برگي از يادداشتهاي مدرس

يادداشتهاي مدرس رشته مقالاتي نگاشتة شادروان ميرزاعلي كازروني ـ نماينده منطقه بوشهر در مجلس شوراي ملي ـ از مريدان و علاقه‌مندان شهيد آيت‌الله سيدحسن مدرس است كه اوقات بسيار با او همراه بود و شرح مشاهدات و خاطرات خويش در آن دوره را بعدها ثبت نمود و در «هفته‌نامه مغان» به سال 1330ش تحت عنوان «يادداشتهاي مدرس» به طبع آورد. در اين مقال بخش‌هايي از تحريرات آن نيك‌رأي براي نخستين بار از شمارگاني از نشريه مغان استخراج و تقديم نظر گرديده است.
دوشنبه، 28 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برگي از يادداشتهاي مدرس

برگي از يادداشتهاي مدرس
برگي از يادداشتهاي مدرس


 

تهيه و گردآوري : محمد مدرسي




 
اشاره: يادداشتهاي مدرس رشته مقالاتي نگاشتة شادروان ميرزاعلي كازروني ـ نماينده منطقه بوشهر در مجلس شوراي ملي ـ از مريدان و علاقه‌مندان شهيد آيت‌الله سيدحسن مدرس است كه اوقات بسيار با او همراه بود و شرح مشاهدات و خاطرات خويش در آن دوره را بعدها ثبت نمود و در «هفته‌نامه مغان» به سال 1330ش تحت عنوان «يادداشتهاي مدرس» به طبع آورد. در اين مقال بخش‌هايي از تحريرات آن نيك‌رأي براي نخستين بار از شمارگاني از نشريه مغان استخراج و تقديم نظر گرديده است.

18 اسفند1330
 

ديروز شومياتسكي از من و آقاميرزاهاشم وقت ملاقات خواسته است. آقا ميرزاهاشم در تعيين مكان ملاقات و اساساً موضوع ملاقات مردد است و مي‌ترسد كه مردم او را به داشتن روابط و همكاري با روسها متهم كنند، در صورتي كه به عقيده من اشتباه مي‌كند؛ چون با وضع سياسي و طبيعي ايران، ما بايد به نحوي رفتار كنيم كه روس و انگليس در مقابل يكديگر بايستند و هيچ وقت هر دو با هم سازش پيدا نكنند. اگر امروز انگليسي‌ها با سردار سپه همدست شده‌اند، براي اين است كه منفعتي در نظر دارند و چون كار قرارداد انجام نگرفت، قطعاً از اين راه مي‌خواهند كلاهي بر سر ما گذارند. پس چه عيب دارد كه ما از نفوذ روسها عليه انگليسي‌ها استفاده ببريم؟ خاصه كه در اين زمان روسها گرفتار كارهاي داخلي خودشان مي‌باشند و به همين مناسبت امروز صبح به عبدالحسين خان ـ مترجم سفارت روس ـ كه پيش من آمده بود، در جواب تقاضاي وقت ملاقات گفتم كه: «اگر سفير روس كاري به نفع روسها با ما دارد، ما با او كاري نداريم واگر بر ضرر انگليسي‌هاست، عيبي در ملاقات نمي‌بينيم.»
فهيم‌الملك از در وارد شد، مدرس صحبتش را قطع كرد و سيد حائري‌زاده هم آمد. ظاهرا با مدرس همفكر است و مي‌خواهد داخل دسته «اقليت» شود و مدرس هم خيلي از اين سيد يزدي تعريف مي‌كند و چند روز قبل كه به اتفاق مدرس و آشتياني به منزل ملك‌الشعرا براي دعوت او به فراكسيون رفته بوديم، در طول راه توي كالسكه، آقا ميرزا هاشم از جرأت حائري زاده تمجيد بسيار كرد و نسبت به او خيلي اظهار اميدواري مي‌كرد و اگر سيد حائري زاده‌ هم امضا كند، با سيد احمد بهبهاني و ملك، پنج نفر خواهيم شد تا خدا چه خواهد.
قرار بود كه مدرس سه ساعت به غروب مانده، به جعفرآباد، باغ قوام‌الدوله رود، آقا ميرزا هاشم آشتياني و ميرزا سيد احمد بهبهاني هم آنجا روند و خدايارخان امير لشكر هم كه پيغامهايي از جانب سردار سپه داشت، بيايد تا با وساطت او و كمك قوام‌الدوله فيما بين آشتياني و مدرس و رئيس‌الوزرا1 مصالحه شود. چون مدرس تب كرده بود، نمي‌توانست از منزل خارج شود و نمي‌خواست كسي را بپذيرد. حتي از شاهزاده صارم‌الدوله و حاج امين‌التجار هم كه براي ملاقات او آمده بودند، عذر خواست...
گيرد و به قوام‌الدوله و بهبهاني هم اطلاع دهيد تا اينجا بيايند. من از منزل حاج معين‌السادات به آقا ميرزاهاشم تلفون كردم.2 خودش پاي تلفون آمد و گفت: «چون اوضاع به علت تبعيد آقايان (آقا سيدابوالحسن اصفهاني و آقا ميرزا حسين نائيني و ساير مراجع تقليد) ممكن است دگرگون شود والان هم جمعي از آقايان طلاب وتجار و اصناف اينجا هستند (من‌جمله حاج شيخ عبدالحسين خرازي، حاج كرمعلي و حاج محمدآقا و حاج عباسقلي امامي تبريزي) و تصميم به تعطيل بازار و اجتماع در مسجد جامع گرفته‌اند، بهتر است ملاقات با فلاني را به روز ديگري موكول نمائيم.»
پس از تلفون، مجدداً به منزل مدرس مراجعت كردم و همين كه وارد اتاق شدم، ديدم اميرلشكر خدايارخان دو زانو مقابل سيد نشسته است و يك جفت گالش روسي هم براي مدرس آورده. سلام كردم و خواستم برگردم؛ مدرس مرا صدا زد و گفت: «آقا ميرزاعلي،3 ما از شما هيچ چيز را پنهان نمي‌كنيم. و با خدايارخان هم مطلب محرمانه نداريم.» من همان‌جا روبروي هر دو آنها نشستم. سيد با لبخند گفت:
ـ سردار سپه مي‌خواهد با من معامله كند و سپس خود من را با انگليسي‌ها معامله كند! به من پيغام داده است: «با جمهوري مخالفت نكن، تا پس از تغيير رژيم، وزارتخانه به نام امور دينيه و اوقاف تاسيس كرده و سرپرستي مطلق كارهاي موقوفات و امور ديني را با اختيارات تام براي مدتي نامحدود به شما مي‌سپارم!» رضاخان خيال مي‌كند كه دين هم مانند انحصار ترياك ياقشون است كه با خباط و ثبات و صاحب منصب بتوان آن را اداره كرد! اين كار خداست و هيچ كس حق مداخله در كارهاي حضرت باري تعالي ندارد. به سردار سپه و من چه ربطي دارد كه براي كارهاي خدا وزير ومعاون درست كنيم! تكليف اين كار را قرآن معين كرده است.
سپس مدرس گفت:
ـ حالا چطور است كه طريق ديگري را براي رفع اختلاف فيمابين پيدا كنيم؟ به اين معني كه ايشان با همان وزارت جنگ و كارهاي قشون كه در آن تخصص دارند، قناعت كنند و رياست حكومت را كه اگر در دست ايشان بماند، براي همه حتي براي خودشان ضرر دارد، من قبول كنم!
خدايارخان ملتفت شد كه مذاكره و اصرار فايده ندارد، خداحافظي كرد و رفت.

درخواست خالصي‌زاده (هفته‌نامه مغان، 25 اسفند 1330)
 

مدتي است خالصي‌زاده ـ پسر مرحوم شيخ مهدي خالصي ـ در مسجد سلطاني منبر مي‌رود و هر روز به بهانه موعظه، به سياست انگليس و سردار سپه شديداً حمله مي‌كند، غوغاي عجيبي برپا كرده است؛ به طوري كه منجم خباز امروز صبح در منزل بيان مي‌كرد، جمعيتي متجاوز از سه هزار نفر پاي وعظش تجمع مي‌كنند و با منبر از سياست مدرس حمايت مي‌نمايد. نمي‌دانم به چه دليل مدرس در تماس با او امتناع مي‌ورزد و به طور كلي از اين دار و دسته‌هايي كه در اين اواخر از بين‌النهرين به ايران آمده و در صفوف مختلف سياسي وارد شده‌اند، پرهيز مي‌كند، و مثل اين است كه مورد اعتماد و اطمينان او نيستند؛ اما برعكس خالصي‌زاده مايل است با مدرس تماس و يكي دو روز قبل هم توسط سيد عرب از آشتياني تقاضاي ملاقات كرده و امروز كه خدمت سيد بوديم، صحبت‌ها همه در اطراف موضوع خالصي‌زاده و تحريكات اخير درگاهي دور مي‌زند. ظاهراً جلوي منزل آشتياني و مدرس پليس مخفي مأمور كرده‌اند كه هرجا مي‌روند، تعقيبشان مي‌كنند. مدرس مي‌گفت:
ـ [ناخوانا] روز وقتي از منزل شيخ عبدالحسين خرازي خارج شدم، دو نفر يكي با سرداري سياه و دكمه شير و خورشيدي و ديگري با كت و شلوار فلفل نمكي به دنبالم افتادند و نزديك سرپولك من را گم كردند و من خودم عقبشان برگشتم تا آنها را دوباره پيدا كردم و گفتم كه: بعد از اين فاصله به اين زيادي با من نگيرند و با هم راه برويم! چون حالا كه قرار شده پول مملكت را به مصرف مفتش بازي و جاسوسي برسانند، اقلاً فايده‌اي هم از اين كار نصيب ما شود؛ به اين معني كه در ضمن هم جان ما را حفاظت كنند و هم در طول راه و در مواقع پياده‌روي، همصحبتي داشته باشيم!
خداوند سيد را ياري كند و از خطرات محفوظش نگاه دارد من مردي به اين شجاعت و صراحت نديده‌ام.

17 فروردين 1331 شماره 25
 

از ديروز وضع روشنتر گرديده و از نقشه سردار سپه و كمپاني، خلق‌الله آگاه شده‌اند. دربار هم كه تا چندي قبل كار را خيلي جدي تلقي نمي‌كرده، به دست و پا افتاده و براي تخت وتاج و جلوگيري از موفقيت سردار سپه، دست به اقدام و فعاليت زده است. صاحب اختيار وزير مخصوص به اتفاق شاهزاده و نصرت‌السلطنه از جانب ولايتعهد، آقا ميرزا هاشم را در منزلش ملاقات كرده‌اند و قرار است در ظرف فردا و پس فردا از مدرس نيز ديدن نمايند.
دربار مي‌خواهد بايّ نحو افتتاح مجلس را به تأخير بيندازد؛ چون سردارسپه و دار و دسته مصمم هستند همين كه مجلس رسميت پيدا كرد، تلگرافات زيادي كه از ولايات و ايالات مبني بر طرفداري از جمهوري و ضديت با سلطنت به زور وفشار امراي لشكر مخابره شده، مطرح كنند و در ظرف يك جلسه كار را آن طوري كه ميل دارند، فيصله دهند. جمعي از اوباش چاله ميدان و تركهاي قفقازي و همچنين عده‌اي از نظامي‌ها با لباسهاي مبدل قرار است كه در روز موعود با اسلحه و چوب وچماق به بازار بروند وكسبه و بازاري‌ها را به عنف مجبور كنند كه بازار را ببندند و جمعيت و غوغا را با بيرق و شعارهاي جمهوري‌طلبانه به طرف مجلس سوق دهند كه با فشار و تهديد، اكثريت را تحت تاثير قرار داده و مجبور به انجام كار كنند.
مدرس بسيار مكدر و مشوش به نظر مي‌رسيد و از مآل كار بيم دارد. از دوسه روز قبل دستور فرموده بود تا برايش تاس‌كباب تهيه كنند و در منزل من ناهار را دو به دو با هم بخوريم. امروز اين افتخار را به حقير اعطا فرموده و از ظهر تا يك به غروب با هم بوديم. بعداز ناهار، ملك‌الشعرا نيز آمد و خيلي صحبت كرديم و مطالب فوق‌العاده مهم و پرمغزي فرمود كه بالنتيجه بسياري از نكات تاريك تاريخ چند ساله اخير براي من روشن شد.
مدرس كه از ابتداي امر و از روز اول كه انگليس‌ها با وثوق‌الدوله قرارداد امضا كردند، به قدر متقن خودشان نمي‌خواستند مفاد آن به موقع اجرا گذارده شود و شايد خيلي اشخاص من جمله من كه در آن زمان با كابينه وثوق الدوله و قرارداد مخالفت مي‌كرديم، اعتقاد داشتيم كه اقدام ما به نفع مملكت و ضد اراده انگليس است، اما من در همان روزها تعجب داشتم كه چرا ممتازالملك مستشارالدوله ممتازالدوله و محمدرضاي مساوات و خيلي اشخاص ديگر از همين قبيل كه بدون اجازه انگليسي‌ها آب نمي‌خورند، با قرارداد و كابينه وثوق‌‌الدوله ضديت مي‌كنند؛ ولي شك و ترديد در اين موضوع كافي نبود كه مرا از مبارزه و مخالفت با انگليس‌هاو قرارداد باز دارد.
خاصه اينكه عقل و منطق حكم مي‌كرد كه انگليس‌ها از قرارداد منتفع خواهند شد؛ چون با اجراي مفاد قرارداد ماليه، نظميه قشون و فوائد عامه مملكت در اختيار آنها درمي‌آمد و بر تمام شئون سياسي ومالي و اقتصادي ما رياست فائقه مي يافتند؛ ولي پس از كودتا و الغاء كاپيتولاسيون و قرارداد به دست آسيد ضياءالدين و سپس روي كار متساوي‌القوه باشند و بدون آنكه باهم دست به يقه [ناخوانا] ايران رقابت كنند تا در ميان رقابت و چشم و همچشمي اين دو قادر به حفظ استقلال شويم.
و اين شق احسن شقوق است؛ چه، اگر به علت تساوي قوه، كارشان به جنگ و مخاصمه منجر شود، باز وضع ايران دچار خطرات بزرگتري خواهد شد؛ زيرا مرز و بوم ما عرصه تاخت و تاز آنان قرار مي‌گيرد و مستقيماً ضرر اين حالت از ديگر احوال به مراتب بيشتر است.
در يكي از ملاقاتها مدرس به سفير روس گفته بوده است كه: «اصفهاني‌ها مي‌گويند: گاو شاخ دارد؛ اما عقل هم دارد و روسهاي تزاري مانند گاوهاي اصفهاني هم شاخ داشتند وهم عقل؛ اما شما بلشويك‌ها شاخهايتان را تيزتر نموده و عقلتان را رها كرده‌ايد!»
آقا ضيا‌ء‌الدين نوري اين جمله مدرس را از جانب رئيس نظميه ـ من باب نشاني ـ طابق النعل بالنعل براي آشتياني نقل مي‌كند وثابت مي‌شود كه از تمام جزئيات مذاكرات فيمابين آشتياني و مدرس با شومياتسكي، درگاهي باخبر است. و به عقيده مدرس جز عبدالحسين خان واحدالعين ـ مترجم روسها ـ شخص ديگري اين اطلاعات را به خارج نداده و به قدر متقن اين شخص در عين حال كه براي نظميه خبر مي‌برد، جاسوس سفارت انگليس نيز هست!

برگي از يادداشتهاي مدرس

ادامه مذاكره با روسها
 

آقا ميرزا هاشم آشتياني و ملك‌الشعرا مصلحت نمي‌دانند كه من به ملاقات با روسها ادامه دهم و معتقدند كه با روسها بايد قطع رابطه كرد؛ چون تاثيري در جلوگيري از تغيير قانون اساسي و رژيم ندارند. ميرزا محمدعليخان كلوپ هم از قول هاوارد به ملك‌الشعرا گفته بود كه: «مدرس و رفقايش بيهوده با روسها تماس گرفته‌اند و به زودي خواهند ديد كه اختلافات ميان ما و روسها مرتفع گردد و آنها نيز با روي كار آمدن سردار سپه و خلع قاجاريه موافقت يا اقلا سكوت كنند.» و آن وقت مدرس خواهد فهميد كه هيچ قوه‌اي در مقابل سردار سپه و اراده قشون ايران ايستادگي نتوانست كرد!

يكشنبه 7 ارديبهشت 1331، شماره 18
 

امروز حاج نصيرالسلطنه مدرس و عده‌اي از رفقا را به ناهار دعوت كرده بود. نيم ساعت به ظهر، آقا ميرزا هاشم كالسكه خودرا براي مدرس فرستاده بود تا به اتفاق حقير و ملك‌الشعرا به پارك حاج محتشم‌السلطنه رويم. سيد اجاق و سالار اشرف كه اين دوره از كرمانشاهان انتخاب شده‌اند، خدمت مدرس بودند. بعد از رفتن آنها، حاج آقا اسماعيل عراقي وارد شد. مدرس وي را به عنوان يك هم‌پيمان و امضا كنندة‌ ورقه اقليت معرفي كرد. عراقي با آشتياني بسيار صميمي است و به وسيله او در فراكسيون مدرس وارد شده است. آقا سيد مصطفي ـ پسر مرحوم آقا سيد عبدالله ـ كه از قوچان انتخاب شده است، به تبعيت از برادرش ورقه را امضا كرده و شكرالله خان قوام‌الدوله نيز قرار است در ظرف امروز و فردا به جمع ما بپيوندد. با اين ترتيب عده رفقا به 9 نفر بالغ خواهد شد كه اسامي آنان از اين قرار است: مدرس، آشتياني، سيد احمد بهبهاني، حاج آقا اسماعيل عراقي، ملك‌الشعرا بهار، حائري زاده يزدي، آقا مصطفي بهبهاني، شكرالله خان قوام‌الدوله وحقير نگارنده اين سطور (آقا ميرزاعلي كازروني).
مدرس گمان دارد كه سرهنگ اخگر و آقا سيد محيي‌الدين نيز تا چند روز ديگر ورقه را امضا خواهند نمود؛ ولي قبل از تصويب اعتبارنامه‌ها، اسامي رفقا را علني نخواهم كرد، جز آقا ميرزاهاشم و مدرس كه از اول با دولت و جمهوري بازي مخالفت كرده‌اند و خطري هم براي اعتبارنامه‌هاشان وجود ندارد. نزديك ظهر وقتي خواستيم در معيت مدرس وملك از منزل خارج شويم، سيد يك تومان از ملك قرض كرد و به آقا سيد عبدالباقي داد و مي‌گفت حتي صد دينار هم در جيب ندارد!
باز به مدرس پيغام داد‌ه‌اند كه از لجاجت و ضديت با جمهوري و سردار سپه دست بردارد و همچنين سرهنگ محمدخان توسط آقا ضياءالدين نوري ـ پسرمرحوم شيخ فضل الله ـ براي آشتياني پيام داده و آنها را دوستانه از مخالفت با ميل واراده سردار سپه برحذر داشته‌اند و به آشتياني گفته كه: «رئيس نظميه از تمام خصوصيات و جزئيات مذاكرات با سفير روس اطلاع دارد و به همين مناسبت از چند روز قبل عذر عبدالحسين‌خان را خواسته‌اند.»
نصيرالسلطنه كه با مدرس و آشتياني بسيار صميمي است و به لسان روسي نيز علم كافي دارد، مذاكرات آنان را ترجمه مي‌كند. مدرس به تأثير اقدام روسها در جلوگيري از تغيير وضع اعتقاد زيادي ندارد و معتقد است كه روسهاي تزاري به علت نيرومندي زياد براي ما خطر داشتند و روسهاي بلشويك به علت ضعف و سرگرمي به اوضاع آشفته و در هم و برهم داخلي خودشان خطرناك مي‌باشند. هر وقت ضعف و ناتواني بر يكي از همسايه‌هاي شمالي و يا جنوبي ما مستولي گردد و اين ناتواني موجب توانايي ديگري شود، استقلال و تماميت حدود و ثغور ما در مهلكه مي‌افتد و همچنين اگر هر دو قوي باشند و با هم سازش كنند، باز براي مملكت مضر است، پس بهتر آن است كه همسايه‌هاي شمالي و جنوبي همواره [ناخوانا] مي‌زنند.
به گمان من بحران فعلي از كابينه وثوق‌الدوله تبعيت مي‌كند و دنباله و مكمل همان نقشه است؛ چون در آن زمان در روسيه انقلاب بود و رژيم آن مملكت تثبيت شده بود و فتح بلشويك‌ها قطعي به نظر نمي‌رسيد، شايد براي انگليس‌ها بهتر بود كه با عقد قرارداد 1919 مستقيماً در كار مملكت ايران مداخله كنند و راساً در حكومت ما وارد باشند؛ اما پس از غلبه لنين و يكسره شدن كار روسهاي تزاري و استقرار حكومت بلشويك‌ها، نقشه تغيير يافت. با اينكه شايد از همان ايام نقشه همين بوده است كه امروز ادامه دارد؛ يعني در حين انعقاد قرارداد با وثوق الدوله، انگليس‌ها نمي‌خواستند كه مواد آن اجرا شود. چون برايشان خرج داشت، خود وسايل به هم خوردن آن‌را فراهم كردند، و خود باعث شدند كه كابينه وثوق‌الدوله سقوط كند، و خود در انقلابات شمال و قيام ميرزا دست داشتند، و همچنين خودشان كودتا كردند و الان هم خودشان رضاخان را سر كار آورده‌اند و مي‌خواهند با دست او كه مردي گمنام و قوي‌الاراده و تازه نفس است، احمدشاه را بيرون كنند و مقاصد خود را بدون دردسر مستقيم و صد دينار خرج و ضرر انجام دهند!
به نظر حقير عقيده مدرس در اين باب منطقي و صحيح است. هر چند كه او عقايد خود را در اين ابواب عين واقع و وحي منزل نمي‌داند، اما چون اين ذره ناچيز به افكار و شم سياسي اين سيدجليل القدر اعتقاد و وثوق كامل دارم، رئوس مطالبي كه امروز تقرير فرمود، همه را يادداشت كرده‌ام. والله اعلم بحقايق الامور.

هفته‌نامه مغان، يكشنبه 14 ارديبهشت 1331، شماره 29
 

صاحب‌اختيار مجدداً آميرزا هاشم و مدرس را از جانب وليعهد ملاقات كرده و راجع به ايستادگي و استقامت دربار در مقابل دسته‌بندي‌ها و تحريكات دولت و جمهوري‌خواهان اطمينان داده است؛ ولي دربار نمي‌خواهد و يا نمي‌تواند به نفع خود در مقابل قدرت مادي و توانايي‌هاي ديگر سردار سپه و دستگاه دولت حتي صد دينار هم خرج كند. مدرس از سستي و بي‌ارادگي و عدم اتحاد قجرها شكايت بسيار دارد.
ديروز صبح علي‌الطلوع كه در منزل آشتياني بوديم و خدايار خان اميرلشكر از طرف سردار سپه براي مدرس و آشتياني پيغام آورده بود، مدرس گفت:
ـ افسوس كه اين قجرها غيرت ندارند، و الا با اين كثرت تعدادي كه دارا مي‌باشند و با اين تحول سرشار و ضياع وعقاري كه اغلب آنان مالكند، اگر تصميم بگيرند و هميت داشته باشند و هر كدام يك تف بيندازند، سردار سپه و دار و دسته‌اش غرق خواهند شد! شما از قول من به رضاخان بگوييد اگر سعي او فقط منحصر به بيرون كردن قاجاريه باشد و طرف مقابل او همين مردم سست عنصر باشند، حتي اتكا به انگليسي‌ها و كمكهاي خارجي لزوم پيدا نخواهند كرد و اينها خودشان خودشان را خواهند خورد. من شنيده‌ام كه بعضي از شاهزادگان بلافصل كه سلطان احمدشاه به آنها محبت‌هاي بسيار نموده، درخفا با ارباب شما ساخت و پاخت كرده‌اند و من ‌باب نشاني، ذكر نام ظهيرالاسلام و فخرالدوله كفايت مي‌كند و براي خلع قاجاريه زحمت زيادي نخواهيد داشت.
خدايارخان گفت:
ـ با اين وضع و دلائلي كه خودتان ذكرفرموديد، پس چرا به ارباب ما كمك نمي‌كنيد و بي‌جهت موجب زحمت او را فراهم كرده‌ايد؟
مدرس در جواب گفت:
ـ قاجاريه در ظرف صد وپنجاه سال با اين سرعت تحول بيندوخته‌اند و من با سلطان يا رئيس دولت مشروطه‌اي كه مقصد و هدفش اندوختن مال وبردن بيت‌المال باشد، تا جان دارم، مخالفت خواهم كرد. سردار سپه بيايد ويك جلسه با هم بنشينيم و حساب اموال اقبال السلطان ماكوئي را بدهد و ببينيم كه آن همه ظروف طلا و گاوصندوق‌هاي مملو از سكه‌هاي بزرگ و كوچك طلا و هزاران هزار چيز ديگر كه از اموال و مايملك او برده‌اند، چه شده؟ و چه كسي آن را تملك نموده؟ و چطور سردار سپه در ظرف اين مدت قليل بومهند و رودهند4 را ابتياع كرده و باغ سعدآباد و پارك شهري را از كجا آورده و همچنين خود جناب عالي و همقطاران ديگرتان اين املاك و دهاتي كه پشت سر هم مي‌خريد، پول آن را از كدام كاسبي و تجارتي دست و پا كرده‌ايد؟
پدران مرحوم شماها كه جز يك شوشكه و يك قمه قزاقي چيزي نداشتند! و من به خود سردار سپه بارها گفته‌ام، باز هم مي‌گويم و در آتيه نيز خواهم گفت و از هيچ كس هم نمي‌ترسم كه: سردار سپه براي قشون و امنيت مملكت وجود بسيار ذي قيمتي است و در اين زمينه هرچه بخواهد، با او كمك و مساعدت مي‌كنم؛ اما به درد زمامداري نمي‌خورد و دليلش همان است كه گفتم.
و ديگر اينكه تغيير قانون اساسي ورژيم كاري نيست كه برحسب اراده و ميل اشخاص بتوان عملي نمود. اگر سردار سپه راست مي‌گويد و مقصودش خدمت به مملكت و جماعت است، چه عيب دارد كه با همان وزارت جنگ قناعت كند و در اين زمينه هر اختيار ديگري كه ضرورت پيدا كند، من شخصاً طرفداري خواهم كرد و مجلس را در اين زمينه مساعد خواهم نمود؛ اما به شرطي كه سردار سپه هوس تغيير قانون اساسي و توهين به آن نكند و اين شاه كه براي هيچ‌كس زحمتي ندارد، بر سر كار خود باقي بماند و من و سردار سپه با هم صميميت و همكاري كنيم تا شايد ان‌شاءالله تعالي براي مردم فرجي حاصل شود.

هفته‌نامه مغان، شماره 24، دهم فروردين 1331
 

در آتيه نزديكي مجلس مفتوح خواهد شد. مدرس از انتخابات اظهار عدم رضايت مي‌كند و از خطري كه متوجه قانون اساسي شده، بسيار بيمناك است. قاطبه مردم از اين انتخابات مضحك و اين وكلاي عجيب و غريب ناجور دچار حيرت شده‌اند، مخصوصاً انتخاب ناصر سيف آوازه‌خوان شيرواني ـ مدير معلوم‌الحال ميهن ـ ، سركشيك‌ زاده عرب از لاهيجان، و رهنما از تبريز، و شيخ علي دشتي، و مدبر الملك سهراب‌زاده و نوري‌زاده و آقا سيدمحمدعلي ـ پسر آقا سيدحسن شوشتري ـ مجلس را دچار وضع مفتضحي خواهد كرد.
دبير اعظم علاوه بر اينكه خودش انتخاب شده، برادرش دكتر احياءالسلطنه را نيز انتخاب كرده است. خود سردار سپه از اغلب نقاط وكيل اول شده و شخص منظور نظر دور مرتبه دوم واقع است.
دبير اعظم و سيد تدين و عدل الملك و رهنما كميته‌اي تشكيل داده‌اند و در اغلب امور من‌جمله انتخابات محل مشورت سردار سپه مي‌باشند. مدرس به آنها لقب «كمپاني» داده است! ميرزا علي‌اكبر خان داور را نيز گاهي از اوقات يدك مي‌كشند.
هرچه پول خرج مي‌شود، به دست آنهاست. امروز صبح زود خدمت مدرس رسيدم؛ حاج كرمعلي و آقا شيخ عابدين حمامي آنجا بودند. رئيس‌التجار خراساني هم آمد. مدرس از زير قلمدان يك تيكه كاغذ بيرون آورد، متن آن را وقتي كه آنها رفتند و تنها مانديم، براي من قرائت كرد. نمي‌دانم اين اطلاعات را چه كسي برايش مي‌فرستد! همين قدر هست كه از تمام كارها با اطلاع است. ظاهراً مبلغ دوازده هزار تومان به وسيله دبير اعظم و رهنما ميان روزنامه نويس‌ها تقسيم شده: سه هزار تومان به شيخ علي دشتي و ميرزاحسين خان صبا ـ مديرستاره ايران ـ رسيده؛ هزار تومان سهم ميرزا ابراهيم خان ناهيد شده، و به مدير گلشن و حلاج هم هر كدام پانصد تومان داده‌اند؛ اما صبا ناراضي است چون شيخ علي و مدير ميهن علاوه از وجوهاتي كه مرتباً مي‌گيرند، به كرسي وكالت هم رسيده‌اند!
سيد حائري‌زاده يزدي دو ساعت به ظهر به منزل مدرس آمد. مردي صريح‌اللهجه و شجاع است و با مدرس و آشتياني قسم خورده كه در مجلس با آنها همكاري و رفاقت كند. مدرس از رفاقت و همكاري با او بسيار خشنود است و بي اندازه به اين سيد يزدي اطمينان دارد.
اكنون با حائري زاده، 6 نفر هم‌قسم شده‌ايم: مدرس، آشتياني، بهبهاني، ملك الشعرا، حائري‌زاده و خود حقير (مقصود مرحوم ميرزاعلي كازروني است). جز مدرس و آقا ميرزا هاشم آشتياني كه علناً با جمهوري و دولت مخالفت مي‌كنند، اسم سايرين هنوز مخفي است و مدرس نمي‌خواهد تا اعتبارنامه‌ها به تصويب نرسيده، اسامي ما را برملاكند.

نغمه جمهوري
 

از سه روز قبل غفلتاً روزنامه‌هايي كه پول گرفته‌اند، نغمه جمهوري را ساز و فحش و دشنام را به شاه و قانون اساسي آغاز كرده‌اند. پهلوان زاده و مشجر السادات و قربان‌زاده قفقازي و چند تن ديگر از همين قماش را سرهنگ محمدخان براي ميتينگ و نطق و فحاشي به شاه و قانون اساسي و مدرس و آشتياني استخدام كرده و به هر يك از آنها از سه الي پنج تومان يوميه مي‌دهد و دسته ديگري از لوطي‌ها و اوباش چاله ميدان به سردستگي سيدمحمدعلي و آقا سيد(ناخوانا) هاشم خان پهلوان مأموريت دارند كه در مجالس وعظ و روضه خواني و هر جاي ديگر كه ضرورت پيدا كند، با چوب و چماق و قدّاره به سر و مغز مردم و مخالفين جمهوري بزنند تا كسي را ياراي دم زدن نباشد. مي‌گويند يك كميته ترور هم تشكيل داده‌اند.
چند روز است كه در همه جا نطق و مقاله و كنفرانس و بلوا شروع شده. مدرس معتقد است كه اين جريانات را هاوارد در خفا اداره مي‌كند و اين نقشه‌ها را او طرح مي‌كند و از اين اوضاع بسيار متأثر است؛ مي‌گفت: «رفتن احمدشاه ابداً اهميتي ندارد. از اين بابت حرفي ندارم؛ اما زير پا گذاردن قانون اساسي و ايجاد چنين سابقه كه هركس قلدر شده و زور پيدا كرد، به اين نوع تحريكات و فشارها بخواهد به موجب اراده خود قانون اساسي را تغيير دهد، كارخطرناكي است و درآتيه هر كسي قشون و سرنيزه را در دست داشته باشد، نظر به سابقه، به خود، اجازه چنين فضولي‌ها را خواهد داد و ديگر سنگ روي سنگ بند نخواهد شد.»

پي‌نوشت‌ها:
 

1ـ رضاخان، رئيس‌الوزراي وقت
2و3ـ ميرزاعلي كازروني نماينده وقت
4ـ بومهن و رودهن نام دو منطقه در جاده هراز است.
5ـ ميرزاعلي كازروني

منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط