تحولات قبيله بني‌اسد پيش از امارت (1)

قبيله بني‌اسد جزء اعراب شمالي است كه در ماجراي شكست بني‌كنده با كشتن حجر، پسر حارث بنيان‌گذار بني‌كنده تا حدودي در تاريخ اين دوره از آنها ياد مي‌شود. بعد از بعثت پيامبر اسلام(ص)، قبيله بني‌اسد تا سال نهم هجرت (سال وفدها) از پذيرش اسلام امتناع كردند و بعد از رحلت پيامبر(ص)، با طليحه يكي از مدعيان پيامبري، همراه شدند كه با اقدامات خالد شكست خوردند. با شروع فتوح، نيروهاي
سه‌شنبه، 27 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحولات قبيله بني‌اسد پيش از امارت (1)

تحولات قبيله بني‌اسد پيش از امارت (1)
تحولات قبيله بني‌اسد پيش از امارت (1)


 

نويسندگان: محسن مومني*/ عباس زارعي مهرورز**




 

چکيده
 

قبيله بني‌اسد جزء اعراب شمالي است كه در ماجراي شكست بني‌كنده با كشتن حجر، پسر حارث بنيان‌گذار بني‌كنده تا حدودي در تاريخ اين دوره از آنها ياد مي‌شود. بعد از بعثت پيامبر اسلام(ص)، قبيله بني‌اسد تا سال نهم هجرت (سال وفدها) از پذيرش اسلام امتناع كردند و بعد از رحلت پيامبر(ص)، با طليحه يكي از مدعيان پيامبري، همراه شدند كه با اقدامات خالد شكست خوردند. با شروع فتوح، نيروهاي بني‌اسد در آن شركت داشتند و در زمان خلافت امام علي‌(ع) از طرف‌داران و حاميان امام بودند. بعد از شهادت امام حسين(ع) و يارانش در كربلا، قبيله بني‌اسد شهداي كربلا را دفن كردند و به سبب اين اقدام، نام نيكي در بين شيعيان كسب نمودند. بني‌اسد بعد از فتوح، در بين‌النهرين سكني گزيدند و در اوايل قرن پنجم هجري موفق به تشكيل امارت بني‌مزيد در ناحيه حله عراق شدند. در اين پژوهش، مجموع تحولات بني‌اسد، مورد بررسي قرار گرفته است كه طبعاً به روشنگري زوايايي از تاريخ آن دوره كمك مي‌كند.
كليد واژه‌ها: قبيله بني‌اسد، عربستان، اسلام و كربلا.

مقدمه
 

تاريخ شبه جزيره عربستان پيش از اسلام كه به عصر جاهليت معروف است، سرشار از درگيري‌هاي مختلف بين قبايل حاكم بر اين شبه جزيره بود. هر كدام از اين قبايل براي خود بت مخصوصي در كعبه داشتند. آنها براي آنكه بتوانند منافعشان را در اين درگيري‌ها حفظ كنند، ناچار بودند با قبايل ديگر متحد شوند كه در اين اتحاد‌ها كه به «حلف» معروف است، معمولا قبيله ضعيف‌تر، خود را تحت فرمان قبيله قوي‌تر قرار مي‌داد و در نزاع‌هاي بين قبايل از همديگر حمايت مي‌كردند. قبايل ساكن در شبه جزيره عربستان كه بني‌اسد نيز يكي از آنها بود معمولاً زندگي چادر نشيني داشتند و با گذراندن زندگي در كنار واحه‌ها به زندگي كوچ‌نشيني مشغول بودند. با ظهور اسلام در اين سرزمين، نيروهاي گريز از مركز و رقيب بر اساس ايدئولوژي اسلام متحد شدند و قدرت بزرگي را ايجاد نمودند و با آغاز فتوحات، سرزمين‌هاي ديگر را تصرف نموده و به تدريج هر كدام از اين قبايل گمنام نقش مهمي در تحولات سرزمين‌هاي پهناور بين النهرين، فلات ايران و شمال آفريقا ايفا كردند.

مسكن اوليه
 

قبيله بني‌اسد در تقسيم‌بندي قبايل شبه جزيره عربستان جزء اعراب شمالي به شمار مي‌آمد. اسد از مشهورترين طوايف ربيعه، يكي از قبايل عدناني بود. مساكن اين قبيله در ناحيه شمال عربستان در وادي‌الرمه و در همسايگي حكومت كنده قرار داشته است.(1)آنها بعدها از كاخ‌هاي حيره تا زمين‌هاي تهامه پراكنده شده و با قبيله طي پيمان و اتفاق داشتند و سرزمين آنها تقريباً يكي بوده، ولي با قبيله كنده در جنگ بودند.(2) بني‌اسد يك نوع زندگي چادرنشيني داشتند، اما به تدريج در زماني كه حكومت ساساني در اواخر عمر خود بود و دولت‌هاي دست نشانده امپراطوري روم شرقي، يعني غساني‌ها وحكومت دست نشانده ساسانيان، يعني حيره دچار ضعف شده بودند، اين قبيله توانست چراگاه‌هاي خود را توسعه دهد. رابطه بني‌اسد با قبايل همسايه خود، يعني طي و فزاره در اين دوران بي ثبات بوده است.

نقش سياسي بني‌اسد پيش از اسلام
 

مهم‌ترين حركت سياسي قبيله بني‌اسد در قبل از اسلام به شركت آنان در فروپاشي و شكست دولت بني‌كنده مربوط است.(3) دولت بني‌كنده پادشاهي بود كه خانواده‌اي از قبيله بني‌كندي در نجد و دومه‌الجندل را تشكيل داده بودند. بني‌كنده نيز مانند لخمي‌هاي (حيره) و غساني‌ها از مهاجران جنوبي بودند كه بنابر روايات عرب، نخست حدود حضرموت در جنوب مي‌زيستند و بعد به سبب فشار حضرموتي‌ها يا به واسطه آنكه پادشاه حميري يمن امارت بعضي از قبايل شمال را به امير بني‌كنده واگذار كرده به شمال كوچيدند و در منطقه‌اي موسوم به بطن عاقل در نجد، ساكن شدند. اين دولت، دست نشانده دولت حميري يمن بود و با دو دولت معاصر خود، لخمي و غساني، سرگذشت‌هايي داشت. مؤسس دولت كندي، حجر بن عمرو، ملقب به اكل المرار بود كه در جنگ با لخمي‌ها كاميابي فراواني به دست ‌آورد. پس از او عمرو پسرش به قدرت رسيد كه به علت آنكه بر ملك پدر چيزي نيفزود، به مقصوره معروف شد. پسر عمرو، حارث، بزرگ‌ترين و آخرين پادشاه اين دولت به شمار مي‌آمد. اين شخص با گرايش‌ به آيين مزدكي در زمان قباد، پادشاه ساساني به او نزديك شد و قباد كشور حيره را از منذر پادشاه لخمي گرفت و به حارث داد و حارث بر تخت نشست. چهار پسر او هر يك امير گروهي از قبايل باديه شدند. حجر كه بزرگ‌ترين فرزند حارث بود، فرمانرواي بني‌اسد و كنانه شد. شرحبيل نيز حاكم قيس و تميم شد و عدي بر ربيعه مستولي گرديد. اما كمي بعد از آن منذر لخمي به حكم انوشيروان ساساني به حكومت حيره برگردانده شد و حارث به ميان قبايل گريخت و منذر با كمك اعرابِ خود، به تعقيب او و كسانش پرداخت. حارث در ديار بني‌كلب درگذشت و بسياري از بني‌كنده كشته شدند و پسران حارث نيز به دليل اختلافات داخلي از بين رفتند. بني‌اسد، حجر را در نبرد يوم حجر به قتل رسانده و قيس و تميم نيز شرحيبل را طرد كردند.(4)
بني‌اسد در نابودي بني‌كنده تاثير فراواني داشته‌اند. دلايل اين اقدام بني‌اسد روشن نيست. شايد بتوان در اين زمينه فقط فرضيه‌هايي را مطرح كرد، ولي اثبات آنها نياز به به دست آوردن مداركي بيشتر است. يكي از فرضيه‌ها اين است كه حكومت بني‌كنده جلوي پيشروي قبايلي چون بني‌اسد و طي را گرفته بود و در واقع از توسعه‌طلبي آنان جلوگيري مي‌كرد. اين فرضيه مي‌تواند درست باشد، زيرا در طول تاريخ، بين‌النهرين و عربستان هميشه قبايل صحراگرد و بيابان‌گرد را به سوي خود جذب مي‌كردند. قبايلي كه در شبه جزيره بودند مدام در پي نفوذ به داخل بين‌النهرين بودند. بني‌اسد نيز از اين قاعده مستثني نبود و به اين دليل مي‌توان نتيجه گرفت كه بني‌اسد و قبايل همانند آنها علاقه داشتند حكومت‌هايي كه وظيفه‌شان نگهداري اين مرز از ورود اعراب چادرنشين بود، هرچه بيشتر ضعيف شوند.
سؤالي كه در اينجا مطرح مي‌شود اين است كه چرا قبيله بني‌اسد با حكومت منذر در حيره براي نابودي بني‌كنده همكاري كرد؟ با اين توضيح كه دولت حيره يكي از وظايف اصلي‌اش جلوگيري از ورود اعراب باديه به مناطق تحت قلمرو حكومت ساساني بود و مانند يك سد در برابر اعراب عمل مي‌كرد. شايد دليل اين همكاري را در تفاوت موقعيت‌هاي حكومت حيره و بني‌كنده بيابيم.
دولت حيره در طول تاريخ ايران در زمان ساسانيان هميشه همچون سپري در برابر هجوم امپراطوري بيزانس عمل مي‌كرد. همانند نقشي كه حيره براي ايران داشت، امپراطوري بيزانس نيز تلاش مي‌كرد با تقويت حكومت غساني‌ها سپر دفاعي براي خود ايجاد كند. در طول دوران مورد بحث ما در درگيري امپراطوري ساساني با امپراطوري بيزانس هميشه اين دو حكومتِ دست نشانده با هم درگير بودند و اين درگيري‌هاي طولاني به قبايلي چون بني‌اسد فرصت توسعه‌طلبي مي‌داد. ولي دولت بني‌كنده تحت حمايت حميري‌هاي يمن از اين درگيري‌ها تا حدودي بر كنار بود، بنابراين تمركز خود را به قلمرو خود و تحت انقياد در آوردن قبايل قرار داده بود. طبيعي بود كه قبايلي چون بني‌اسد تمايل به چنين حكومتي نداشته باشند كه قصد داشت آنان را محدود و تحت كنترل درآورد.
سومين فرضيه‌اي كه در اينجا مطرح مي‌شود فرض وابستگي قبيله بني‌اسد به دولت حيره است. مي‌دانيم كه دولت حيره و دولت غساني در ميان قبايل اعراب متحداني داشتند كه آنان را در جنگ‌ها ياري مي‌كردند. در واقع، اينها به طمع غنيمت به سوي حكومت‌هاي حيره و غساني جذب مي‌شدند هرچند كه از نظر تقسيم‌بندي‌هاي اعراب اين حكومت‌ها از اعراب جنوبي بودند و قبايل مورد نظر مانند بني‌اسد از قبايل شمالي بودند.
آيا بني‌اسد از متحدان حيره بوده است؟ در منابعي كه در دسترس ما قرار دارد از چنين اتحادي ياد نشده است، ولي با توجه به اينكه در كتيبه‌هاي حكاكي شده لخمي دوم در حيره در سال 328 م از بني‌اسد ياد شده اين فرضيه تقويت مي‌شود كه آنان از متحدان دولت لخمي حيره بوده‌اند.(5)
آخرين پادشاه كنده، امرؤالقيس پسر حجر بود. او در ناز و نعمت پرورش يافت و از جواني شعر سرود، پدر وي پادشاه كنده او را از خود دور كرد. وي زماني كه با ياران خود غرق در شكار و شراب بودند در دهون، واقع در نواحي شام، از كشته شدن پدر به دست بني‌اسد آگاه شد و قصد كرد كه انتقام پدر خود را بگيرد. «بني‌اسد وقتي آگاه شدند كساني را نزد او فرستادند تا به مصالحه يا به قصاص و يا به ديه‌اش وادارند و گرنه اندكي مهلتشان دهد تا چارپايان باردارشان بزايند و آماده جنگ شوند. امرؤالقيس بزرگوارانه مهلتشان داد. پس با ياري قبيله تغلب و بكر برآنها تاخت و چون از بني‌اسد جمعي را به هلاكت آورد يارانش بدين عنوان كه ديگر انتقام خون پدر را گرفته است از او سر بر تافتند، ولي او مي‌خواست دريايي از خون راه بيندازد و سلطنت از دست رفته باز پس آيد و اين هر دو مقصود برآورده نشد. بني‌اسد به منذر سوم پادشاه حيره پناه آورد و پادشاه شاعر نزد پسرعمه‌اش عمرو بن هند رفت و ملازم او شد و به مدحش پرداخت. چون منذر از جاي او آگاه شد به خدمتش طلبيد، ولي او به يمن گريخت و از خويشاوندان حميري‌اش ياري خواست. گروهي از ولگردان و مزدوران از قبايل چندي با او يار شدند و او به مدد آنها بر بني‌اسد تاخت. منذر در طلب او اصرار كرد و امرؤالقيس آواره بيابان‌ها شد. پس از مدتي به دربار ژوستين در بيزانس فرار كرد كه از او براي برگرداندن قدرت‌اش كمك بگيرد، ولي نتيجه‌اي نگرفت و بازگشت و در راه بازگشت در خاك روم شرقي در شهر آنكارا جان سپرد. به روايتي امپراطور زهرش داد كه با مرگ او حكومت بني‌كنده منقرض شد.(6) هر چند بعد از او رياست بني‌كنده به دست خانواده ديگري افتاد، ولي با ظهور اسلام در خلافت اسلامي مضمحل شد.(7)
يكي از اشعار امرؤالقيس در توبيخ يا تهديد بني‌اسد و فخر به قوم و قبيله كِنديش اين است:

 

فدع ذا، وسل الهم عنك بجسره
هوالمنزل الالاف جومن ناعط

ذمول اذ اصام النهار و هجرا
بني‌اسد، حزناً من الارض أوعرا

عليها فتي لم تحمل الارض مثله
ولو شاء كان الغزو من ارض حمير

ابر بميثاق و اوفي و اصبرا
ولكنه، عهداً، الي الروم انزا

پس اين را واگذار و اندوه را از خود دور كن به ناقه‌اي تندسير، بدان هنگام كه روز بالا آيد و گرم شود كه بر آن جوانمردي نشسته كه زمين همانند او كسي را كه نيك پيمان‌تر و باوفاتر و شكيباتر باشد روي خود حمل نكرده است. اي بني‌اسد، او فرود آرنده هزاران تن است از دژ ناعط به سرزميني صعب و ترسناك اگر بخواهد نبرد را در سرزمين حمير بر پا دارد، ولي او قصد ديار روم كرد.(8)
در جمع بندي كلي درباره تاريخ بني‌اسد پيش از ظهور اسلام در شبه جزيره عربستان بايد اين را اذعان كرد كه بني‌اسد در گروه‌بندي‌هاي قدرت، جايگاه بالايي نداشته ‌است هرچند كه در نابودي بني‌كنده فعاليت و نقش زيادي داشت، ولي در مورد اخير بيشتر استثنا بود. بني‌اسد بعد از ماجراي نابودي بني‌كنده در گروه‌بندي‌هاي قبيله‌اي با قبايلي چون طي و قطفان همراه شد. حتي آنان در درگيري بين دو شاخه قريش كه بر سر قدرت در زمان عبدالمطلب انجام گرفت، وارد شده و جزء هم پيمانان عبدالمطلب و حلف مطيبين گرديدند.(9) هرچند كه اين اتحادها گاهي بسيار سست و كم بنيه بود، ولي به هر حال هر يك از قبايل براي بقاي خود به اتحاديه‌هايي هرچند سست، نياز داشتند.
 

وضعيت فرهنگي و اجتماعي بني‌اسد پيش از اسلام
 

درباره اوضاع مذهبي قبيله بني‌اسد نكته خاصي در منابع ذكر نشده است. آنان همانند ديگر قبايلِ مشرك عربستان در كعبه بتي داشتند و هنگامي كه به زيارت كعبه مي‌رفتند براي بت خود تلبيه‌اي مي‌گفتند و لبيك گفتن بني‌اسد اين بود: «لبيك، اللهم لبيك يارب اقبلت بنواسد، اهل التواني و الوفاء والجلد اليك؛ «لبيك خدايا لبيك، اي پروردگار! بني‌اسد اهل رنج بردن و وفا و شكيبايي رو به تو آورده‌اند».(10) نام اين قبيله كه اسد مي‌باشد، يادگاري از آيين توتمي در بين اعراب جاهلي است.(11)
نكته‌اي كه در اينجا جاي سؤال دارد اين است كه چرا بني‌اسد به رغم نزديكي با مرزهاي امپراطوري ساساني و امپراطوري بيزانس تحت تأثير مذاهب بزرگي، چون زردشتي (ساسانيان) و مسيحي نسطوري (بيزانس) قرار نگرفت؟ در پاسخ به اين سؤال مي‌توان دلايل چندي را يادآور شد. يكي از اين دلايل را مي‌توان در چگونگي زندگي و شكل زندگي قبيله بني‌اسد جستجو كرد. مي‌دانيم كه قبيله بني‌اسد صحراگرد بودند و هيچگاه تا ظهور اسلام و گسترش فتوحات آنان يك‌جانشين نبودند. بنابراين، صاحب فرهنگ وتمدن نشدند و اين عدم يك‌جانشيني باعث مي‌شد كه كمتر تحت تأثير فرهنگ و تمدن ملل مجاور قرار گيرند و به سوي آنان گرايش پيدا كنند. دليل ديگر را در عدم علاقه دو امپراطوري در نفوذ به شبه جزيره عربستان بايد جستجو كرد، زيرا مي‌دانيم عربستان منافع آن‌چناني نداشت كه طمع اين حكومت‌ها را برانگيزد. تنها ناحيه جنوبي عربستان، يعني يمن جاذبه‌هايي تجاري داشت و معمولاً بيزانس و ساسانيان بر سر تصاحب آن باهم درگيري داشتند و به همين دليل، ادياني چون زردشتي و مسيحي در اين ناحيه تبليغ مي‌شد و طرف‌داراني داشتند. در واقع، حكومت‌هاي بيزانس و ساسانيان تبليغات زيادي در ميان قبايل نداشتند كه آنان را به دين خود جذب كنند و معمولاً اين قبايل داراي تعصبات قبيله‌اي فراواني بودند كه مانع از گرايش آنان به مذاهب ديگر مي‌شد و اين مسئله بعد از ظهور اسلام يكي از موانع اصلي پيشرفت اسلام در شبه جزيره عربستان بود.

پي نوشت ها :
 

*دانشجوي دکتراي تاريخ ايران دوره اسلامي دانشگاه اصفهان
**استاديار دانشگاه بوعلي سيناي همدان
1. زرين كوب، تاريخ ايران بعد از اسلام، ص 222؛ دهخدا، لغت‌نامه، زيرنظر دكتر معين، ج11، ص341 ..
2. يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، ج 1، ص291.
3. H.A.R. Gibb and other,the encyclopedia of islam, p283.
4 . ابن اثير، تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه ابوالقاسم حالت، ج 6، ص25؛تجارب الامم في اخبار ملوك العرب و العجم، به تصحيح رضا انزابي ن‍ژاد و يحيي كلانتري، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد، 1373ش، ص218؛يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ج1، ص269-268؛ فياض، تاريخ اسلام، ص43-42.
5. Gibb, same, p683.
6. يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ج1، ص275-268.
7. فياض، پيشين، ص42.
8. فاخوري، تاريخ ادبيات عرب، ترجمه عبدالمحمد آيتي، ص57 .
9. يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ج1، ص322.
10. يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ج1، ص333.
11. زرين كوب، پيشين، 219؛ بيات، تاريخ ايران از ظهور اسلام تا ديالمه، ص15.
 

منبع: نشريه تاريخ در آينه پژوهش شماره 26



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط