جهاني شدن ؛ بحران هويت و تضعيف تربيت ديني (1)

جهاني شدن مفهومي است ناظر بر فشرده شدن جهان ، تشديد آگاهي جهاني ، فرايند وابستگي متقابل جهاني و آگاهي از جهان به عنوان يک کليت يکپارچه . از اين پديده به عنوان عامل گسست بين فضا ــ زمان و مکان ، به عنوان سه عنصر هويت ساز نيز تعبير و تفسير مي شود . جهاني شدن گرچه فرصت هاي جديد و ظرفيت هاي بالقوه قابل ملاحظه اي را به همراه دارد ، اما ذاتاً همراه با تهديدات جدي است . از جمله مي توان به ايجاد
يکشنبه، 11 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهاني شدن ؛ بحران هويت و تضعيف تربيت ديني (1)

جهاني شدن ؛ بحران هويت و تضعيف تربيت ديني (1)
جهاني شدن ؛ بحران هويت و تضعيف تربيت ديني (1)


 

نويسنده: محمدرضا سليماني بشلي *




 

چکيده
 

جهاني شدن مفهومي است ناظر بر فشرده شدن جهان ، تشديد آگاهي جهاني ، فرايند وابستگي متقابل جهاني و آگاهي از جهان به عنوان يک کليت يکپارچه . از اين پديده به عنوان عامل گسست بين فضا ــ زمان و مکان ، به عنوان سه عنصر هويت ساز نيز تعبير و تفسير مي شود . جهاني شدن گرچه فرصت هاي جديد و ظرفيت هاي بالقوه قابل ملاحظه اي را به همراه دارد ، اما ذاتاً همراه با تهديدات جدي است . از جمله مي توان به ايجاد بحران هويت در جامعه اشاره کرد . اين مقاله با الهام از نوع شناسي کاستلز (Castell) از هويت در جامعه مدرن شامل هويت مشروع کننده ، آزماينده و مقاومتي ، که جهاني شدن را به خصوص با تضعيف رابطه ميان فهم ديني ، عمل ديني و اعتقادات ديني به عنوان مقدمات پيدايش هويت ديني ، ابتدا منجر به ظهور هويت مردد ، پس ترکيبي و در نهايت هويت غير ديني مي شود . با پيدايش هويت غير ديني ، نقش تعليمات ديني در تربيت افراد در جامعه به عنوان يک معيار ارزشي فراگير کمرنگ شده ، به حداقل خود رسيده و يا بي تاثير مي شود . اين مقاله يک کار تحليلي است ، ضمن پذيرش اين ادعا که جهاني شدن امري پويا ، رو به جلو و در حال شدن است ، آن را نوعي فرايند غير ديني مي داند .
کليد واژه : جهاني شدن ، هويت مردد ، هويت ترکيبي ، هويت غير ديني ، تربيت ديني .
« جهاني شدن »(1 )مفهومي است که در چند دهه اخير در محافل علمي و غير علمي مباحث و مناقشه برانگيزي را به خود اختصاص داده است . تحولات اخير در جامعه جهاني ، متاثر از فرآيند جهاني شدن است .(2 )فرآيند جهاني شدن با دامنه گسترده هجمه فرهنگي بسيار سنگين را بر گسترده جوامع مختلف وارد کرده است ، به گونه اي که ثبات ، محدوديت و يکپارچگي جوامع را بر هم زده و جامعه همبسته و متحد را به يک فضاي اجتماعي نفوذپذير و پاره پاره تبديل مي کند . امروزه جامعه نظام هاي اجتماعي ، محدود و معين نمي باشد ، بلکه پديده اي است که بواسطه شبکه هاي اجتماعي فضايي همپوش و متقاطع ساخته مي شوند .(3) هدف اين مقاله ، بررسي رابطه ميان جهاني شدن و مسئله تربيت ديني در عصر جهاني شدن است . سوال عمده اين است که فرايند جهاني شدن چه تاثيري بر مقوله تربيت ديني افراد ، به طور خاص و نقش دين در اصلاح اجتماعي بطور عام دارد ؟ آيا جهاني شدن به تقويت نقش دين و تاثير گذاري مفاهيم ديني منجر مي شود ، يا برعکس به تضعيف اين امر و کمرنگ کردن نقش دين و تربيت ديني کمک کنند ؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت : اجماع کلي در اين زمينه در بين صاحبنظران علوم اجتماعي وجود ندارد . در حاليکه ، عده اي به نقش مثبت فرايند جهاني شدن در اين ارتباط اشاره دارند ، عده ديگري به نقش مثبت فرايند جهاني شدن در تاثير گذاري دين در تربيت ديني اساساً نقش دين در حيات اجتماعي بشر معتقد هستند ؛ چرا که دين را يک مقوله سنتي دانسته که با پديده مدرن جهاني شدن در تقابل قرار دارد . جهاني شدن گرچه فرصت هاي جديد و ظرفيت هاي بالقوه قابل ملاحظه اي را به همراه دارد ، اما ذاتاً همراه با تهديدات جدي است . از جمله مي توان به ايجاد بحران هويت ساز را تضعيف کرده ، مانع شکل گيري هويت ثابت نزد افراد در جوامع مختلف مي شود .
با توجه به مقدمات فوق ، ضروري است تا مروري کوتاه به تاريخچه و مفهوم جهاني شدن و نيز مفهوم هويت داشته باشيم ، تا درک مسئله آسان تر گردد.

تاريخچه جهاني شدن
 

مارشال مک لوهان ، در دهه 70 با طرح ايده دهکده جهاني ، پيش گام طرح مباحث جهاني شدن گرديد . واژه « جهاني شدن » در طول سه دهه گذشته ، هم زمان با طرح آن در مجامع علمي ؛ تعارف مختلفي به خود گرفته است . در زبان فارسي هم به تبع چنين اختلافاتي در واژه لاتين ، معادل هاي مختلفي براي آن پيشنهاد شده است : جهاني شدن ، جهاني سازي ، جهان گرايي و جهان گستري . وجه مشترک برداشت هاي مختلف از واژه « جهاني شدن » ، توجه به بعد جهاني اين پديده است . واژه « جهاني شدن » در دهه هاي اخير ، به خصوص دو دهه گذشته ، کاربرد زيادي پيدا کرده است . اما مفسران دانشگاهي ، که از دهه 1970 اين واژه را به کار گرفته اند ، اهميت آن را به فراست دريافتند . از زماني که سرمايه داري به عنوان نوعي حاکميت سياسي اجتماعي بر جهان غلبه يافت ، همواره تفکر يک سويه نگري در حال شکل گيري بوده است و سعي درهم سازي فرهنگي ، اقتصادي و سياسي با حاکميت ليبرال دموکراسي در عرصه جهاني بوده است . جهاني شدن از يک سو ، يک چارچوب مفهومي براي تبيين واقعيت هاي جاري جهان است و از سوي ديگر ، بيانگر نوعي جهان بيني و انديشيدن درباره جهان به عنوان يک منظومه کلان به هم پيوسته است . (4) نخستين تبيين نظري در اين زمينه ، که منوط به احساس فشردگي قلمروها بوده است ، توسط کارل مارکس صورت گرفت . به نظر مارکس ، ضرورت توليد سرمايه داري به ناگزير بورژوازي را به جاخوش کردن در همه جا ، اقامت در همه جا و ارتباط برقرار کردن در همه جا وا مي دارد . نيروي مهيب سرمايه داري صنعتي ، ابتدايي ترين منابع فناوري را به نابودي فضا واداشته ، تا راه را براي مبادله با همه سو و وابستگي جهان شمول ملت ها هموار سازند . فرايندي که درست بر خلاف محلي گرايي تنگ نظرانه اي بود که قرن ها بشريت را متوقف کرده بود .(5)
بنابراين ، مي توان حدس زد که توليد فناوري هاي جديد ، زير ساخت هاي لازم براي توليد تمدن واحد جهاني هستند که مرزهاي جغرافيايي را کم اهميت و يا بي اهميت کرده اند . مارشال مک لوهان منتقد فرهنگي کانادايي ، مضمون دهکده جهاني مبتني بر فناوري را مطرح کرد که حاصل شتاب در تمام سطوح سازمان بشري است . اين ابداع شاهکار تحليل آکنده از نگراني او از فناوري هاي جديد رسانه اي در دهه 1960 بود .(6) در دهه هاي 70 و 80 کسي که روشن تر از همه بحث جهاني شدن را مطرح کرد ، مارتين هايدگر بوده است . اين فيلسوف آلماني محو فاصله هاي زماني و فضايي آب مي روند و امروزه آدم يک شبه به جاهايي مي رسد که پيش تر مسافرت به آنها ماه ها طول مي کشيد . (7) بنابراين ، بايد اين واقعيت را پذيرفت که جهان همواره در حال تغيير است . در واقع ، حيات اجتماعي گروه ها در گرو همين تغيير و تحول است و به نظر رونالد رابرتسون ، جهاني شدن فرايندي است که از عصر رنسانس و قرن پانزدهم آغاز گشته است . وي پنج مرحله مختلف را براي سير تطور مفهوم جهاني شدن پي گيري کرده است .(8)
الف . مرحله نخست ، مرحله تکوين و شکل گيري اوليه است که از اوايل قرن پانزدهم تا قرن هجدهم در اروپا آغاز گشته است و بدين سان ، نظام فراملي قرون وسطايي فروريخت و اجتماعات ملي ، تحکيم مفاهيم فردي و فردگرايي و ايده هاي مربوط به بشريت و انسان ظهور پيدا کرد.
ب . مرحله دوم ، مرحله آغاز جهاني شدن از نيمه دوم قرن هجدهم تا دهه 1870 است . در اين مرحله ، گرايش شديدي پديد آمد به مفاهيمي ، چون : ايده دولت واحد همگن ، تبلور انگاره روابط رسمي بين المللي و فراملي ، تلقي فرد به عنوان شهروند ، تاکيد فراوان بر حقوق انسان و نوع بشر ، گسترش پيمان ها و نمايندگي هاي مرتبط با تنظيم روابط بين المللي و فراملي ، و ترازبندي موضوعات در چارچوب ملي و بين المللي .
ج . مرحله سوم يا مرحله خيزش ، دهه 1870 تا 1920 را در برمي گيرد . در چنين مقطعي ، چهار مرجع اصلي مطرح است : جوامع ملي ، فرد ، جامعه بين المللي و بشر . نمودهاي جهاني شدن در اين دوره عبارت است از : رسميت مفهوم بشر در سطح بين المللي ، رشد جنبش هاي وحدت جهاني ، نزديک شدن به پذيرش جهاني تقويم واحد و ...
د . مرحله چهارم يا مرحله مبارزه براي هرموني ، شامل نيمه دهه 1920 تا 1960 مي شود . مهم ترين ويژگي هاي اين دوره عبارت است از : تاسيس جامعه و سازمان ملل متحد ، تثبيت استقلال ملي و ...
هـ . مرحله پنجم به اواخر دهه 1960 تا پايان قرن بيستم برمي گردد که رابرتسون پديده جهاني شدن را به معناي خاص خود در اين معنا به کار مي برد .

مفهوم جهاني شدن
 

بديهي است که جهاني شدن از ابعاد گوناگون برخوردار است و تاثيرات شگرفي بر حوزه هاي اقتصاد ، سياست ، فرهنگ جوامع مختلف داشته و حتي دولت هاي ملي را نيز در حالت بيم و هراس قرار داده است . از جمله تاثيرات اساسي جهاني شدن در حوزه فرهنگ به چالش طلبيدن هويت فردي و اجتماعي و حتي ملي شهروندان جوامع مختلف است .( 9)
ارائه تعريف جامع و مورد پذيرش عموم براي جهاني شدن ، به دليل اختلاف نظرهاي زياد ميان صاحبنظران و متخصصان اين حوزه بر سر ماهيت جهاني شدن بسيار دشوار است . اما با توجه به موضوع بحث ، تعاريف متناسب ارائه خواهد شد . رابرتسون در تعريفي از جهاني شدن مي گويد : « جهاني شدن عبارت است از : فشرده شدن جهان و تشديد آگاهي نسبت به جهان به عنوان يک کل » (10)
تعاريفي شبيه به آنچه رابرتسون ارائه کرده است که ، نمودي از تحولات صنعت و فناوري است و در گذشته نيز به نوعي مطرح بوده است . چنانکه مارکس از پديده اي بنام « نابودي مکان توسط زمان »(11) و ديويدهاروي در پايان دهه 1980 از « فشردگي زماني - مکاني » (12) و گيدنز از انديشه « پشت سرگذاري زمان - مکان »(13) در مورد جهاني شدن سخن مي گويند . اين نوع نگرش ها نشان دهنده آن است که فرايند جهاني شدن ، همواره به فشردگي و تعميق زمان - مکان براي همه مردم جهان دست مي زند . از اين طريق شرايط جديدي را براي يک جامعه جهاني واحد فراهم مي کند . (14)
در اين مرحله طبق نگرش رابرتسون ، آگاهي به جهان ، تبديل حقوق مدني به مسئله اي جهاني ، افزايش توجه به بشريت ، به عنوان يک نوع ويژه از طريق جنبش هاي زيست محيطي ، رشد توجه به جامعه مدني و شهروندي جهاني ، تحکيم موقعيت ارتباط جمعي در جهان ، و رشد اسلام گرايي به مثابه جنبش ضد جهاني شدن ،(15)سرچشمه هاي جهاني شدن است که به قرن پانزدهم برمي گردد . ديگران جهاني شدن را پديده اي همزاد زندگي اجتماعي انسان معرفي کرده اند . در اين زمينه ، سه گزينه در شناسايي جهاني شدن مطرح است :
الف . جهاني شدن فرايندي است که از آغاز تاريخ بشر آغاز شده و تاثيرهاي آن با گذشت زمان افزايش يافته است . اما اين فرايند در سال هاي اخير جهش ناگهاني داشته است ؛
ب . جهاني شدن همزاد تجدد است . در نگاهي ديگر ، همان توسعه سرمايه داري است که اخيراً از يک جهش ناگهاني برخوردار شده است ؛
ج . جهاني شدن ، پديده و فرايندي متاخر است که همراه با فرايندهاي اجتماعي ، با عناوين فراصنعتي ، فرا تجدد ، يا شالوده شکني سرمايه داري همراه است .(16)
ان تاميلنسون نيز با تاکيد بر پيچيده شدن ارتباط در عصر جهاني شدن ، آن را با مدرنيته پيوند زده و معتقد است : جهاني شدن شبکه اي به سرعت گسترش يابنده و هميشه متراکم شونده از پيوندهاي متقابل و وابستگي هاي متقابل است که وجه مشخصه زندگي اجتماعي مدرن به شمار مي رود .(17)رابرتسون هم با تاکيد بر آگاهي ، جهاني شدن را چنين تعريف مي کند : « مفهوم جهاني شدن به درهم فشرده شدن جهان و هم تراکم آگاهي نسبت به جهان به عنوان يک کل دلالت دارد . »(18)
هر چند اين تعاريف سه گانه از جهاني شدن عمدتاً بر يک وضعيت ارتباطي خاص فشرده تاکيد دارند ، در نگرش هاي ديگر که از منظر انتقادي مطرح شده اند ، جهاني شدن با امريکايي شدن پيوند خورده است . از نظر لاش ويوري ، جهاني شدن در واقع جهاني شدن سرمايه داري پيشرفته است .(19) فوکوياما هم که ادعا مي کند جهاني شدن همان امريکايي شدن است ، مدعي است که الگوي امريکا ، که مردمان ديگر فرهنگ ها خود را با آن هم آهنگ مي کنند ، مربوط به دو يا سه نسل پيش است . زماني که سخن از جهاني شدن و نوگرايي به ميان مي آيد ، امريکايي دهه پنجاه و شصت را تداعي مي کند ... فرهنگي که در دهه پنجاه و شصت اشاعه يافت ، ايده آل بود . (20)
در تقسيم بندي تاريخ تحول فکري جوامع انساني ، مي توان سه دوره مشخص را در نظر گرفت . اين تقسيم بندي بهتر مي تواند ما را در درک فضاي مفهومي جهاني شدن کمک کند :
1 . دوره پيشامدرن (از قرن ششم قبل از ميلاد تا سده هاي مياني) ؛
2 . دوره مدرن (از رنسانس تا پايان قرن نوزدهم) ؛
3 . دوره پست مدرن (از دهه 60 قرن بيستم شروع شد) ؛
در مجموع ميتوان گفت : جهاني شدن بيشتر شامل دو دوره اخير تحولات فکري بشر ، به خصوص دوره مدرن و پست مدرنيسم است . بيشترين تاثيرات و دلالت هاي تربيتي مدرنيسم در قرن نوزدهم و بيستم ، بر پيکره تربيت ديني وارد شد و با ورود به دوره پست مدرنيسم ، اين تاثيرات در غلب شک گرايي و تقويت نسبيت انديشي به اوج رسيده است . براي درک بيشتر موضوع ، به اختصار بعضي از ويژگي هاي مدرنيسم و پست مدرنيسم را بيان مي کنيم :

الف . ويژگي هاي مدرنيسم
 

1 . اومانيسم يا انسان مداري ، يعني ايمان به علم و قدرت انسان در خلق و تحول جهان و جامعه و هدايت آن به سوي سعادت .
2 . عقل گرايي و عقل محوري ؛ اينکه عقل انسان ملاک تشخيص خير و شر انسان و جامعه انساني است .
3 . سکولاريسم ؛ اينکه دين تنها نقش عاطفي دارد در جامعه و نه نقش اجتماعي .
4 . علم گرايي يا اصالت علم ؛
5 . فرد گرايي ؛
6 . مادي گرايي .

ب . ويژگي هاي پست مدرنيسم
 

1 . نسبي بودن واقعيت ؛
2 . شک انديشي نسبت به هرچيز ؛
3 . تکثرگرايي يا پلوراليسم ؛
4 . اهميت نقش زبان و جايگزيني آن به جاي عقل در انديشه مدرنيسم
5 . اهميت دادن به ابژه به جاي سوژه ، به عنوان فاعل شناسا . در اين نوع نگرش در حقيقت از نگرش انسان مدارانه و اومانيستي دکارتي ، کانتي و هگلي در شناسايي فاعل شناسا ؛ يعني سوژه به نگرش اجتماعي و ناخودآگاه مي رسيم .(21)
با تصور اين قضيه ، که جهاني شدن مي تواند به نوعي مترادف با فرايندهاي دو گانه مدرنيسم و پست مدرنيسم باشد ، به بعضي از مهم ترين ويژگي هاي آن اشاره مي کنيم .
موارد زير را مي توان مولفه هاي ذاتي جهاني شدن برشمرد :
1 . آگاهي تشديد يافته : چنان که گذشت ، در تعريف جهاني شدن به بعد آگاهي تاکيد شده بود . فشردگي زمان و مکان و هم جواري و تحقق ابزاري فضاي ارتباطي ، زمينه آگاهي از وضعيت مشترک انساني را فراهم مي آورد . در دوره هاي پيشين چنين وضعيت آگاهي کمتر تحقق مي يافت . در حالي که ، در وضعيت جهاني شدن اين آگاهي به لحاظ کميت و کيفيت افزايش فزون تري يافته است .
2 . جدا شدن هويت از مکان و اهميت يابي فضا : يکي از تحولات عيني و اساسي در پديده جهاني شدن ، جدايي هويت انسان ها از مکان زندگي است . انسان ها فطرتاً از ويژگي هاي مشترکي برخوردارند ، اما به دليل تعلق به زمان و مکان خاصي ، چنين ويژگي هاي مشترک فطري کم رنگ مي شود و تحت تاثير محيط و مکان قرار مي گيرد . شايد حديث شريف « تولد هر مولود بر فطرت الهي و تغيير آن به دست خانواده » به نحو شايسته اي بتواند اين مطلب را بيان کند که هر مکاني مستلزم عروض ويژگي هايي بر انسان است . از اين رو ، در دوره پيش از عصر تکنولوژي ارتباطات ، قبايل و اقوام مختلف به دليل تعلق مکاني ، هويت هاي متفاوتي يافته بودند . پديده جهاني شدن به همراه خود ، بحران هويت را ايجاد کرده است ؛ زيرا موجب بريدن از هويت هاي مکاني مي شود و به وارد کردن انسان ها در هويتي جديد مي گرديد .
در عصر جهاني شدن به جاي مکان ، که پديده اي فيزيکي است ، فضا اهميت مي يابد . فضا عرصه ارتباط انسان هاست و با گستردگي امکانات ارتباطي ، فضا هم بسط مي يابد . جهاني شدن فرصت جديدي را فراهم مي سازد تا انسان ها با بريدن از هويت هاي مکاني ، در هويت فضايي جديد ادغام شوند .(22)

مفهوم هويت
 

- بيشتر روان شناسان و نظريه پردازان شخصيت ، هويت را در ابتدا ، امري فردي و شخصي مي دانند و معتقدند که دو معنا و جنبه اصلي هويت ، به ويژگي هاي شخصيتي و احساسي فرد معطوف هستند . هويت(23) دربردارنده دو بعد متناقض است : بعد هم ساني و بعد تمايز . بعد اول بيانگر مفهوم تشابه مطلق است ؛ تشابه دو چيز با هم . بعد دوم ، به مفهوم شباهت از دو زاويه مختلف راه مي يابد و مفهوم هويت به طور همزمان ميان افراد يا اشيا دو نسبت محتمل برقرار مي سازد : از يک سو به شباهت و از سوي ديگر تفاوت تعاريف مختلفي از هويت در جامعه شناسي ارائه شده است . مانوئل کاستلز مي گويد : هويت کنشگران اجتماعي باشد ، عبارت است از : فرايند معناسازي بر اساس يک ويژگي فرهنگي ، يا مجموعه به هم پيوسته اي از ويژگي هاي فرهنگي ، که بر منابع معنايي ديگر اولويت داده مي شود . تا جفل ، هويت اجتماعي را با عضويت گروهي پيوند مي زند و آن را متشکل از سه عنصر مي داند : عنصر شناختي ، عنصر ارزشي و عنصر احساسي . بر اين اساس ، هويت آگاهي او نسبت به عضويت در گروه يا گروه هاي ، اجتماعي ، همره با اهميت ارزشي و احساسي منضم به آن عضويت سرچشمه مي گيرد .

پي‌نوشت‌ها:
 

* کارشناسي ارشد علوم تربيتي .
1 . Globalization .
2 . اکبر عليوردي نيا ، محمدرضا سليماني بشلي ، جهاني شدن ، « تهديد امنيت اجتماعي » ، امنيت و نظم ، سازمان تحقيقات و مطالعات ناجا ، ش 1 ، ص 89 - 77 .
3 . احمد گل محمدي ، « نگاهي به مفهوم و نظريه هاي جهاني شدن » ، مطالعات ملي ، ش 11 ، ص 116 - 85 .
4 . علي اصغر کاظمي ، جهاني شدن فرهنگ و سياست ، ص 8 .
5 . محمدرضا سليماني بشلي ، « جهاني شدن و تاثير آن بر فرهنگ : با تاکيد بر فرهنگ بومي » ، پرتو انديشه ، ش 1 ، ص 25 - 34 .
6 . MCluhan , Understanding Media : The Extensions of Man , p.103
7 . Heidegger , Martin , The Thiny , laguage , Thought , p.165
8 . رونالد رابرتسون ، جهاني شدن ، ترجمه کمال پولادي ، 60 - 58 .
9 . اکبر عليوردي نيا ، محمدرضا سليماني ، جهاني شدن تهديد امنيت اجتماعي ، ص 77 - 89 .
10 . فردين قريشي ، « جهاني شدن و تحول ما از خويشتن » ، مطالعات ملي ، ش 11 ، ص 58 - 37 .
11 . جان تاملنيسون ، جهاني شدن فرهنگ ، ترجمه محسن حکيمي ، ص 13 - 14 .
12 . Harvey , Understanding Media : The Extensions of Man , p.123 .
13 . Giddens , Anthony , The consequences of modernity , p.17 .
14 . علينوردي نيا ، اکبر ، و ديگران ، « جهاني شدن ، تهديد امنيت اجتماعي » ، فصلنامه امنيت و نظم ، سازمان تحقيقات و مطالعات ناجا ، ش 1 ، ص 89 - 77 .
15 . رونالد رابرتسون ، جهاني شدن ، ترجمه کمال پولادي ، ص 32 .
16 . مالکوم واترز ، جهاني شدن ، ترجمه اسماعيل مرداني گيوي و سياوش مريدي ، ص 13 - 14 .
17 . جان تاملنيسون ، جهاني شدن فرهنگ ، ترجمه محسن حکيمي ، ص 14 .
18 . رونالد رابرتسون ، جهاني شدن ، ص 35 .
19 . محمد قراگوزلو ، جهاني شدن ، اطلاعات - سياسي ، ش 178 - 177.
20 . فرانسيس فوکوياما ، ارزش هاي فرهنگي و جهاني شدن ، ترجمه رضا استاد رحيمي ، روزنامه همشهري - ماه مهر .
21 . هادي پور شافعي ، و ديگران ، « پست مدرنيسم و دلالت هاي آن در تربيت ديني » ، مجموعه مقالات تربيت ديني ، ص 1078 - 1027 .
22 . احمد گل محمدي ، « نگاهي به مفهوم و نظريه هاي جهاني شدن » ، فصلنامه مطالعات ملي ، ش 11 ، ص 116 - 85 .
23 . identity .
 

منبع:نشريه اسلام و پژوهشهاي تربيتي شماره 4




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
پایان‌های ناخوشایند: تأملی در سرنوشت بدعاقبتان و عوامل آن
پایان‌های ناخوشایند: تأملی در سرنوشت بدعاقبتان و عوامل آن
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری آشپزخانه
قدم به قدم در خانه تکانی و تمیزکاری آشپزخانه
چرا صل علی سترکه ترند شد؟ به همراه فیلم
چرا صل علی سترکه ترند شد؟ به همراه فیلم
گزیده‌ای از جلسه ۲۸ دادگاه محاکمه منافقین
play_arrow
گزیده‌ای از جلسه ۲۸ دادگاه محاکمه منافقین
عراقچی: سواحل مکران به محور توسعه ملی تبدیل می‌شوند
play_arrow
عراقچی: سواحل مکران به محور توسعه ملی تبدیل می‌شوند
پدر امیر محمد خالقی: برخی می‌خواستند از خون فرزندم سوءاستفاده کنند
play_arrow
پدر امیر محمد خالقی: برخی می‌خواستند از خون فرزندم سوءاستفاده کنند
پشت پرده طرح ترامپ برای کوچ اجباری مردم غزه
پشت پرده طرح ترامپ برای کوچ اجباری مردم غزه
روایت معاون اول قوه قضائیه از مبانی دینی و حقوقی بیانات رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا
play_arrow
روایت معاون اول قوه قضائیه از مبانی دینی و حقوقی بیانات رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا
گل دیدنی هالک از روی ضربه کاشته
play_arrow
گل دیدنی هالک از روی ضربه کاشته
پاسخ فواد ایزدی به یک سوال: چرا از آمریکا به ایران آمدید؟ / FBI اذیتم می‌کرد!
play_arrow
پاسخ فواد ایزدی به یک سوال: چرا از آمریکا به ایران آمدید؟ / FBI اذیتم می‌کرد!
قیچی برگردان اسماعیل قلی‌زاده از جنس شاهکار!
play_arrow
قیچی برگردان اسماعیل قلی‌زاده از جنس شاهکار!
تقلید صدای حیرت‌انگیز توسط شرکت‌کننده مقابل میثاقی و خیابانی
play_arrow
تقلید صدای حیرت‌انگیز توسط شرکت‌کننده مقابل میثاقی و خیابانی
نمایی از قطار لاکچری در ماچو پیچو
play_arrow
نمایی از قطار لاکچری در ماچو پیچو
نقشه آمریکا برای ایران به روایت فواد ایزدی!
play_arrow
نقشه آمریکا برای ایران به روایت فواد ایزدی!
تحصن حامیان حزب‌الله در جاده فرودگاه بیروت
play_arrow
تحصن حامیان حزب‌الله در جاده فرودگاه بیروت