مولفه اخلاقی مدیریت در نظام اسلامی(3)
نويسنده : بيدگلي مريم اعظميان
صلاحیت اخلاقی مدیران از دیدگاه اسلام
1- مقام معنوی و اخلاقی پیشوایان معصوم
امام صادق 7طی چند حدیث که به بیان اختیارات رسول گرامی اسلام 9در امر دین (مسایل حکومت و سیاست) میپردازند، به نکتهی جالب توجّهی اشاره می فرمایند که شاهد لطیفی برای بحث ما است. آن نکته این است که خداوند پس از آن که پیامبر خود را به آداب الهی مؤدّب فرمود و در ظل عنایات خویش تربیت نمود، آن گاه سیاست بندگانش را به او واگذار نموده است.
کلینی ; این احادیث را در جلد اوّل کتاب اصول کافی (کتاب الحجه، باب هفتم) با عنوان باب «التفویض الی رسول الله 9فی امر الدّین» (واگذار نمودن امر دین به رسول اکرم 9و به ائمّه :) آورده است. یکی از آن احادیث را به عنوان نمونه نقل میکنیم:
«انّ الله عزوجل ادّبَ نبیّهُ فاحسنَ ادبهُ، فلمّا اکمل لهُ الادبَ قال: )وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ( ثمّ فوّض الیه امر الدّین والامّة لیسوس عباده. فقال عزّوجلّ: )مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا(. و انّ رسول الله 9کان مسدّدا موفّقاً مؤيّدا بروح القدس، لایزلّ ولایخطیءُ فی شیءٍ ممّا يسوس به الخلق... .»
«به راستی خداوند عزّوجّل، پیامبر خود را تربیت نمود و به وجهی نیکو پرورید. هنگامی که تربیت و ادب او به حدّ کمال رسید، فرمود: «به راستی تو بر خُلقی بزرگ آراسته ای» [قلم/ 4] آن گاه امر دین وامّت (حکومت) را به او واگذار کرد تا سیاست بندگانش را عهده دار گردد. پس خدای عزّوجّل فرمود: «آنچه پیامبر به شما داد بگیرید و از آن چه نهی کرد و بازداشت، باز ایستید.» [حشر/ 7] و به راستی که رسول خدا 9مسدّد (با استقامت و راست و درست) و موفّق ومؤیّد از ناحیه ی روح القدس بوده و در سیاست و تدبیر خلق هرگز لغزش و خطایی نداشت.»
در اینجا روشنگری دو مطلب حایز اهمیّت است: یکی اینکه حدیث امام صادق 7و تعبیر «امر دین» ناظر به مسایل حکومت و مدیریت است، و دیگر این که روشن شود که به نظر امام صادق 7 تفویض امر حکومت به رسول گرامی اسلام 9موکول به رشد معنوی و کمال اخلاقی آن حضرت بوده است.
مطلب اوّل: اینکه امر واگذار شده از مقولهي مدیریت و رهبری است، از دو نکته در خود حدیث استفاده می شود:
اوّلاً- مادّه ی «سیاست» که در حدیث به کار رفته است، روشنگر این حقیقت است و در صورتی که مراد از «سیاستِ عباد» را تربیت و تدبیر اخلاقی و معنوی مردم بدانیم، چنان که بعضی ها احتمال دادهاند، باز هم حقیقتی است از مقوله ی ولایت و مدیریت؛ چراکه سیاست عباد به آن معنی هم، نیازمند اداره ی امور تربیتی است. پیامبر اسلام 9در سایه ی این رسالتِ سیاست عباد، فقط مأمور بیان اخلاقیات نیست، بلکه مأمور تحقّق بخشیدن به آنها در عینیّت جامعه ی انسانی است و این حرکت و فعّالیت، همان مدیریت و رهبری مردم است.
ثانیاً- در همه ی احادیثی که مرحوم کلینی در این باب آورده است، امام صادق 7پس از بیان تفویض امر دین و امّت به پیامبر اسلام 9 به بیان آیاتی پرداخته اند که مرتبط با آن امر است. توجّه به آن آیات، راهگشای اثبات این حقیقت است که مراد از امر دین و امّت، سیاست و حکومت و مدیریت است. آن آیات به شرح زیر می باشند:
1- )وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا([22] «آنچه پیامبر به شما داد بگیرید، و از آن چه نهی کرد بازایستید.»
2-)مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ([23] «هرکه پیامبر را فرمان برد از خداوند فرمان برده است.»
3- )إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ([24]«ما قرآن را به حق بر تو نازل کردیم تا در میان مردم به آنچه خدا تو را نمایانده است حکم کنی.»
توجّه و دقّت در مفهوم آیات، موقعیت آنها در میان سایر آیات و شأن نزول آنها روشن می سازد که همه ی آنها پیرامون اختیارات رسول گرامی اسلام 9در امور سیاسی و حکومتی سخن میگویند. در آیات مورد اشاره، به ترتیب، پیرامون مسایل:
1- اقتصادی و امور مالی و اختیارات حضرت در تقسیم و مصرف غنایم.
2- امور نظامی و دفاعی و بسیج مردم جهت این امر.
3- امور قضایی و حل و فصل دعاوی مردم.
سخن به میان آورده است. در اینجا به خاطر پرهیز از تطویل کلام به بحث تفصیلی در مورد آیات مورد اشاره نمی پردازیم و خوانندگان محترم را به مطالعه ی تفسیر آیات دعوت می کنیم. بنابراین، به قرینه ی این آیات می توان گفت که امر واگذار شده به پیامبر اسلام 9، امر حکومت، مدیریت و رهبری مردم است.
مطلب دوم: هدف از ذکر این روایت این بود که بگوییم مسأله ی اخلاق مدیریت در دیدگاه اسلام آن قدر اهمیّت دارد که منصب حکومت و رهبری پیشوایان اسلام، بر پایه ی تعالی معنوی و اخلاقی آنان قرار گرفته است.
شاهد روشن این مطلب واژه ی « ثُمّ» است که در تعبیر امام صادق 7آمده است. پس از آن که فرمود «... فلمّا اکمل له الادبَ...» اظهار داشتند: « ثمَّ فوضَ الیه امر الدین والامّة». « ثُمَّ» در لغت عرب حرف عطف است و دلالت بر ترتیب و تراخی و تأخیر می کند. بنابراین، تعالی معنوی و صلاحیت اخلاقی و روحانی پیشوایان عالی قدر اسلام، مقدّم بر مناصب اجتماعی و سیاسی آنان بوده است.
امام خمینی ;، ضمن همان سخنانی که پیش از این نقل کردیم، می فرمایند که اساساً مقامات معنوی و روحی ائمّه ی معصومین :بوده است که موجب حکومت آنان شده است:
«مسأله ی غدیر مسأله ای نیست که بنفسه برای حضرت امیر 7 یک مسأله ای پیش بیاورد. حضرت امیر مسأله ی غدیر را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه ی جهات بوده است موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر برای ایشان ارزشی ندارد، آنکه ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش غدیر آمده است... این مقامات معنوی که بوده است و آن جامعیتی که برای آن بزرگوار بوده است اسباب این شده است که او را به حکومت نصب کنند.»[25]
2- اخلاق و ولایت فقیه
امام صادق 7در بیان شرایط فقیهی که مردم باید از او پیروی نمایند فرموده است:
«فامّا من کانَ من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفا لهواه، مطیعاً لامر مولاه، فللعوام ان یقلّدوه»[26]
«هرکدام از فقها که خویشتن دار، نگهدار دین خود، مخالف هوای نفس خویش، و مطیع دستور خدا باشد، پس بر مردم است که از او پیروی نمایند.»
در اصل پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است:
«در زمان غیبت حضرت ولیّ عصر عجّل الله تعالی فرجه، در جمهوری اسلامی ایران، ولایت امر و امامت امّت بر عهده ی فقیه عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر است.»
چنان که ملاحظه می فرمایید، شرایط و صفاتِ: «صائناً لنفسه، مخالفا لهواه، عدالت، تقوا و شجاعت»، که در سخن امام صادق 7و قانون اساسی آمده است، از مقولههای اخلاقی و روحانی هستند که مقام ولایت فقیه باید واجد آن باشد.
3- ابلاغیههای حضرت علی 7
1- در فرمان تاریخی اش به مالک اشتر که عازم اداره ی حکومت مصر است می فرمایند:
«واشعر قلبک الرّحمه للرّعیه، والمحبّة لهم، و اللّطف بهم، ولا تکوننّ علیهم سبعا ضاريا تغتم کلهم، فانّهم صنفان، امّا اخٌ لک فی الدّین و اما نظیر لک فی الخلق.»[27]
«قلبت را مملوّ از رحمت و دوستی ولطف به مردم نما، و مبادا نسبت به آنان همچون جانور درنده بوده و خوردنشان را غنیمت شماری؛ چراکه آنان دو دسته اند: یا برادر دینی تو هستند و یا در آفرینش همانند تو می باشند.»
«ایّاک والاعجاب بنفسکَ والتقةَََ بما یعجبک منها، وحبّ الاطراء فانّ ذلک من اوثق فرص الشیطان فی نفسه.»[28]
«از خود پسندی بپرهیز، و دوری گزین. از تکیه به چیزی که تو را به عُجب وا دارد دروي كن. و بپرهیز از این که دوست داشته باشی که مردم تو را بستایند؛ زیرا این حالت از مهم ترین فرصت های شیطان است.»
2- در نامه اش به محمّد بن ابی بکر، هنگامی که او را والی مصر میکند چنین می نگارد:
«فاخفض لهم جناحکَ و الن لهم جانبک، و ابسط لهم وجهک، و آس بینهم فی اللّحظة والنّظرة، حتّی لایطمع العظماء فیحیفک لهم، ولایيأس الضعفاء من عدلک علیهم.»[29]
«بالت را برای آنان (مردم مصر) بگستران. در مقابل مردم فروتن باش، و پهلویت را برای آنان هموار دار. با نرمی با آنان رفتارکن و با آنان گشادهرو باش، و به مساوات و برابری به آنها نظر نما، تا بزرگان صاحبان مال و جاه به ستم تو در راه منافع خود طمع نکنند و ضعیفان از عدالت تو مأیوس نگردند.»
3- و همچنین به یکی از کارگزارنش نوشت:
«واخلط الشدة بضغثٍ من اللّین، و ارفق ما کان الرفق، و اعتزم بالشّدة حین لا تغنی عنک الّا الشّدة.»[30]
«سختی و درشتی را با مقداری نرمی بیامیز، و هنگامی که رفق و مدارا نمودن شایستهتر باشد مدارا کن. آن گاه که جز سختگیری و درشتی سود ندهد به سختی و درشتی بپرداز.»
پي نوشت ها :
[21]- قلم/4.
[22]- حشر/ 7.
[23]- نساء/80 .
[24]- نساء/ 105.
[25]- روزنامه ی جمهوری اسلامی، شماره ی 2098.
[26]- وسائلالشیعه، ج 18، ص 95، قسمتی از حدیث شماره ی20.
[27]- فیضالاسلام، شرح نهجالبلاغه، نامه ی 53.
[28]- ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 17، ص 113.
[29]- همان، صص 886،976.
[30]- همان، صص 886،976.