4. جايگاه مدير
مطالعه تاريخ گذشتگان ما را به نقش و تاثير مديريت در ارتقا و يا انحطاط ملت ها واقف مي گرداند. چه بسيارند ملت هايي که از نظر امکانات مادي و زمينه هاي مساعد فکري و مايه هاي غني فرهنگي هيچ کمبودي نداشتند ولي به خاطر نداشتن مديري مدبر و رهبري آگاه که بتواند با برنامه ريزي صحيح و سازماندهي محکم از نيروهاي موجود در جهت هدف استفاده کند در سراشيبي سقوط و شکست قرار گرفته اند و در مقابل ملت هايي بوده اند که با ظهور انساني شايسته که رهبري و مديريت آن ملت را بر عهده گرفته و با سازماندهي و بسيج نيروها از کمترين امکانات بزرگ ترين افتخارات را به دست آورده است. اميرالمومنين(ع) در شناخت جايگاه مدير و رهبر در هر تشکيلاتي مي فرمايد: «همانا موقعيت من همانند قطب وسط آسياب است» و در جاي ديگر مي فرمايد: «موقعيت رهبر و فرمانده همانند نقش نخ تسبيح است که دانه ها را به هم پيوند مي دهد، وقتي رشته پاره شد، دانه ها پراکنده مي شوند و بدون نتيجه خواهند ماند و هيچ گاه در کنار يکديگر جمع نخواهند شد». (نهج البلاغه، خ3)
بنابراين مديريت و رهبري در هر نوعي که باشد از پيشوايي يک ملت گرفته تا فرماندهي لشکر، مسئول اداره و سرپرست خانواده ... در کارايي سازمان مربوطه و تحقق اهداف نقش موثر دارد. منتهي بايد از هر نظر توجه داشت که مدير در تشکيلات، تنها تاثير اجرايي ندارد بلکه هر حرکت از حرکات او آثار مختلفي را بر جاي خواهد گذاشت و در همين موارد است که ميزان هنروري و هنرنمايي مدير مشخص مي گردد و شايد آنان که در تعريف مديريت گفته اند: مديريت هنر است به خاطر ظرافت ها، ابعاد و تاثيرات گوناگوني که مديريت دارد، اين معنا را استفاده کرده اند.
به جهت اينکه نقش هاي متنوع مديريت در يک سازمان مورد عنايت قرار گيرد به چند نمونه به طور مختصر اشاره مي شود:
4-1. نقش تربيتي مدير
تاثيري که مدير بر روح و روان همکاران خود دارد، موقعيت تربيتي او را هر چه بيشتر روشن مي سازد، آنان که در يک مجموعه با مدير کار مي کنند و از او دستور مي گيرند و انديشه ها و مديريت هاي او که پس از ديگري روشنگر راه آنها قرار مي گيرد، خواه ناخواه مجريان را تا حد برخوردها و موضع گيري هاي مثبت و منفي مدير، جنبه سمبل و الگو پيدا مي کند، بنابراين مي توان چنين نتيجه گرفت که يکي از نقش هاي مدير در رابطه با همکاران خود، نقش تربيتي است.
قرآن کريم حقيقتي را بيان مي نمايد که وقتي پيامبر اسلام مردم را دعوت به توحيد و يکتاپرسي مي کرد، آنها صراحتاً اعلام مي کردند که تحت تاثير بزرگان و مديران اجتماعي - سياسي و يا «سادات و کبرا» و «آباء و اجداد» خود هستند. «وقتي که به آنها گفته شود از آنچه خداوند به وسيله وحي بر پيامبرش نازل کرده پيروي کنيد مي گويند ما از روش هاي پدران خود پيروي مي کنيم» (سوره مبارکه که بقره، آيه 170)
4-2. نقش محوري مدير
از خصوصياتي که با مسند و منصب مديريت در آميخته و مدير را هرگز گريزي از آن نيست، محوريت است. براي تقريب ذهن و بيان اهميت محوريت در مديريت مي توان از يک مثال کمک گرفت و چنين گفت که اگر تشکيلات و سازمان ها را به صورت دايره اي بر صفحه ذهنمان ترسيم کنيم، مدير در نقطه مرکزي دايره قرار دارد و با شعاع يکنواخت نسبت به کل دايره ارتباطي يکسان برقرار مي کند و در واقع اين مديريت است که پرگار تشکيلات را بر محور وجود خويش به حرکت در ميآورد. از اين منظر محوريت يکي از ويژگي هايي است که بايد مدير آن را در خود حفظ کند و نقش خويش را با توجه به تاثير محوريت در مديريت به خوبي ايفا نمايد. (تقوي دامغاني، سيد رضا، 1374: 63)
4-3. نقش بنيادي مدير
قرآن کريم مسئوليت هدايت و مديريت را در حوزه رسالت پيامبر اسلام بس سنگين و کمرشکن معرفي مي کند و مي فرمايد: «اي پيامبر! آيا ما به تو شرح صدر عطا نکرديم؟ و بار سنگيني که کمر تو را مي شکست از دوش جانب برداشتيم» (سوره مبارکه انشراح، آيه 3-1)
5. وظايف مدير
مديريت و پذيرش مسئوليت اجتماعي يک وظيفه است و هر کس بايد در حد توان خود مسئوليت پذير باشد. حضرت امير(ع) در خطبه «شقشقيه» مي فرمايد:
«به خدايي که دانه را (شکافت) و جان را آفريد، اگر بيعت کنندگان نبودند و ياران، حجت بر من تمام نمي کردند و خدا عالمان را نفرموده بود تا ستمکار شکمپاره را برنتابند (تحمل نکنند) و به ياري گرسنگان ستمديده بشتابند، رشته اين کار را از دست مي داشتم (کنار مي گذاشتم) و مي ديديد که دنياي شما را به چيزي نمي شمارم و حکومت را پشيزي ارزش نمي گذارم». (نهج البلاغه، خ3)
همچنين در باره بي ارزش بودن رياست مي فرمايد: «حکومت بر اساس هواپرستي، آبي گنديده و لقمه اي گلوگير است». (همان، خ33)
مديران در تمام سازمان ها بدون توجه به هدف و گستردگي کار، داراي وظايف مشابه و يکساني هستند، اين وظايف عبارت است:
5-1. برنامه ريزي
«هيچ عقل و درايتي همچون عاقبت انديشي نيست».
«دقت و ظرافت در برنامه ريزي از وسيله و امکانات، مهم تر است».
برنامه ريزي عبارت است از پيش بيني عمليات با توجه به منابع (انساني و غير انساني) براي رسيدن به اهداف از پيش تعيين شده.
حضرت علي(ع) در اهميت برنامه ريزي قبل از انجام کار مي فرمايد: «کسي که بدون آگاهي به عمل مي پردازد همچون کسي است که از بيراهه مي رود و چنين شخصي هر چه جلوتر ميرود از سرمنزل مقصود خويش بيشتر فاصله مي گيرد». (همان، خ151)
براي انجام هر عملياتي در سازمان لازم است قبل از عمل، برنامه ريزي صحيح انجام داد تا منابع سازمان ضايع نگردد و سازمان بتواند با اثربخشي و کارايي لازم به تحقق اهداف خود دست يابد. يکي از انديشمندان علم مديريت در اهميت نقش برنامه ريزي مي گويد:
- هر کاري مشکل تر، برنامه ريزي واجب تر.
- هر چيزي که به فکر آيد، قابل برنامه ريزي است.
- اگر مسئوليت يک برنامه را به بيش از يک نفر بسپاريم، احتمال شکست برنامه بيشتر است. (دسلر، گري، بي تا، 156)
مزاياي برنامه ريزي در يک سازمان مي توان شامل موارد زير باشد:
- احتمال رسيدن به هدف را بيشتر مي کند.
- تمرکز بر روي اهداف ايجاد مي کند.
- باعث هماهنگي بيشتر مي شود.
- از اضطراب در محيط کاري جلوگيري مي نمايد.
- به کار معنا و مفهوم مي بخشد.
اما اعتماد به نفس را در مديريت افزايش مي دهد.
عواملي که ممکن است برنامه ريزي را با شکست مواجه کند، عبارت است از:
1. به کارگيري افراد نامناسب
در انجام هر عملياتي، افرادي بايد به کار گرفته شوند که مناسب انجام کار هستند. استفاده از افراد نالايق هر برنامه اي را با شکست مواجه مي کند. اميرالمومنين (ع) در اين باره مي فرمايد: «عجبا من مي خواهم به وسيله شما بيماري ها را مداوا کنم، اما شما خود دردمنديد».
«تدبير پيران، بالاتر از شمشير جوانان است»
(نهج البلاغه، حکمت 76)
2. عدم آگاهي
عدم شناخت درست از منابع، امکانات، توانايي ها و تغييرات محيطي، هر برنامه اي را با شکست مواجه مي سازد. حضرت علي (ع) مي فرمايد: «هيچ حرکتي نيست مگر آنکه به شناخت آن محتاجي» و در کلامي ديگر مي فرمايد: «هر کس کاري را بدون علم و آگاهي انجام دهد فسادي که از آن کار ناشي مي شود بيش از اصلاحي است که از آن به دست مي آيد». (کافي، ج1، 55)
مديراني که در ارتباط مستمر با تحولات محيط نيستند قادر به تطبيق سيستم با وضع موجود نبوده، سيتسم با اضمحلال و نابودي مواجه خواهد شد. امام علي (ع) پيرامون ضرورت آگاهي مدير از تحولات مي فرمايد:« به خدا سوگند از اخبار و روايات جاري کشور بي اطلاع نيستم تا مرا غافلگير کنند». (نهج البلاغه، خ6)
3. تضاد و اختلاف نظر در برنامه
قسمت هاي مختلف يک برنامه نبايد با هم تناقض و تعارض باشند. ناسازگاري بين افکار باعث تحليل و خنثي کردن نيروها خواهد شد. حضرت امير (ع) مي فرمايد، «ناسازگاري، راي و نظر از بين مي برد. ناسازگاري بسيار، شقاق و پراکندگي است» و در جايي ديگر مي فرمايد: «اختلاف راي، عقيده را نابود مي کند»
برنامه ريزي دو بخش دارد (بخش سياستگذاري، بخش اجرايي) در اجرا نبايد مردد بود.
5. عدم مشارکت با کليه دست اندر کاران برنامه براي برنامه ريزي و اجراي هر تغيير لازم است ابتدا کارکنان را آگاه سازيم و ضرورت تغيير را براي آنان بيان کنيم، به عبارت ديگر آنها را با فرصت ها و تهديدهاي آتي ناشي از استقرار وضع موجود آشنا سازيم، عدم مشارکت با کارکنان هر برنامه اي را با شکست مواجه خواهد کرد. حضرت علي (ع) در باره مشورت و مشارکت با افراد مي فرمايد:
- من همه کارها را با شما مطرح مي کنم جز اسرار جنگ.
- کسي که به راي خود پافشاري کند هلاک مي شود کسي که با ديگران مشورت کند در عقل و انديشه آنان شريک مي شود.
- مشاورت، خوب پشتيباني است و خود راي بودن، آمادگي بدي است.
- کسي که از انديشه هاي خود به وجد آيد، دشمنانش بر او چيره مي شوند.
- پيش از آنکه به کاري تصميم بگيري بينديش و پيش از اقدام به آن مشورت نما و قبل از هجوم به کار تدبير و سپاسگزاري کن. (جلوه هاي حکمت: 33)
6. اسير مشاور بودن
با توجه به گستردگي و افزايش واحدها و تنوع در تخصص ها، مديران ديگر نمي توانند به تنهايي از همه مسائل سازمان، اطلاع کامل داشته تا بتوانند به طور سنجيده و موثر تصميم بگيرند. اما بسياري از مديران به علل گوناگون (عدم تخصص - عدم آگاهي از محيط داخلي، عدم اطلاع از توان لازم و...) به جاي مشورت کردن و تصميم گيري، آلت دست مشاوران شده، منابع جمع و سازمان را به خطر مي اندازند. امام علي (ع) به ابن عباس مي فرمايد: «تو حق داري نظر مشورتي خود را به من بگويي و من روي آن بينديشم و تصميم نهايي را بگيرم. اما اگر برخلاف نظر تو تصميم گرفتم بايد از من اطاعت کني». (رحماني، جعفر، کاوسي، ص30)
7. مشخص نبودن اهداف
هدف نتيجه مطلوبي است که ما در انتظار آن هستيم، شناخت و تعيين و تبيين هدف بسيار مشکل است، هر هدف، خود وسيله اي براي رسيدن به يک هدف بالاتر است يکي از مشکلاتي که سازمان با آن درگير است آن است که کارکنان با اهداف واقعي آشنا نيستند. حضرت علي (ع) مي فرمايد: کسي که در طريق يک هدف نباشد، حيله هاي ديگران او را شکست مي دهد».
5-2. سازمان دهي
منظور از سازمان دهي، نظم و ترتيب دادن به کار و فعاليت و تقسيم آن به افراد به منظور انجام دادن کار و تحقق هدف هاي معين است که نتيجه آن، ايجاد ساختار سازمان است. ساختار سازمان روابطي منظم و منظق را که لازم عمليات اعضاي سازمان است به وجود مي آورد و منظور از فراگرد سازماندهي تشخيص فعاليت هاي لازم براي رسيدن به اهداف و اجراي برنامه ها و گروه بندي فعاليت ها با توجه به منابع انساني و مادي موجود و تشخيص بهترين طريقه استفاده از آنها و دادن حق اختيار عمل و حق دستوردهي و تصميم گيري براي انجام هر کار به مسئول گروه و بالاخره ارتباط دادن واحدها به يکديگر به صورت عمودي و افقي از طريق روابط اختيار و شبکه ارتباطي اطلاعاتي است. (رحماني، جغفر، کاوسي، ص31)
حضرت علي(ع) در عهدنامه معروف مالک اشتر، جامعه را داراي طبقات اجتماعي دانسته هر يک از آنها را بر اساس نوع کار و چگونگي مسئوليت شان دسته بندي مي کند و مي فرمايد: «اي مالک! بدان که جامعه تحت نظارت تو به طبقات مختلفي تقسيم شده اند و کار هيچ گروهي ديگر به کمال نمي رسد و هيچ دسته اي از دسته ديگر بي نياز نيست». (نهج البلاغه، نامه 53)
همچنين اميرالمومنين (ع) در زمينه تقسيم کار و مسئوليت به فرزندش امام حسن (ع) مي فرمايد: «براي هر يک از فرودستان و کارکنان خويش کاري مشخص کن تا او را نسبت به همان کار مواخذه کني، چرا که اين روش سزاوارتر است تا انجام دادن کارهاي تو را به يکديگر واگذار نکنند.» (تحليلي از مديريت اسلامي در پنج سال رهبري امام علي (ع)».
برخي از اصول مهم و متداول در فرآيند سازمان دهي به شرح زير است:
5-2-1. تفويض اختيار
يکي از ويژگي هاي مورد توجه در سازمان دهي نيروها، مسئله اختيار است. پرورش منابع انساني و کارکنان کارآمد امروزه يکي از اهداف مديريت است. مديران جهت افزايش اثربخشي خود در محيط کاري و براي اينکه بتوانند به وظايف مهم و کليدي خود برسند، بايد قسمتي از اختيارات خود را به کارکنان تفويض نمايند. امام علي (ع) مي فرمايد: «مالک را به مصر فرستادم براي جمع آوري ماليات، و.... آباداني شهرها....»
5-2-2. ضرورت رعايت نظم
نظم حيات اجتماعي است. در زندگي چيزي خطرناک تر از بي نظمي نيست. ريشه نظم به معناي خوب و درست انجام دادن کار است. امام علي(ع) مي فرمايد: «عاقل کسي است که هر چيزي را در جاي خود مي گذارد». نظم فيزيکي و نظم فکري دو منبع اصلي مديريت است، غلبه بر بي نظمي، شروع خردمندي و رعايت است. در يک کار گروهي، نظم و انضباط کليد اصلي موفقيت است. براي اجراي وظايف در سازمان، استفاده بهينه از منابع انساني و تجهيزات، حفظ ارزش هاي حاکم بر گروه و... بايد نظم برقرار گردد.
5-2-3. رعايت سلسله مراتب
يکي از ويژگي هاي رفتاري زير مجموعه با روسا رعايت سلسله مراتب است. اهميت اين موضوع با توجه به لزوم و پذيرش انضباط، مشخص بودن حيطه اختيار و عمل کارکنان است به طوري که بدون رعايت آن شيوه امور از هم خواهد گسيخت و بسياري از تلخکامي ها از بي نظمي ها نشأت مي گيرد. در اين خصوص حضرت (ع) مي فرمايد: «تو نگهبان و مسئول هستي براي کسي که از تو بالاتر است» در جاي ديگر در اهميت اطاعت از مافوق مي فرمايد: «به يکي از فرمانداران خودسر مي گويد: «تو نيز بايد مطيع مافوق باشي». (نهج البلاغه، فيض الاسلام، نامه5)
5-2-4. به کارگيري نيروها بر اساس معيار تعهد و لياقت
اصولاً انسان استعدادها و ظرفيت هاي بالقوه فراواني دارد اما بايد اعتراف کرد که به لحاظ ساخت فيزيولوژيکي و رواني براي انسان ضعف ها و محدوديت هايي نيز متصور است. حضرت امير در اين زمينه مي فرمايد: هر گاه خواستي فرمانت اطاعت شود چيزي را بخواه که توانايي انجام آن باشد. در کليله و دمنه آمده است که «هر که زمام مصالح وزيري ناصح بسپارد هر گز دست ناکامي به دامن اقبال او نرسد و پاي حوداث ساخت، سعادت او را نسپرد» (کليله و دمنه: 194)
5-3. هماهنگي
ايجاد، تقويت و گستردگي وحدت، انسجام و همبستگي ملي امري لازم و ضروري در جامعه است. هر عامل آشوب زاي دروني و يا عنصر مخرب بيروني منجر به افزايش بي ثباتي و در نهايت باعث فروپاشي جامعه خواهد شد. امام علي (ع) در اهميت وحدت در بقاي جامعه و حکومت در وصف مردم عربستان در زمان اوج عزت و شوکت مي فرمايد: « هنگامي که جمعيتشان متحد، خواسته هاي متفق، قلب ها و انديشه ها معتدل، دست ها پشتيبان هم، شمشيرها ياري کننده ديگر، ديده ها نافذ و مقصودها همه يکي بود آيا مالک و زمامدار و سرپرست اقطار زمين نبودند، آيا زمامدار جهان نگرديدند». در ادامه امام علي (ع) مي فرمايد: « از امت ها عبرت بگيريد».
در درون جامعه، نهادهاي گوناگون، نقش هاي متفاوتي دارند. کارايي و کارآمدي ساخت ها و نهادهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي در گروي برقراري نوعي هماهنگي، ثبات، امنيت، تعادل و همسازي اجزا با يکديگر است.
5-4. هدايت و رهبري
نقش رهبري در سازمان در شمار مهم ترين نقش هاست، مشخصه سازمان پربار و موفق رهبري پويا و اثربخش است، حضرت امير (ع) در باب مديريت مي فرمايد: «تدبير و مديريت خوب سرمايه اندک را افزون مي کند و اما مديريت و تدبير نادرست، سرمايه انبوه را نيز نابود مي کند. ايشان يکي از عوامل موثر در پيروزي هر تشکيلاتي را پيروي از رهبري مي دانستند و به عبارت ديگر وظيفه رهبري تاثير گذاري بر مردم است، جهت وادار کردن آنها به کوشش دلخواه جهت تحقق هدف هاي گروهي، (رحماني، جعفر، کاوسي، ص44)
5-5. نظارت و کنترل
وظيفه هر مديري، مراقبت دايم از اين امر است که برنامه ها به خوبي در حال اجرا باشند، سازمان رو به راه و کارها به گونه اي موثر جريان داشته باشد. هر برنامه اي بدون کنترل، محکوم به انحراف و شکست است. همچنين کنترل کردن کارکنان بدون داشتن برنامه و هدف موجب نارضايتي و صرف هزينه مي باشد. امام علي (ع) اصل بازرسي را به عنوان يک روش الزامي در محيط کار، لازم مي داند و در اهميت نقش نظارت در مديريت مي فرمايد: «... سپس تمام کارهاي کارگزارانت را تحت نظر بگير و بازرساني مخفي از کساني که اهل صدق و وفا هستند بر آنان بگمار، زيرا در نظر داشتن امور کارگزارانت به صورت پنهان و مخفي، آنان را وادار به امانت داري و مدارا با رعيت مي نمايد و از تشکيل شبکه هاي خلافکاري باز مي دارد. (فرمان حکومتي، نهج البلاغه، 93)
فرجام
براي آنکه از مديريت و نقش بسيار موثر و تعيين کننده آن در روند توسعه و رشد جوامع انساني بيشتر مطلع شويم بايد عنايت داشته باشيم که هيج عملي و کار ساده اي را نمي توان در نظر گرفت که انجام صحيح آن از برنامه ريزي، سازمان دهي، به کارگماري، تصميم گيري، هماهنگي، آينده نگري و کنترل و نظارت بي نياز باشد و اين همان اصول مديريت است که هر مدير براي اداره امور حوزه مسئوليت خويش بايد آنها را اعمال نمايد، هر مدير و رهبري براي برآورده ساختن نيازهاي سازماني و اهدف جامعه تحت امر خويش نياز به سازمان دهي و ايجاد ارتباطات موثر و منسجم دارد که اين زماني ميسر مي شود که يک فرد جامع الاطراف به عنوان مدير در راس تشکيلات قرار گيرد. لذا امروزه اداره صحيح امور چه در سطح خرد که اصطلاحا به آن مديريت عملياتي گفته مي شود و چه در سطح وسيع و کلان که اصطلاحا به آن رهبري گفته مي شود و مهم ترين مسائلي هستند که وجود آنها در همه نظام ها و حکومت ها ضروري است و آن نظام ساختاري مي تواند به صورت کاراتر و عملي تر به رفع مشکلات و رفع نيازهاي موجود خويش بپردازد که سيستم مديريتي خويش را بر اساس رهبري و مديريتي صحيح تر و اصولي تر استوار نمايد. نظام اسلامي که راهگشاي ما در تمامي مراحل زندگي مي باشد مديريتي را به ما عرضه مي کند که زمينه رشد انسان به سوي الله (الي الله المصير) را فراهم سازد و مطابق کتاب و سنت و سيره و روش پيامبر (ص) و امامان معصوم، ما را در رسيدن به اهداف نظام ياري رسانده و همانند يک محور و مدار و قطب، عمي مي کند و آن چيزي نيست مگر «مديريت اسلامي» که ما به آن پرداختيم.
منابع:
1- ابن ابي الحديد، عزيزالدين ابوحامد المعتزلي، شرح نهج البلاغه، به تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالاحياء الکتب العربيه، (1960) ، قم، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان.
2- تحليلي از مديريت اسلامي در پنج سال رهبري امام (ع) موسسه تحقيقاتي اميرالمومنين، قم.
3- سيدرضا تقوي دامغاني، نگرش بر مديريت اسلامي، تهران: سازمان تبليغات اسلامي، ج8؛ 1374.
4- مجله تدبير، شمار 23.
5- جعفر رحماني ، کاوسي، اصول مديريت اسلامي، سيره نظري و عملي حضرت علي (ع) بي تا.
6- گري دسلر، مباني مديريت، ج1.
7- علاء الدين الهندي، کنزالمعال، موسسه الرسالات.
8- علامه مجلسي ، بحارالانوار، ج77.
9- غرر الحکم.
10- فيض الاسلام، مصطفي زماني، جعفر شهيدي، نهج البلاغه.
11- قرآن کريم.
12- محمود قوچاني، فرمان حکومتي، تهران: انتشارات مرکز آموزش مديران دولتي، 1377.
13- کليني، اصول کافي.
14- مجمع البيان، ج3.
15- سيد اصغر ناظم زاده، جلوه هاي حکمت، قم، دفتر تبليغات اسلامي، حوزه علميه قم، 1375.
16- نصرالله منشي، کليه و دمنه.
منبع: فصلنامه راهبرد، شماره 41، پاييز 1385، صص249 - 245.