تبيين روش هاي تربيت اجتماعي در نهج البلاغه (2)
نويسنده: محمدعلي افخمي اردكاني
كارشناس ارشد فلسفه تعليم و تربيت
كارشناس ارشد فلسفه تعليم و تربيت
5- مفهوم روش هاي تربيتي:
«روش يعني روان شدن، کوچ کردن، گذر کردن و گذشتن.» [عميد، 1374، 533]
روش را مي توان راه و طريق، شيوه و ابزار طي کردن رسيدن به هدف بر اساس چار چوب معين و طرح تربيتي معين دانست، البته انتخاب روش هاي تربيتي منوط به اصول و اهداف تربيتي هر مکتب مي باشد.
« روش، راه يا طريقي است که بين اصل هدف امتداد دارد و عمل تربيتي را منظم مي گرداند و سبب مي شود که معلم به هدفش برسد.» [هوشيار، 1331، 22]
« روش، مجموعه تلاش ها وسايل و ابزاري اند که در سايه آنها قادر مي شويم، محتواي تربيت را به وجهي سريعتر به کودک منتقل کنيم.» [قائمي، پيشين، 200]
«روش، عبارت از طريق انجام کار يا چگونگي استفاده از وسايل رسيدن به هدف هاي مورد نظر و به عبارتي شيوه پياده کردن اصول تربيتي مي باشد.» [مرتضوي، 1375، 42]
« روش، مجموعه قواعدي است که التزام دقيق به آنها نمي گذارد فرد راه نادرست را درست انگارد و او را ياري مي کند تا بدون تلاش غير ضروري و از راه افزايش تدريجي دانش، به شناخت حقيقت آن چه که در پي آن است برسد.» [پژوهشکده حوزه و دانشگاه، پيشين، 261]
از مجموعه تعاريف فوق نتيجه مي گيريم که روش، تمامي تلاش ها، ابزارها و راه هايي است که ما را به هدف ها مي رساند و واسطه اي است بين اصول و هدف هاي تربيتي. البته روش ها ماهيت دستوري و کاربردي دارند و به ما توصيه مي کنند چگونه عمل کنيم تا به هدف برسيم.
6- مفهوم روش هاي تربيت اجتماعي:
7- ويژگي روش هاي تربيتي اسلام:
« روش هاي ديدن، شنيدن، لمس کردن، بحث و اظهار نظر، به کار بردن عقل و استدلال، منطق و برهان، کنجکاوي در امور، سير در آفاق و انفس، به کار بردن عقل و فکر درباره مسائل، تعمق در امور، نقد و انتقاد، تذکر و تکرار و روش هاي ديگري چون توجه به مثال ها، تجسم امور در ذهن و واداشتن به انديشه در امور و دوباره ديدن.» [قائمي، پيشين، 208]
در زمان حاضر اغلب روش هاي تربيتي که شهرت يافته و قابليت استفاده بسيار يافته اند و نيز به طرق گوناگون آزموده شده اند با روش هاي تربيتي امام علي (ع) در نهج البلاغه، همسو مي باشند. ويژگي بارز روش هاي تربيتي اسلام اين است که براساس پيروي از حق و موازين الهي پي ريزي شده است. لذا آنچه در بحث روش هاي تربيت اجتماعي، استخراج شده از نهج البلاغه حضرت علي(ع) در پيش روي داريم، از اين قائده تبعيت مي کند. يعني روش هاي تربيتي ايشان کاملا منطبق بر موازين الهي و قرآن کريم است، و ممکن است با برخي از روش هاي تربيتي ساخته و ارائه شده توسط مکاتب و علماي تعليم و تربيت سازگار نباشد.
8- تفاوت روش هاي تربيت اجتماعي اسلام با روش هاي تربيت اجتماعي علماي تعليم و تربيت غيرمسلمان:
الف- کميت و کيفيت روش ها
ب- شرايطي که روش ها در آن بکار گرفته مي شوند.
ج- هدف ها و نتايجي که از به کارگيري روش ها مدنظر قرار دارند.
الف- به نظر برخي از علماي تعليم و تربيت، روش هاي تربيت اجتماعي از نوع روش هاي بيروني اند، يعني روش هايي که از بيرون بر تربيت شونده تأثير مي گذارند.
« کميت و کيفيت روش هاي تربيت اجتماعي، غالباً از نوع روش هاي بيروني اند.» [آلبرت باندورا، 1372، 12]
چون دانشمندان علوم اجتماعي و روان شناسي، امر فطري بودن رفتارها و اجتماعي بودن فطري انسان ها را قبول ندارند، به همين دليل به گرايش هاي فطري انسان در امر تربيت توجهي نشان نمي دهند. به عنوان نمونه باندورا معتقد است که يادگيري براساس تأثيرات فيزيولوژيک و تجربه است و نقش عامل فطري را قبول ندارد.« حتي وقتي پاسخ هاي جديد براساس تجارب يادگيري شکل مي گيرند، هنوز عوامل فيزيولوژيک به عنوان تأثيرات مشارکت کننده در کارند. [همان، 29]
ب- شرايط و عوامل مؤثر در تربيت اجتماعي، عامل مهمي در به كار گرفتن يا عدم به كار گرفتن روش خاصي است.
« نهادهاي اجتماعي و عملكرد آن ها نيز عامل موثري در چگونگي اجتماعي شدن كودكان و نحوه برعهده گرفتن نقش هاي حال و آينده آنان است.» [جي. كارتلج- ميلبرن، 1369، 13]
به عنوان نمونه روش محبت در تربيت اجتماعي اسلامي، بر اساس اصل رافت اسلامي صورت مي گيرد، چرا كه اين اصل يكي از عوامل غالب در نظام اسلامي بوده و روشي متفاوت با ساير مكاتب است. حضرت علي (ع) در توصيه اي به رهبران حكومتي تأكيد مي كند كه آن ها از روش محبت در تربيت و دعوت مردم استفاده كنند. حضرت اين گونه مي فرمايد:
«مهرباني با مردم را پوشش دل خود قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش، مبادا هرگز حيوان شكاري باشي كه خوردن آنان را غنيمت داني.»
اين روش مورد نظر حضرت، داراي تأثير دروني بر متربي مي باشد و در نوع خود، در ميان روش هاي تربيت اجتماعي بي نظير است.
ج- تفاوت اهداف تربيتي مكاتب با همديگر موجب تفاوت در روش هاي تربيتي آن ها مي شود.
«هدف هاي آموزش و پرورش را در چارچوب نيازها و ضرورت هاي زندگي فردي و گروهي افراد بايد بنياد كرد.» (معيري، 1364، 25)
طبق گفته مذكور هدف هاي تربيتي بر اساس نيازها و اوليت هاي مورد نظر هر مكتب تعيين مي شوند. در اين ميان هدف نهايي تربيت اسلامي، فراهم سازي مقدمات حركت و هدايت انسان به سوي صراط مستقيم مي باشد.
«هدف غايي تعليم و تربيت در اسلام و به تبع آن جمهوري اسلامي ايران، اين است كه مقدمات حركت و هدايت آدمي را در صراط مستقيم و پرستش پروردگار فراهم آورد.» (همان، ص 30)
پس روش هايي چون اعطاي بينش، زمينه سازي، تغيير موقعيت، اسوه سازي، آراستگي ظاهر، تزيين كلام، مبالغه در عفو، مبالغه در پاداش، تبشير، مواجهه با نتايج اعمال، ابتلا، تكليف به قدر وسع، انذار، مجازات به قدر خطا، تغافل، خطابه، محبت و ساير روش هايي كه از ذكر آن ها صرف نظر مي كنيم، بر اساس اهداف مكتب تربيتي اسلام بنا نهاده شده است كه از آن ها در ساير مكاتب تربيتي استفاده نمي شود.
تبيين روشهاي تربيت اجتماعي در نهج البلاغه
1- روش هاي پرهيز از تحقير، ابراز توانايي، تغافل:
الف- روش پرهيز از تحقير :
«اما بعد، فان دهاقين اهل بلدك شكوا منك غلظه و قسوه و احتقارا و جفوه. و نظرت فلم ارهم اهلا لان يدنوا لشركهم، و لا ان يقصوا و يجفوا لعهدهم، فالبس لهم جلبابا من اللين تشوبه بطرف من الشده و داول لهم بين القسوه و الرافه، و امزج لهم بين التقريب و الادناء و الابعاد و الاقصاء» (پيشين، ن:19)
«پس از نام خدا، همانا دهقانان مركز فرمانداريت از خشونت و قساوت و تحقير كردن مردم و سنگدلي تو شكايت كردند، من در مورد آنها انديشيدم، نه آنان را شايسته نزديك شدن يافتم، چون كه مشركند و نه شايسته قساوت و بدرفتاري، زيرا با ما هم پيمان هستند...»
از لحاظ تربيتي قبل از هر كسي بر بزرگ تر ها به عنوان الگو و راهنما، لازم است كه احترام كوچك تر ها را حفظ نمايند و با اين كار رعايت احترام و پرهيز از تحقير ديگران را به كوچك ترها بياموزند. حضرت علي (ع) رعايت احترام ديگران، خصوصاً بزرگ تر ها را عاملي براي احترام گذاشتن كوچك ترها به خود دانسته و در اين راستا مي فرمايد:
«وقروا كباركم، يوقركم صغاركم.» (خوانساري، 1360 ،6 /223)
«بزرگ بداريد بزرگان خود را تا بزرگ بدارند شما را كوچكان شما.»
تمام سيره عملي حضرت علي (ع) پرهيز از تحقير مي باشد، چنان كه در سفري كه به شام داشت مردمي را كه پياده به استقبالش آمده بودند خطاب قرار داد و كارشان را عامل تحقير و خفت نفس بر شمرده و از آن كار نهي نموده و فرموده:
«فقال: ما هذا الذي صنعتموه؟ فقالوا: خلق منا نعظم به امراءنا.» (پيشين، 1382، ق37)
«اين چه كار بوده كه كرديد؟ گفتند : اين عادتي است كه با آن اميران خود را بزرگ مي شماريم.»
همان گونه كه شخصيت بزرگي چون حضرت علي (ع) از هر گونه تحقير دوري مي نمود در اقسام تربيت خصوصاً تربيت اجتماعي نيز بايستي كاملاً مراقبت نمود تا از تحقير افراد، كه سبب لطمه به كرامت و شرافت وجودي آنها مي شود جداً خودداري شود.
«ايجاد حقارت، انسان را از اعتلاي روحي باز مي دارد و به پستي مي كشاند.» (دلشاد تهراني، پيشين، 173)
البته متصديان امر تعليم و تربيت، بايستي خود از كرامت بهره مند باشند و از هر گونه حقارت و پستي دوري كنند تا بتوانند تاثير مثبت و شايسته اي روي متربيان داشته و زمينه هاي رسيدن به كرامت اكتسابي را در انسانها و متربيان فراهم كنند. مسلم است كه تربيت توأم با حفظ كرامت و شرافت و ارجمندي متربي، باعث ايجاد خودباوري در متربي و رعايت احترام متقابل نسبت به ساير افراد جامعه مي شود و بالعكس، اگر مربي، انساني سبك سر و حقير باشد، عواقب شومي را به متربيان خود منتقل خواهد نمود. حضرت علي (ع) در خطابش به معاويه، او را نالايق و پست مي داند و از حكومت بر مردم نهي مي فرمايد و بدين واسطه تاثير منفي مربي فاسد و فاقد كرامت را يادآور مي شود. حضرت علي (ع) خطاب به معاويه مي فرمايد:
«و كيف انت صانع اذا تكشف عنك جلابيب ما انت فيه من دنيا قد تبهجت بزينتها، و خدعت بلذتها. و دعتك فاجبتها، و قادتك فاتبعتها، و امرتك فاطعتها، و انه يوشك ان يقفك واقف علي ما لا ينجيك منه مجن، فاقعس عن هذا الامر، و خذ اهبه الحساب ... و متي كنتمآ يا معاويه ساسه الرعيه و ولاه امر الامه؟ بغير قدم سابق، و لا شرف باسق.» (پيشين، ن: 10)
«چه خواهي كرد آن گاه كه جامه هاي رنگين تو كنار رود؟ جامه هايي كه به زيبايي زينت شده است، دنيا تو را با خوشي هايش فريب داده، تو را به سوي خود خواند، و تو دعوت او را پاسخ دادي، فرمانت داد و تو اطاعت كردي، همانا به زودي تو را وارد ميدان خطرناكي مي كند كه هيچ سپر نگهدارنده اي نجاتت نمي دهد. اي معاويه، از اين كار دست بكش و آماده حساب باش... اي معاويه از چه زماني شما زمامدار امت بوده ايد؟ نه سابقه درخشاني در دين، و نه شرافت و والايي در خانواده داريد.»
اين نامه، توصيه اي است به مسئولين دست اندركار تعليم و تربيت جامعه تا در تعيين و انتخاب مربيان شايسته و با كرامت و عزت نفس دقت كافي مبذول دارند، زيرا مربي كرامت از دست داده، متربياني حقير و خوار و ذلت پذير را تربيت مي كند. تحقير، تعادل روحي و رواني و اجتماعي مردم را بر هم مي زند و باعث ايجاد نفرت مردم از حكومت مي گردد.
ب- روش ابراز توانايي
«نخستين شرط عزت دروني انسان در اين است كه فرد، خود را، كارآمد ببيند و اين حاصل تلاش مربي است كه سعي مي كند امكان شكوفايي فرد را فراهم كند.» (باقري، 1374، 137)
حضرت علي (ع) در سخني، عدم توجه به ارزش وجودي خود را مساوي با ناداني فرض كرده و توصيه فراواني براي شناخت خود و ارزش آن مي فرمايد:
«العالم من عرف قدره، و كفي بالمرء جهلا الا يعرف قدره.» (پيشين، خطبه 103)
«دانا كسي است كه قدر خود را بشناسد و در ناداني همين بس كه ارزش خويش را نداند.»
حضرت علي (ع) بي توجهي به عوامل شكوفايي استعدادهاي مثبت و عزت مندي انسان را عامل نابودي و هلاكت انسان ها دانسته و مي فرمايد:
«هلك امرو لم يعرف قدره.» (همان، حكمت 149)
«نابود شد كسي كه قدر خود را نشناخت.»
اين دو سخن حضرت علي (ع) اشاره روشني است به اين كه، انسان بايستي قدر و منزلت و ارزش وجودي خويش را حفظ و تقويت نمايد. پس تربيت اجتماعي سالم افراد به گونه اي پرورش مي دهد كه حافظ عزت وجودي خود و ساير افراد جامعه باشند و مسلماً انساني كه تربيت سالمي داشته باشد، در همه امور زندگي بزرگوار و ارجمند رفتار مي كند و بدين واسطه سعي در حفظ عزت مندي خود و جامعه و افراد آن خواهد نمود.
آن چه به نظر مي رسد اين است كه، اگر نظام تربيت اجتماعي تلاش كند تا زمينه هاي بروز استعدادها و به فعليت رسيدن آنها را در جهات مثبت و مفيد فايده فراهم سازد، باعث ترقي و توسعه هر چه بهتر روابط اجتماعي افراد جامعه خواهد شد و احساس توانمندي و عزت نفس و شرافت در آن ملت را به وجود خواهد آورد. اما اگر حكومت ونظام تربيتي اين امر را ناديده بگيرد، عواقب وخيم و نامعلومي را در بعد روابط اجتماعي و كيان يك حكومت در پي خواهد داشت. البته نظام تربيتي بايستي به خطر خودبيني هشدار دهد و اندازه بروز توانايي متربيان و خودبيني را گوشزد كند.
ج- تغافل
«تغافل يعني اين كه شخص چيزي را راجع به كسي يا شيئي مي داند، اما خود را بي خبر نشان مي دهد و به گونه اي برخورد مي كند كه بي خبر است.» (عبدوس، 1375، 81)
تغافل در جايگاه مناسب خود خصوصاً در امور اجتماعي داراي ارزش و اثر زيادي است و عاملي در حفظ كرامت انسان و بزرگواري شخص تغافل كننده به حساب مي آيد. حضرت علي (ع) در تائيد نكته فوق مي فرمايد:
«من اشرف اعمال الكريم غفلته عما يعلم.» (پيشين، حكمت 222)
«خود را به بي خبري نماياندن از بهترين كارهاي بزرگواران است.»
رعايت اين روش باعث دوام و بقاء حيات يك جامعه و ملت است. شرح اين حكمت، تغافل را مايه دوام يك حكومت و حفظ احترام و عزت و كرامت انسان ها دانسته است:
«بشر در زندگي لغزش هاي زيادي دارد و كساني كه مي خواهند محترمانه در اجتماع زندگي كنند، بايد از لغزش هايي كه از نظر اسلام قابل گذشت است، چشم پوشي كنند.» (زماني، 1360، 4/ 216)
تغافل بايستي به اميد اصلاح افراد يا براي رعايت ضعف متربيان، و يا حفظ آبرو و شخصيت و عزت متربيان و يا دلايل موجه ديگر باشد. دست اندركاران تعليم و تربيت با اين روش، پوشش وسيعي به قلمرو و نفوذ خود مي گيرند، به اين اميد كه عمل نادرست آنها اصلاح شود.
«اين گونه برخورد، خطاكار را در اصلاح عملش، بيش از اخطار و طرح تمامي لغزش ها، راغب تر مي كند.» (شرفي، 1368، ماهنامه تربيت، شماره 2 و 12)
حضرت علي (ع) در نامه اي به مالك اشتر راجع به تغافل حاكمان نسبت به مردم – براي تربيت آنها – رهنمودهايي ارائه مي فرمايد كه بخش هايي از آن اشاره به روش تغافل دارد. حضرت علي (ع) مي فرمايد:
«و اشعر قلبك الرحمه للرعيه ... فانهم صنفان : اما اخ لك في الدين، او نظير لك في الخلق، يفرط منهم الزلل، و تعرض لهم العلل، و يوءتي علي ايديهم في العمد و الخطا، فاعطهم من عفوك ... و لا تند من علي عفو، و لا تبجحن بعقوبه و لا تسرعن الي بادره وجدت منها مندوحه.» (پيشين، ن: 35)
«مهرباني با مردم را پوشش دل خود قرار ده ... زيرا مردم دو دسته اند: دسته اي برادر ديني تواند و دسته ديگر همانند تو در آفرينش مي باشند. اگر گناهي از آن ها سر مي زند يا علتي بر آنان عارض مي شود، ياخواسته وناخواسته، اشتباهي مرتكب مي گردند، آنان را ببخشاي بر آنان آسان گير، آن گونه كه دوست داري خدا تو را ببخشايد ... بر بخشش ديگران پشيمان مباش، و از كيفر كردن شادي مكن و از خشمي كه تواني از آن رها گردي شتاب نداشته باش.»
حضرت در اين نامه خود، بعد از سفارش به عفو و بخشش خطاي مردم، توصيه مي كند كه تا مي تواني تغافل كن و از خشم و غضب خود بر عليه مردم جلوگيري نما تا بدين واسطه مورد لطف و عنايت الهي و حمايت مردم قرار بگيري. حضرت در خطبه اي پس از اعلام نارضايتي خود از قضيه حكميت و تذكر اين نكته كه مي توانستم بدي ها و اشتباهات شما را با بدترين شكل پاسخ دهم خطاب به مردم مي فرمايد:
«و ما علي الا الجهد، و لو اشاء ان اقول.» (همان، خطبه 178)
«وظيفه من، كاري جز تلاش براي اصلاح امور شما نيست، اگر مي خواستم، بي مهري هاي شما را بازگو مي كردم.»
اين سخن نشان مي دهد كه حضرت علي به عنوان رهبر و ولي مردم، نامردي ها و خطاهاي اطرافيانش را ناديده مي گرفت و عفو مي نمود و تغافل را سرلوحه امر حكومت و تربيت و تبليغ دين الهي قرار داده بود.
اين شيوه تربيتي آثار مهمي دارد كه برخي از آنها عبارتند از :
1- تغافل، موجب ستايش رفتار انسان نزد ديگران مي شود.
2- روابط انساني تغافل كننده و متربي، متحول و بهتر مي شود.
3- با تغافل، عزت نفس تغافل كننده معلوم و شرافت متربي حفظ مي شود و از خطاي بيشتر متربي جلوگيري مي شود.
4- فرد خطاكار، با تغافل از طرف ما، فرصتي براي جبران خطاي خود پيدا مي كند (همان، ص 13).
از مجموع مطالب اين روش نتيجه مي گيريم كه نظام تربيت اجتماعي دين مبين اسلام تلاش مي كند، شرافت و كرامت و عزتمندي تمامي انسانها را حفظ نمايد و وظيفه تمامي انسانها مي داند كه خطاهاي ناخواسته ديگران را ببخشند، به اميد آن كه فرد از عمل خود پشيمان شده و اصلاح شود.
منبع: نشريه النهج شماره 21 و 22