به قاعده ي بازي؛
نويسنده: مريم اکبر دوست
قاعده ي بازي را
-نمي دانند
آنان که به خواب هزاره ي اکنون
-دچارند
مگرنه اين ست
که پيش از توفان
ايستاده ايم
-بر حاشيه ي امواج؟!
مگر نه اين که
جهان
پيش از تو
حسرت چلچله اي بي شماري را
زيسته است؟!
و مگر نه
هنوز
اوليّن خوان خويشتن گريزي ست
تو را کبوتران بي شماري
خبر آورده اند.
اين قاعده ي بازي ست
که ساعات کبيسه ي بسياري
به گل بنشيند
و زمان
در جاري لبخندت
جاودانه مي شود.
اين را
هزاران سال است
به قاعده ي بازي
در انتظار نشسته ام.
منبع: نشريه موعود نوجوان، ش24.
-نمي دانند
آنان که به خواب هزاره ي اکنون
-دچارند
مگرنه اين ست
که پيش از توفان
ايستاده ايم
-بر حاشيه ي امواج؟!
مگر نه اين که
جهان
پيش از تو
حسرت چلچله اي بي شماري را
زيسته است؟!
و مگر نه
هنوز
اوليّن خوان خويشتن گريزي ست
تو را کبوتران بي شماري
خبر آورده اند.
اين قاعده ي بازي ست
که ساعات کبيسه ي بسياري
به گل بنشيند
و زمان
در جاري لبخندت
جاودانه مي شود.
اين را
هزاران سال است
به قاعده ي بازي
در انتظار نشسته ام.
منبع: نشريه موعود نوجوان، ش24.