خرافات مذهبي و خاستگاه آن
نويسنده: مريم غفاري جاهد
در اين مقاله، درباره خرافات در مذهب و عوامل دخيل در آن، بحث مي شود. همان طور که پيش از اين گفته شد، خرافات، معلول احتياجاتي است که مردم داشته و براي رسيدن به پرسش هاي ذهن خود، دچار خرافه پرستي شده اند؛ اما ماهيت دين، با خرافه سازگار نيست و هر پيامبري که از سوي خداوند مأمور گرديده، با حجت و برهان عقلي و دستورهاي منطقي، با مردم رو به رو شده، به ترويج آن عقيده پرداخته است. نمي توان تصور نمود در ديني، از ابتدا دستورهاي خرافي وجود داشته باشد. اما به دلايل مختلف- که توضيح داده خواهد شد- به مرور در آيين ها و دستورها، تغييراتي حاصل شده که مسير آن را عوض نموده است. اين نوع تحريفات، در تمام اديان وجود دارد و در دين اسلام نيز ديده مي شود. خرافاتي که در دين اسلام راه يافته، از راه هاي مختلفي وارد شده که يکي از آن ها خرافات موجود در اديان و فرهنگ هاي ديگر است. عوامل پيدايش اين پديده نيز متعدد است. مهم ترين علل آن، نقشه هاي از پيش تعيين شده براي کم کردن نفوذ دين از سوي قدرت مندان است که نمونه هاي تاريخي جعل احاديث در دوره هاي مختلف پس از اسلام، اين موضوع را تأييد مي کند.
دليل ديگر را بايد در باورهاي مردم دانست که از پيش در ذهن آن ها نقش بسته و از اديان تحريف شده ديگر، به دين جديد وارد مي شود. همچنين سودجويي هاي حکام براي فريب مردم و دوام فرمان روايي شان، از علل مهم تلقي مي شوند. که در اين مقاله و مقالات بعدي به آن ها پرداخته خواهد شد.
برخي خرافات موجود در اديان، به کلي دين را تحت الشعاع قرار داده اند. در دين مسيح، اصل وجود عيسي (ع) - که بشري همچون ديگران است - به عنوان پسر خدا شناخته شده و اعتقاد به تثليث را موجب گرديده است. يکي از مهم ترين عواملي که کليسا را به شرکت (تثليث) و سه گانه پرستي کشانيد، توسعه و گسترش عقايد بت پرستي و گرمي بازار افسانه ها و موهومات بود.(1)
بر همين اساس، تمثال هاي حضرت عيسي (ع) و مريم (ع) به شکل هاي گوناگون در نزد يپروانش به عنوان عاملي براي دفع خطر استفاده مي شود: «مسيحي مخلص، در هنگام خطر و سختي، به جاي اين که به خداي يگانه متوسل شود و با عزم و اراده خود، به دفع خطر کوشد، به آن تماثيل متوسل مي شود. نظاميان در ميدان هاي جنگ، به عوض ابراز جلادت و مردانگي از آنها نصرت مي خواستند و هر کدام يک بازوبندي از آن تماثيل داشت.»(2)
در ميان مسلمانان نيز تمثال هايي از ائمه- که صورت واقعي ندارد - عزيز داشته مي شوند که بعيد نيست از مسيحيت گرفته شده باشد بويژه اين که معروف است برخي از اين نقش ها توسط نقاشان مسيحي کشيده شده است.
وجود چهار انجيل، خود دليلي بر تحريفات موجود در اين دين است که در هر کدام، مقاديري خرافات راه يافته است. درباره چگونگي عروج عيسي (ع) به آسمان، اختلافاتي وجود دارد.«برخي از اناجيل مي گويند: مسيح در روز سوم پس از جان دادن زنده شد و به چشم چندين نفر آمده است. مثلاً متي ماهي ماند، پسر انسان «مسيح» نيز سه شبانه روز در شکم «باب 12، جمله 41) مي نويسد: همچنان که يونس، سه شبانه روز، در شکم زمين خواهد بود».(3)
غير از خرفات مهمي که اديان را فرا گرفته و زيان هاي فراواني بر پيروانش دارد و آنها را به کلي از دين منفک مي کند، مواردي هم در آيين ها پيدا شده که با اين که ابعاد زيادي دارد، اما زيان آن شايد کمتر باشد. آيين هايي که مخصوص نذورات مختلف و به شکل هاي گوناگون انجام مي گيرد. از اين جمله اند. برخي امور در ابتداي امر، سنتي خوب و پسنديده بود؛ ولي بعدها به جهت نفهميدن فلسفه آن، دچار دگرگوني شده و بي فايده گرديده است، از جمله اين امور، شمع روشن کردن است.
ايجاد روشنايي در شب و در جاهاي تاريک، عملي خوب و خداپسندانه است که در تمام اديان وجود دارد و به آن سفارش شده است؛ اما در روزگار ما اين سنت تبديل به اسرافکاري نمادين که فقط مخصوص يک دين هم نيست. شمع سوزاندن و بخور دادن در پيشگاه شمايل مسيح، همان رسم شمع روشن کردن در امام زاده و سقاخانه است که تنها براي اداي نذرها انجام مي شود، نه ايجاد روشنايي.
نگاهي اجمالي به خرافاتي که در ميان اعراب جاهلي رواج داشت، نشانگر آن است که آنها چون از ريشه يابي حوادث و کشف علت ها عاجز بودند، به علومي چون کهانت، قيافه شناسي، عيافه(پيش گويي هاي مستند به پرواز و آواز خاص پرندگان و مانند آن) روي مي آوردند و طبيعي بود که چنين افرادي در شناخت علل و اسباب علم، بسيار سطحي نگر بودند.(4)
فال گرفتن به وسيله رفتارهاي پرندگان براي اعراب، کاري طبيعي و هميشگي بود که خواستگاه آن مربوط به اعمال غريزي پرندگان است. براي مثال، آنها کلاغ و صداي آن را شوم مي دانستند و آن نشانه کوچ و جدايي مي شمردند. دليلش اين بود که کلاغ ها هرگاه متوجه نزديک بودن کوچ قبيله مي شدند، در آن حوالي مراقب بودند تا پس از رفتن مردم، از بازمانده غذاي آنها استفاده کنند و عرب، گمان مي کرد آمدن کلاغ ها موجب رفتن آنهاست. چنين مواردي هنوز هم در فرهنگ ما جاي دارد و در اشعار بسياري، کلاغ، شوم دانسته شده و از آن به عنوان «غرابيين» نام برده اند.
کهانت نيز به همين شکل به وجود آمد پيشگويي از آينده، يکي از چيزهايي بود که انسان ها در آرزوي آن بودند و برخي شيادان، با استفاده از اطلاعاتي از رفتار حيوانات و يا خط سير ستارگان، شروع به پيشگويي کردند که رفته رفته در ميان مردم، جا باز کرد و روز به روز با پيش رفت علم، علوم دروغين پيشگويي نيز رشد مي کند، بدون اين که باورمندان، توجهي به خواستگاه باطل اين به ظاهر علم داشته باشند.
مردم، هميشه از جادوگران و پيشگويان روزگار گذشته، حرف ها مي زنند و در مقبوليت آن شکي ندارند. حتي درباره ديدن جن و غول و دوالپا و موجودات عجيب و غريبي که غيب مي شوند، داستان ها دارند که از درستي آن اطمينان کامل دارند. امروزه، هم به صورت هاي ديگر به طور رسمي، هنوز اين شغل ادامه دارد. حتي شنيده شده که گاهي افرادي کج فهم در اوضاع سياسي کشور نيز اين گونه افراد را دخالت مي دهند.
برخي از باورهاي موجود در ميان اعراب جاهلي و بعد از اسلام، مربوط به يهودياني است که در نزديک آنها زندگي مي کردند. اعراب به دليل نداشتن دين سرمشق خود قرار مي دادند که برخي اعتقاداتشان مربوط به ارتباط با آنان بود: «عدم برخورداري عرب جاهلي از يک پشتوانه فرهنگي، نقش به سزايي در خضوع و تذلل آنها در مقابل اهل کتاب که از وجاهت و منزلت علمي خاص در نزد اعراب برخوردار بودند، ايفا مي کرد.» (5)
مدارس يهوديان که در آنها به آموزش احکام شريعت مي پرداختند نيز به گسترش تأثيرپذيري کمک نموده است: « برخي از بزرگان مکه و يثرب، به اين مکان ها رفت وآمد داشتند و سؤال هايي را درباره داستان هاي انبيا و گذشتگان يا مسائل ديگر با علماي يهود مطرح مي کردند و آنها طبق مأنوسات ذهني خود، پاسخ مي دادند و از همين رهگذر بود که داستان هاي اسراييلي و اساطير بسياري در ميان اعراب، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام رواج يافت.» (6)
يهوديان - که از ابتدا به دين اسلام کينه داشتند- سعي کردند با نفوذ در ميان مسلمانان، خرافات را در دين جاي دهند و مانع پيش رفت مسلمانان گردند که تا حدود زيادي هم موفق بودند؛ زيرا در بعضي از تفاسير، مقادير زيادي از اسراييليات را مي توانيم بيابيم.
اسرائيليات - که در آثار مختلف تفسيري، روايي، تاريخي و کلامي راه يافته - سبب گرديده است تا دشمنان شناخته شده و يا ناشناخته اسلام، با دستاويز قرار دادن اين مجعولات و گاه با بزرگ نمايي و شاخ و برگ دادن به دروني ترين نقاط حرم اسلام، پاي تجاوز گذارند و حريم مقدس آن را مورد هجوم تبليغات خود قرار دهند.(8)
نمونه هايي از جعليات يهود را در احاديث مي يابيم. يکي از باورهايي که از يهود در ميان مسلمانان رواج يافته، داستان چگونگي عملکرد شيطان براي فريب آدم است. در اين داستان، طاووس و مار، نقش مهمي دارند، در حالي که در روايات اسلامي چنين چيزي وجود ندارد؛ اما چنين حديثي چند بار از ائمه (ع) نقل گرديده است.
در حديث ديگر منقول است که در خدمت امام رضا (ع) از حسن طاووس تعريف مي نمودند. حضرت فرمود: هيچ حيواني حسنش زيادتر از خروس سفيد نيست. خروس، خوش آوازتر از آن و برکتش بيشتر است و تو را در وقت نمازها آگاه مي کند. طاووس، به آن گناهي که نموده و به آن سبب مسخ شده است. نفرين و ويل و عذاب برخود مي کند.(9)
آنها چون مسلمانان ساده لوح را آماده شنيدن خرافات مي يافتند، با بهره گيري از قوه خلاقه خود، داستان ها و افسانه هاي خرافي را - که حتي سابقه اي از آنها در منابع اهل کتاب به چشم نمي خورد- خلق مي نمودند. شرح و تفصيل هايي چون طول و عرض حضرت آدم، طول و عرض و ارتفاع کشتي نوح و ماجراي حيوانات موجود در آن، نام عصاي موسي و جنس و مشخصات آن، نوع درختي که خدا به وسيله آن با موسي سخن گفت، ويژگي هاي اژدهايي که از عصاي موسي پديد آمد، ويژگي هاي تابوت عهد و طول و عرض و جنس آن، نام سگ اصحاب کهف و رنگش و موضوعاتي از اين قبيل را که غالباً زاييده فکر و خيال آنان بود با تمام ريزه کاري ها نقل مي کردند.(10)
جدا سازي اين احاديث از احاديث درست، کاري دشوار و مخصوص اهل فن است. برخي از اين جعليات، علاوه بر ترويج امور بي اساس، موجب مسخره ساختن دين نيز مي گردد. برخي از دستورهاي ديني که در کتب حديث نوشته شده اند، نه با عقل جور در مي آيند، نه با مذهب و نه با احاديث ديگر هماهنگي دارند. گاهي جنبه طنز نيز پيدا کرده، موجب مسخرگي مي شود، مانند اين حديث که:
«از حضرت صادق منقول است و هر کس ريش خود را هفتاد نوبت شانه کند و يکي يکي بشمارد، شيطان تا چهل روز نزديک او نمي آيد».(11)
تعبير خواب- که يکي از علوم غريبه است و هر کسي نمي تواند ادعاي آن را داشته باشد - در حال حاضر، به صورت شغلي در آمده که حتي در سايت هاي اينترنتي هم تبليغ مي شود، انواع فال هاي ورق و قوه و فال انبيا، فال قرآني و... ابداع شده که طرف داران فراواني دارد و در بيشتر مجلات خانوادگي، صفحاتي به اين امر اختصاص داده اند. سايت هاي فرهنگي تفريحي، پر است از اين مطالب خرافي که هيچ پايه و اساسي ندارند و به راهي براي شيادي و کلاه برداري تبديل شده اند. اگر در گذشته، خرافه، معلول جهل به امور طبيعي بود، امروز فقر فرهنگي و ديني است که موجب گسترش آن است.
جلوگيري از چاپ جديد کتاب هايي که تبليغ خرافات است، و انواع کتاب هاي فالگيري تعبير خواب هاي جديد، بعضي از کتاب هاي منتخب احاديث و... که توسط افراد غير متخصص نوشته مي شود که به نظر نمي آيد نظارت درستي بر آنها باشد نيز راهي ديگر است. براي مثال، کتاب «اسرار قاسمي» از ملا حسين کاشفي، پر است از اسرار جادوگري که از حيث انتفاع، به کلي ساقط است و اين شخص، همان کسي است که «روضة الشهدا» را نوشت و مرثيه خواني خرافي را بين مردم رواج داد. امثال اين کتاب ها آن قدر فراوانند که ذکر آنها خود به کتاب جداگانه نياز دارد و از بين بردن آثار اين نوع نوشته ها، زماني طولاني مي طلبد؛ اما پيش از آن، توجه به گسترش نيافتن دامنه آنها اولين اقدامي است که مي تواند مؤثر باشد.
دليل ديگر را بايد در باورهاي مردم دانست که از پيش در ذهن آن ها نقش بسته و از اديان تحريف شده ديگر، به دين جديد وارد مي شود. همچنين سودجويي هاي حکام براي فريب مردم و دوام فرمان روايي شان، از علل مهم تلقي مي شوند. که در اين مقاله و مقالات بعدي به آن ها پرداخته خواهد شد.
خرافات مربوط به دين مسيح
برخي خرافات موجود در اديان، به کلي دين را تحت الشعاع قرار داده اند. در دين مسيح، اصل وجود عيسي (ع) - که بشري همچون ديگران است - به عنوان پسر خدا شناخته شده و اعتقاد به تثليث را موجب گرديده است. يکي از مهم ترين عواملي که کليسا را به شرکت (تثليث) و سه گانه پرستي کشانيد، توسعه و گسترش عقايد بت پرستي و گرمي بازار افسانه ها و موهومات بود.(1)
بر همين اساس، تمثال هاي حضرت عيسي (ع) و مريم (ع) به شکل هاي گوناگون در نزد يپروانش به عنوان عاملي براي دفع خطر استفاده مي شود: «مسيحي مخلص، در هنگام خطر و سختي، به جاي اين که به خداي يگانه متوسل شود و با عزم و اراده خود، به دفع خطر کوشد، به آن تماثيل متوسل مي شود. نظاميان در ميدان هاي جنگ، به عوض ابراز جلادت و مردانگي از آنها نصرت مي خواستند و هر کدام يک بازوبندي از آن تماثيل داشت.»(2)
در ميان مسلمانان نيز تمثال هايي از ائمه- که صورت واقعي ندارد - عزيز داشته مي شوند که بعيد نيست از مسيحيت گرفته شده باشد بويژه اين که معروف است برخي از اين نقش ها توسط نقاشان مسيحي کشيده شده است.
وجود چهار انجيل، خود دليلي بر تحريفات موجود در اين دين است که در هر کدام، مقاديري خرافات راه يافته است. درباره چگونگي عروج عيسي (ع) به آسمان، اختلافاتي وجود دارد.«برخي از اناجيل مي گويند: مسيح در روز سوم پس از جان دادن زنده شد و به چشم چندين نفر آمده است. مثلاً متي ماهي ماند، پسر انسان «مسيح» نيز سه شبانه روز در شکم «باب 12، جمله 41) مي نويسد: همچنان که يونس، سه شبانه روز، در شکم زمين خواهد بود».(3)
غير از خرفات مهمي که اديان را فرا گرفته و زيان هاي فراواني بر پيروانش دارد و آنها را به کلي از دين منفک مي کند، مواردي هم در آيين ها پيدا شده که با اين که ابعاد زيادي دارد، اما زيان آن شايد کمتر باشد. آيين هايي که مخصوص نذورات مختلف و به شکل هاي گوناگون انجام مي گيرد. از اين جمله اند. برخي امور در ابتداي امر، سنتي خوب و پسنديده بود؛ ولي بعدها به جهت نفهميدن فلسفه آن، دچار دگرگوني شده و بي فايده گرديده است، از جمله اين امور، شمع روشن کردن است.
ايجاد روشنايي در شب و در جاهاي تاريک، عملي خوب و خداپسندانه است که در تمام اديان وجود دارد و به آن سفارش شده است؛ اما در روزگار ما اين سنت تبديل به اسرافکاري نمادين که فقط مخصوص يک دين هم نيست. شمع سوزاندن و بخور دادن در پيشگاه شمايل مسيح، همان رسم شمع روشن کردن در امام زاده و سقاخانه است که تنها براي اداي نذرها انجام مي شود، نه ايجاد روشنايي.
خرافات اعراب جاهلي
نگاهي اجمالي به خرافاتي که در ميان اعراب جاهلي رواج داشت، نشانگر آن است که آنها چون از ريشه يابي حوادث و کشف علت ها عاجز بودند، به علومي چون کهانت، قيافه شناسي، عيافه(پيش گويي هاي مستند به پرواز و آواز خاص پرندگان و مانند آن) روي مي آوردند و طبيعي بود که چنين افرادي در شناخت علل و اسباب علم، بسيار سطحي نگر بودند.(4)
فال گرفتن به وسيله رفتارهاي پرندگان براي اعراب، کاري طبيعي و هميشگي بود که خواستگاه آن مربوط به اعمال غريزي پرندگان است. براي مثال، آنها کلاغ و صداي آن را شوم مي دانستند و آن نشانه کوچ و جدايي مي شمردند. دليلش اين بود که کلاغ ها هرگاه متوجه نزديک بودن کوچ قبيله مي شدند، در آن حوالي مراقب بودند تا پس از رفتن مردم، از بازمانده غذاي آنها استفاده کنند و عرب، گمان مي کرد آمدن کلاغ ها موجب رفتن آنهاست. چنين مواردي هنوز هم در فرهنگ ما جاي دارد و در اشعار بسياري، کلاغ، شوم دانسته شده و از آن به عنوان «غرابيين» نام برده اند.
کهانت نيز به همين شکل به وجود آمد پيشگويي از آينده، يکي از چيزهايي بود که انسان ها در آرزوي آن بودند و برخي شيادان، با استفاده از اطلاعاتي از رفتار حيوانات و يا خط سير ستارگان، شروع به پيشگويي کردند که رفته رفته در ميان مردم، جا باز کرد و روز به روز با پيش رفت علم، علوم دروغين پيشگويي نيز رشد مي کند، بدون اين که باورمندان، توجهي به خواستگاه باطل اين به ظاهر علم داشته باشند.
مردم، هميشه از جادوگران و پيشگويان روزگار گذشته، حرف ها مي زنند و در مقبوليت آن شکي ندارند. حتي درباره ديدن جن و غول و دوالپا و موجودات عجيب و غريبي که غيب مي شوند، داستان ها دارند که از درستي آن اطمينان کامل دارند. امروزه، هم به صورت هاي ديگر به طور رسمي، هنوز اين شغل ادامه دارد. حتي شنيده شده که گاهي افرادي کج فهم در اوضاع سياسي کشور نيز اين گونه افراد را دخالت مي دهند.
برخي از باورهاي موجود در ميان اعراب جاهلي و بعد از اسلام، مربوط به يهودياني است که در نزديک آنها زندگي مي کردند. اعراب به دليل نداشتن دين سرمشق خود قرار مي دادند که برخي اعتقاداتشان مربوط به ارتباط با آنان بود: «عدم برخورداري عرب جاهلي از يک پشتوانه فرهنگي، نقش به سزايي در خضوع و تذلل آنها در مقابل اهل کتاب که از وجاهت و منزلت علمي خاص در نزد اعراب برخوردار بودند، ايفا مي کرد.» (5)
مدارس يهوديان که در آنها به آموزش احکام شريعت مي پرداختند نيز به گسترش تأثيرپذيري کمک نموده است: « برخي از بزرگان مکه و يثرب، به اين مکان ها رفت وآمد داشتند و سؤال هايي را درباره داستان هاي انبيا و گذشتگان يا مسائل ديگر با علماي يهود مطرح مي کردند و آنها طبق مأنوسات ذهني خود، پاسخ مي دادند و از همين رهگذر بود که داستان هاي اسراييلي و اساطير بسياري در ميان اعراب، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام رواج يافت.» (6)
ورود روايات يهود به اسلام
يهوديان - که از ابتدا به دين اسلام کينه داشتند- سعي کردند با نفوذ در ميان مسلمانان، خرافات را در دين جاي دهند و مانع پيش رفت مسلمانان گردند که تا حدود زيادي هم موفق بودند؛ زيرا در بعضي از تفاسير، مقادير زيادي از اسراييليات را مي توانيم بيابيم.
اسرائيليات - که در آثار مختلف تفسيري، روايي، تاريخي و کلامي راه يافته - سبب گرديده است تا دشمنان شناخته شده و يا ناشناخته اسلام، با دستاويز قرار دادن اين مجعولات و گاه با بزرگ نمايي و شاخ و برگ دادن به دروني ترين نقاط حرم اسلام، پاي تجاوز گذارند و حريم مقدس آن را مورد هجوم تبليغات خود قرار دهند.(8)
نمونه هايي از جعليات يهود را در احاديث مي يابيم. يکي از باورهايي که از يهود در ميان مسلمانان رواج يافته، داستان چگونگي عملکرد شيطان براي فريب آدم است. در اين داستان، طاووس و مار، نقش مهمي دارند، در حالي که در روايات اسلامي چنين چيزي وجود ندارد؛ اما چنين حديثي چند بار از ائمه (ع) نقل گرديده است.
در حديث ديگر منقول است که در خدمت امام رضا (ع) از حسن طاووس تعريف مي نمودند. حضرت فرمود: هيچ حيواني حسنش زيادتر از خروس سفيد نيست. خروس، خوش آوازتر از آن و برکتش بيشتر است و تو را در وقت نمازها آگاه مي کند. طاووس، به آن گناهي که نموده و به آن سبب مسخ شده است. نفرين و ويل و عذاب برخود مي کند.(9)
آنها چون مسلمانان ساده لوح را آماده شنيدن خرافات مي يافتند، با بهره گيري از قوه خلاقه خود، داستان ها و افسانه هاي خرافي را - که حتي سابقه اي از آنها در منابع اهل کتاب به چشم نمي خورد- خلق مي نمودند. شرح و تفصيل هايي چون طول و عرض حضرت آدم، طول و عرض و ارتفاع کشتي نوح و ماجراي حيوانات موجود در آن، نام عصاي موسي و جنس و مشخصات آن، نوع درختي که خدا به وسيله آن با موسي سخن گفت، ويژگي هاي اژدهايي که از عصاي موسي پديد آمد، ويژگي هاي تابوت عهد و طول و عرض و جنس آن، نام سگ اصحاب کهف و رنگش و موضوعاتي از اين قبيل را که غالباً زاييده فکر و خيال آنان بود با تمام ريزه کاري ها نقل مي کردند.(10)
اهداف خرافه سازان
جدا سازي اين احاديث از احاديث درست، کاري دشوار و مخصوص اهل فن است. برخي از اين جعليات، علاوه بر ترويج امور بي اساس، موجب مسخره ساختن دين نيز مي گردد. برخي از دستورهاي ديني که در کتب حديث نوشته شده اند، نه با عقل جور در مي آيند، نه با مذهب و نه با احاديث ديگر هماهنگي دارند. گاهي جنبه طنز نيز پيدا کرده، موجب مسخرگي مي شود، مانند اين حديث که:
«از حضرت صادق منقول است و هر کس ريش خود را هفتاد نوبت شانه کند و يکي يکي بشمارد، شيطان تا چهل روز نزديک او نمي آيد».(11)
تعبير خواب- که يکي از علوم غريبه است و هر کسي نمي تواند ادعاي آن را داشته باشد - در حال حاضر، به صورت شغلي در آمده که حتي در سايت هاي اينترنتي هم تبليغ مي شود، انواع فال هاي ورق و قوه و فال انبيا، فال قرآني و... ابداع شده که طرف داران فراواني دارد و در بيشتر مجلات خانوادگي، صفحاتي به اين امر اختصاص داده اند. سايت هاي فرهنگي تفريحي، پر است از اين مطالب خرافي که هيچ پايه و اساسي ندارند و به راهي براي شيادي و کلاه برداري تبديل شده اند. اگر در گذشته، خرافه، معلول جهل به امور طبيعي بود، امروز فقر فرهنگي و ديني است که موجب گسترش آن است.
نقش علماي دين در زدودن خرافات
جلوگيري از چاپ جديد کتاب هايي که تبليغ خرافات است، و انواع کتاب هاي فالگيري تعبير خواب هاي جديد، بعضي از کتاب هاي منتخب احاديث و... که توسط افراد غير متخصص نوشته مي شود که به نظر نمي آيد نظارت درستي بر آنها باشد نيز راهي ديگر است. براي مثال، کتاب «اسرار قاسمي» از ملا حسين کاشفي، پر است از اسرار جادوگري که از حيث انتفاع، به کلي ساقط است و اين شخص، همان کسي است که «روضة الشهدا» را نوشت و مرثيه خواني خرافي را بين مردم رواج داد. امثال اين کتاب ها آن قدر فراوانند که ذکر آنها خود به کتاب جداگانه نياز دارد و از بين بردن آثار اين نوع نوشته ها، زماني طولاني مي طلبد؛ اما پيش از آن، توجه به گسترش نيافتن دامنه آنها اولين اقدامي است که مي تواند مؤثر باشد.
پي نوشت ها :
1. «مسيحيت در چنگال خرافات،» کامل خيرخواه، مجله درس هايي از مکتب اسلام، سال 14، ش 8، شهريور 52، ص 17.
2. خرافات چگونه وارد اديان مي شود، مجله تقدم، ش، آبان 1306، ص 180.
3. «مسيحيت در چنگال خرافات.»
4. «اسرائيليات و زمينه نفوذ آن به فرهنگ اسلامي»، حميد محمد قاسمي، مجله بينات، ش، زمستان 78، ص 92.
5. همان جا.
6. همان، ص 93.
7. همان، ص 95.
8. مجله مشکوه، ش 62، بهار 78، ص 176.
9. حليه المتقين، محمد تقي مجلسي، تصحيح ناظم عابديني مطلق، ص 322.
10. مشکوه، ش 62، ص 178.
11. حليه المتقين، ص 133.