احمق ها به بهشت نمي روند

آيزاک بشويتس سينگر برنده جايزه ادبي نوبل – نويسنده اي لهستاني الاصل است که آثار داستاني و مقالات ادبي – اجتماعي بسياري نوشته است. کتاب «احمق هاي چلم و تاريخ شان» در سال 1969 در زمينه ادبيات کودک و نوجوان برنده جايزه Caldecatt از آمريکا شد. «چلم» نام شهري يهودي نشين در کشور لهستان است و از دير باز حکايت ها و جوک هاي زيادي درباره ساده لوحي مردم اين شهر بر سر زبان ها بوده.
دوشنبه، 8 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
احمق ها به بهشت نمي روند

احمق ها به بهشت نمي روند
احمق ها به بهشت نمي روند


 

نويسنده: ليلا هوري




 

مروري بر کتاب «احمق هاي چِلم و تاريخشان»
 

آيزاک بشويتس سينگر برنده جايزه ادبي نوبل – نويسنده اي لهستاني الاصل است که آثار داستاني و مقالات ادبي – اجتماعي بسياري نوشته است. کتاب «احمق هاي چلم و تاريخ شان» در سال 1969 در زمينه ادبيات کودک و نوجوان برنده جايزه Caldecatt از آمريکا شد. «چلم» نام شهري يهودي نشين در کشور لهستان است و از دير باز حکايت ها و جوک هاي زيادي درباره ساده لوحي مردم اين شهر بر سر زبان ها بوده.
قصه احمق هاي چلم، تاريخچه اي تخيلي و طنز آميز است که در آن نحوه پيدايش شهر چلم، نوع معيشت مردمان آن شهر، شيوه هاي حکومت داري حاکمان و به طور کلي سر نوشت سياسي – اجتماعي آنان به نحوي بسياري اغراق آميز بيان شده است.
در اين قصه فانتزي شهر چلم نقطه بسيار کوچکي از کره خاکي است. اما در واقع سمبل و نماد کل آن است. بين دانشمندان و علماي يهودي درباره اينکه چلم چگونه پديد آمده اختلاف نظر است. عالمان دين، چلم را مخلوق به خلق از عدم مي دانند اما دانشمندان فکر مي کنند چلم اوليه حاصل يک انفجار است؛ «قبل از پيدايش در اين منطقه آشفتگي عظيمي وجود داشت. همه جا را بخار، مه و ابرهاي غليظ فرا گرفته بود. سپس انفجاري رخ داد و چلم پديد آمد. در ابتدا سطح زمين چلم آن قدر داغ بود که حتي اگر آن موقع چلمي هايي وجود داشتند نمي توانستند روي زمين راه بروند چون کف پاهايشان مي سوخت. سطح مذاب و داغ زمين به آرامي سرد شد و پوسته سفتي روي آن را پوشاند؛ درست مثل ديگ حليمي که سرد شده باشد.
دانشمندان مي گويند اولين چلمي ها آدم نبودند بلکه ميکروب و آميب و موجوداتي شبيه اينها بودند. بعدا رودخانه اي در چلم پديد آمد که در آن ماهي هاي زيادي وجود داشت و اينها همان اعقاب چلمي ها بودند. شايد دليل علاقه زياد چلمي ها به ماهي همين باشد... گفته مي شود که قديمي ترين چلمي ها انسان هاي اوليه بودند. آنها لخت و پا برهنه اين طرف و آن طرف مي رفتند، در غارها زندگي مي کردند و حيوانات را با تبر و سر نيزه هاي سنگي شکار مي کردند.
آنها بيشتر وقت ها گرسنه و بيمار بودند اما از آنجايي که هنوز کلمه بحران در زبانشان ساخته نشده بود، بحراني هم وجود نداشت و هيچ کس هم سعي نمي کرد آن را حل کند... بعد از سال ها چلمي ها، متمدن شدند. آنها ياد گرفتند بخوانند و بنويسند و آنگاه کلماتي چون «مشکلات» و «بحران» به وجود آمد. از آن لحظه اي که کلمه «بحران» در زبان مردم پيدا شد، آنها متوجه شدند که در چلم بحران وجود دارد.» (صص 14و 15 )
احمق هاي شهر چلم مردماني گرسنه و بي پناه بودند که توسط گروهي احمق تر و بيچاره تر از خود اداره مي شدند. «گرو نام گاو» حاکم شهر احمق ها بود او براي حل بحران اين شهر خطاب به شوراي فرزانگان چنين گفت: «اي دانايان و فرزانگان! در چلم بحران وجود دارد. اغلب شهروندان ناني براي خوردن ندارند و خيلي از آنها بيمارند. چطور مي توانيد اين بحران را بر طرف کنيد.» (ص 15)
بعد از جلسه اي که هفت روز و شب به طول انجاميد هر کدام از اعضاي شورا راه حلي پيشنهاد داد. «گليش منگ» گفت: «لغت بحران را از فرهنگ لغات حذف کنيد تا اين کلمه فراموش شود و ديگر نيازي به حل آن نباشد.» «زاين ول احمق» پيشنهاد داد، مردم شهر چلم دو روز در هفته روزه بگيرند تا بتوانند مقدار زيادي نان ذخيره کنند. به اين ترتيب، مشکل نان حل مي شد. اما با مشکل کمبود کفش و لباس چه بايد مي کردند. زاين ول احمق گفت بهتر است براي کفش و لباس ماليات سنگيني وضع کنيم. فقرا ناتوان از تهيه آنها خواهند شد و در نتيجه ثروتمندان به اندازه کافي کفش و لباس خواهند داشت. سندر کودن اين راه حل را به شدت رد کرد و در عوض راهکاري ارائه داد: «بهتر است شب ها وقتي ثروتمندان خوابند فقرا خانه هاي آنان را غارت و کفش و لباس هايشان را بردارند تا بتوانند روزها در مزارع کار کرده و براي ثروتمندان غذا تهيه کند.» «ثمن کله پوک» همه اين راه حل ها را رد کرد و گفت: «چون در برابر هر ثروتمندي صدها فقير وجود دارد، لباس به اندازه کافي نيست تا بتوانند بدزند. به علاوه سايز ثروتمندان به فقرا نمي خورد. آنها چاق و چله اند و فقرا ضعيف و مردني. به نظر من کلا لباس پوشيدن را از فرهنگ مردم حذف کنيم تا مردم مثل نياکانشان لخت و عور بگردند.»
گليش منگ: «در اثبات مزخرف بودن اين حرف ها؛ بر اساس نظر دانشمندان در روزگاران قديم در چلم زمستان وجود نداشته؛ به همين دليل مردم لباس نمي پوشيدند.» خلاصه آنکه اعضاي شورا از حل مشکل مايوس شدند تا اينکه گرونام گاو حاکم شهر چلم تنها راه حل نجات از بحران داخلي را در جنگ با شهرهاي همسايه دانست.
تاريخچه شهر چلم کاريکاتور تاريخ تمدن است. در اين قصه بسياري از مقولات و مفاهيم سايسي – اجتماعي از جمله رابطه مردم و حاکمان، هيجانات زودگذر سياسي، انگيزه شورش ها و قيام ها و جنگ هاي داخلي و خارجي و در نهايت چرخش قدرت در دست ديکتاتورها و مستبدان ديوانه ريشخند شده است و مورد تمسخر قرار گرفته.
چلمي ها تصميم مي گيرند به حرف حاکم احمقشان گرونام گاو گوش دهند و به جنگ روستاي «گروش کود» بروند؛ آن هم تنها به اين بهانه که گروش کودي ها، چلمي ها را احمق مي دانند.
«بهار آمد و مردان چلم جاي کارکردن در مزارع وارد ارتش شدند و براي جنگ آموزش نظامي ديدند در نتيجه محصول کمي بر داشت شد. پاييز رسيد و بارش باران آغاز شد. از آنجايي که سربازان پابرهنه بودند يا چکمه هايشان پاره بود، خيلي زود سرما خورند، تقريبا همه سپاه چلم گلو درد و آبريزش بيني داشتند و سرفه مي کردند. در يک شب تاريک سپاه کوچک چلم به سمت گروش کود حرکت کردند. باران سه روز تمام مي باريد و سربازان تا زانو در گل فرو رفتند...» صص 30و 31 سپاه چلم به اشتباه به جاي مقصد اصلي سر از روستاي ديگر در آوردند و به آنجا حمله کردند و از آنان شکست سختي خورند. سربازان از رژه رفتن و خواب کم خسته بودند. خيلي هايشان فرار کردند و آنهايي هم که مي خواستند بجنگند چنان از سرما کرخت شده بودند که دستشان توان شمشير کشيدن نداشت. در نتيجه سپاه چلم پا به فرار گذاشت. سگ هاي ولگردي که آنجا بودند وقتي ديدند عده اي در حال فرارند، عوعو کنان آنها را دنبال کرده و برخي از سربازان را زخمي کردند. روز بعد حوالي غروب سپاه چلم نيمه عريان، پا برهنه، بي سلاح و با دماغ هاي شکسته و چشم هاي کبود به خانه بازگشتند. اين تصاوير شما را به ياد سربازان يخ زده فرانسوي در جنگ ناپلئون با روسيه نمي اندازد؟ جالب اين است که هيتلر نيز دچار همان خطايي شد که ناپلئون در مرز روسيه مرتکب شد.
پس از اين اتفاقات بحران در چلم بيشتر و بيشتر شد و شورش هاي زيادي به راه افتاد. مردم به سرکردگي شخصي ديوانه قدرت را از گرونام گاو گرفتند و او ارا از شهر بيرون کردند. حاکم جديد معتقد بود بايد پول را از چرخه اقتصادي حذف کنيم تا بحران حل شود. عواقب و تبعات حذف پول خيلي زود دامن مردم بيچاره را گرفت و باز سر به شورش گذاشتند. آن قدر شورش کردند و حکومت عوض کردند تا دوباره سروکله گرونام گاو پيدا شد و حکومت را دوباره تصاحب کرد. احمق ها در پايان قصه به همان نقطه اي پرتاب شدند که از آن فرار کرده بودند. وضعيت شهر چلم يک نشانه است. بسياري از شهرها و کشورها در طول تاريخ مانند چلم اداره شده اند.
شورش ها و جنگ هايي که در چلم اتفاق افتاد شکل کميک برخي تراژدي هاي بزرگ تاريخ است. بسياري از کشور گشايي ها و جنگ هاي خونين چندين ساله در همان حماقتي ريشه دارند که چلمي ها و سرانشان گرفتارش بودند. نسل هاي زيادي مي توانستند به آرامي زندگي کنند، اگر گرفتار جهالت، اوهام و آرزوهاي پوچ و بلند پروازي هاي محال ديکتاتورهايي مثل اسکندر، ناپلئون، هيتلر، صدام و جورج بوش نمي شدند.
مخاطب کتاب «احمق هاي چلم و تاريخشان» گروه سني کودک و نوجوان است و عناصر طنز آميز به کار رفته در آن در حد کوشش و ظرفيت ذهني و زباني اين گروه سني. طنز در اين اثر در لايه هاي ابتدايي و سطحي زبان اتفاق افتاده و بيشتر از جنس فکاهه است.
عناصر شوخ طبعي به کار رفته در آن آشکار و لو رفته اند و در اين کتاب از طنز پخته و پيچيده و فاخر هيج خبري نيست. وقايع و تصاوير به طرزي بسيار افراطي و اغراق آميز توصيف شده اند و به همين دليل داستان اين قابليت را دارد که به انيميشن تبديل شود.
قصه فانتزي احمق هاي چلم از حيث فرم اثري بسيار معمولي است. اين داستان يک جوک طولاني است و مخاطب را به ياد فکاهه هايي مي اندازد که در دوران کودکي و نوجواني اش شنيده، بازي هاي زباني طنز آميز موجود در فرم و صورت اثر عاري از پيچيدگي و ظرافت هاي کلامي است. اما چيزي که دستمايه اين شوخي و ريشخند شده به شدت تکان دهنده و عميق است و مخاطب جدي را سر جاي خود ميخکوب مي کند. سير جريانات سياسي- اجتماعي شهر چلم که مضمون و محتواي کتاب را تشکيل مي دهد، مملو از آموزه هاي فلسفي و سياسي است.
اين قصه خنده دار امروز کودک و نوجوان را مي خنداند اما به گونه اي عجيب ذهن و ضمير ناخود آگاه او را به سمتي هدايت مي کند که وقتي بزرگ شد در باب مسائل اجتماعي و سياسي بيشتر تامل کند و بدون توجه به هيجانات زود گذر به آنها از منظري کلي تر بينديشد.
منبع: نشريه همشهري خرد نامه (ويژه نامه کتاب) شماره 67



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.