تأويل گناهان انبيا در تفاسير يهودي قرون وسطا (3)
نويسنده: فاطمه توفيقي (1)
يوسف و برادرانش
اولين مطلب منفي درباره يوسف اين است که «از بدسلوکي ايشان [=برادران] پدر را خبر مي داد» (پيدايش 37: 2). راشي با رجوع به منابع گوناگون اتهام «بدسلوکي» آنان را در سه رفتار خلاصه مي کند: 1) کندن اعضاي بدن حيوانات و خوردن آنها، 2) تحقير برادارن کنيززاده و دادن لقب «عبد» به ايشان و 3) داشتن روابط نامشروع (ذيل همان آيه). اکنون اين سؤال پيش مي آيد که آيا برادران يوسف واقعاً مرتکب اين گناهان مي شدند يا نه؟ و اگر نه، چرا يوسف گزارش دروغ مي داد؟ ربي اشعيا هورويتس (زاده پراگ، م. 1630 طبريه) در تفسير قبالايي شله (شني لوحوت هبريت) پاسخ مي دهد که پسران ليه اثر عرفاني سفر يتصيرا نوشته ابراهيم را از طريق پدران خود دريافت کرده و اسرار آن را آموخته بودند. آنان از اين طريق مي توانستند حيواناتي را بيافرينند و بدون ذبح اعضاي آنها را بکنند و بخورند و زناني را خلق کنند که بر اثر رابطه با ايشان گناهي دامنگيرشان نشود؛ اما پسران ديگر که مي خواستند اين اسرار را بياموزند چون کنيززاده بودند، نمي توانستند و از اين رو فرزندان ليه که نسبي برتر داشتند، آنان را تحقير مي کردند (ذيل همان آيه).
سؤال ديگر اين است که يعقوب با وجود آگاهي از کينه برادران يوسف، چرا پسرش را به شِکيم مي فرستد (پيدايش37 :13)؟ ابن عزرا مي گويد: يعقوب احتمال مي داد که برادران يوسف به او آسيبي وارد کنند، در حالي که با توجه به ماجراي دينه (پيدايش 34) خطر انتقام گيري قوم شِکيم از ساير فرزندان يعقوب که در زمين آنان چوپاني مي کردند، قطعي بود؛ پس يعقوب وظيفه اش را انجام داد و بين ظن و قطع، به قطع عمل کرد و يوسف را فرستاد تا برادرانش را برگرداند (ذيل 13: 37).
اما چرا برادران عادل يوسف خواستند او را بکشند؟ در توسافوت هشالم (مجموعه اي از تفاسير توسفيست ها) مي خوانيم: چون يوسف از بدسلوکي ايشان خبر داده بود، مي ترسيدند او درصدد قتلشان باشد و شريعت در چنين مواردي قتل پيشگيرانه را مجاز دانسته است (ذيل 19:37).
گناه يهودا
پاسخ ها و توجيهات گوناگوني براي اين موارد ارائه است؛ مثلاً رمبن مي گويد که چون پيش از نزول تورات، ازدواج لويرات با هر فردي از خانواده شوهر امکان داشت و مخصوص برادرشوهر نبود، تامار به فکر بچه دار شدن از پدرشوهرش افتاد (ذيل پيدايش 38: 8). همچنين عبارت (پيدايش 38: 26) گاهي چنين ترجمه مي شود: «آن زن راست مي گويد؛ (آن گروي ها) از من است»؛ ولي رشبم مي گويد که عبارت بايد به اين شکل ترجمه شود: «او از من عادل تر است»؛ زيرا او در خانه پدرش ماند، اما من (يهودا) پسر سومم را به وي ندادم. به قول اورهحييم چون در شريعت سام معاشرت با کافر قابل قبول نيست (عبودا زاره، 36 الف)، يهودا که فکر مي کرد آن زن کافر است، مرتکب گناه شد؛ اما تامار که مي دانست يهودا کافر نيست، عادل تر از يهودا بود؛ در عين حال يهودا نيز مجازات نشد، چون گرچه فکر مي کرد تامار کافر است، آن زن چنين نبود و در عمل گناهي رخ نداد. همه اين اتفاقات بخشي از برنامه اي بود که خدا تقدير کرد تا خاندان داوود از يهودا و تامار حاصل شود (ذيل آيه 26).
موسي و قتل مصري
شک موسي
همچنين اينکه خدا از معجزات فقط سخن نمي گويد و آنها را عملاً به موسي نشان مي دهد، در حالي که او کاملاً به خدا ايمان داشت، مفسران را به پاسخ واداشته است، به ويژه هنگامي که مي بينيم معجزه تبديل آب رود نيل به خون (خروج 4: 9)، برخلاف آن دو معجزه فوق، در آن لحظه به او نشان داده نشد. رمبن با مراجعه به شموت ربا 3 : 16 مي گويد: معجزه اول براي آن بود که به موسي نشان دهد که اتهام نشنيدن کلام الاهي به قوم ناروا بوده است و معجزه دوم براي آن بود که او را به سبب اين اتهام مجازات کند. به گفته وي، موسي از مار ترسيد چون گمان مي کرد آن حيوان براي مجازات او را خواهد بلعيد. اين معجزات ايمان موسي را قوي کرد و ديگر نيازي به اجراي معجزه سوم نبود (ذيل خروج 4: 3).
گوساله سازي هارون
راشي ذيل آيه 32: 2 مي گويد: «هارون با خود گفت: زنان و اطفال علاقه مند به جواهرات خود هستند. شايد آوردن جواهرات طول بکشد و تا آن زمان موسي بيايد. اما آنان منتظر [زنان و اطفال] نشدند و گوشواره هاي خودشان را درآوردند» (با رجوع به ميدراش تنحوما 21). در دعت زقينم نيز آمده است: هنگامي که بني اسرائيل رهبري را طلب کردند، هارون انديشيد که اگر پسرانش را به اين کار بگمارد يا امر انتخاب رهبر را به مردم واگذارد و يا خودش رهبري را برعهده گيرد، هنگام بازگشت موسي درگيري و خونريزي ايجاد خواهد شد. پس بهترين برنامه آن است که با ترفند جمع آوري جواهرات زنان، کل برنامه را به تأخير بيندازد.
راشي ذيل عبارت «اين خدايان تو مي باشند» (خروج 32: 4) با استفاده از ميدراش تنحوما 19 مي گويد: هارون گفت خدايان تو و نه خدايانمان. از اين سخن مي فهميم که آن جمعيت که همراه بني اسرائيل از مصر آمده بودند، گوساله را ساختند، سپس قوم را منحرف کردند و هارون مرتکب اين عمل نشد.
در خروج32: 5 آمده است: «و چون هارون اين را بديد، مذبحي پيش آن بنا کرد و هارون ندا درداده، گفت: فردا عيد يهوه مي باشد». در اين آيه نيز مفسران عمل هارون را کاملاً بي عيب دانسته اند؛ مثلاً راشي مي گويد: هارون با مشاهده کشته شدن پسرخواهرش حور که قوم را سرزنش کرده بود، (3) تصميم گرفت معبدي بسازد و خودش متحمل سرزنش شود و نه آنان. به علاوه او خودش به تنهايي معبد را ساخت تا آن کار با مشارکت ديگران سرعت نگيرد و همه چيز تا بازگشت موسي به تأخير افتد. همچنين او روز بعد را عيد اعلام کرد و نه خود آن روز را به اين اميد که موسي تا روز بعد برسد(ذيل آيه 32: 5). به طور کلي بر اساس اين تفاسير (راشي، رمبن و...)، منظور هارون از عيد و معبد خداي يگانه بوده است.
به طور کلي مفسران علاوه بر حساسيت نسبت به گناه هارون، حتي نمي توانستند به سادگي بپذيرند که بني اسرائيل مرتکب گناه بزرگ بت پرستي شده باشند؛ مثلاً اور هحييم با استفاده از ميدراش تنحوما و منابع ديگر گناه را در اصل متوجه جمعيت ناهمگن مي داند و عيب کساني را که اصالتاً از بني اسرائيل بودند، اين مي داند که در آن قضيه هيچ مقاومتي نشان ندادند و از آنان برائت نجستند. همچنين يکي از معاني جمله «مي گويند که اي اسرائيل اين خدايان تو مي باشند» (خروج32 : 8) مي تواند اين باشد که اغيار اين بت را به بني اسرائيل معرفي کردند. اما در حالي که هيچ شاهدي براي تأييد اين جمله از سوي بني اسرائيل وجود ندارد، مي توان گفت که آنان با تعظيم و عبادت بت نشان دادند که آن را پذيرفته اند (اورهحييم 32: 8).
در داستان هارون ابزارهاي مختلفي دست به دست هم مي دهند تا او از گناه شرک تبرئه شود. علاوه بر قرائت ظاهري متفاوت، داستان هاي ميدراشي که بيشتر به درون شخصيت ها مربوط مي شود، به اين فرآيند مي کنند.
پسران عيلي
پسران سموئيل
پي نوشت ها :
1. پژوهشگر اديان ابراهيمي
2. ازدواج لويرات (levirate marriage) از واژه لاتيني levir به معناي «برادر شوهر» مي آيد. طبق اين قانون ، زن پس از مرگ شوهر ، اگر از او فرزندي نداشته است ، بايد با برادر شوهرش ازدواج کند. اولين فرزند حاصل از اين ازدواج فرزند شوهر مرده تلقي خواهد شد تا مرگ مانع از ادامه ي نسلش نشده باشد (رک: تثنيه 25: 5-10).
3. کشته شدن حور پس از سرزنش قوم به خاطر گوساله زرين در سنت حاخامي آمده است.