فدائي دير پاي اسلام (1)
شهيد عراقي و فرازهائي از تاريخ معاصر
گفتگو با حجت الاسلام سيد هادي خسروشاهي
درآمد
آشنايي جنابعالي با شهيد عراقي چگونه و از کجا آغاز شد؟
اما اين امر، موجب اختلاف در بين فدائيان اسلام قم و تهران گرديد. البته چند نفري هم قبلاً به بهانه هاي واهي، مخالفت خود را با شهيد نواب صفوي علني نموده و حتي اعلاميه اي عليه وي صادر کرده و به اصطلاح خود، «اخراج » شهيد نواب صفوي را از جمعيت اعلام کرده بودند، در صورتي که رهبري يک جمعيت را چند عضو مشکوک الهويه نمي توانند برکنار کنند.و اصولاً بدون تصويب کميته مرکزي و اکثريت اعضا، اين امر معقولي نيست. از محتواي بيانيه «طرد» شهيد نواب صفوي هم روشن است که چه کساني پشت پرده قرار دارند. مثلاً در اين بيانيه شماره(1) آمده است:
«.... نواب صفوي که مدتي او را به رهبري انتخاب نموده بوديم، در اثر لغزش هاي پي در پي و اسائه ادب هائي که به ساحت مقدس بزرگ ترين و برجسته ترين فرزندان قرآن يعني آيت الله بروجردي و آيت الله کاشاني و آيت الله خوانساري و آيت الله حجت، يعني پرچمداران حقيقي اسلام و ساير مبارزين راه حق وارد مي کرد و براي اجراء شهوات بي جا و ادعاهاي پوچ و بي اساس خود تلاش مي کرد. لذا از جمعيت فدائيان اسلام بر کنار شد...»!
شايعه اين اتهامات در واقع بهانه اي براي اعلام برکناري! شهيد نواب صفوي از طرف چند نفر مشکوك الهويه بود، درحالي که همه مي دانيم شهيد نواب صفوي، همواره به مراجع عظام احترام مي گذاشت و در قم به خدمت آنها مي رسيد و جواناني را که خود را گاهي منتسب به فدائيان اسلام معرفي مي کردند و احترام مراجع را مراعات نمي کردند، از خود دور مي نمود.
اين بيانيه سراسر تهمت و کذب و افترا با پنج تبصره به پايان مي رسد:
تبصره (1) مسلمانان بدانند که ما فرزندان ايران و فدائيان اسلام، تنفر و انزجار شديد خودمان را از نواب صفوي اعلام داشته و برکناري او را از صفوف مقدس فدائيان اسلام اعلام مي داريم.
تبصره (2) ما فرزندان اسلام به ياري خداي توانا در سايه رهبري يکي از فرزندان عزيز اسلام که براي پاره اي مصالح، معرفي او را به بعد موکول کرده، در راه جانبازي و از خود گذشتگي ناظر عمليات وحشيانه و انتشارات خصمانه دشمن اسلام و ايران هستيم و رهبر خائن گذشته را مجازات شديد خواهيم کرد.
تبصره (3) ما به پيشوايان و قائدين فداکار که مبارزات و از خودگذشتگي آنان بر احدي پوشيده نيست. احترام گذاشته و از هيچ گونه فداکاري و جانبازي در راه هدف مقدسشان خودداري نکرده و تا انجام موفقيت نهايي خدمتگزاران خود، از نشر هرگونه اعلاميه و بيانيه خودداري کرده و کليه نشرياتي را که نواب صفوي به عنوان فدائيان اسلام منتشر مي نمايد، بي اساس و مجعول دانسته و از طرف دستگاهي که در اين موقع باريک براي درهم ريختن برادران عزيزمان به کار افتاده است، مي دانيم.
تبصره (4) ما از ورق پاره اي که از چند روز قبل به قلم نواب صفوي و به تحريک خائنين، به نام فدائيان اسلام منتشر شده و نسبت به آيت الله کاشاني اهانت نموده بود، شديداً متنفريم.
تبصره (5) ما از دولت آقاي دکتر مصدق، اجراي دستورات آسماني و قانون اساسي را هر چه زودتر خواهان و تبرئه و نجات برادران عزيزمان را از زندان انتظار داريم.
تبصره (6) ما تا خون برادر عزيزمان، مرحوم ميرسيد حسين امامي را که بزرگ ترين موفقيت خود دانسته و براي احقاق حق حضرت خليل طهماسبي تا آخرين قطره خود ايستادگي خواهيم کرد.
به ياري خداي توانا- فدائيان اسلام
«5- ما از دولت آقاي دکتر مصدق اجراي دستورات آسماني و قانون اساسي را هر چه زودتر خواهان و تبرئه و نجات برادران عزيزمان را از زندان انتظار داريم»! اين درخواست به خوبي نشان مي دهد که ناشران بيانيه، ارتباط واقعي با فدائيان اسلام نداشته اند، و گرنه نمي بايست توقع اجراي دستورات اسلامي را از دولت آقاي دکتر مصدق داشته باشند و اصولاً درخواست آزادي و برادران از دولتي که خود مسئول زنداني شدن 51 نفر از متحصنان زندان است، چه مفهومي دارد؟ شهيد مهدي عراقي در همان ايام در بين متحصنين زنداني بود و به گفته خود، هشت ماه تمام در زندان دکتر مصدق باقي ماند!
به دنبال نشر اين بيانيه و با اين محتوا، که در سطح وسيعي از سوي ايادي جبهه ملي در ايران توزيع شد، اعلاميه ديگري با امضاي «مدير انتظامات فدائيان اسلام» در تقبيح اين اقدام و پشتيباني اعضاي اصلي و واقعي جمعيت از شهيد نواب صفوي منتشر گرديد که در آن، ناشران بيانيه شماره يک را «جبهه ملي وابستگان آنها» مي نامد:
هوالعزيز
سيد مجتبي نواب صفوي و فدائيان اسلام که به رهبري ايشان، آني به ياري خدا قدمي برخلاف حق و راستي برنداشته، اجازه جنايت به هيچ کوچک و بزرگي نمي دهند؛ جبهه ملي و وابستگان آنها را منحرف ديده، پس از نصايحي که به آنان کردند و پذيرفته نيفتاد، با صدور اعلاميه اخير خود حقايقي از حرکات آنان بيان کردند و گويا نداي سوزانشان مؤثر گرديده که آنان متشبث به هر جنايتي، حتي صدور اعلاميه جعلي به نام مقدس فدائيان اسلام و جسارت هاي بيجائي به ساحت رهبر عزيز که که سراپا ايمان بوده، جز با ايمان راسخ قدمي برنمي دارند، نمودند و ما را بيشتر از پيش به نهايت پستي خويش واقف کردند.»
مسببين اين جنايات اگر منطق صحيح و سخن حقي دارند، به پاي خود بايستند و بگويند، پاسخ آنها و ديگراني که آنها را تحريک مي کنند و طرز عبارات و نام مقدس فدائيان اسلام را به جعل و کذب آلوده نکنند که شديداً تعقيب خواهند شد.
به ياري خداي توانا فدائيان اسلام
مدير انتظامات فدائيان اسلام
حاج ابوالقاسم رفيعي
اين اعلاميه ها در واقع نشان دهنده اختلافات درون گروهي است و شهيد مهدي عراقي هم در اين ماجراها حضور داشته است، ولي بسيار بعيد مي دانم که در تهيه و صدور اعلاميه فوق نقشي داشته باشد، چون همواره از شهيد نواب صفوي با احترام ياد مي کرد.
به هر حال اعلاميه هاي متعددي در همين دوران با امضاي فدائيان اسلام منتشر گرديد.... گروهي در قم براي انتخاب شدن مرحوم نواب فعاليت مي کردند، اندک تعدادي شايد چهار و يا پنج نفر- در تهران اعلاميه بر ضد نواب صادر مي نمودند... و سرانجام شهيد نواب صفوي، براي جلوگيري از توسعه دامنه اختلافات، انصراف خود را از کانديداتوري طي بيانه اي رسمي اعلام نمود.
اعلاميه فدائيان اسلام قم، براه کانديداتوري شهيد نواب به قرار ذيل بود:
نامزدي نواب براي نمايندگي مجلس شوراي ملي
هوالعزيز
ساليان درازي است نقطه اي به نام مجلس شوراي ملي در پايتخت کشور اسلامي ايران، مرکز اجتماع افرادي به نام نمايندگان ملت مسلمان مي باشد. در طول چهل سال و طي هفده دوره که مردم مختلفي در اين نقطه اجتماع کردند، دردي از دردهاي مسلمانان درمان نگشت و در مواقع خطر و هجوم به اسلام و ملت مسلمان هم دفاع مردانه اي از اسلام و ناموس مسلمين نشد. با اينکه هميشه حضرت نواب صفوي به سهولت مي توانستند در غالب نقاط ايران هر کس را صالح بدانند، انتخاب کنند، دخالت در اين موضوع را براي خود و برادرانشان کوچک دانسته و عموم برادران غيور و ياران با وفاي خود را در سراسر ايران از شرکت در انتخابات منع مي فرمودند و هر وقت هم برادران تهران و شهرستان ها از ايشان تقاضا مي کردند افرادي را تعيين فرمايند تا به طرز آبرومندانه اي فوراً انتخاب شوند، ايشان مي فرمودند که دخالت در اين گونه امور و ورود به اين محيط، برخلاف شئون ديني مردم غيرتمند است. متأسفانه پايمال شدن حقوق مقدس اسلام و انحطاط و بدبختي مسلمانان و تعطيل احكام قرآن ايشان را از نظر شرعي موظف کرد که بر خلاف ميل قلبي تن به حضور در مجلس شوراي ملي بدهند تا به ياري خدا از ناموس اسلام و حقوق مسلمين، آن طور که شايسته شخصيت روحي ايشان است، دفاع فرمايند. اکنون که بزرگ فرمانده صفوف مقتدر فدائيان اسلام، فرزند جانباز و غيرتمند پيغمبر خدا، حضرت سيد مجتبي نواب صفوي با قبول نمايندگي شهرستان قم موافقت فرمودند، مسلمانان غيور قم به طور بي سابقه اي با يک دنيا شعف و سرور ديني، به انتخاب اين مرد دين و غيرت افتخار مي کنند و بر خود مي بالند که شخصيتي را به مجلي مي فرستند که کوچک ترين اثر مثبت آن در سفر اخيرش به ممالک اسلامي، حفظ آبروي شيعه و سربلندي همه آنان بود و ملاقات هاي ايشان با پادشاهان و روساء جمهوري اسلامي، گوشه اي از عظمت روح و اراده و منطق ايشان را به جهانيان و مسلمانان نشان داد. به ياري خداي عارف و مهربان تمام مردم مسلمان و غيرتمند قم و حتي آنان که تاکنون در انتخاب هيچ کس دخالت نکرده اند، در اين انتخاب ديني و خدائي با شور و هيجان شرکت خواهند کرد، پسران علي (ع) و سادات پاک طينت قم، به غيرت سوزان علويت..، اين پرچمدار مقتدر علوي مي کوشند. سربازان ولي عصر (ع)، و شاگردان دانشگاه او براي حفظ حيثيت اسلام و فرامين و دفاع از شئون دين و روحانيت، روحاني جوان و پرچمدار متقي جانبازان را به نمايندگي خود انتخاب مي کنند. مردم مسلمان قم و فرزندان غيرتمند علي (ع) و محصلين علوم ديني مجهز باشندکه در روز شروع انتخابات راستين برابر انتخابات گذشته، رأي خالصانه در صندوق ها ريخته شود.
خدا اين انتخاب فرزند جوان سال و پير تدبير حضرت زهرا را طليعه مسلمانان و شکست بي دينان قرار دهد.
قم - به ياري خداي توانا فدائيان اسلام
پس از انتشار اين اعلاميه و آغاز فعاليت فدائيان قم جدائي ها و انتقادات بيشتر شد... تا آنکه سرانجام شهيد نواب صفوي طي يک اعلاميه رسمي، انصراف خود را از کانديداتوري که قبول آن را «از هزار بار مرگ دردناک تر» مي داند و در واقع با پذيرش آن، تنزل خود را به مثابه سنگي مي نامد که مي خواست «در برابر سيل مخاطرات در سنگر مجلس» به وظيفه خود عمل کند، اما «افکار تنگ و کوتاه» و پستي و دنائت آنها موجب قبول «تکليف ثانوي» مي داند:
هوالعزيز
تهران - به ياري خداي توانا
سيد مجتبي نواب صفوي
اين اختلاف و دودستگي بين اعضاي فدائيان در قم و تهران، با درايت مرحوم نواب خاتمه يافت؛ ولي در اختلاف داخلي قبلي که موجب سر و صداي زيادتري شد، چند نفري (9نفر) از اعضاي اصلي سازمان کنار رفته بودند که ادامه آن مي توانست ضربه اي برکل حرکت باشد.
واکنش مرحوم نواب صفوي در برابر اين حادثه چگونه بود؟
متن نامه اي را که شهيد نواب صفوي نوشته و پاسخ مرحوم آيت الله صدر، به عنوان سندي منتشر ناشده، در اينجا نقل مي کنيم:
مرحوم نواب صفوي مي نويسد:
(روي پاکت)
الصلوه والسلام علي العصومه الکبري مولاتي و عمتي
پدر بزرگوارم حضرت آيت الله صدر رفع الله به رايه الاسلام و خذل به اعدائه
شب پنجم رمضان المبارک 1372 ه ق
(ارديبهشت) 1332
هوالعزيز
دشمنان خدا به هم نزديک مي شوند و مفهوم الکفر مله واحده ظهور مي يابد و دوستان خدا آن چنانکه بايست به وظيفه محبت عمل نمي کنند.
متمني است به آقاي واحدي کتباً امر بفرمائيد و حکم کنيد که استعفاي خود را پس گرفته کما في السابق مشغول انجام وظيفه شوند که تأخير اين موضوع به ضرر اسلام مي باشد تا ان شاء الله پس از حل اين مشکل، توفيق عاجلي شامل گرديده به حضرت معصومه (ع) مشرف شده، خدمتتان شرفياب گردم و علت استعفاي آقاي واحدي را ضمناً عرض کنم که ايشان در اين امر تقصيري نداشتند و بدون رضايتشان بود. اجمالاً براي اسلام ضروري است که کتباً امر فرمائيد بازگشت کنند تا ان شاء الله به زودي خدمت برسم.
فرزندان بيت الشرف رفع الله منزلتهم جناب آقاي آقا رضا و جناب آقاي آقا موسي را سلام برسانيد.
تهران- به ياري خداي توانا. فرزند کوچک شما سيد مجتبي نواب صفوي
بسيار محتاج دعا هستم.
و متن پاسخ مرحوم آيت الله صدر به نامه ايشان چنين است:
بسمه تعالي
به عرض مي رساند موقومه شريف که مشعر بر صميميت و وفاداري جنابعالي در امور دينيه بود، رسيد. خداوند ان شاء الله روز به روز بر توفيقات شما بيفزايد و هميشه مويد و حق بوده و مورد توجهات حضرت بقيه الله ارواحنا فداه قرار داشته باشيد.
راجع به مطلبي که مرقوم شده بود پس از تفکر و تأمل، امر را همان طور که شايسته است به خدا واگذار کردم و از قرآن براي اقدام در آن موضوع کتباً يا طور ديگر استخاره کردم. استخاره بسيار بد آمد و آيه عذاب بود، از اين جهت ديگر نمي توانم اقدامي بنمايم. از استعفاي واحدي نبايد افسرده شويد. همان ايماني که در آغاز با شما او را همکار کرد، اگر پا برجا باشد دوباره او را باز خواهد گردانيد و استعفاي او به حسب طبع، استرداد خواهد شد.
(صدرالدين صدر)
به هر حال در اين بحران داخلي سازمان، مرحوم مهدي عراقي و يکي دو نفر ديگر هم که «جوانانه» به تندروي و انتقاد پرداخته بودند، کنار رفتند.... ولي شهيد سيد عبدالحسين واحدي همان طور که آيت الله صدر پيش بيني کرده بود، با عذرخواهي از نواب صفوي، از اين «ترک اولا»ئي که انجام داده بود، به سازمان بازگشت و تا مرز شهادت هم، همراه وي باقي ماند.
در اين دوران هم شما با مرحوم عراقي تماسي نداشتيد؟
نوع فعاليت شهيد عراقي در جمعيت فدائيان اسلام چگونه بود؟
«جلسه فدائيان اسلام که در منزل حاج محمود فرازنده تشکيل شده بود، پيامي به پيشنهاد صرافان توسط مهدي عراقي قرائت شد که خلاصه آن چنين است:
«هوالعزيز بعد از مجاهدت شيخ فضل الله نوري که به دار خائنين، آويخته شد، حضرت نواب صفوي قيام نمود و اقليت را روي کار آورد و حاليه بايد در زندان باشد. لعنت براين اقليت. دولت بايد بداند اگر به همين زودي ها نواب صفوي و سايرين را آزاد نکند، ما تا آخرين قطره خون خود ايستادگي نموده، همه آنها را به جهنم خواهيم فرستاد. نواب کسي بود که سيد حسين امامي و خليل طهماسبي را تربيت نمود. اگر اين دو نفر نبودند، اقليت کجا بود؟
به ياري خداي توانا
فدائيان اسلام
پس از قرائت پيام فدائيان اسلام، شيخ مهدي دولابي سخنراني نمود...»
طبق اسناد باقيمانده از ساواک، شهيد عراقي گاهي پيام ها و نامه هاي مکتوب شهيد نواب صفوي را در ملاقات هاي خود دريافت و در جلسات فدائيان اسلام قرائت مي نمود که خود در ناگفته ها به آن اشاره مي کند. و در واقع عراقي فدائي، با اين انديشه و سابقه، آموزه هاي فدائيان را به هیأت هاي مذهبي منتقل مي کرد و آشنائي وي با بسياري از اعضاي هیأت هاي مذهبي، يک دهه بعد، به تشکيل هیأت هاي مؤتلفه منجر شد.
هیأت هاي مورد اشاره، در عمل به وحدت و هماهنگي نزديک شدند و در ملاقاتي با حضرت امام قدس سره، در اوايل سال 1342 متحد شدند و نام هیأت ها يا جمعيت هاي مؤتلفه اسلامي را بر خود نهادند که حضرت امام هم در ديداري با اين دوستان، آن را تائيد و مورد پشتيباني قرار دادند.
...پس از شهادت نواب صفوي و يارانش در 1334 و سرکوب هر نوع فعاليت سياسي اسلامگرايان توسط رژيم شاه، دوران فترت و سکوت آغاز شد و غير از «نهضت و مقاومت ملي» که جناح مذهبي جبهه ملي آن را سامان داده بود، ديگر خبري از فعاليت هاي تاثير گذار و ملموس نبود تا اينکه قيام امام خميني (ره) در مسئله انجمن هاي ايالتي و ولايتي آغاز شد که به ظاهر عاملي براي شروع نهضت امام خميني بود، ولي درواقع جرقه اي براي پيدايش حرکت فراگيري بود که هدف نهائي آن ديگر مسئله انجمن هاي ايالتي و ولايتي نبود... و يا در عمل به اين مرحله کشيده شد و نهضت دامنه وسيع تري يافت و اوج گرفت و همه نيروهاي اسلامگرا به حرکت در آمدند و به رهنمود امام خميني (ره) به «وحدت» و «ائتلاف» رسيدند و در تهران موجب پيدايش «هیأت هاي مؤتلفه» گرديد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 36