمين صور فلکي منطقة البروجي را به آن داد. مارافساي در اساطير مردي است که مار را در دست گرفته. اين مرد در افسانه ها همان اسکليپوس، ايزد پزشکي، است. او فرزند آپولو، خداي روشنايي، است و نزد قنطورس، که موجودي نيمه اسب و نيمه انسان است، پرورش يافت و علم طب را از او آموخت. تاآن حد که مي توانست مردگان را زنده کند! اما اين کار موجب شد که هِراس، خداي جهان مردگان، از او به زئوس، خداي خدايان، شکايت کند و گفت که او با اين کارش مملکت مرا بي شهروند مي کند! اين بود که زئوس اين اسطوره پزشکي را با صاعقه اي از پا در آورد اما براي اين که در خاطره ها باقي بماند او را در آسمان جاي داد!
در نگاه اول شايد در اين محدوده تعدادي ستاره متوسط و کوچک را ببينيم که پراکنده و بي ربطند، اما جدا کردن اين ستاره ها از هم کار خيلي دشوراي نيست. مي توانيم از دو ستاره دلتا-مار افساي يا دست پيشين و اپسيلون –مار افساي يا دست پسين را که در 22 درجه اي شمالي ستاره قلب العقرب قرار دارند، شروع کنيم. قدرشان به ترتيب 2/7 و3/2 است اما فاصله کم شان از يديگر آنها را تفکيک ناپذير مي کند. در 25 درجه اي شمال شرق اي دو، ستاره آلفا-مارافساي از قدر 2 قرار دارد که روشن ترين ستاره در اين منطقه از آسمان است.

نگين هايي بر تن پوش مارافساي

در صورتي که تلسکوپ يا دوربين خود را به سوي ستاره بتا-مارافساي نشانه برويد با حرکتي کوچک به اندازه5/1 درجه به سمت شمال شرق، IC4665 را کشف خواهيد کرد! البته بعد از فليپ لويس دشسر که در سال 1745 ميلادي اين کار را انجام داده بود. اين جرم با قدر 4/2 يکي از بزرگ ترين و روشن ترين خوشه هاي باز ستاره اي در آسمان است اين خوشه از 15 ستاره اصلي از قدرهاي 7 تا 9 تشکيل شده که در منطقه اي به وسعت 4( دقيقه قوس پراکنده اند. همچنين تعداد بسياري ستاره کم نور در ميان آن هاست که براساس طيف و جهت حرکت فضايي شان ميتوان تشخيص داد عضوي از خوشه هستند يا خير.
اگر بازهم از ستاره بتا-مارافساي کمک بگيريد و 5 درجه به سمت جنوب شرقي حرکت کنيد، مجموعه اي V شکل خواهيد يافت که شامل ستاره هاي 66، 67، 68 7( و 73 مارافساي است. اين شکل را زير آسمان تاريک با چشم برهنه هم مي توان تشخص داد.
دومين ستاره روشن اين مجموعه، يعني ستاره 7(- مارافساي از قدر 4/1، ستاره اي دو تايي است که از ستاره هايي از قدرهاي 4/2 و 6 با جدايي 5/6 ثانيه قوس تشکيل شده است. جدايي آنها در سال 14(3/2(24 به بيشترين مقدار خود يعني6/7 ثانيه قوس مي رسد. گردش اين ستاره ها به دور هم 88 سال طوي مي کشد و اين فقط کمي بيشتر از مدت زمان گردش اورانوس به دور خورشيد است. از اين رو فاصله بين اين دو ستاره حتماً با فاصله بين اورانوس و خورشيد قابل مقايسه و نزديک به آن است.
اگر ستاره 67-مارافساي را به ستاره 73، که هر دو در اين مجموعه V شکل قرا ردارند، با خط فرضي متصل کنيم و اين خط را به اندازه دو برابر خودش ادامه دهيم NGC6633 در برابر چشمان مان آشکار خواهد شد. اين جرم شباهت هاي بسياري به IC4665 دارد. چون هم خوشه ستاره اي باز است هم دشسر آن را کشف کرده و هم از لحاظ روشنايي مانند آن است. اما با داشتن 4( ستاره از قدرهاي 8 تا 11 نسبت به آن بسيار متراکم تر است.
دو جرم ديگر نيز مهمان اين صورت فلکي اند اما اين بار از فهرست مسيه. اگر خطي فرضي از ستاره مو-مار افساي تا ستاره دست پيشين(دلتا-مارافساي) بکشيد وآن را به اندازه کمي بيش از 1/5 برابر ادامه دهيم و به خوشه کروي پرنوري با نام M1( و از قدر مجموع 6/6 مي رسيم.
جفت نزديک M1( يعني خوشه کروي M12 از قدر 6/7 در 3 درجه اي شمال غرب آن واقع شده است. اين جفت در آسمان خيلي به هم نزديک اند و فقط 15((( سال نوري از هم فاصله دارند! اين اجرام را با يک دوربين کوچک مي تون پيدا کرد. البته در صورتي که آسمان تان به نورهاي مزاحم آلوده شده باشد بايد کمي مهارت هم چاشني کار کنيد اگر با تلسکوپي کوچک به اين دو جرم نگاه مي کنيد، هسته اي روشن و متراکم در ميان و هاله اي ضعيف و بزرگ در اطرافش خواهيد ديد. هسته M1( نسبت به M12 کوچک تر و بسيار متراکم تر است اما هاله اي پراکنده تر نسب به آن دارد.
ستاره RS-مارافساي از دسته نواخترهاي بازآيند يا تکرار شونده است که درخشندگي شان در دوره هاي نامنظم ناگهان ظرف چند روز صدها برابر مي شود و سپس رفته رفته کاهش مي يابد.
ستاره مشهور بارنارد يا پروکسيما-مارافساي نيز هم اکنون در سمت چپ ستاره بتا-مار افساي جا خوش کرده است. ستاره بارنارد با فاصله تقريبي 6 سال نوري، از نزديک ترين ستاره هاي منفرد به خورشيد ماست. به طوري که فقط آلفا-قنطورس با دو مولفه ديگرش به خورشيد نزديک ترند و ستاره بارنارد در حقيقت در رتبه چهارم قرار دارد. ادوارد امرسون بارنارد امريکايي در سال 1916 ميلادي حرکت خاص اين ستاره را 1(/3 ثانيه قوس در هر سال اندازه گيري کرد که تا به امروز بيشترين حد شناخته شده براي ستاره اي نزديک به خورشيد بوده است. از آن جا که ستاره بارنارد کوتوله سرخ بسيار کم چگالي است، با وجود نزديکي به خورشيد از قدر حدود 9/5 مي درخشد و برخلاف بيشتر ستاره هاي نزديک به خورشيد با چشم برهنه ديده نمي شود و البته در تابش فرو سرخ نسبت به محدوده امواج مرئي درخشنده تر است.
ابرنواختر 16(4، نخستين بار در 9 اکتبر سال 16(4 ميلادي نزديک ستاره تتا—مارافساي ديده شده بود. يوهانس کپلر يک هفته بعد در 16 اکتبر آن را ديد و آن قدر آن را برسي کرد که بعدها به ابرنواختر کپلر معروف شد. البته پس از ابرنواختر کپلر و تقريباً از همان هنگام که تلسکوپ به دنياي منجمان راه پيدا کرد، تا به امروز نواختري در کهکشان ما ديده نشده وتمام ابرنواخترهاي رصد شده مربوط به کهکشان هاي ديگر بوده اند.
دانشمندان سال گذشته اعلام کردند که ستاره 1214 GJ در صورت فلکي مارافساي دستخوش تغييرات تکرار شونده يا دوره تناوب حدود 1/5 روز مي شود که ممکن است حاکي از عبور سياره اي فراخورشيدي در حال گردش به دور اين ستاره باشد. آن ها همچنين براساس يافته هاي خود مدعي شدند که اين ستاره بايد چگالي کم و مقادير قابل توجهي آب داشته باشد. از آن جا که فاصله ستاره 1214 GJ از زمين فقط 42 سال نوري است، مي تواند هدف وسوسه انگيزي براي مطالعات بيشتر دانشمندان باشد.
به نظر مي رسد که مارافساي نگين هايي زيبا از اين بي کران هاي هستي را دست چين و براي خود زيور کرده است. اميدوارم که در شب هاي گرم و دل انگيز ابتداي تابستان فرصت هاي بسياري براي بهره بردن از اين زيبايي و عظمت بي همتا بيابيد.

نگين هايي بر تن پوش مارافساي

منبع: نجوم، شماره 197.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.