گفت و گو با مارك برتن فيلمنامه نويس «والاس و گروميت: نفرين خرگوش»

فيلمنامه نويسان: مارك برتن، استيو باكس و باب بيكر، كارگردان: نيك پارك و استيو باكس، مدير فيلم برداري: تريستان اليور و ديو الكس ريدت، تدوين: ديويد مك كورميك و گرگوري پرلر، موسيقي: جولين نوث، صداها: پيتر ساليس، رالف فاينس، هلنا بونهام كارتر، پيتر كي، نيكلاس اسميت، محصول 2005 بريتانيا، 85 دقيقه.
چهارشنبه، 7 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گفت و گو با مارك برتن فيلمنامه نويس «والاس و گروميت: نفرين خرگوش»

گفت و گو با مارك برتن فيلمنامه نويس «والاس و گروميت: نفرين خرگوش»
گفت و گو با مارك برتن فيلمنامه نويس «والاس و گروميت: نفرين خرگوش»


 

نويسنده: ويلان کالاگان




 

با انيميشن مي توان قواعد را به بازي گرفت
 

والاس و گروميت: نفرين خرگوش wallace and gromit: The curse of the were Rabbit
 

فيلمنامه نويسان: مارك برتن، استيو باكس و باب بيكر، كارگردان: نيك پارك و استيو باكس، مدير فيلم برداري: تريستان اليور و ديو الكس ريدت، تدوين: ديويد مك كورميك و گرگوري پرلر، موسيقي: جولين نوث، صداها: پيتر ساليس، رالف فاينس، هلنا بونهام كارتر، پيتر كي، نيكلاس اسميت، محصول 2005 بريتانيا، 85 دقيقه.
مارك برتن، فيلمنامه نويس بريتانيايي، اوايل امسال فيلمنامه انيميشن كاملاً آمريكايي ماداگاسكار را نوشت. در پي موفقيت آن فيلم، او بار ديگر در كنار نيك پارك، كارگردان با تجربه بريتانيايي - كه سال هاست در حوزه انيميشن خميري كار مي كند - قرار گرفت و حاصل كار فيلم انيميشن والاس و گروميت: نفرين خرگوش است. والاس و گروميت نخستين فيلم بلند از مجموعه فيلم هاي كوتاه نيك پارك است كه سه جايزه اسكار بهترين فيلم كوتاه انيميشن را براي او به همراه داشته اند. كار برتن به عنوان يكي از نويسندگان اين فيلم انيميشن نشان از تمايل او به بازگشت به حوزه كمدي دارد كه بسيار مورد علاقه اوست. برتن و پارك نخستين بار در انيميشن بسيار موفق فرار مرغي (2000) با هم همكاري داشتند و آن فيلم زمينه اي براي هر دو نفر فراهم آورد تا پا به دنياي فيلم هاي بلند بگذارند. برتن كه بيشتر در تلويزيون بريتانيا فعاليت دارد، در گفت و گو با انجمن نويسندگان آمريكا از ورود به حوزه فيلم هاي بلند، تفاوت مجموعه گروميت با انيميشن آمريكايي و مسائل ديگر صحبت مي كند. والاس و گروميت در هفته اول نمايش در آمريكا در صدر فيلم هاي پرفروش قرار گرفت.

چطور مي توان از كمدي هاي تلويزيوني به فيلم هاي بلند رسيد؟
 

اين كار بسيار دشوار است. اين روزها نوشتن فيلمنامه براي يك اثر انيميشن يك حرفه مهم محسوب مي شود. نوع كار بسيار پيچيده است. فشار زيادي وجود دارد و پول فراواني خرج مي شود. كار روندي كاملاً فشرده دارد.
اشتباه است اگر فكر كنيم كه چون با انيميشن سروكار داريم، فشار كمتري وارد مي آيد. در دنياي مدرن، نوشتن فيلمنامه براي يك فيلم بلند انيميشن به اندازه يك فيلم زنده، پيچيده و دشوار است. متأسفانه كمپاني هاي توليد فيلم هاي انيميشن معمولاً اين مسئله را درك نمي كنند، كه البته اين موضوع ديگري است.
از منظر فيلمنامه نويسي، وقتي يك فيلمنامه نويس مي خواهد شوخي ها و گفت و گوهاي يك فيلم انيميشن را بنويسد، آيا فشاري كه بر او وارد مي شود به نسبت يك فيلم زنده بيشتر است يا كمتر؟ خصوصاً با در نظر گرفتن اين واقعيت كه از يك سو چهره بازيگران شما به اندازه چهره يك انسان، كاملاً گويا نيست و از سوي ديگر اين چهره انيميشني مي تواند طراحي بسيار خوبي داشته باشد.
اين نوع نگرش زماني كاربرد دارد كه قرار است كاري كنيد كه شخصيت ها جلوه اي واقعي داشته باشند. ئتصور مي كنم بايد انتظار رسيدن به اين سطح از درام و كمدي را - كه وجودش ضروري است - داشته باشيم. به همين دليل اين كار كاملاً گروهي است. وقتي صحبت از انيميشن مي شود، شما يك زمينه كميك داريد. در واقع، شخصيت هاي شما انسان هايي هستند كه ظاهر حيوانات را دارند. به عنوان مثال، ماداگاسكار را در نظر بگيريد. شخصيت گورخر دچار بحران ميانسالي شده است. در صحنه اي از فيلم او مي گويد: «من 10سال دارم. نصف عمرم تمام شد». چون گورخر 20 سال بيشتر عمر نمي كند اين مسئله اي بسيار آبزورد است. به اين شكل مي توانيد قواعد را به بازي بگيريد.

در مورد فيلمي كمدي مثل والاس و گروميت روند دست بردن و اصلاح شوخي ها و صحنه ها چگونه است؟
 

فكر مي كنم همين كه آدم هاي دور و بر شما به شوخي هايتان نخندند، كمك بزرگي كرده اند. شما مي توانيد خودتان را روي صفحه كاغذ اصلاح كنيد. در حالت عادي روي استوري بورد خيلي چيزها را مي توان امتحان كرد، اما در مورد انيميشن خميري اين كار خطرناك است. چون بين آن چه روي استوري بورد انجام داده ايد و آن چه در نهايت ساخته مي شود تفاوت زيادي وجود دارد. وقتي روي يك فيلم انيميشن كار مي كنيد، بايد هر روز متن خود را بازنويسي كنيد. اين يك تحول هميشگي است. صحنه ها را بازنويسي مي كنيد و در همين حال مي كوشيد كه كليت فيلمنامه از نظرتان دور نشود.

پس به دلايل مختلف مي توان گفت كه به نوعي نقش شما سازمان دهي چيزي است كه بسيار مغشوش به نظر مي رسد.
 

دقيقاً. همين كه روند توليد به طور رسمي آغاز شد، كل قضيه به يك تريلي غول آسا مي ماند كه كج و كوله راه مي رود و شما سوار آن هستيد. واقعاً ترسناك است. توليد فيلم شروع شده، در حالي كه شايد داستان شما هنوز كامل نشده باشد كه البته اين مسئله اي هميشگي است. چطور بگويم، مثلاً آن صحنه فيلم آپولو 13را به خاطر داريد كه فضانوردان مي كوشند از مدار زمين خارج نشوند؟ درست چنين وضيعتي داريد. دسته را گرفته ايد و نوميدانه سعي مي كنيد از مدار خارج نشويد. با شروع كار وظايف شما چند برابر مي شود. وقتي كار آغاز مي شود، كارگردان ها بيشتر به صحنه توجه دارند و كمتر به داستان توجه نشان مي دهند. اين جور مواقع بايد گوشه اي آنها را گير بيندازيد و در مورد داستان خود صحبت كنيد.

واقعيت اين است كه شما نگهبان داستان هستيد. آيا پيش آمده كه شمشير را از غلاف بيرون بكشيد و واقعاً براي محافظت از داستان خود بجنگيد؟
 

بايد سعي كنيد هر كاري كه از دستتان بر مي آيد انجام دهيد. در نهايت، فكر مي كنم بايد به نظر كارگردان احترام گذاشت. البته گاهي پيش مي آيد كه به عنوان يك مشاور بگوييد: «ببين آقاي رئيس. به نظرم بايد كار را اين طور انجام بدهي». به هر حال بايد به هم اطمينان كنيم.

فيلم هاي انيميشن معمولاً جلوه اي آمريكايي دارند. چطور سعي كرديد كه بخشي از تجربيات كاري خود در تلويزيون بريتانيا را به فيلمنامه والاس و گروميت منتقل كنيد؟
 

واقعاً از اين مسئله آگاه بوديم و افتخار مي كنيم كه اين كار كاملاً بريتانيايي است. اصلاً سعي نكرديم كارمان چيزي شبيه مثلاً شرك توليد پيكسار باشد. اين فيلم ها بسيار خوش ظاهر و زيركانه هستند، اما اين چيزي نيست كه ما انجام مي دهيم. ضمناً آن كه ما بريتانيايي ها با نوعي از قصه هاي مصور بزرگ شديم كه متفاوت با قصه هاي مصور آمريكايي است. آنها قصه هاي مصور مارول را داشتند و ما قصه هايي مثل بينو و رندي. اين قصه ها لحني خاص دارند و پر از بازي با كلمات هستند. توصيف آن كار دشواري است، اما حال و هوايي مشخص دارند. يك جور معصوميت در اين قصه ها ديده مي شود و يك حس قديمي را القا مي كنند. حس مي كنيد در دوران گذشته قرار داريد، اما زمان آن را نمي دانيد. اين كاملاً متفاوت با شرك و باورنكردني ها است - كه البته فيلم هاي بسيار خوبي هستند - اما اينجا شما در دنيايي قرار داريد كه فضايش معصومانه و متعلق به گذشته است. طبعاً براي خلق اين دنيا و اين كه درست از كار درآيد خيلي چيزها لازم است، چون به خودي خود اصلاً پرزرق و برق نيست. قطعاً نسبت به والاس و گروميت نگاهي جانبدارانه دارم، چون دو سال و نيم وقتم را صرف آن كردم. به نظرم پروژه بسيار خوبي است. هر چند شخصيت ها لباس هاي قديمي به تن دارند، با اتومبيل هاي قديمي به اين طرف و آن طرف مي روند و نوع حرف زدنشان هم قديمي است، نوعي حقيقت احساسي در وجودشان ديده مي شود كه به نظرم درست از كار درآمده است.
منبع: ماهنامه فيلم نگار، شماره ي 39



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط