قرآن و صحيفه ي سجاديه؛ درونمايه هاي مشترک (3)
صفات خداوند در قرآن و صحيفه سجاديه
وَ يا مَن لَا يكَافِي عَبدَهُ عَلَي السَوَاءِ. (3)
اگر چه در اين عبارت کلمات قرآني نيست، اما همين مضمون را در آيه زير ميتوان يافت:
مَن جاءَ بِالحَسَنَه يِ فَلَهُ عَشرُ أَمثالِها. (4)
و يا در قسمتي ديگر از همين دعا آمده است:
وَ أَنتَ الَذِي زِدتَ فِي السَومِ عَلَي نَفسِكَ لِعِبَادِكَ، تُرِيدُ رِبحَهُم فِي مُتَاجَرَتِهِم لَكَ، وَ فَوزَهُم بِالوِفَادَه يِ عَلَيكَ، وَ الزِيادَه يِ مِنكَ. (5)
اين قسمت دعا نيز مستند قرآني ديگري دارد:
فَأَمَا الَذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَالِحاتِ فَيوَفِيهِم أُجُورَهُم وَ يزِيدُهُم مِن فَضلِهِ. (6)
نکته زيبايي که در رابطه قرآن و صحيفه ميتوان يافت، دقت هاي لطيفي است که در درخواستها و سخنان امام يافت مي شود. در دو عبارت پيشين صفت مفضل بودن خداوند در صحيفه سجاديه منعکس شد. اما بر اساس آيات قرآن فزون بخشي خداوند به مؤمنان و يا نيکوکاران اختصاص دارد. امام نيز در همين دعا فزون بخشي را براي کساني ميداند که با خدا معامله ميکنند و يا بندگي او را به جاي ميآورند. هر چند تمام مخلوقات سهم معيني در نزد خداوند دارند (7)ولي فزون بخشي به کساني اختصاص دارد که در اطاعت، فرمان خدا را بر خواهش هاي خويش مقدم دارند.
نمونهاي از صفات سلبي خداوند، پدر و فرزند براي خداي تعالي تصور کردن است. امام سجاد( در دعاي خويش خدا را چنين توصيف کرد:
إِنَكَ الوَاحِدُ الأَحَدُ الصَمَدُ، الَذِي لَم تَلِد وَ لَم تُولَد وَ لَم يكُن لَکَ کُفُواً أَحَدٌ.
دعاي امام اشارهاي به آيات مأنوس زير است:
اللهُ الصَمَدُ * لَم يلِد وَ لَم يولَد * وَ لَم يكُن لَهُ كُفُوًا أَحَدُ. (8)
در دعاهاي امام، گاه مواردي ديده مي شود که حضرت خواسته خويش را با صفات متعدد خداوند قرين ميسازد. به نظر ميرسد که امام در اين دعاها، تأثير صفات الهي را در برآورده شدن حاجات آموزش داده است: براي نمونه، امام در دعاي بيست و ششم درخواست نيکوي خود را براي عموم مسلمانان و مؤمنان ميطلبد و بر آورده شدن آن را با صفات هشتگانه الهي همنشين ميسازد و با تلميح زيبايي به آيه قران قريب بودن خداوند را سبب برآورده شدن حاجات ميداند:
اللَهُمَ أَعطِنَا جَمِيعَ ذَلِكَ بِتَوفِيقِكَ وَ رَحمَتِكَ، وَ أَعِذنَا مِن عَذَابِ السَعِيرِ، وَ أَعطِ جَمِيعَ المُسلِمِينَ وَ المُسلِمَاتِ وَ المُؤمِنِينَ وَ المُؤمِنَاتِ مِثلَ الَذِي سَأَلتُكَ لِنَفسِي وَ لِوَلَدِي فِي عَاجِلِ الدُنيا وَ آجِلِ الآخِرَه يِ، إِنَكَ قَرِيبٌ مُجِيبٌ سَمِيعٌ عَلِيمٌ عَفُوٌ غَفُورٌ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ.
دعاي حضرت تلميحي از آيه زير است:
وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِي فَإِنِي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعوَه يَ الدَاعِ إِذا دَعانِ فَليستَجِيبُوا لِي وَ ليؤمِنُوا بيلَعَلَهُم يرشُدُونَ. (9)
برخي ديگر از صفات خداوند را به همراه موضوعات پربسامدي مانند نبوت را در جدول شماره 2 (تلميح هاي قرآني صحيفه) گزارش کردهايم. البته پر واضح است که فهرست اشارات قرآني صحيفه تنها نمايي از به هم پيوستگي صحيفه سجاديه با قرآن را نشان ميدهد. بررسي دقيق هر موضوعي نيازمند شناخت زمان و جريان هاي آن دوره است: براي نمونه، دعاي دوم صحيفه سجاديه در توصيف پيامبر اعظم( است. ارزش عبارت هاي دعا هنگامي نمايان مي شود که حوادث سال هاي 85 تا 94 هجري را مرور کنيم. (10)گستاخي نظام حاکم، سبب شد تا حاکم مکه در سال 89 هجري در سخنراني خود مقام خليفه را از رسول خدا( برتر بداند و چاه آب حفر شده به وسيله وليد بن عبدالملک را از زمزم با ارزشتر شمارد. (11) در همين فضا امام سجاد (عليه السلام) در توصيف پيامبر( فرمود:
وَ الحَمدُ للهِ الَذِي مَنَ عَلَينَا بِمُحَمَدٍ نَبِيهِ (صلي الله عليه و آله ) دُونَ الأُمَمِ المَاضِيه يِ وَ القُرُونِ السَالِفَه يِ، بِقُدرَتِهِ الَتِي لَا تَعجِزُ عَن شَي ءٍ وَ إِن عَظُمَ، وَ لَا يفُوتُهَا شَي ءٌ وَ إِن لَطُفَ. (12)
«مَنَ» به معناي نعمتي بزرگ و سنگين است، هرچند در فرهنگ ما منت مفهومي ناپسند دارد، اما حقيقت آن است که منعَم احساس خردي در برابر کسي ميکند که نعمتي بزرگ را در اختيارش نهاده است و ولي نعمت او هم نيست. از همين روي، فرزند در برابر نعمت هاي پدر و يا زن در برابر نعمت هايي که شوهر در اختيارش ميگذارد، احساس حقارت نميکند. امام سجاد (عليه السلام) در معرفي پيامبر از فعل «من» استفاده کرد تا بزرگي رسالت و مقام پيامبر( را برساند و از سويي، براي مسلماناني که با قرآن آشنايي دارند، نعمت بزرگ خداوندي را يادآورد:
لَقَد مَنَ اللهُ عَلَي المُؤمِنِينَ إِذ بَعَثَ فِيهِم رَسُولاً مِن أَنفُسِهِم يتلُوا عَلَيهِم آياتِهِ وَ يزَكِيهِم وَ يعَلِمُهُمُ الكِتابَ وَ الحِكمَه يَ وَ إِن كانُوا مِن قَبلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ. (13)
امام در قسمتي ديگر از همين دعا پيامبر( را «امام الرحمه ي» و «مفتاح البرکه ي» ميخواند. اين تعابير در سرزميني که حاکم آن، وليد بن عبد الملك را از ابراهيم خليل با برکتتر ميداند، بسيار پر معناست:
اللَهُمَ فَصَلِ عَلَي مُحَمَدٍ أَمِينِكَ عَلَي وَحيكَ، وَ نَجِيبِكَ مِن خَلقِكَ، وَ صَفِيكَ مِن عِبَادِكَ، إِمَامِ الرَحمَه يِ، وَ قَائِدِ الخَيرِ، وَ مِفتَاحِ البَرَكَه يِ.
با تأملي در آيات قرآن، رحمت و برکت پيامبر را ميتوان دريافت:
وَ ما أَرسَلناكَ إلا رَحمَه يً لِلعالَمِينَ. (14)
و وجود مبارکش آن چنان با برکت بود که خداوند به او تضمين داد تا هنگامي که در ميان امتش است، برايشان عذاب نفرمايد:
وَ ما كانَ اللهُ لِيعَذِبَهُم وَ أَنتَ فِيهِم وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِبَهُم وَ هُم يستَغفِرُونَ.(15)
رابطه تفسيري
تعريف زهد واقعي در آيه لِكَيلا تَأسَوا عَلي ما فاتَكُم وَ لا تَفرَحُوا بِما آتاكُم (18) آمده است. اين آيه پس از آن است که ديدگاه اعتقادي انسان کامل شود و منشأ اثر را تنها خدا بداند، در آيه پيش از اين ميخوانيم: مَا أَصَابَ مِن مُصِيبَه يٍ في الأَرضِ وَ لَا في أَنفُسِكُم إلا في كِتَابٍ مِن قَبلِ أَن نَبرَأَهَا إِنَ ذَالِكَ عَلي اللهِ يسِير. امام سجاد (عليه السلام) در دعاي خود راهکار عملي دستيابي به چنين مقامي را ستايش و مدح و سپاس دائمي خداوند ميداند و کسي که بتواند در هر حالي تمام ياد خويش را متوجه خدا نمايد، بيترديد رويآوردن دنيا خرسندش نميکند و رويگرداني دنيا نيز در او بيتأثير است:
اللَهُمَ صَلِ عَلَي مُحَمَدٍ وَ آلِهِ، وَ اجعَل ثَنَائِي عَلَيكَ، وَ مَدحِي إِياكَ، وَ حَمدِي لَكَ فِي كُلِ حَالَاتِي حَتَي لَا أَفرَحَ بِمَا آتَيتَنِي مِنَ الدُنيا، وَ لَا أَحزَنَ عَلَي مَا مَنَعتَنِي فِيهَا. (19)
يکي ديگر از مواردي که در قرآن نيازمند تأمل و تفکر است، حکمتها و مثل هاي قرآني است. شناخت مثل هاي قرآن براي رهيافت دين ضروري است و از سويي، قرآن کريم طرح کردن مثلها را براي پند پذيري (20)و انديشيدن (21) ميداند و تنها دانشوران هستند که ميتوانند مثل هاي قرآني را دريابند:
وَ تِلكَ الأَمثالُ نَضرِبُها لِلنَاسِ وَ ما يعقِلُها إلا العالِمُونَ. (22)
امام سجاد (عليه السلام) در دعاي خويش راهکار رسيدن به اين مرتبه را، انس شبانگاهي با قرآن ميداند؛ انسي که بتواند، کششها و گرايش هاي شيطاني را واپس زند، از گناهان بازدارد و زبان را در کنترل قرآن در آورد. گويا ويژگي هايي که امام برشمرد، خصوصيات داناياني است که قرآن به آنها اشارت دارد.
اللَهُمَ صَلِ عَلَي مُحَمَدٍ وَ آلِهِ، وَ اجعَلِ القُرآنَ لَنَا فِي ظُلَمِ اللَيالِي مُونِساً، وَ مِن نَزَغَاتِ الشَيطَانِ وَ خَطَرَاتِ الوَسَاوِسِ حَارِساً، وَ لِأَقدَامِنَا عَن نَقلِهَا إِلَي المَعَاصِي حَابِساً، وَ لِأَلسِنَتِنَا عَنِ الخَوضِ فِي البَاطِلِ مِن غَيرِ مَا آفَه يٍ مُخرِساً، وَ لِجَوَارِحِنَا عَنِ اقتِرَافِ الآثَامِ زَاجِراً، وَ لِمَا طَوَتِ الغَفلَه يُ عَنَا مِن تَصَفُحِ الِاعتِبَارِ نَاشِراً، حَتَي تُوصِلَ إِلَي قُلُوبِنَا فَهمَ عَجَائِبِهِ، وَ زَوَاجِرَ أَمثَالِهِ الَتِي ضَعُفَتِ الجِبَالُ الرَوَاسِي عَلَي صَلَابَتِهَا عَنِ احتَِمالِهِ.
امام سجاد (عليه السلام)، اگرچه صحيفه را به عنوان کتاب تفسيري املا نکرده است، ولي از نکات ارزشمند تفسيري آن نميتوان چشم پوشيد. برخي ديگر از نکات تفسيري صحيفه چنين است:
1. تبيين مجملات
گاهي آيهاي در قرآن به گونه مجمل وارد شده است و امام، در مقام مفسرِ قرآن، اجمال آيه را تبيين کرده است؛ مانند آيه:
وَ قَضي رَبُكَ إلا تَعبُدُوا إلا إِياهُ وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً إِمَا يبلُغَنَ عِندَكَ الكِبَرَ أَحَدُهُما أَو كِلاهُما فَلا تَقُل لَهُما أُفٍ وَ لا تَنهَرهُما وَ قُل لَهُما قَولاً كَرِيماً. (23)
امام «قولاً کريماً؛ سخن شايسته» را تبيين کردند و در دعاي خويش براي پدر و مادر چگونه سخن گفتن با ايشان را بيان فرمودند:
اللَهُمَ خَفِض لَهُمَا صَوتِي، وَ أَطِب لَهُمَا كَلَامِي، وَ أَلِن لَهُمَا عَرِيكَتِي، وَ اعطِف عَلَيهِمَا قَلبِي، وَ صَيرنِي بِهِمَا رَفِيقاً، وَ عَلَيهِمَا شَفِيقاً. (24)
بنابراين آهسته سخن گفتن در برابر پدر و مادر، پاکيزه گويي و نرمخو بودن در برابر ايشان تفسيري از قولاً کريماً است.
نمونه ديگر آرامش در شب است:
اللهُ الَذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَيلَ لِتَسكُنُوا فِيهِ وَ النَهارَ مُبصِراً. (25)
امام، در دعاي خود آرامش در شب را به سکون از کوشش و فعاليت روزانه، تفسير و تبيين کرده است:
فَخَلَقَ لَهُمُ اللَيلَ لِيسكُنُوا فِيهِ مِن حَرَكَاتِ التَعَبِ وَ نَهَضَاتِ النَصَبِ. (26)
شب در آيهاي ديگر، پوشش معرفي شده است.
وَ هُوَ الَذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَيلَ لِباساً. (27)
امام در دعاي خود پوشش بودن شب را آسايش و خواب شبانگاهي ميداند که براي رسيدن به نشاط ضروري است:
وَ جَعَلَهُ لِبَاساً لِيلبَسُوا مِن رَاحَتِهِ وَ مَنَامِهِ، فَيكُونَ ذَلِكَ لَهُم جَمَاماً وَ قُوَه يً، وَ لِينَالُوا بِهِ لَذَه يً وَ شَهوَه يً.
2. تقييد مطلقات
قرآن به گونهاي مطلق خودش را براي مؤمنان شفا معرفي ميکند:
وَ نُنَزِلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَه يٌ لِلمُؤمِنِينَ وَ لا يزِيدُ الظَالِمِينَ إلا خَساراً. (28)
اگرچه معناي واقعي مؤمن کسي است که به فرمان هاي الهي گوش فرا دهد، با اين همه در صحيفه مؤمناني از شفاي قرآني بهرهمند هستند که از سر تصديق به گفتار قرآن گوش فرا دهند و قرآن را با زبان ايمان بخوانند:
وَ جَعَلتَهُ نُوراً نَهتَدِي مِن ظُلَمِ الضَلَالَه يِ وَ الجَهَالَه يِ بِاتِبَاعِهِ، وَ شِفَاءً لِمَن أَنصَتَ بِفَهَمِ التَصدِيقِ إِلَي استِماعِهِ.
3. تبيين لغات
بيان مراد از برخي صفات و لغات مشهور قرآن، نوعي ديگر از تبيين هاي قرآني صحيفه سجاديه است. فرقان (29) ، وحي (30) قرآن، و کتاب فصلت (31) از اصطلاحات مشهوري هستند که معاني گوناگوني در ميان قرآن پژوهان دارد؛ براي نمونه، فرقان به معناي جدا کننده حق و باطل است. امام در دعاي خود معناي خاصتري از فرقان ارائه ميدهد و اعراب قرآن و تفصيل کتاب را چنين ميشناساند:
وَ فُرقَاناً فَرَقتَ بِهِ بَينَ حَلَالِكَ وَ حَرَامِكَ، وَ قُرآناً أَعرَبتَ بِهِ عَن شَرَائِعِ أَحكَامِكَ وَ كِتَاباً فَصَلتَهُ لِعِبَادِكَ تَفصِيلًا، وَ وَحياً أَنزَلتَهُ عَلَي نَبِيكَ مُحَمَدٍ صَلَوَاتُکَ عَلَيهِ وَ آلِهِ تَنزِيلاً. (32)
نمونه ديگر تبيينِ تفسيري آيات است؛ براي نمونه، تفاسير لغوي و روايي در باره آيه 48 سوره نجم را به اختصار مقايسه ميکنيم:
وَ أَنَهُ هُوَ أَغني وَ أَقني.
و هم اوست كه بي نياز كرد و سرمايه بخشيد.
«اغني» از ماده «غني» به معناي بينيازي (33) است، و «اقني» از ماده «قنيه» (بر وزن جزيه) به معناي اموال و سرمايه هايي است كه انسان ذخيره مي كند. (34) بنابراين «اغني» به معناي برطرف کردن نيازمندي هاي فعلي است و «اقني» به معناي بخشيدن مواهب ذخيرهاي، مانند باغ و املاک و يا امور معنوي مانند بخشيدن روحيه رضامندي است که سرمايهاي فناناپذير است. اميرمؤمنان (عليه السلام) آيه را چنين تفسير کرده است:
أغني كل إنسان بمعيشته و أرضاه بكسب يده؛ (35)
خداوند هر انساني را (با فراهم آوردن وسيله) زندگانياش بينياز و به دسترنج خويش خرسندش کرد.
امام سجاد (عليه السلام) با تلميح همين آيه، منشأ توانگر ساختن و سرمايه بخشيدن خداوند را «فضل» و «من» حقتعالي ميداند. به ديگر سخن، برتري خداوند و نعمت سترگ اوست که انسآنها سرمايهدار و بينياز و خرسند ميشوند. دعاي امام چنين است:
وَ أَغنَانَا بِفَضلِهِ، وَ أَقنَانَا بِمَنِهِ؛ (36)
به فضل خويش ما را بي نياز گردانيد و به نعمت سترگ خود سرمايه امان بخشيد.
نمونه ديگر از تبيين لغوي قرآن واژه «مدرارا» در آيه زير است:
وَ يا قَومِ استَغفِرُوا رَبَكُم ثُمَ تُوبُوا إِلَيهِ يرسِلِ السَماءَ عَلَيكُم مِدراراً وَ يزِدكُم قُوَه يً إِلي قُوَتِكُم وَ لا تَتَوَلَوا مُجرِمِينَ. (37)
مِدرار ـ که در مذکر و مؤنث يکسان به کار ميرود ـ به معناي پرباران (38)و صفتِ موصوفِ محذوف «سحابه ي؛ ابر» است. پر باراني ميتواند سودمند و يا زيانبار و سيل آور باشد. امام مدرار بودن ابر را چنين تفصيل ميدهد تا براي دعا کننده اشارهاي به آيه قرآن باشد و از سويي، تمايز باران فراوان سيلآور و باران فراوان با برکت را دريابد.«مدرار» به کار رفته در قرآن به نَافِعٍ، دَائِمٍ غُزرُهُ، وَاسِعٍ دِرَرُهُ، وَابِلٍ سَرِيعٍ عَاجِلٍ تفسير شده است:
وَ امنُن عَلَي عِبَادِكَ بِإِينَاعِ الَثمَرَه يِ، وَ أَحي بِلَادَكَ بِبُلُوغِ الزَهَرَه يِ، وَ أَشهِد مَلَائِكَتَكَ الكِرَامَ السَفَرَه يَ بِسَقي مِنكَ نَافِعٍ، دَائِمٍ غُزرُهُ، وَاسِعٍ دِرَرُهُ، وَابِلٍ سَرِيعٍ عَاجِلٍ؛
و بر بندگانت با رساندن ميوه ها احسان فرماي، و زمين خودت را با شکفتن گلها زنده نما. فرشتگان خود، آن فرستادگان بزرگوار را بفرماي تا از سوي تو، باراني سودمند و پيوسته و فراوان و گسترده و تندبار بياورند و همه جا را سيراب سازند.
پي نوشت ها :
* عضو هيئت علمي دانشکده علوم حديث.
1) به جدول 1 و 2 مراجعه كنيد.
2) معجم مقاييس اللغه، ص787 .
3) الصحيفه السجاديه، دعاي45 .
4) سوره انعام، آيه160 .
5) الصحيفه السجاديه، دعاي45 .
6) سوره نساء، آيه173 .
7) ر.ك: دعاي16: «أَنتَ الَّذي جَعَلتَ لكلّ مَخلوقٍ في نعَمكَ سَهماً؛ تويي كه از نعمتهاي خويش هر آفريده را بهره اي داده اي». اين دعا نيز اشاره اي به آيه 50 سورة طه استك (قالَ رَبّنَا الَّذي أَعطي كلّ شَيءٍ خَلقَه ثمَّ هَدي).
8) سوره اخلاص، آيات2-4 .
9) سوره بقره، آيه186 .
10) سال تولد زيد بن علي، دهة هشتم هجري است و در حدود سال هاي 75 تا 80 به دنيا آمده است و امام نيز دعاهاي صحيفه را بر فرزندانش امام باقر و زيد املا كرده است. طبيعي است كه زيد بايد رد سنين تحمل حديث و نگارش آن بوده باشد. از اين روي، بررسي حوادث سال هاي 85 تا 94 موضوعيت دارد.
11) طبري در حوادث سال 89 مي نويسد: نافع مولي بني مخزوم گويد: شنيدم كه خالد بن عبدالله (حاكم مكه) بر منبر مكه مي گفت: «اي مردم كدام يك بزرگ ترند، جانشين مرد بر كسانش يا فرستاده وي سوي آنها؟ به خدا! اگر برتري جانشين را نمي دانيد، بدانيد كه ابراهيم خليل الرحمان آب خواست و خداي آب شور بدو داد، اما خليفه از او آب خواست و آب خوشگوار بدو داد». گويد: وليد بن عبدالملك ميان دو تپه، تپه طوري و تپه حجون، چاهي بكند كه آب آن را مي بردند در حوضي چرمين بر كنار زمزم مي نهادند تا برتري آن بر زمزم معلوم شود (تاريخ الطبري، ج6، ص440).
12) الصحيفه السجاديه، دعاي2 .
13) سوره آل عمران، آيه164 .
14) سوره انبياء، آيه107 .
15) سوره انفال، آيه33 .
16) ر.ك: مكاتب تفسيري، ص189-266 .
17) مراتب انس با قرآن در روايات.
18) سوره حديد، آيه23 .
19) الصحيفه السجاديه، دعاي21 .
20) سوره زمر، آيه27 .
21) سوره حشر، آيه21 .
22) سوره عنكبوت، آيه43 .
23) سوره اسراء، آيه23 .
24) الصحيفه السجاديه، دعاي24 .
25) سوره غافر، آيه61 .
26) الصحيفه السجاديه، دعاي6 .
27) سوره فرقان، آيه47 .
28) سوره اسراء، آيه82..
29) (تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الفرقانَ عَلي عَبده ليكونَ للعالَمينَ نَذيراً) (سوره فرقان، آيه1).
30) (وَ الَّذي أَوحَينا إلَيكَ منَ الكتاب هوَ الحقّ مصَدّقاً لما بَينَ يدَيه إنَّ اللهَ بعباده لَخبيرٌ بَصيرٌ)(سوره فاطر، آيه31).
31) (كِتابٌ فصّلَت آياته قرآناً عَرَبيا لقَومٍ يعلَمونَ)(سوره فصّلت، آيه3).
32) الصحيفه السجاديه، دعاي42 .
33) العين، ص405 .
34) همان، ص217 .
35) تفسيرالقمي، ج2، ص329 .
36) الصحيفه السجاديه، دعاي1 .
37) سوره هود، آيه52 .
38) درت السماء إذا كثر مطرها، و سحابه مدرار (العين، ج8، ص6).