مؤذن کوچک
نويسنده: علي محمدپور
با او در مسجد فاطميه منطقه آزادشهر مشهد آشنا شدم. با سن کمش بين همه ي نماز گزارها اذان گفت و بعد فهميدم مکبّر هم هست و حتي در پخش چايي و قند به نمازگزارها کمک مي کند. بيش تر مي خندد و کساني که براي نماز خواندن به مسجد مي آمدند، او را تشويق مي کردند. گفت و گويي که مي خوانيد با اين مؤذّن کوچک است.
يعني چه که خدا راضي باشد؟
- خب وقتي در مسجد کار مي کنم و اذان مي گويم و چايي مي دهم، خدا از من راضي مي شود و از اين کارها خوشش مي آيد.
ما هم اميدواريم تو هميشه موفق باشي و خدا هميشه به تو برکت بدهد.
منبع: ماهنامه مليکا شماره 39
اول خودت را معرفي کن؟
چند سالت است، آقا مهدي؟
کدام مدرسه درس مي خواني؟
از کي در مسجد فاطميه اذان مي گويي؟
چه طور شد که تصميم گرفتي در مسجد اذان بگويي؟
در مسجد غير از اذان گفتن چه کار ديگري انجام مي دهي؟
دَرست چه طور است، آقا مهدي؟
قرآن هم مي خواني؟
مي داني هم نام چه کسي هستي؟
از اين که اسمت را مهدي گذاشته اند چه حسي داري؟
فکر مي کني تا کي بيايي و در مسجد کار کني؟
چرا مي آيي در مسجد اذان مي گويي؟
يعني چه که خدا راضي باشد؟
- خب وقتي در مسجد کار مي کنم و اذان مي گويم و چايي مي دهم، خدا از من راضي مي شود و از اين کارها خوشش مي آيد.
آقا مهدي مي خواهي در آينده چه کاره بشوي؟
فکر مي کني آمدن به مسجد و کمک کردن به نمازگزاران چه تأثيري در زندگي بچه ها مي گذارد؟
ما هم اميدواريم تو هميشه موفق باشي و خدا هميشه به تو برکت بدهد.
منبع: ماهنامه مليکا شماره 39