جايگاه آب در فرهنگ ايراني (2)
نقش آب در معماري و شهر
بي مناسبت نيست تا به طور اجمالي رابطه آب و عناصر معماري و شهري ايراني معرفي شوند. با اين تذکر که مراد اصلي از يادآوري اصول حاکم بر آنها و نه توصيه تکرار کالبدشان در عصر حاضر مي باشد، که مي توانند به عنوان تجاربي تاريخي با شيوه هاي جديد آميخته شده و راهي نو را فرا راه انسان معاصر قرار دهند.
در ايران از روزگاران کهن به علت کمبود آب در بخش عمده اي از اين سرزمين، ارزش و اعتباري بسيار براي آب قائل بودند و ستايشگاههاي بزرگي براي نيايش ايزد بانوي نگهبان آب، آناهيتا (ناهيد) برپا داشته بودند.(26) آب زمينه ساز ارتباط با معبود است و شرط دخول در بسياري عبادات همچون نماز (و در شرايطي عباداتي چون روزه) شستشوي انسان به صورت وضو و غسل مي باشد. ضمن اينکه وضو يا غسل براي اعمال مستحبي توصيه شده و حتي وضو داشتن در همه حالات سفارش شده است. در ايران زمين از ديرين روزگار در پيش نيايشگاه (و بيرون از آن) جايي براي شستشوي فراهم مي کردند که نيايشگر و نمازگزار پيش از آنکه به نيايشگاه درآيد، پليديها را از خود بزدايد و با شستن اندام و سر و تن و پوشيدن جامه پاکيزه و بستن پنام آماده نيايش شود.(27) همراهي نيايشگاه (مسجد) با آب(آب روان يا حجم مناسبي از آب مثل حوض) پس ازگسترش اسلام نيز به سمت کمال گرايش يافت به طوري که در دوران گذشته اشکال مختلف آن (پادياو، گودال باغچه، حوض و آب انبار...) به عنوان جزء لاينفک اماکن مذهبي و به خصوص مساجد درآمدند. طبيعي است که چنين مذهب و فرهنگي لزوم نزديکي انسان و دسترسي سريع و آسان وي به منابع پاک کننده آب (وضوخانه، گرمابه و آب جاري) را الزامي مي نمايد. اين امر به ويژه در مورد اماکن مذهبي و در مرحله بعد خانه ها و مراکز محلات رعايت مي شده است. در مورد مجاورت آب و نيايشگاه مرحوم پيرنيا، مي نويسد: «در نيايشگاههاي کهن، پادياو را در پيش درگاه، اما در ژرفا مي ساختند تا نماي درگاه به خوبي آشکار باشد و پيش ديد را نگيرد، شايد هم چون در بيشتر شهرها آب روان رو گذر کمياب بود و ناچار ازآب کاريزها و پايابها بهره مي گرفتند، سراي پادياو را در زمين مي کندند تا همتراز از کار کاريز شود و آب آن آفتابي شود توجه به پاکيزگي بيش از همه جا در معماري ايران به چشم مي خورد، چنان که بيشتر پرستشگاه ها يا بر لب چشمه آب برپا شده يا در پيش آن جايي براي شستشو ساخته اند تا ستايشگران پيش از آمدن به آتشکده يا مهرابه، دست و روي و ديگر اندامها را بشويند و جامه اي سفيد و پاکيزه در برکنند و پيش دهان پنام ببندند و در فارسي کهن و ميانه طهارت و شست و شو را پادياو و پادياوي يا پادياب و نيز تشت آب را که با آن شست و شو مي کردند، پادياب دان مي گفتند و همچنين جايگاه هايي را که براي شست و شوي ساخته اند، پادياو ناميده مي شده است.(28) و تا چندي پيش، اين پادياوها يا گودال باغچه ها هنوز ديده مي شد. در پيشخان جامع يزد در پاي پادياوي بود اکنون پوشيده و انبار شده است» که کاريز از روستاهاي نزديک شهر (پيش از اينکه بخشکد) از آن مي گذشته و در آنجا آفتابي مي شده، پس از خشکيدن کاريز، آبگيري نزديک سر در مسجد ساخته بودند که درگاه بلند و بسيار زيبا در آبگينه خود بار مي نمود. اين عناصر معنادار و فرهنگي امروزه از بين رفته اند و جز معدودي از آنها بر جاي نمانده است. براي نمونه اين گونه گودال باغچه ها در يزد، نايين، اردستان، زواره، کاشان و بسياري ديگر از شهرها ديده مي شود. در مسجد ملک کرمان و جامع سمنان و جامع قزوين در ميان سر او پيش گنبد پادياو بوده که اکنون همه را از خاک انباشته و هامون کرده يا پوشانده اند.(29) به عکس دوران حاضر که معمولاً وضوخانه ها از کيفيت معماري متناسب برخوردار نيست و با حذف صحن مساجد، حوضها نيز از آن حذف شده اند، درگذشته چنين نبوده؛ به طوري که جز پادياو و گودال باغچه بايد از وضوخانه هاي مساجد و حوضخانه هايي که در ميان يا گوشه کوشکهاي زيباي ايراني ساخته شده نيز ياد کرد. کمتر مسجدي است که در کنار يا در پيش سر در آن وضوخانه اي (درست مانند پادياوهاي ايران پيش از اسلام) نيز نداشته باشد. به جز مساجد، امامزاده ها و حسينيه ها نيز اغلب داراي پادياو و يا وضوخانه هستند. در ميان خانقاه ها نيز پادياوهاي زيبايي مي توان يافت که براي نمونه صحن وکيل الملکي و عمارت سرچشمه بقعه و خانقاه ماهان را مي توان نام برد که هر يک پادياوي کامل و زيباست .(30) اجمالاً اينکه هر مسجد يا فضاي مذهبي به طور معمول با منبعي از آب اعم از قنات، پادياو، حوض، آب انبار و امثالهم ارتباط نزديک بوده است.
حوض
همان گونه که در بحث فضاهاي مذهبي گذشت، حياط ها نماد و تمثيلي از بهشت هستند که در خانه هاي ايراني نيز جلوه خاص خود را داشته اند. به تعبير بورکهارت: طبيعت بهشت ايجاب مي کند که مستور و رازآلود باشد، و علت اين است که با دنياي باطني و اعماق روان مطابقت دارد. به همين ترتيب خانه مسلمان با حياط مرکزي محصور شده از چهار سويش به همراه درختان (باغچه ها) و آبي که در آن بوده، مشابه اين جهان معنوي بوده است.(34)
باغ
علاوه بر بهره گيري از آب در عمارات، در فضاهاي شهري نيز بنا به مورد از آب روان و حوض استفاده مي شده است، براي نمونه پي يترو دولاواله جهانگرد ايتاليايي در وصف چهارباغ مي نويسد: «با فاصله هايي چند و غالباً در مقابل خانه هاي زيبا، حوضهاي بزرگي به اشکال مختلف در وسط خيابان قرار گرفته که مملو از آب است و هر يک از آنها تا کنار معبر عريضي که براي عبور مردم پياده و سواره ساخته شده، گسترش يافته است. نهر بزرگي که در بستر سنگي جاري است و تمام طول خيابان را از وسط آن مي پيمايد، اين حوضها را سيراب مي کند. در بسياري از اين حوضها آب از فواره ها جهش مي کند و در بعضي ديگر به صورت آبشارهاي کوچکي سرازير مي شود.» (36) شواليه شاردن سياح فرانسوي نيز در مورد حوضهاي خيابان مي نويسد که حوضها از نظر اندازه و شکل متفاوت است و کوچه هايي که به خيابان مي پيوندند، داراي جويهاي آب و دو رديف درخت چنار هستند.
معماري خاص آب
سقاخانه به مثابه نماد و يادآور عزت و هويت و آزادگي و حريت، و عدالتخواهي و ايثار، جوانمردي، و مروت بوده و هويت ديني و فرهنگي و ملي و حماسي يک ملت و يک امت را در خود نهفته دارد و آنها را به هر رهگذري گوشزد مي نمايد. سقاخانه ها معمولاً در مرکز محلات و در جوار حسينيه ها و تکايا و در مسير گذرهاي اصلي تشنگان را سيراب نموده، تاريخ حماسي و ارزشهايي جاودان را در خاطره ها زنده مي کنند.
آب انبارها و يخچالها، تأمين کننده آب خنک و مطمئن اهل شهرها و روستاها و حتي خانه ها در طول سال بودند، يخها و برفهاي طبيعي و آبهاي جاري در فصل مناسب در آنها انبار مي شد و در فصول ديگر مورد استفاده قرار مي گرفت. آب انبار (امبار)، نوعي مخزن آب سرپوشيده و آب بند شده و غالباً ساخته شده در پايين تر از سطح زمين است که به منظور ذخيره آب آشاميدني براي ايام کم آبي يا پايداري در برابر دشمن در هنگام محاصره شدن و گاه استفاده از آب خنک در تابستان، در شهرها، روستاها، دژها، مسير راههاي کاروان رو (در رباطها و کاروانسراها) و در دل کوهها ساخته مي شد. آب انبار يکي از ساختمانهايي بود که از زمانهاي بسيار دور براي تأمين و نگهداري آب به ويژه در مناطقي که به آب دائمي (چشمه و قنات) يا فصلي (باران) متکي بود، ابداع شد و توسعه يافت. يکي از کهن ترين نمونه هاي آب انبار در ايران در کنار محوطه چغازنبيل، مربوط به هزاره دوم پ.م و دوران شکوفايي تمدن عيلام به دست آمده است. آب انبار در سراسر راههاي ايران و در شهرهاي اين سرزمين به تعداد بسيار ديده مي شود و بعضي از آنها که در شهرهاي خشک و کم آب ساخته شده، خود اثري بسيار زيبا و از لحاظ معماري شايان توجه است.(38) با رواج سفرها و گسترش شهرها در ابتدا ساختن آب انبارهاي استوانه اي رايج شد، که شايد تکنيک ساختن گنبدهاي دورچين به صورت کروي يا مخروطي نيز از همين دوران و به همين علت در معماري ايران ظاهر شده باشد. در اين دوران با پديد آمدن شهرها و محله هاي جديد آب انبارها به سان عناصر مرکزيت دهنده در کنار مساجد، مدارس، بازارها و کاخهاي دولتي قرار گرفت.(39) نقش حياتي آب انبارها در بافت شهرها، به ويژه در شهرهاي حاشيه کوير و منطقه هاي کم آب ايران، و تکامل طرح و شيوه ساختمان و بعد هنري و تزئيناتي آنها (به ويژه در سردرها و کتيبه هاي الحاقي بدانها) در دوران اسلامي چنان چشمگير است که مي توان برخي از نمونه هاي اين پديده معماري را از لحاظ ارزشهاي هنري، فرهنگي، فني و تاريخي همسنگ برخي مساجد بزرگ، کوشکها، مقابر و ديگر آثار هنري معماري ايران اسلامي معرفي کرد و در بسياري جاي ها بزرگترين و چشمگيرترين واحد معماري به شمار آورد؛ زيرا ديگر بناهاي همگاني اين نقاط در برابر آنها نمودي ندارد. آب انبارها را مي توان بر اساس شکل و طرز ساختمان مخازن و نوع پوشش آنها، عناصر به کار گرفته براي تهويه و خنک ساختن آب، نوع دسترسي به مخازن و فضاهاي ارتباط دهنده نحوه آبرساني به مخازن و همچنين از نظر تزئينات به کار رفته در آنها از يکدگر متمايز ساخت. از اين گذشته آب انبارها برحسب خصوصيات منطقه اي و سليقه سازندگان محلي، سبکهاي مشخصي دارند که مي توان آنها را از نظر گونه شناسي و سبک شناسي نيز بررسي کرد: آب انبارهاي خصوصي، عمومي، روستايي، قلعه اي، ميان راهي، و آب انبارهاي بياباني.
بادگيرها که يکي از عناصر اصلي تنظيم شرايط محيطي داخل عمارات و هدايت کننده باد خنک به داخل ساختمان به منظور تلطيف و خنک نمودن فضاهاي داخلي ساختمانها در شهرهاي بياباني ايران (همچون يزد و کاشان و کرمان) بوده اند، يکي از کارکردهاي اصلي شان نيز در تکميل ساختمان آب انبارها است؛ به اين ترتيب که براي سالم و خنک نگهداشتن آب در آب انبارها علاوه بر اتخاذ برخي تدابير فني و معماري از جمله: ساختن مخازن پايين تر از سطح زمين، انتخاب ديوارهاي قطور براي آنها، بادگيرهايي را نيز بر حاشيه طاق و روي ديوارها تعبيه مي نمودند. اين بادگيرها که در نواحي کويري و جنوب ايران بسيار بلند، بزرگ، گاه باشکوه و به شکل استوانه، مکعب، منشورهاي هشت ضلعي يا خرطومي ساخته مي شدند، نقش اصلي خنک کردن مخازن آب و نيز منازل را به عهده داشتند.(40)
پل
آسياب
يکي کوهش آمد به ره پر گيا بدو اندرون چشمه و آسيا
يا هنگامي که مي خواستند ميزان آب رودخانه يا قناتي را اندازه بگيرند، با همين کلمه آسيا بيان مي کردند و مي گفتند، في المثل، فلان قنات سه يا چهار «آسياگردان» آب دارد. هزار سال پيش صاحب حدودالعالم در باب قدرت آب رودخانه جيرفت مي نوشت که: «آب وي چندان است که شصت آسيا بگرداند. معروفترين نوع آس، آسياب بود که تنوره اي معمولاً به عمق بيش از ده متر داشت و در انتهاي آن سوراخي باريک بود. آبي که در اين تنوره داخل مي شد، با فشار پره هاي چرخي چوبين را که در برابرش بود مي گرداند و با گردش چرخ، سنگي عظيم- که بر بالاي ميله وسط آن چرخ کار گذارده شده بود- به چرخش در مي آمد و اين سنگ گردان بر سنگي ثابت که زير آن قرار گرفته بود مماس بود و دانه اي که از سوراخ سنگ گردان بين اين دو سنگ قرار مي گرفت، آرد مي شد و از اطراف سنگ زيرين فرو مي ريخت و در محفظه اي قرار مي گرفت.» (41) به جز آسياهايي مانند آسياهاي شوشتر که کنار رودخانه ساخته شده بودند و تمام سال کار مي کردند، آسياهاي ديگر بسته به فصل سال و ميزان آب در دسترس کارکرد متفاوتي داشتند، آسياهاي آبي يکي از عناصر اقتصادي مهمي بودند که با کمترين نيروي انساني (که معمولاً پيرمردي بود) کار مي کردند و بيشترين بازدهي اقتصادي را داشتند. ضمن آنکه با بهره گيري از نيروي آب، فاقد هرگونه آلودگي و تخريب محيط بودند. علي رغم کثرت آنها در غالب آباديها، بنا به گزارش دکتر باستاني پاريزي: «آمار دقيقي از تعداد آسياها نداشته ايم؛ ولي به حساب تخميني که من در کوهستان خودمان کرده ام، هر پنج دِه، معمولاً دو آسيا دارند، و با اين حساب کل پنجاه هزار دِه ايران مطمئناً از بيست هزار آسيا بيشتر داشته اند. و البته اين آمار در حومه شهرها و دهات آن اندکي بيشتر شايد بشود. در تاريخ قم از پنجاه و يک آسيا نام برده اند و در زمان حيات مؤلف سي و نه تاي آن آبادان بوده. آسياهاي متعدد اغلب از يک جوي نيرو مي گرفته.» (42)
آب بندها و استخرهاي تقسيم آب (و حتي پل خواجو) که با محاسبات رياضي پيچيده تقسيم کننده و تأمين کننده آب مورد نياز روستاييان و کشاورزان بودند، جلوه اي از آگاهي و پيشرفت دانش رياضي زمان خود بودند. اين استخرها غالباً در مسير چشمه ها و نهرهايي که آبدهي اندکي داشتند، ساخته مي شدند تا با جمع آوري آب در طول زمان، در طول شبانه روز يک يا دو بار تخليه شده و از آب جمع شده در پشت ديوار استخر براي آبياري مزارع و باغها و يا پر کردن آب انبارهاي شهر استفاده مي کردند.
قناتها که به نوبه خود يکي از شاهکارهاي مهندسي دوران و از ابداعات ايرانيان است، امکان ايجاد بهشتي زميني در دل کوير را فراهم آورده، تفسير عملي حيات بخشيدن به زمين مرده بوده اند. عناصر مرتبط ديگري نيز با آب در معماري و شهرهاي ايراني مطرح است که به برخي از آنها چون حمام اجمالاً اشاره شد.
پي نوشت ها :
1- بهار، مهرداد، پژوهشي در اساطير ايران، آگاه، تهران، 1375، صص 253 و 260
2- طباطبايي، [علامه] سيدمحمدحسين، تفسيرالميزان، جلد 19، محمدي، تهران، 1362، صص 4- 243.
3- طبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، تفسير مجمع البيان (جلد 12)، ترجمه سيد ابراهيم ميرباقري، فراهاني، تهران، 1350، ص 13
4- تفسير الميزان، جلد 20، محمدي، تهران، 1363، ص 14
5- تفسير و نقد و تحليل مثنوي، جلد 13، انتشارات اسلامي، تهران، 1363، صص 375- 357.
6- بندهش،فصل سوم، بند 18
7- بندهش فصل اول الف، بند 3
8- بندهش، به نقل از پزوهشي در اساطير ايران، دکتر مهرداد بهار، ص 43
9- بندهش، بخش 8
10- بويس، مري (ترجمه همايون صنعتي زاده)، تاريخ کيش زرتشت، ج1، توس، تهران، 1376، ص 93
11- همان، صص 52- 53.
12- پيرنيا، محمدکريم، «آشنايي با معماري اسلامي ايران»، دانشگاه علم و صنعت ايران، تهران، 1372، صص 197- 198.
13- بهار، 1375، پيشين (4)، ص 87.
14- همان، ص 238 و 242 و 280
15- پورداوود- آبان يشت، به نقل از اسلامي ندوشن، محمدعلي، «آيا ايراني همان ايراني است؟»، مجله هستي، سال دوم، شماره 1، بهار، 1310، ص 14
16- رجوع کنيد به تفاسير الميزان، مجمع البيان و نمونه، ذيل اين ايه.
17- نهج الفصاحه، مترجم و فراهم آورنده: پاينده، ابوالقاسم، جاويدان، تهران، ص 337 و ص 520 و ص 425
18- همان، ص 315
19- همان، ص 318، ص 363 و ص 406
20- امام علي(ع)، نهج البلاغه، ترجمه عبدالمحمد آيتي، نشر فرهنگ اسلامي، تهران 1377 نامه شماره 53 صفحه 727، صص 33- 31 و ص 35
21- بحارالانوار، ج76، ص 289 و ج 10، ص 246 به نقل از رستمي، محمدحسن، تأثير محيط زيست و طبيعت بر تن و روان آدمي، مجموعه مقالات ائلين همايش اسلام و محيط زيست، سازمان حاظت محيط زيست، تهران، 1378
22- پاکنژاد، سيدرضا، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج2، بنياد فرهنگي شهيد پاکنژاد، يزد، 1361، ص 91
23- پورنامداريان، تقي، رمز و داستانهاي رمزي در ادب فارسي، انتشارات علمي و فرهنگيف تهران، 1367، ص 99
24- سهروردي، شهاب الدين يحيي، مصنفات، ج3 (تصحيح سيد حسين نصر)، انجمن فلسفه، تهران1379 هـ.ق، ص 193
25- محمد بن يحيي سيبک نيشابوري، حسن و دل (به کوشش غلامرضا فرزانه پور) تهران1351، ص 19
26- ورجاوند، دايره المعارف بزرگ اسلامي، ج 1، 1374، ص 30
27- پيرنيا، آشنايي با معماري اسلامي ايران، 1372 پيشين (25)، صص 45- 4
28- همان، ص 319
29- همان، ص 46- 5
30- همان، ص 322
31- همان، ص 162
32- امينيان، سيف الله، حوضخانه هاي کاشان، مجموعه مقالات دومين کنگره تاريخ معماري و شهرسازي ايران، ج2، سازمان ميراث فرهنگي، تهران، 1378، ص 579
33- همان.
34- Burckhardt, Titus. Sacre Art in The East and West. Perennial Books. London. 1967.
35- پيرنيا، 1372، پيشين(25) صص 290
36- هنرفر، لطف الله، دو پل تاريخي مشهور اصفهان، در جوادي، آسيه (گردآورنده) معماري ايران، ج1، خوشه، تهران، 1363، ص 529
37- همان
38- رجوع شود به: محمدکريم پيرنيا- کرامت الله افسر، راه و رباط، ناشر سازمان ملي حفاظت آثار باستاني، تهران و پيرنيا، 1372، پيشين(25)، ص 213
39- داره المعارف بزرگ اسلامي، ج1، 1374
40- همان، صص 35- 30
41- باستاني پاريزي، ابراهيم، اسياي هفت سنگ، دناي کتاب، تهران، 1364، ص 266
42- همان، ص 272