نقش حقوق در كارآمدى خانواده از ديدگاه اسلام (1)
چكيده
نتايج پژوهش نشان مىدهد كه منابع دينى براى هريك از اعضاى خانواده (زن، شوهر، فرزند، پدر و مادر)، حقوقى را وضع، و در مقابل اين حقوق، وظايفى نيز براى طرف مقابل معين كرده است. بر اساس منابع دينى، رعايت حق و انجام وظيفه در كنار هم است كه تأمينكننده كارآمدى خانواده مىباشد.
کليد واژه ها: خانواده، حقوق، كارآمدى، فرزند، زن، شوهر، والدين، اسلام.
مقدّمه
يكى از راه هاي پيشگيرى از به سردى گراييدن و حتى فروپاشى خانواده و روابط خانوادگى و در عوض كارآمدى خانواده، آشنايى با حقوق، وظايف و شفافيت حدود و انتظارات الزامى و غيرالزامى هريك از زوجين است. يعنى اگر زن و شوهر از ابتدا نسبت به حقوق يكديگر و فرزندان خود آشنايى كامل داشته باشند و حدود انتظارات خود را بر مبناى اين شناخت قرار دهند، كارآمدى خانواده بيشتر تأمين خواهد شد؛ زيرا بسيارى از ناسازگارىهايى كه كارآمدى خانواده را به خطر مىاندازد و استحكام آن را سست مىكند، ريشه در رعايت نكردن حقوق و قدرناشناسى هريك از زوجين نسبت به يكديگر دارد. براى مثال، يكى از حقوقى كه براى زن در نظر گرفته شده، عدم الزام او به انجام كارهاى خانه است؛ يعنى شوهر نمىتواند او را مجبور كند كه كارهاى خانه را انجام دهد. البته اين بدين معنا نيست كه بخواهيم تمام بار زندگى را بر دوش مرد بگذاريم و او را وادار كنيم علاوه بر مخارج عادى زندگى مخارج جديدى نيز متحمل شود و يا بخشى از وقت خود را به انجام كارهاى درون خانه اختصاص دهد. مىخواهيم مردانى را كه به خاطر كارهاى بيرون از خانه بر همسران خود منت مىنهند و كار آنها را در داخل خانه بىارزش مىپندارند به اين نكته توجه دهيم كه آنچه همسر در خانه انجام داده است، از باب وظيفه نيست، بلكه بر اساس فضيلت و لطف است. اگر مرد با اين نكته آشنا باشد كه كار در منزل وظيفه زن نيست، از زحمت هاي طاقتفرساى همسر خود در خانه قدردانى مىكند، كوتاهى را با ديده اغماض مىنگرد و براى رفع نواقص، خود نيز دست به كار مىشود. بر چنين فضايى، دوستى، مهر و همكارى حاكم مىشود و اعضاى خانواده با آرامش و علاقه كارها را انجام مىدهند و خانوادهاى كارآمد شكل مىگيرد. آنگاه كه اعضاى خانواده با حقوق و وظايف خود آشنا باشند، بازخوردهاى مطلوب ترى خواهند داشت. بازخوردها(1) در روان شناسي اجتماعى از چنان اهميتى برخوردارند كه برخى صاحبنظران، روان شناسي اجتماعى را تنها مطالعه بازخوردها مىدانند.(2)
در مكتب غنى اسلام، مسئله حقوق متقابل انسانها و به ويژه حقوق متقابل اعضاى خانواده مورد توجه جدى قرار گرفته است و براى آن در تمامى مراحل و تمام اعضا كه شامل شوهر، همسر و فرزندان مىشود، قوانين لازم وضع شده است. درباره اداى حق مؤمنان، در متون دينى آمده است: خداوند به چيزى برتر از اداى حق مؤمن عبادت نشده است؛(3) يعنى اينكه رعايت حقوق نه تنها عامل استحكام و كارآمدى خانواده است، بلكه خداوند در مقابل انجام وظايف و رعايت حقوق به انسانها پاداش مىدهد و آن را جزء عبادات مىشمارد.
بررسى نتايج پژوهشهايى كه در زمينه خانواده در مراكز علمى ـ پژوهشى انجام شده است، نشان مىدهد كه بيشتر پژوهشها به بررسى موضوع اثربخشى رعايت حقوق در رضايت زناشويى و يا رضامندى خانوادگى پرداختهاند. بسيارى از اين پژوهشها يا از منابع دينى بىبهرهاند و يا اگر بر اساس منابع دينى انجام شده باشند، از تحليل روانشناختى برخوردار نيستند. مهم ترين ويژگى اين پژوهش معرفى و بررسى نقش و تأثير رعايت حقوق يكديگر در كارآمدى خانواده بر اساس منابع دينى و با تحليل روان شناختي مىباشد.
تعاريف
حق لوازمى دارد كه يكى از آشكارترين آنها بهرهورى است؛ كسى كه نسبت به چيزى يا كسى حق دارد، مىتواند از متعلق حق خود بهرهور شود و نفعى ببرد. اختصاص و امتياز نيز از لوازم حقند؛ چون نفعى كه صاحب حق از متعلق حق خود مىبرد مانع از آن مىشود كه ديگران آن بهره را ببرند. مىتوان گفت: نفع مذكور به ذىحق اختصاص دارد و چون ديگران از اين بهرهورى ممنوعاند و حق به سود ذىحق بر آنان است، از اينرو، حق نوعى امتياز براى ذىحق ايجاد كرده است.(6)
خانواده: صاحبنظران تعريف هاي متعددى براى خانواده ارائه كردهاند. هر تعريف به بعدى از خانواده توجه داشته است. مىتوان خانواده را با توجه به ويژگى هاي اساسى آن تعريف كرد.
خانواده از عمومى ترين سازمان هاي اجتماعى است كه بر اساس ازدواج بين يك مرد و يك زن شكل مىگيرد. در آن، مناسبات خونى يا اسناد يافته به چشم مىخورد. معمولاً داراى نوعى اشتراك مكانى است و كاركردهاى گوناگون شخصى، جسمانى، اقتصادى و تربيتى را بر عهده دارد.(7)
خانواده كارآمد: خانواده كارآمد، خانوادهاى است كه با پايبندى اعضاى آن به اعتقادات دينى و رعايت حقوق و اخلاق اسلامى، زمينه كشف و پرورش قابليتها و توانايى هاي آنان را در ابعاد شناختى، عاطفى و رفتارى فراهم كند.(8)
تفاوت اخلاق و حقوق
الف. احكام حقوقى تنها براى تنظيم روابط رفتار اجتماعى انسان در زندگى دنيوى است، در صورتى كه احكام اخلاقى فوق هدف حقوقى آن است و منحصر به اهداف دنيوى نمىشود.
ب. احكام حقوقى ضامن اجرايى بيرونى دارد، اما احكام اخلاقى داراى ضامن درونى است.
ج. بايدها و نبايدهاى اخلاقى، كلى، ثابت و جاودانىاند، برخلاف بايدها و نبايدهاى حقوقى كه كموبيش دستخوش تغيير و دگرگونى مىشوند.(9)
حق و تكليف
حقوق و تكاليف الزامى و غيرالزامى
براى رعايت هر دو دسته حقوق از جانب خداوند پاداش و اجر اخروى در نظر گرفته شده است، اما در صورتى كه حقوق واجب ترك شود و عضوى از اعضاى خانواده تكليف الزامى خود را انجام ندهد علاوه بر مجازات قانونى و مدنى، خداوند فرد را عذاب خواهد كرد، اما در مورد بخش دوم (حقوق و تكاليف غيرالزامى) ترك اين وظايف عذابى را به دنبال نخواهد داشت. ناگفته نماند كه هريك از حقوق غيرالزامى داراى پشتوانه الزام اخلاقى است؛ زيرا كارآمدى كانون خانواده را تنها براساس الزام و قانون نمىتوان تضمين كرد؛ چراكه در اين صورت اين سازمان به سازمانى خشك و بىروح و بدون عاطفه و اخلاق و بدون استحكام تبديل خواهد شد و استوار و پايدار نخواهد ماند.
خانواده تنها يك سازمان حقوقى نيست كه قانون بتواند نظم را در آن ايجاد كند، بلكه سازمانى است كه هم نيازمند قواعد حقوقى است و هم اخلاقى. در اين اختلاط نيز غلبه با اخلاق است؛ زيرا نه تنها بيشتر قوانين مربوط به آن ضمانت اجراى مؤثر ندارد، بلكه آنچه هست از اخلاق مذهبى و اجتماعى ناشى شده و در مقرّرات و قانون نفوذ كرده است.
در تمام جوامع خانواده نماينده و مظهر اخلاق عمومى است و آنچه در خانواده بايد به وجود آيد عشق و مهربانى، حسن نيت و اعتماد متقابل است، و هيچ نيرويى جز اخلاق و ايمان نمىتواند بر اين عواطف حكومت كند. الزام به تأمين معاش خانواده و تربيت فرزندان و تكليف زن و فرزندان نسبت به خوشرويى با مرد و اطاعت از او، از قواعد اخلاقى است كه حقوق به عاريت گرفته است.
در مواردى كه حقوق دستورهاى كلى مىدهد و تكاليف عام و مجملى را مقرر مىدارد، مصداق هاي آن نوعى الزام اخلاقى است. براى مثال، در مواد 1103 و 1104 قانون مدنى جمهورى اسلامى ايران، زن و شوهر مكلف به حسن معاشرت با يكديگرند و بايد در تشييد مبانى خانواده و تربيت اولاد خود همكارى كنن، و بر طبق ماده 1177 فرزند بايد مطيع ابوين خود بوده و در هر سنى به آنها احترام بگذارد. ولى آيا تكليف زن را در پرستارى از شوهر بيمار خود، يا الزام مرد را در رساندن فرزندانش به مدرسه، مىتوان تنها الزام حقوقى دانست؟ بدون شك، انجام اين كارها لازمه حسن معاشرت و همكارى زن و شوهر در تربيت اولاد است، اما براى الزام به هريك از آنها نمىتوان در دادگاه اقامه دعوى كرد، و قانون براى تخلف از يكايك امور جزئى كيفر خاص معين نمىكند. در اينگونه امور، جنبه اخلاقى بر آثار حقوقى آنها غلبه دارد. پس در خانواده نمىتوان حقوق و اخلاق را از هم جدا ساخت و مرز بين قواعد آن دو را به دقت رسم كرد.(11)
بدين ترتيب، براساس تقسيمبندى حقوق به الزامى و غيرالزامى و بدون توجه به پشتوانه اخلاقى آن، مىتوان حقوق اعضاى خانواده را به شرح زير تقسيم كرد:
1. حقوق زن و تكاليف الزامى شوهر؛
2. حقوق شوهر و تكاليف الزامى زن؛
3. حقوق زن و تكاليف غيرالزامى شوهر؛
4. حقوق شوهر و تكاليف غيرالزامى زن؛
5. حقوق فرزندان و تكاليف الزامى پدر؛
6. حقوق فرزندان و تكاليف الزامى مادر؛
7. حقوق فرزندان و تكاليف غيرالزامى پدر؛
8. حقوق فرزندان و تكاليف غيرالزامى مادر؛
9. حقوق والدين و تكاليف الزامى فرزندان؛
10. حقوق والدين و تكاليف غيرالزامى فرزندان.
اما بر اساس آنچه گفته شد، اگر اعضاى خانواده با اختيار خود حقوق يكديگر را رعايت نكنند، نمىتوان با الزام آنان به رعايت حقوق الزامى به كارآمدى دست يافت، تا چه رسد به حقوق غيرالزامى كه هيچ پشتوانه قانونى ندارد و فرد به آسانى مىتواند رعايت آنها را زير پا بگذارد. به همين دليل، در بحث تقسيمبندى بهتر آن است كه حقوق را به چهار دسته حقوق زن، حقوق شوهر، حقوق فرزندان، و حقوق والدين تقسيم كنيم. كارآمدى خانواده تنها مستلزم رعايت حقوق است و به هر ميزان كه حقوق اعم از الزامى و غيرالزامى رعايت شود بر كارآمدى آن افزوده خواهد شد.
پي نوشت ها :
*استاديار جامعهالمصطفى العالميه.
1ـ بازخورد attitudes كه از طريق آموزش هاي اجتماعى تحقق مىيابد، تركيبى از باورها و گرايشها يا احساسات مساعد و نامساعدى است كه به آمادگى و تمايل فرد براى نشان دادن واكنش به شيوهاى نسبتا ثابت به اشيا، اشخاص و رويدادهاى خاص مىانجامد. اين تعريف شامل يك عنصر شناختى و يك عنصر احساسى و يك تمايل به عمل است. عنصر شناختى شامل اعتقاد و باور درباره شىء است و عنصر احساسى يا عاطفى معمولاً نوعى احساس عاطفى است كه با باورهاى انسان پيوند دارد و تمايل به عمل به آمادگى براى پاسخگويى به شيوه خاص اطلاق مىشود.
2ـ ابوالقاسم باقريان، بازخورد طلاب و دانشجويان نسبت به حقوق زن در اسلام، ص 2.
3ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 243.
4ـ در اين تعريف سه عنصر وجود دارد: 1. كسى كه حق براى اوست من له الحق؛ 2. كسى كه حق بر اوست (من عليه الحق)؛ 3. آنچه متعلق حق است.
5ـ محمدتقى مصباح، حقوق و سياست در قرآن، ج 1، ص 29.
6ـ همان، ص 31.
7ـ محمدرضا سالارىفر، خانواده در نگرش اسلام و روان شناسي، ص13.
8ـ كارآمد يعنى آنكه كارها را به نيكويى انجام دهد و كاردان باشد. علىاكبر دهخدا، لغتنامه دهخدا معناى اصطلاحى كارآمد در مباحث خانواده، تقريبا مشابه معناى لغوى آن است. خانواده به عنوان يك نظام پويا، زنده و در حال تغيير و رشد نيز با همين صفت وصف مىشود. كارآمد براى تشخيص فرايند عملكرد خانواده بهنجار به كار مىرود.
9ـ محمدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 61.
10ـ همو، حقوق و سياست در قرآن، ج 1، ص 33.
11ـ ناصر كاتوزيان، مبانى حقوق عمومى، ص 145.