هدف بزرگي انتخاب كنيد بعد در راهش تلاش كنيد
نويسنده:لوك جانسون(1)
براي من مهم است كه در كسب و كار جاه طلب باشم و هدف بزرگي را انتخاب كنم. گمان مي كنم در مواقعي در گذشته به قدر كافي بلندپرواز نبوده ام. من همچنان در تلاشم تا براي نيل به چيزهاي بيشتر، به خودم فشار بيشتري بياورم.
مثال اين موضوع چهار سال قبل بود كه ما شركت استرادا(2) را راه انداختيم. اين شركت، پيتزا فروشي زنجيره اي هيزم پز ماست. ما با اين ايده كار را آغاز كرديم كه قرار است آن را تبديل به زنجيره اي بزرگ نماييم، نه اينكه فقط يك مغازه واحد يا رستوراني تمام عيار باشد. بنابراين دقيقاً از همان ابتدا در تلاش بوديم مشخص كنيم به جاي يك مكان ساده و منحصر به فرد، چه چيزي جاذبه خواهد داشت و چه چيزي را مي توانيم نسخه برداري كنيم. در هر مرحله، هميشه شركايم را تحت فشار مي گذارم تا بلندپروازتر باشند و مكانهاي بيشتري را پيدا كنند. ما پول را خواهيم يافت، افراد را خواهيم يافت، و مشتريان خواهند آمد.
بديهي است شما هميشه مي كوشيد اين مفهوم را پالايش كنيد و آن را از عيب و نقص مبرا سازيد. و بايد اين طرز فكر را داشته باشيد كه قرار نيست هيچ وقت 100 درصد باشد؛ هميشه مي توانيد كار بهتري انجام دهيد. اما در اين ميان، در مدتي كه افتتاحيه هاي جديد با موفقيت همراهند، بايد هدفمان اين باشد كه كسب و كار ملي داشته باشيم. در عرض چهار سال، ما بيست و پنج رستوران افتتاح كرديم و تا امروز اوضاع خوب پيش رفته است.
متوازن كردن ضرورت هدف گرفتن چيزهاي بزرگ با هدفهاي روزمره، هميشه چالش برانگيز است و اين چيزي است كه شما به طور هفتگي با آن سر و كار داريد. آيا بايد سرآشپز تازه اي استخدام كنيم، يا با همان سرآشپزمان كنار بياييم، سرآشپزي كه هزينه كمتري دارد اما شايد قدرت تخيل زيادي ندارد؟ آيا بايد شروع به استفاده از تأمين كننده هاي مختلفي كنيم كه عزم كرده اند تا به رستورانهاي بيشتري خدمات دهند؟ آيا بايد سيستم هاي نرم افزاري گران تري را به كار بگيريم كه قادرند با چندين واحد مختلف كار كنند؟
همه اين تصميمات پر طول و تفصيل جزو اتفاقات روزمره هستند. و اگر سرمايه تان محدود است، گاهي اوقات بازدارنده خوبي خواهد بود. زيرا فقط چيزي را مي توانيد خرج كنيد كه در اختيار داريد. اما چه بسيارند كسب و كارهايي كه دردسرهاي رشد و توسعه را تحمل مي كنند چون در مورد محلي كه مستقر شدند، يا درمورد كسب پروانه هاي ثبت، يا در دست و پنجه نرم كردن با دردسرهاي موقتي آي تي چندان بلند پرواز نبوده اند. اين نشان مي دهد كه اگر بلند پرواز باشيد، بهتر است هميشه افرادي را استخدام كنيد كه اندكي بهتر از آن هستند كه از عهده مخارجشان بر مي آييد و مكانهايي را انتخاب كنيد كه اندكي بيش از آنچه نياز داريد فضا در اختيار شما قرار مي دهند تا بتوانيد در آن رشد كنيد. به گمان من، كلاً اين چيز خوبي است، زيرا قرار است زندگي و كسب و كار رشد و
پيشرفت كنند، و شما بايد آن بالاها را هدف بگيريد.
راز كسب و كار اين است كه چطور ايده اي را تبديل به كسب پررونقي كنيم. هر كسي ايده هايي دارد؛ ترجمه آن و دست به اقدام زدن است كه تفاوت را ايجاد مي كند. اين يكي از خطاهاي متداول افرادي است كه گمان مي كنند آنچه مهم است، ايده است.
آنچه مهم است ايده نيست، بلكه مهم به عمل درآوردن و اجراي آن است. اين كاري سخت و طاقت فرساست و معمولاً زمان و هزينه اش بيش از آنچه كسي دوست دارد مي طلبد، و مملو است از انواع بن بستها و موانع. اما اين همان چيزي است كه تفاوت را ايجاد مي كند. بنابراين اگر براي هر مفهوم رستوران جديدي كه كسي به من پيشنهاد مي كند هزار پوند داشتم، خيلي ثروتمندتر از آنچه هستم مي شدم. ايده ها سخت نيستند.
همه ما مي توانيم چيزي شبيه آن را ابداع كنيم، يا همه ما چيزي را ديده ايم كه تصور مي كنيم تكرار خواهد شد. كسب يعني تلاش سخت براي استخدام افراد، يافتن تأمين كنندگان، يافتن محل و جا شدن در آن، و سر و كله زدن با دست اندركاران بهداشت و ايمني و محيط زيست و بقيه چيزها، از جمله تأمين سرمايه، كنار آمدن با ضررهاي آغاز كار؛ دست و پنجه نرم كردن شبانه روزي با مشتريان، و دست و پنجه نرم كردن شبانه روزي با كاركنان. اين حقيقت كسب و كار است. ايده هاي بزرگ ارزانند.
برداشت ها:
-هنگام راه انداختن كسب و كار بلند پرواز باشيد، چيزهاي بزرگ را هدف بگيريد و براي نيل به بيشترينها به خود بيشتر فشار بياوريد.
-قبول كنيد كه راز كسب و كار، ترجمه يك ايده و تبديل آن به عمل است.
-كار سخت و اغلب خسته كننده به عمل درآوردن يك ايده است كه باعث ايجاد تفاوت مي شود.
-كار سخت، حقيقت كسب و كار است؛ ايده هاي بزرگ ارزانند.
مثال اين موضوع چهار سال قبل بود كه ما شركت استرادا(2) را راه انداختيم. اين شركت، پيتزا فروشي زنجيره اي هيزم پز ماست. ما با اين ايده كار را آغاز كرديم كه قرار است آن را تبديل به زنجيره اي بزرگ نماييم، نه اينكه فقط يك مغازه واحد يا رستوراني تمام عيار باشد. بنابراين دقيقاً از همان ابتدا در تلاش بوديم مشخص كنيم به جاي يك مكان ساده و منحصر به فرد، چه چيزي جاذبه خواهد داشت و چه چيزي را مي توانيم نسخه برداري كنيم. در هر مرحله، هميشه شركايم را تحت فشار مي گذارم تا بلندپروازتر باشند و مكانهاي بيشتري را پيدا كنند. ما پول را خواهيم يافت، افراد را خواهيم يافت، و مشتريان خواهند آمد.
بديهي است شما هميشه مي كوشيد اين مفهوم را پالايش كنيد و آن را از عيب و نقص مبرا سازيد. و بايد اين طرز فكر را داشته باشيد كه قرار نيست هيچ وقت 100 درصد باشد؛ هميشه مي توانيد كار بهتري انجام دهيد. اما در اين ميان، در مدتي كه افتتاحيه هاي جديد با موفقيت همراهند، بايد هدفمان اين باشد كه كسب و كار ملي داشته باشيم. در عرض چهار سال، ما بيست و پنج رستوران افتتاح كرديم و تا امروز اوضاع خوب پيش رفته است.
متوازن كردن ضرورت هدف گرفتن چيزهاي بزرگ با هدفهاي روزمره، هميشه چالش برانگيز است و اين چيزي است كه شما به طور هفتگي با آن سر و كار داريد. آيا بايد سرآشپز تازه اي استخدام كنيم، يا با همان سرآشپزمان كنار بياييم، سرآشپزي كه هزينه كمتري دارد اما شايد قدرت تخيل زيادي ندارد؟ آيا بايد شروع به استفاده از تأمين كننده هاي مختلفي كنيم كه عزم كرده اند تا به رستورانهاي بيشتري خدمات دهند؟ آيا بايد سيستم هاي نرم افزاري گران تري را به كار بگيريم كه قادرند با چندين واحد مختلف كار كنند؟
همه اين تصميمات پر طول و تفصيل جزو اتفاقات روزمره هستند. و اگر سرمايه تان محدود است، گاهي اوقات بازدارنده خوبي خواهد بود. زيرا فقط چيزي را مي توانيد خرج كنيد كه در اختيار داريد. اما چه بسيارند كسب و كارهايي كه دردسرهاي رشد و توسعه را تحمل مي كنند چون در مورد محلي كه مستقر شدند، يا درمورد كسب پروانه هاي ثبت، يا در دست و پنجه نرم كردن با دردسرهاي موقتي آي تي چندان بلند پرواز نبوده اند. اين نشان مي دهد كه اگر بلند پرواز باشيد، بهتر است هميشه افرادي را استخدام كنيد كه اندكي بهتر از آن هستند كه از عهده مخارجشان بر مي آييد و مكانهايي را انتخاب كنيد كه اندكي بيش از آنچه نياز داريد فضا در اختيار شما قرار مي دهند تا بتوانيد در آن رشد كنيد. به گمان من، كلاً اين چيز خوبي است، زيرا قرار است زندگي و كسب و كار رشد و
پيشرفت كنند، و شما بايد آن بالاها را هدف بگيريد.
راز كسب و كار اين است كه چطور ايده اي را تبديل به كسب پررونقي كنيم. هر كسي ايده هايي دارد؛ ترجمه آن و دست به اقدام زدن است كه تفاوت را ايجاد مي كند. اين يكي از خطاهاي متداول افرادي است كه گمان مي كنند آنچه مهم است، ايده است.
آنچه مهم است ايده نيست، بلكه مهم به عمل درآوردن و اجراي آن است. اين كاري سخت و طاقت فرساست و معمولاً زمان و هزينه اش بيش از آنچه كسي دوست دارد مي طلبد، و مملو است از انواع بن بستها و موانع. اما اين همان چيزي است كه تفاوت را ايجاد مي كند. بنابراين اگر براي هر مفهوم رستوران جديدي كه كسي به من پيشنهاد مي كند هزار پوند داشتم، خيلي ثروتمندتر از آنچه هستم مي شدم. ايده ها سخت نيستند.
همه ما مي توانيم چيزي شبيه آن را ابداع كنيم، يا همه ما چيزي را ديده ايم كه تصور مي كنيم تكرار خواهد شد. كسب يعني تلاش سخت براي استخدام افراد، يافتن تأمين كنندگان، يافتن محل و جا شدن در آن، و سر و كله زدن با دست اندركاران بهداشت و ايمني و محيط زيست و بقيه چيزها، از جمله تأمين سرمايه، كنار آمدن با ضررهاي آغاز كار؛ دست و پنجه نرم كردن شبانه روزي با مشتريان، و دست و پنجه نرم كردن شبانه روزي با كاركنان. اين حقيقت كسب و كار است. ايده هاي بزرگ ارزانند.
برداشت ها:
-هنگام راه انداختن كسب و كار بلند پرواز باشيد، چيزهاي بزرگ را هدف بگيريد و براي نيل به بيشترينها به خود بيشتر فشار بياوريد.
-قبول كنيد كه راز كسب و كار، ترجمه يك ايده و تبديل آن به عمل است.
-كار سخت و اغلب خسته كننده به عمل درآوردن يك ايده است كه باعث ايجاد تفاوت مي شود.
-كار سخت، حقيقت كسب و كار است؛ ايده هاي بزرگ ارزانند.
پينوشتها:
1-Lucke Johnson
2-Strada
/ج