به فرمان قيصر

داستان مسيحياني که آنها را جلوي شير گرسنه درنده مي انداختند قدمتي دارد و از بس تکرار شده به اسطوره تبديل شده و از حالت واقعيت تاريخي در آمده است. حتي در آيين هاي مسيحي هم بيشتر به آن در حد افسانه و اسطوره نگاه مي کنند. «کجا مي روي؟» اثر هنريک سينکيويچ نويسنده لهستاني است که نخستين بار با ترجمه حسن شهباز منتشر شد و حالا پس از قريب به 60 سال نشر ماهي اين ترجمه را با چاب خوب و ويرايش جديد روانه بازار کتاب کرده است. « کجا مي روي؟» در مورد دوران نرون است.
دوشنبه، 8 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به فرمان قيصر

به فرمان قيصر
به فرمان قيصر


 

نويسنده: اسدالله امرايي




 

نگاهي هر چند مختصر بر رمان «کجا مي روي؟» نوشته هنريک سينکيويچ
 

داستان مسيحياني که آنها را جلوي شير گرسنه درنده مي انداختند قدمتي دارد و از بس تکرار شده به اسطوره تبديل شده و از حالت واقعيت تاريخي در آمده است. حتي در آيين هاي مسيحي هم بيشتر به آن در حد افسانه و اسطوره نگاه مي کنند. «کجا مي روي؟» اثر هنريک سينکيويچ نويسنده لهستاني است که نخستين بار با ترجمه حسن شهباز منتشر شد و حالا پس از قريب به 60 سال نشر ماهي اين ترجمه را با چاب خوب و ويرايش جديد روانه بازار کتاب کرده است. « کجا مي روي؟» در مورد دوران نرون است.
نرون لقب کلاديوس سزار دروسوس گرمانيکوس، يکي از بي رحم ترين و ستمکارترين فرمانروايان روم بود. روزي نمي گذشت که او خون بي گناهي را به خاک نريزد و جمع کثيري را به خاک و خون نکشاند. تماشاي مرگ فجيع دلاوران و پهلوانان و مومنان به سرگرمي مورد علاقه مردم در تماشاخانه ها و استاديوم ها تبديل شد. کجا مي روي؟ يکي از بهترين رمان هاي تاريخي و از کتاب هايي است که خواننده را به آن دوران مي کشاند و با شخصيت پردازي هوشمندانه تصويري زنده ارائه مي کند و پيش زمينه واقعي آن را باورپذيرتر مي سازد، فضاي رمان با همه نکته هاي تاريخي اي که دارد به هيچ وجه فضايي پند آموز نيست و چشم انداز آن با هدف هاي رمان نويس سازگاري کامل دارد.
در اين رمان با رومي روبه رو هستيم که به رغم همه ابهت و شکوه و دستاوردهاي سرزميني کشوري وحشي است. مفهومي به نام حقوق بشر در آن غايب است؛ چه به مفهو م امروزي و چه از ديدگاه رايج آن زمان. برده داري به بدترين شکل در آن رواج دارد و برده ها به بدترين شکل ممکن مورد سوء استفاده قرار مي گيرند. حاکميت قانون به رغم همه فلسفه بافي ها تنها در حد حرف باقي مي ماند و بسته به قدرت حاکم و اميال حاکمان تعبير قانون فرق مي کند. در دوران حاکميت نرون قيصر روم به حد تحمل ناپذير انحطاط سقوط مي کند. اين بي قانوني به روايت رمان کجا مي روي؟ به حدي است که نبايد سنگ روي سنگ بند شود. تاثير اين نوع از زندگي در دو شخصيت رمان کاملا پيداست؛ پطرونيوس که از مقامات درباري رده بالاست و وينيچيوس از سرداران ارتش روم. پطرونيوس که مورد اعتماد کامل نرون است، مطلقا از چنبره دفاعي خارج نمي شود و مدام به سرگرم کردن نرون مشغول است و در عين حال از هيچ توطئه اي فروگذار نمي کند.
وينيچيوس – سرداري که از آسياي صغير برگشته – عاشق برده مسيحي اسيري مي شود و از طريق عشق او در مي يابيم که مسيحيت زندگي او را از اين رو به آن رو مي کند. اما مشکل اينجاست که صرف اين عمل با حضور نرون و سلطه او بر ارکان قدرت کاري بس دشوار است.
به تدريج با گسترش رمان اولا با روايت رمان نويس و نه مورخ با جنبش مسيحيت آشنا مي شويم و علت مخالفت روم و سرکوب مسيحيان را در مي يابيم. روم در آتش مي سوزد؛ شايد به خواسته نرون تا او بتواند رنجي را که هنرمند واقعي احساس مي کند درک کند. براي آنکه آتش خشم رومي ها دامن او را نگيرد آتش سوزي را به گردن مسيحي ها مي اندازد. هزاران نفر از آنها را از زن و مرد در سياهچال مي اندازد و ماه ها در شرايط غير انساني نگه مي دارد و بعد در جشن هاي پي در پي به صليب مي کشد، زنده زنده مي سوزاند، به دست گلادياتور ها مثله و تکه پاره مي کند و گاه جلوي حيوانات درنده مي اندازد. سرنوشت آنها چنان رقت بار و دردآور است که حتي رومي هاي سفاک هم دل آزرده مي شوند: « به فرمان قيصر اين بار چنين مقرر شده که مسيحيان را به دو دسته تقسيم کنند؛ عده اي را اسلحه به دستشان دهند و آنان را وادارند تا به دسته ديگر حمله برده و با دست خويش ياران خود را به قتل برسانند. به اين منظور مقدار زيادي دشنه و شمشير و تور به ميدان آورده شد و در اختيار محکومين سيه روز قرار گرفت».
اين وقايع تاريخي و رفتارها و کردارهاي اشخاص حقيقي تاريخ لباس داستان مي شوند و حجم عظيمي از رمان را به خود اختصاص مي دهند. اما سينکيويچ آن را به شيوه اي خواندني به خورد خواننده مي دهد. هنر رمان نويس اين است که در هيچ جاي رمان خط کشي سفيد و سياه نمي کند.
قهرمان اصلي رمان پطرونيوس است که از همه نفوذ خود بهره مي برد تا رنج و عذابي را که در اطراف خود مي بيند کمي تخفيف دهد. اما هيچ دلش نمي خواهد به آيين مسيحيت درآيد. البته او هم عشق ورزيدن به همنوع را که في نفسه بد نيست – دوست دارد اما حاضر نيست به آيين جديد درآيد و به مقررات آن تن دهد؛ آييني که از او مي خواهد بندگان خداوند را دوست بدارد. او که آفريده اي برگزيده است مگر مي تواند با خاکستر نشينان همسان شود. در نهايت فقط مي تواند با افراد هم طبقه خود پيمان مودت ببندد.
منبع: نشريه همشهري خرد نامه (ويژه نامه کتاب) شماره 67



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.