گزارشی از شيطان پرستی در جهان امروز
ياري رساني شيطان به شيطان پرستان
سرانجام آن مرد با کمال احترام و محبوبيت از دنيا رفت. پس از مدتي روزي پسرش در خانه نشسته بود و آن روز هم هفتم ماه ذي الحجه بود، مردي داخل شد و گفت: من همه ساله در چنين روزي پدرت را سوار مي کردم و به مکه مي بردم، اکنون برخيز و سوار شو. من سوار شدم، مرا به صحرا برد، در آنجا مرا پياده کرد و گفت: من شيطانم، پدرت براي من سجده مي کرد، تو هم براي من سجده کن. گفتم: من براي غير خدا سجده نمي کنم. او اصرار کرد و من اجابت نکردم. سرانجام مرا در آن بيابان رها کرد و رفت. من از خدا خواستم که از آن گرفتاري نجاتم دهد و مرا به شهر برساند. خداوند هم راه را به من نشان داد و من به شهر برگشتم. پس از اين حادثه، پسر، همواره به پدر شيطان پرست خود لعن مي کرد.
گاهي انسان بر اثر پيروي از وساوس و دستورات شيطاني، طوق بندگي او را به گردن انداخته و غلام حلقه به گوش ابليس مي گردد، که در اين صورت از تحت ولايت الهي خارج مي گردد و در حمايت شيطان وارد مي شود. همين کس در دنيا و آخرت شقي ترين مردم است. اميرالمؤمنين(ع) درباره اين افراد مي فرمايد:
«شيطان ايشان را هدف تير خود و محل گذاردن قدم خود، و جايگاه گرفتن دست خود قرار داده است.»(1)
يعني ايشان را چنان مطيع و فرمانبردار خود کرده که گويي آنان سرهاي خود را مي گذارند که شيطان بر روي آنها قدم بگذارد و از طرفي اختيار آنها را به دست گرفته، رها نمي سازد.
همچنين آن حضرت مي فرمايد:
«آنها شيطان را صاحب اختيار خويش قرار داده اند، و شيطان نيز ايشان را براي انجام کارهاي خود شريک کرده است و در سينه آنها لانه کرده... پس به چشمان آنها نگاه کرده، به زبان هايشان سخن مي گويد، و بر مرکب هاي متزلزل و پر لغزش سوارشان کرده است.»(2)
آري هر وقت که انسان گناهي مرتکب مي شود باطن آن، عبارت از به سجده افتادن براي شيطان است، لذا در قرآن کريم از زبان حضرت ابراهيم به عمويش آذر آمده:
«يا ابت لا تعبد الشّيطان» اي پدر! شيطان را پرستش و بندگي مکن.(3)
استاد احمد امين نقل مي کند: «يکي از بستگان من که در هند تجارت مي کرد، به يک مرد هندي برخورد که كارهاي جالبي انجام مي داد، از جمله اينکه ميوه يا هر چه مي خواست از فضا مي گرفت. روزي در قطار از او کرايه مي خواستند، گفت پول ندارم، او را پياده کردند، گفت: من پياده مي شوم ولي قطار حرکت نخواهد کرد، همان طوري که گفته بود قطار حرکت نکرد تا وقتي که او سوار شد.»
شخصي مي گفت: مي خواستم مقداري ترياک از ايران خارج کنم، اطلاع يافتم که مرتاضي در يکي از روستاهاي اطراف تهران از حوادث آينده خبر مي دهد، من براي کسب تکليف به او مراجعه کردم، او گفت: ترياک را از فلان راه مبر و از فلان راه ببر که به مقصود مي رسي. من از اينکه او بدون اطلاع، موضوع را به من گفت و مرا راهنمايي کرد در شگفت شدم، تصميم گرفتم که شبي نزد او بمانم و از کارها و رياضت هاي او مطلع گردم. شب در آنجا ماندم و هنگام طلوع فجر نزد او رفتم، زير درختي نشسته بود و به من اشاره کرد، من نزديک شدم او را اهل عبادت و نماز نيافتم، بلکه از ناخن هاي دراز و کثافت بدنش دچار حيرت شدم، گفتم: چگونه از آينده خبر مي دهي؟ گفت: خودم هم نمي دانم! «البته مي دانم که الفاظي بر زبانم جاري مي شود و مردم طبق آنچه بر زبانم جاري مي شود عمل مي کنند و من مثل يک آلت بي اراده هستم، نمي دانم چرا زبان من حرکت مي کند و چه بر زبان مي آورم!»
آن مرتاض شيشه کوچکي داشت که مقداري از سمي که در آن بود خورد، سپس ماري بيرون آمد و او را گزيد و بي هوش شد، پس از مدتي به هوش آمد، آن گاه ظرف کثيفي بيرون آورد و مقداري چاي با حشيش خورد، گفت: رياضت من همين است، غذاي من هم همين است، از اين راه به اينجا رسيده ام و کيفيت آن را هم نمي دانم. مرد مورد بحث راه شيطان را پيمود و خود را اذيت کرد، و پاداش زحمات خود را در همين دنيا به دست آورد.(4)
اطاعت از شيطان
جوان نقل کرده بود که روزي با دستور مرشد از تبريز خارج شديم. تا از شهر دور شديم، مرشد گفت: عجب جاي خوبي است، کاش قدري شير بود که مي نوشيديم. گفتم: ما از شهر دور هستيم و شير در دسترس نيست. مرشد فرياد کشيد که مگر هنوز به من ايمان نياورده اي؟ سپس صدا زد: شير، و بي درنگ مقداري شير تازه حاضر شد و او نوشيد، آن گاه به راه افتاديم و به محل خوش آب و هوايي رسيديم. مرشد گفت: کاش غذاي تازه اي بود که مي خورديم. گفتم: اينجا غذا نيست. باز هم فرياد کشيد که آيا يقين تو نسبت به من سست است؟ پس صدا زد: غذا، طولي نکشيد که غذاي تازه اي پيش رويش حاضر شد، او مي خورد و من غرق در تعجب شده بودم و شيطان را لعن مي کردم، ولي مرشد از جا برخاست و سيلي محکمي به من زد، پرسيدم: مگر جز لعن شيطان چه کردم که مرا مي زني؟ خدا لعنتش کند! باز هم سيلي محکمي به من زد و گفت: چرا ولي نعمت مرا لعن مي کني، او معبود و مقصود من است، اگر او نبود اين نعمتها براي من فراهم نمي شد، من شيطان را عبادت مي کنم و او مرا مورد لطف و عنايت خويش قرار داده است.
جوان مي گويد فهميدم که مرشد، کافر و مشرک است، من از او دست برداشتم و توبه نمودم و به عتبات سفر کردم.(5)
شيطان پرستان در آمريکا
از آن پس معبد خود را از آن جا به نيويورک برده، به طور مخفي و براي اين که كسي آنها را نشناسند که شيطان پرست هستند در آن جا زندگي مي کردند، تا اين که اسعد افندي مالکي با يکي از رؤساي آنها دوست شد و به هر وسيله بود به معبد آنها رفت و گفت: در آن جا مجسمه شيطاني به رنگ سرخ و داراي دو شاخ و دم طولاني بود که همانند افعي غضب ناک به نظر مي رسيد. شيطان پرستان در اواخر شب مشغول عبادت ابليس مي شدند. افندي مي گويد: در همان شب که من داخل معبد آنها راه يافته بودم زني مي خواست به دين آنها درآيد (من در آن هنگام بسيار ناراحت بودم که چطور زن ها را به دام خود مي اندازد)
خلاصه زن نزديک «مطران» رئيس شيطان پرستان آمد. او به زن دستور داد به نماز ايستد و به رکوع رود. زن رکوع کرد. بعد به او گفت: دست ها را بلند کند، سپس مطران به زن چيزهايي تلقين کرد که از کفر ابليس هم بدتر بود. ايشان در نماز خود خطاب به مجسمه شيطان کرده و مي گويند:
اي نور! به احترام و محبت خودت وجود ما را نگه داري کن؛ چون تو خلاصه و چکيده صلح و صلاحي. تو اي ابليس! نور ابدي هستي، روح و جسم ما در اختيار تو است!
از يکي شان پرسيدم: چه معني دارد که شما شيطان را پرستش مي کنيد و او را خداي خود مي دانيد؟!
گفت: به جهت آن که ما از عبادت ابليس لذت مي بريم، ولي از عبادت خالق منّان، آن لذت را نمي بريم.
وقتي قانون و کتب ديني و آسماني خدا را مي خوانيم، همه اش ترس و خوف از آخرت است، انسان را از هر چه لذت و کيف دارد باز داشته، لذا دل هاي ما به سوي آنها گرايش ندارد و از عبادت خدا لذت نمي بريم. اما شيطان عکس او است؛ زيرا تمام چيزهايي را که حرام است، تمام لذت ها و اموال و محارم و شهوات را براي ما مباح و حلال کرده، ما هر چه را دوست داريم و ميل ما مي کشد جايز دانسته، پس عبادت شيطان را بر عبادت خداي رحمان مقدم داشتيم.(6)
عقايد و محل سکونت شيطان پرستان
«لا تعبدوا الاّ الله» اما جمعي از مشرکان بودند که جن را مي پرستيدند و عده اي فرشتگان را و برخي شياطين را پرستش مي نمودند. آنان نمي توانستند خدا را از جن تميز دهند، و جن را خويشاوند خداوند سبحان مي پنداشتند.
يکي از طوايفي که از ديرباز مورد پرستش قرار گرفته اند جن هاي شرور يا به تعبير ديگر شاطين مي باشند. در تفسير نمونه آمده است:
«کلبي» در کتاب «الاصنام» نقل مي کند: يکي از طوايف عرب به نام بنومليح که شعبه اي از قبيله خزاعه بود، جن را مي پرستيدند. حتي گفته مي شود که پرستش و عبادت جن و عقيده به الوهيت آنها در ميان مذاهب خرافي يونان قديم و هند نيز وجود داشته است.(8)
علامه طباطبايي(ره) در اين باره مي فرمايد:
جنيان دومين طايفه از طوايف سه گانه هستند که مورد پرستش مشرکين واقع شده اند. مشرکين سه طايفه از موجودات را مي پرستيدند: جن، ملائکه و قديسين از بشر. از اين سه طايفه دو طايفه اول در استحقاق پرستش مقدم بر طايفه سوم مي باشند و طايفه سوم هر چند که اگر به حد کمال رسيده باشند، از دو طايفه اول برترند، وليکن هر چه باشند ملحق به آن دو طايفه اند.(9)
جاي ديگر در ذيل آيه شريفه 57 سوره نمل مي فرمايد: اگر در اصول آراي بت پرستان دقت کنيم خواهيم ديد که اين فرقه، ملائکه را که به زعم ايشان منشأ وجوه خير عالمند، و جن را که باز به پندارشان مرجع شرور عالمند خدايان خود پنداشته و مي پرستيدند، ملائکه را به اميد خيرشان و جنيان را از ترس شرشان.(10)
دکتر «ايزوتسو» در کتاب خدا و انسان در قرآن نيز بر اين مطلب که شياطين و جن ها از سالها قبل از اسلام پرستيده مي شده اند مهر تأييد زده مي نويسد: علاوه بر آنچه به اصطلاح خدايان ناميده مي شد، در دوران جاهليت گونه هاي ديگري از موجودات فوق طبيعي مورد پرستش قرار داشت که بر حسب جاها و قبايل مختلف از آنها مي ترسيدند و به درجات مختلف به تقديس و تکريم آنها مي پرداختند. فرشتگان، شياطين و جنيان، همه اينها در نظام جهان بيني جديد اسلامي وارد شدند، ولي وضع و وظيفه آنها در طرح کلي تغيير اساسي پيدا کرد. با ظهور اسلام فرشتگان (و جنيان) عنوان آفريدگار محض پيدا کردند و از اين لحاظ هيچ تفاوتي با موجودات بشري نداشتند، و آفرينش آنان براي آن بود که عبادت خدا کنند و بندگان خاضع و فرمانبردار خدا باشند.
هم اکنون نيز عده اي هستند که در بعضي کشورها شيطان پرست مي باشند. هرچند به طور کلي آن دسته از انسان هايي که مرتکب گناه و معصيت مي شوند، به دعوت شيطان لبيک مي گويند، به نوعي شيطان را پرستش کرده اند. با عرض تأسف هنوز هم شيطان پرستي در اين جهان به اصطلاح پيشرفته وجود دارد و طرفدارانش در جاهاي مختلفي از جهان پراکنده اند و بيشتر آنان در کشورهاي اسلامي زندگي مي کنند، يزيديها در زمان معاصر، ابليس را مي پرستند. محل زندگي اکثر آنها در مصر، اسرائيل، هند، ولايت موصل عراق و ناحيه شيخان که مهد دولت آشوري بود مي باشد دسته ديگر مقيم کردستان و دو آبادي حوالي حلب و ناحيه سنجار در 160 کيلومتري موصل و بعضي هم در ارمنستان و ايروان و اطراف تفليس و قسمتي هم در جنوب ايران و ... ساکنند. ولي از جهت اينکه يکي از برنامه هاي آيين آنها مخفي داشتن مذهب خودشان است، اطلاعات کافي از ريشه و برنامه دين آنها در دسترس نيست.
شيطان پرستان از دل و جان و خلوص نيت شيطان را مي پرستند و نجات دنيا و آخرت را در پرستش ابليس اعظم و مقتدر مي دانند و معتقدند که کليد سعادت و تمام ناز و نعمت دنيا در دست شيطان است و اعتماد و اتکاي به ابليس در هر کس که او را پرستش کند، از موهبت او برخوردار مي باشد و هر کس از شيطان بزرگ و مقتدر، روي برگرداند، به روزگار ذلت فقر و بدبختي به سر خواهد برد.
علي رغم اين پرستش بر اين پندارند که ابليس پس از وقوع درگيري ميان او و خدا سقوط مي کند و در عين حال معتقدند بعداً با خدا سازش و صلح مي نمايد و دوباره مقام والاي از دست رفته خود را باز مي يابد. شيطان پرستان جهان مي گويند: شخصي به نام «شداد» دست نياز به سوي شيطان دراز کرد و شيطان نيز خواست او را برآورده کرد و از ايمان او خوشحال گرديده و براي او بهشتي ساخت که سراسر عمر خود را در آن به سر برد. ولي پيغمبران که شيطان را از آستانه خود راندند هر يک به مصيبتي گرفتار آمدند. چنانکه نوح دچار طوفان و يوسف مبتلاي زندان گشت. گذشته از آن غالب مردمان جهان در هر عهد و دوراني پيرو شيطان بوده و خواهند بود. هر چند که اين پيروي و اطاعت براي مدت محدودي باشد.(11)
چگونگي پيدايش و شکل گيري شيطان پرستان در مصر
مؤسسات اسلامي مصر و گروه هاي سياسي و نيروهاي ملي اين کشور، اين گروه را سخت مورد انتقاد قرار دادند و تأکيد کردند که پوچ گرايي و خلأ ديني که اين گروه گرفتار آن بودند، موجب ارتداد آنان از اسلام شده است. همچنين دستگاه هاي اطلاعاتي و آموزشي و تبليغي مصر در برابر انحراف اين جوانان مسؤول شناخته شده و مورد انتقاد قرار گرفتند. استاد سيد عسکر دبير مجمع بررسي هاي اسلامي، از طرف جبهه علماي الازهر، در گفتگو با مجله «العالم» تأکيد کرد:
سرکوبي و بيداري اسلامي توسط دولت مصر به منظور خشکاندن ريشه اين بيداري، علت اصلي نفوذ گروه شيطان پرستان است. او خواستار توافق و سازش ميان دولت و حکومت اسلامي در مصر شد و تأکيد کرد که اين سازش، آثار و نتايج خوبي براي اين کشور خواهد داشت.(12)
پينوشتها:
1-غررالحکم، ج1، ص 334.
2-همان.
3-سوره مريم، آيه 44.
4-دانستني هايي درباره جن، ص 64.
5-داستانهاي شگفت درباره جن، ص 54.
6-خاطراتي خواندني از مبلغان ديني، ص 23.
7-واژه هاي قرآن، ص 157 با کم تغيير؛ شيطان در کمينگاه، ص 213.
8-تفسير نمونه، ج5، ص 376.
9-تفسير الميزان، ج16، ص 582.
10-همان، ج12، ص 398.
11-دنياي شگفت جن، ابليس، شيطان، ص 101.
12-همان، ص 110.
/ج