چهل پدر

1. پدر، يعني آرامش. 2. پدر، يعني امنيت. 3. پدر، يعني خانه ات، ستوني دارد که نمي داني، ولي خانه ات بر آن ستون استوار است. 4. پدر، يعني ستاره اي که مي درخشد، اما پشت ابرهاي روزها و روزهاي ابرها پنهان شده و تو، او را نمي بيني. 5. پدر، يعني مهري که کمي زمخت است، کمي سخت است؛ اما سخت شيرين. 6. پدر، يعني آينده، يعني نگاه به آينده، يعني نگراني هايي که در آينده جا مانده اند.
دوشنبه، 19 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چهل پدر

 چهل پدر
چهل پدر


 






 
چهل ارادت به يک پدر، در چهل فراز پدرانه
1. پدر، يعني آرامش.
2. پدر، يعني امنيت.
3. پدر، يعني خانه ات، ستوني دارد که نمي داني، ولي خانه ات بر آن ستون استوار است.
4. پدر، يعني ستاره اي که مي درخشد، اما پشت ابرهاي روزها و روزهاي ابرها پنهان شده و تو، او را نمي بيني.
5. پدر، يعني مهري که کمي زمخت است، کمي سخت است؛ اما سخت شيرين.
6. پدر، يعني آينده، يعني نگاه به آينده، يعني نگراني هايي که در آينده جا مانده اند.
8. پدر، يعني دست هايي که پينه بسته اند، حتي اگر پينه هايش ديده نشود.
9. پدر، يعني کيسه اي از خوراکي و ميوه و ... در دست و جاده اي بي انتها در چشم، که هميشه متروک مي ماند، که هميشه بي عابر.
10. پدر، يعني رفتن به ميان جامعه، خسته شدن در ميان جامعه، بريدن در ميان جامعه، خم شدن در ميان جامعه، اما ايستادن در ميان خانه، استوار، بي تکان، بي لرزه.
11. پدر، يعني سکوت.
12. پدر، يعني حرف هاي نگفته.
13. پدر، يعني همه نگراني هايي که هيچ گاه به لب نمي آيند، اما به دل مي نشينند.
14. پدر، يعني نگاهي ملتمسانه و بي دفاع؛ آنگاه که او را ترک مي کني، به مقصد جايي دور.
15. پدر، يعني معدن رازهاي سر به مهر فراوان.
16. پدر، يعني شکوفه، وقتي که احساس مي کني درختي شده اي و بيشتر از شکوفه مي داني.
17. پدر، يعني راه، وقتي که حس مي کني مسافري شده اي و راه را بيشتر از او رفته اي.
18.پدر، يعني دانش محض، در آستانه اعتراض هايي که به بي سوادي و عقب ماندگي اش داري.
19. پدر، يعني ديواري بزرگ، که خانه را پوشانده؛ که اگر نباشد، خانه تعريف و تعبير و تفسير و تصويري ندارد، هيچ.
20. پدر، يعني سايه باني، در هجوم آفتاب هاي غربت و تنهايي؛ حتي اگر در بهشت زهرا يا هر گورستاني ديگر خفته باشد.
21. پدر، يعني سايه بان، براي فرزند، براي فرزندان، براي فرزندان بسيار.
22. پدر، يعني پدر، و چه فرقي مي کند که پسر، چه کسي باشد.
23. پدر، يعني درختي تنومند و چه فرقي مي کند که شاخ و برگ هايش، چگونه باشند.
24. پدر، يعني مردي که امر مي کند و فرزند يعني کسي با اشتياق فراوان، اجابت.
25. پدر، يعني مهرباني و فرزند، يعني همه کساني که مي خواهند اين مهرباني را بنوشند.
26. پدر، يعني تو، که در آرامگاه خود خفته اي، در ابتداي شهر سفر کردگان خاک.
27. پدر، يعني آرامشي که تو داري.
28. پدر، يعني امنيتي که تو داري.
29. پدر، يعني صلابتي که تو داري.
30. اي پدر ما! سايه ات هنوز دنباله دارد روي سرهاي ما، روي باورهاي ما.
31. اي پدر ما! اي پدر بزرگ ما! ما هنوز مهرباني هاي تو را مي نوشيم.
32. اي پدر ما! بيا و به صرف يک چايي، در کنار ما بنشين؛ درست مثل همان عکس معروفت، کنار سماور خانه ساده ات.
33. پدر ما! خسته ايم، از دويدن هاي بي حاصل.
34. پدر ما! شکسته ايم، از بارهاي تکليفي که به دوش مان سنگيني مي کند.
35. پدر ما! ما کجا و عهدي که خداوندگار از ما گرفته، کجا؟
36. پدر ما! پدر ما! پدر ما! ... پدر بزرگ ما!
37. مثل هر پدر ديگري،
38. آغوش پدرانه خويشتن را باز کن،
39. تا فرزندان پدري چنين بزرگ،
40. به هر نام و آيين و مسلکي، در اين آغوش بزرگ، آرام بگيرند، اي پدر فرزندان بسيار انقلاب!
منبع: نشريه شاهد جوان، شماره 417.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
معنی اسم حلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم حلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هادی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هادی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هلیا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هلیا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نیما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نیما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هلن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هلن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هومن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هومن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نرجس و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نرجس و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم تیام و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم تیام و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نازیلا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نازیلا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هارون و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هارون و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم میترا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم میترا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم زهیر و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم زهیر و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ملیکا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ملیکا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اهورا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اهورا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ملودی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ملودی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال