ما و تاريخ فلسفه اسلامي

شايد من نخستين فردي بودم که خبر نگارش کتاب «ما و تاريخ فلسفه اسلامي» را دادم؛ اما بيش از دو سال طول کشيد تا جلدش را در مراسم رونمايي لمس کنم. دکتر داوري اين کتاب را در پاسخ به کتاب «تحن والتراث» اثر محمد عابد الجابري نوشته، اما کتاب زماني منتشر مي شود که جابري دار فاني را وداع گفته است يک بار دکتر گفت: قصد داشتم فقط مقاله اي بنويسم، ولي ظاهرا بعدها چيزي به آن اضافه کردم و دوباره بخشي افزوده و همين طور ادامه داده تا کتابي ششصد صفحه اي از آب در آمده است. پيش از اين دو کتاب از داوري درباره فارابي منتشر شده بود.
پنجشنبه، 18 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ما و تاريخ فلسفه اسلامي

ما و تاريخ فلسفه اسلامي
ما و تاريخ فلسفه اسلامي


 

نويسنده: عليرضا سميعي




 

طرحي براي بازنويسي تاريخ فلسفه اسلامي
 

شايد من نخستين فردي بودم که خبر نگارش کتاب «ما و تاريخ فلسفه اسلامي» را دادم؛ اما بيش از دو سال طول کشيد تا جلدش را در مراسم رونمايي لمس کنم. دکتر داوري اين کتاب را در پاسخ به کتاب «تحن والتراث» اثر محمد عابد الجابري نوشته، اما کتاب زماني منتشر مي شود که جابري دار فاني را وداع گفته است يک بار دکتر گفت: قصد داشتم فقط مقاله اي بنويسم، ولي ظاهرا بعدها چيزي به آن اضافه کردم و دوباره بخشي افزوده و همين طور ادامه داده تا کتابي ششصد صفحه اي از آب در آمده است. پيش از اين دو کتاب از داوري درباره فارابي منتشر شده بود (81 صفحه از کتاب حاضر نيز بر فارابي متمرکز است)؛ در واقع فارابي براي داوري مقام خاصي دارد. او فصلي با عنوان «نجوم و طبيعيات طبقه بندي علوم» دارد که نشان مي دهد تا چه حدي به طبقه بندي خاص علوم نزد فيلسوفان اهتمام دارد؛ زيرا معتقد است اين طبقه بندي ويژگي تا حدي براي استقلال تمدن ما حياتي بوده است. به غزالي و ابن رشد که مي رسد تلاش مي کند نشان دهد چگونه شرق شناسان در شناخت تاريخ ما به اشتباه مي افتند. خواجه نصير بيش از هر چيزي براي داوري، مردي با فضل و دانش است که به رغم داشتن شخصيتي سياسي، در دام سياست گرفتار نيامده است. او پيش از اينها درباره فيلسوفان معاصر اسلامي مطالبي نوشته است و حتي در تحليل معاصر، يعني استاد مطهري و علامه طباطبايي، کتاب دارد، اما اينکه علامه طباطبايي را با ادراکات اعتباري (از ابداعات فلسفي علامه) و تفسير مي شناساند و شهيد مطهري را چونان مصلحي اجتماعي مي بايد. در اثر پيش رو همه آن ملاحظات در نظر گرفته شده و حتي چيزهايي افزوده شده است. داوري فلسفه را در بطن تاريخ مي بيند و جنبه تاريخي و بستگي به زمينه را نصب العين دارد. در فصل «حوزه شيراز در تاريخ فلسفه اسلامي» چنين حساسيتي حتي در نام گذاري هويداست. حساب فلسفه داران را بايد حسابي از فيلسوف جدا کرد و داوري بارها (در کتاب هم) گفته است: اگر نيوشا سخن حکيمي از گذشته شويم؛ ديگر تاريخ نگار نيستيم، بلکه با گفت وگو با گذشته، به زبان روز فلسفه گفته ايم. ويژگي کتاب پيش رو هم در همين است؛ نه تنها فيسوفان اسلامي در زمينه و زمانه خود ديده شده اند، پرسش هايي روزآمد نيز در مقابل گذاشته شده؛ اينکه چه گسست و پيوستي در تاريخ فکر ما بوده است و با چنين ميراثي چه مي توان کرد؟
حجت اسلام رشاد در مقدمه اي که بر اين کتاب نوشته تذکر داده است: «اين اثر مي تواند طرحي براي بازنويسي تاريخ فلسفه اسلامي شود». کتاب هم اين سخن را تأييد مي کند؛ چرا که متن آن با دفاع از استقلال فلسفه اسلامي از فلسفه يونان آغاز شده و با اين پيشنهاد پايان مي يابد: «در حقيقت تاريخ فلسفه را دوباره با طرحي تازه بايد نوشت».
دريغم مي آيد جان کتاب را نياورم: «اگر فلسفه اسلامي را با وقت آن دريابيم و بشناسيم، اين فلسفه معاصر ما مي شود و مي تواند جايگاه ما در جهان کنوني را بشناسيم و ما را مستعد طلب راه برون شد از عالم يک ساحتي حرص مصرف سازد. همه جهان کنوني به درجات يک ساحتي و نيست انگار شده است... ما هم نبايد فلسفه اسلامي را وسيله مقابله با ايدئولوژي هاي موجود بدانيم که در اين صورت به نتيجه اي جز تحويل و تنزل فلسفه به ايدئولوژي نمي رسيم».

ما و تاريخ فلسفه اسلامي

منبع: ماهنامه زمانه - شماره 13.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.