استخاره و اراده خداوند(1)
نویسنده: محمود کريميان*
چكيده
استخاره، اصطلاحي خاصّ و منطبق بر عملي متعارف در جامعه مذهبي است که رواج گستردهاي يافته است. اين نوشته در پي آن است تا مستندات آن را در حديث، گستردهترين منبع در حوزه معارف دين، استخراج كرده، صحّت و سقم آن را بررسي و خطا در تطبيق اين اصطلاح را روشن نمايد. علاوه، رابطه استخاره و قضا و قدر الهي بحث شده است. در اين زمينه، به دو گروه كلي از احاديث بر ميخوريم. گروهي كه مضمون آنها خواندن دو ركعت نماز و دعايي خاصّ در واگذار كردن كار به خدا است، علاوه بر آن كه مفاهيمي عالي همچون توكّل و رضا را در بر دارد، از تعداد به نسبت زيادي برخوردار است و در بين آنها رواياتي با سند صحيح و موثّق موجود است. و گروه دوم كه مضمون آنها استخاره با قرآن است، تعداد آنها كمتر و از جهت سندي ضعيف هستند. همچنين در اين نوشتار، به گروه ديگري از احاديث با اين مضمون كه خير واقعي انسان در چيست، اشاره شده است.
كليد واژه ها: خير، استخاره، تفأّل.
مقدّمه
طلب خير از خدا، در بسياري از احاديث و برخي از آيات قرآن سفارش شده است. در بسياري از دعاهايي که از معصومان عليهم السلام وارد شده عباراتي به چشم ميخورد که مضمون آن طلب خير از خداست. حتي شايد بتوان گفت تمامي ادعيه، به گونهاي طلب خير از خدا به شمار ميآيند: خير دنيوي، اخروي و يا هر دو.
آن چه امروزه به عنوان استخاره مشهور است و در قالب خاص صورت ميگيرد، در اصل، طلب خير از خداست براي انجام كاري كه شخص خير و شرّ آن را نميداند. در اين جا پرسشهايي مطرح ميشود كه: مفهوم استخاره چيست؟ اگر اين مفهوم، مصاديق متعدّدي دارد، به كدامين مصداق آن سفارش شده است؟ خدا براي چه كساني خير خواسته است؟ آيا خيرخواهي خدا، جبر را در پي دارد؟ چگونه ميتوان از خدا طلب خير كرد؟ آيا استخاره، قضا و قدر الهي را تغيير ميدهد؟ اين نوشتار، به اجمال و اختصار به اين پرسشها پاسخ ميدهد.
اللهم إن فهمت عن مسئلتي او عميت عن طلبتي، فدلّني علي مصالحي و خذ بقلبي الي مراشدي. فليس ذلك بنكر من هداياتك و لا ببدع من كفاياتك؛ خدايا، اگر ندانستم كه از تو چه بخواهم و يا در خواسته خود ناآگاه و سرگردانم، مرا به آن چه خير و صلاح من است راهنمايي كن و دلم را به چيزي كه رشد و صلاح من در آن است معطوف دار كه اين كار نسبت به راهنماييهاي تو ناشناخته نيست و نسبت به برآوردن خواستهها از تو تازگي ندارد ( نهج البلاغه، خطبه 227). در دعايي كوتاه امّا دل نواز از امام سجاد عليه السلام در باب طلب خير نيز چنين ميخوانيم: اللهم انّي استخيرك بعلمك، فصلّ علي محمد و آله، و اقض لي بالخيرة و الهمنا معرفة الاختيار... حبّب الينا ما نكره من قضائك... حتي لا نحبّ تأخير ما عجّلت و لا تعجيل ما اخّرت و لا نكره ما احببت و لا نتخير ما كرهت؛ بار خدايا، من به آگاهيات (به خير و شرّم)، از تو خير و نيكي درخواست مينمايم. پس بر محمّد و آل او درود فرست، و خير و نيكي را برايم مقدّر فرما و شناخت اختيار و برگزيدن را به ما الهام نما (ما را به حكمت و مصلحت آن چه در باره ما اختيار كرده اي آشنا ساز)... آن چه را از تقدير تو نمي پسنديم، پيش ما محبوب گردان... تا پس انداختن آن چه را جلو انداخته اي و جلو انداختن آن چه را پس انداخته اي دوست نداشته باشيم. و آن چه را دوست داري (خواسته اي) ناپسند نشماريم، و آن چه را ناپسند داري برنگزينيم (صحيفه سجّاديه، دعاي 33).
اذا اراد الله بعبد خيراً، نکت في قلبه نکتة بيضاء، فجال القلب يطلب الحق. ثمّ هو الي امرکم، اسرع من الطير الي وکره؛ آن گاه که خدا خير بندهاي را بخواهد، در دلش نقطهاي از نور ايجاد ميکند و قلب به واسطه آن در پي حق ميگردد، تا آن جا که رسيدن او به حق، سريعتر است از رسيدن پرنده به لانهاش. ( المحاسن، ج 1، ص 201، ح 37) در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام اين مضمون آمده که همان نقطه نوراني که خداي متعال در دل برخي ايجاد ميکند باعث ميشود شخص به ديدن مردان اهل حق و راست ايمان، تمايل داشته باشد. (همان، ح 40)
دل دادن به حق پس از شنيدن آن نيز به عنوان هديه خدا براي كسي كه خير او را خواسته مطرح است. در حديثي از امام باقر عليه السلام آمده است: انّ رسول الله صلي الله عليه و آله كان يدعو اصحابه، فمن اراد الله به خيراً سمع و عرف ما يدعو اليه و من اراد الله به شرّاً طبع علي قلبه فلا يسمع و لا يعقل؛ پيامبر اكرم بر اساس وظيفه، همراهان و ياران خود را دعوت به حق ميكرد؛ پس اگر خدا خير كسي از آنها را خواسته بود ميشنيد و نسبت به آن شناخت پيدا ميكرد و اگر شرّ او را اراده كرده بود نه (دقيق) ميشنيد و نه ميفهميد (بحار الأنوار، ج 22، ص 71).
پديد آمدن اين امور، ميتواند در پي طلب خير از طرف آن شخص بوده و يا آن شخص کار خيري انجام داده و خير خواهي خدا را براي خود در پي داشته است. هر يک از اين دو و يا هر دو با هم و يا عامل ديگري مثل دعاي خير ديگران، مؤثّر باشد. اين خيلي مهم نيست، آن چه مهم است آن که خداي قادر متعال در حقّ وي خير خواسته است.
ادامه دارد
/ع
استخاره، اصطلاحي خاصّ و منطبق بر عملي متعارف در جامعه مذهبي است که رواج گستردهاي يافته است. اين نوشته در پي آن است تا مستندات آن را در حديث، گستردهترين منبع در حوزه معارف دين، استخراج كرده، صحّت و سقم آن را بررسي و خطا در تطبيق اين اصطلاح را روشن نمايد. علاوه، رابطه استخاره و قضا و قدر الهي بحث شده است. در اين زمينه، به دو گروه كلي از احاديث بر ميخوريم. گروهي كه مضمون آنها خواندن دو ركعت نماز و دعايي خاصّ در واگذار كردن كار به خدا است، علاوه بر آن كه مفاهيمي عالي همچون توكّل و رضا را در بر دارد، از تعداد به نسبت زيادي برخوردار است و در بين آنها رواياتي با سند صحيح و موثّق موجود است. و گروه دوم كه مضمون آنها استخاره با قرآن است، تعداد آنها كمتر و از جهت سندي ضعيف هستند. همچنين در اين نوشتار، به گروه ديگري از احاديث با اين مضمون كه خير واقعي انسان در چيست، اشاره شده است.
كليد واژه ها: خير، استخاره، تفأّل.
مقدّمه
طلب خير از خدا، در بسياري از احاديث و برخي از آيات قرآن سفارش شده است. در بسياري از دعاهايي که از معصومان عليهم السلام وارد شده عباراتي به چشم ميخورد که مضمون آن طلب خير از خداست. حتي شايد بتوان گفت تمامي ادعيه، به گونهاي طلب خير از خدا به شمار ميآيند: خير دنيوي، اخروي و يا هر دو.
آن چه امروزه به عنوان استخاره مشهور است و در قالب خاص صورت ميگيرد، در اصل، طلب خير از خداست براي انجام كاري كه شخص خير و شرّ آن را نميداند. در اين جا پرسشهايي مطرح ميشود كه: مفهوم استخاره چيست؟ اگر اين مفهوم، مصاديق متعدّدي دارد، به كدامين مصداق آن سفارش شده است؟ خدا براي چه كساني خير خواسته است؟ آيا خيرخواهي خدا، جبر را در پي دارد؟ چگونه ميتوان از خدا طلب خير كرد؟ آيا استخاره، قضا و قدر الهي را تغيير ميدهد؟ اين نوشتار، به اجمال و اختصار به اين پرسشها پاسخ ميدهد.
مفهوم خير و استخاره
خير در متون ديني
عدم آگاهي انسان از خير و شرّ واقعي خود
اللهم إن فهمت عن مسئلتي او عميت عن طلبتي، فدلّني علي مصالحي و خذ بقلبي الي مراشدي. فليس ذلك بنكر من هداياتك و لا ببدع من كفاياتك؛ خدايا، اگر ندانستم كه از تو چه بخواهم و يا در خواسته خود ناآگاه و سرگردانم، مرا به آن چه خير و صلاح من است راهنمايي كن و دلم را به چيزي كه رشد و صلاح من در آن است معطوف دار كه اين كار نسبت به راهنماييهاي تو ناشناخته نيست و نسبت به برآوردن خواستهها از تو تازگي ندارد ( نهج البلاغه، خطبه 227). در دعايي كوتاه امّا دل نواز از امام سجاد عليه السلام در باب طلب خير نيز چنين ميخوانيم: اللهم انّي استخيرك بعلمك، فصلّ علي محمد و آله، و اقض لي بالخيرة و الهمنا معرفة الاختيار... حبّب الينا ما نكره من قضائك... حتي لا نحبّ تأخير ما عجّلت و لا تعجيل ما اخّرت و لا نكره ما احببت و لا نتخير ما كرهت؛ بار خدايا، من به آگاهيات (به خير و شرّم)، از تو خير و نيكي درخواست مينمايم. پس بر محمّد و آل او درود فرست، و خير و نيكي را برايم مقدّر فرما و شناخت اختيار و برگزيدن را به ما الهام نما (ما را به حكمت و مصلحت آن چه در باره ما اختيار كرده اي آشنا ساز)... آن چه را از تقدير تو نمي پسنديم، پيش ما محبوب گردان... تا پس انداختن آن چه را جلو انداخته اي و جلو انداختن آن چه را پس انداخته اي دوست نداشته باشيم. و آن چه را دوست داري (خواسته اي) ناپسند نشماريم، و آن چه را ناپسند داري برنگزينيم (صحيفه سجّاديه، دعاي 33).
خير واقعي انسان در چيست؟
مصاديق «خير» از منظر احاديث
1. نوراني شدن دل
اذا اراد الله بعبد خيراً، نکت في قلبه نکتة بيضاء، فجال القلب يطلب الحق. ثمّ هو الي امرکم، اسرع من الطير الي وکره؛ آن گاه که خدا خير بندهاي را بخواهد، در دلش نقطهاي از نور ايجاد ميکند و قلب به واسطه آن در پي حق ميگردد، تا آن جا که رسيدن او به حق، سريعتر است از رسيدن پرنده به لانهاش. ( المحاسن، ج 1، ص 201، ح 37) در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام اين مضمون آمده که همان نقطه نوراني که خداي متعال در دل برخي ايجاد ميکند باعث ميشود شخص به ديدن مردان اهل حق و راست ايمان، تمايل داشته باشد. (همان، ح 40)
2. فهم، شناخت و معرفت دقيق
دل دادن به حق پس از شنيدن آن نيز به عنوان هديه خدا براي كسي كه خير او را خواسته مطرح است. در حديثي از امام باقر عليه السلام آمده است: انّ رسول الله صلي الله عليه و آله كان يدعو اصحابه، فمن اراد الله به خيراً سمع و عرف ما يدعو اليه و من اراد الله به شرّاً طبع علي قلبه فلا يسمع و لا يعقل؛ پيامبر اكرم بر اساس وظيفه، همراهان و ياران خود را دعوت به حق ميكرد؛ پس اگر خدا خير كسي از آنها را خواسته بود ميشنيد و نسبت به آن شناخت پيدا ميكرد و اگر شرّ او را اراده كرده بود نه (دقيق) ميشنيد و نه ميفهميد (بحار الأنوار، ج 22، ص 71).
3. بي رغبتي به دنيا
4. گرفتاري در دنيا به جاي آخرت
5. شرح صدر (ظرفيت و تحمّل)
6. دوستي اولياي الهي
7. سخاوت به جا
8. عسلي شدن
9. دريافت بهترين نعمتهاي دنيوي
آيا خيرخواهي خدا، جبرآور است؟
پديد آمدن اين امور، ميتواند در پي طلب خير از طرف آن شخص بوده و يا آن شخص کار خيري انجام داده و خير خواهي خدا را براي خود در پي داشته است. هر يک از اين دو و يا هر دو با هم و يا عامل ديگري مثل دعاي خير ديگران، مؤثّر باشد. اين خيلي مهم نيست، آن چه مهم است آن که خداي قادر متعال در حقّ وي خير خواسته است.
پي نوشت ها :
*محقق پژوهشکده دار الحديث
منبع: w3.hadith.netادامه دارد
/ع