معلم

* در ماه شعبان به دنيا آمد، اسمش را گذاشتند «مهدي» *ديپلم رياضي را با نمرات خوب قبول شد و رفت سربازي * در طول خدمت هم فعاليت هاي انقلابي داشت، يک روز مأمورها ريختند توي آسايشگاه و شروع به جستجو کردند، مهدي کتاب مربوط به حضرت امام را پنهان کرد و آيه وجعلنا را خواند، هر چه گشتند چيزي پيدا نکردند.* از بچه هاي فعال و پر تلاش براي حضور در نظاهرات عليه رژيم شاه بود، او بي عدالتي هاي رژيم را خوب درک کرده بود.* آرام و قرار نداشت، با اينکه براي ادامه تحصيل خيلي اشتياق داشت اما نابساماني هاي سيستان و بلوچستان او را آزرده کرده بود عازم آن ديار محروم شد.
سه‌شنبه، 23 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معلم

معلم
معلم


 

نويسنده: علي هاشمي




 
برداشتي از زندگي سردار شهيد مهدي نصر
* در ماه شعبان به دنيا آمد، اسمش را گذاشتند «مهدي»
*ديپلم رياضي را با نمرات خوب قبول شد و رفت سربازي
* در طول خدمت هم فعاليت هاي انقلابي داشت، يک روز مأمورها ريختند توي آسايشگاه و شروع به جستجو کردند، مهدي کتاب مربوط به حضرت امام را پنهان کرد و آيه وجعلنا را خواند، هر چه گشتند چيزي پيدا نکردند.
* از بچه هاي فعال و پر تلاش براي حضور در نظاهرات عليه رژيم شاه بود، او بي عدالتي هاي رژيم را خوب درک کرده بود.
* آرام و قرار نداشت، با اينکه براي ادامه تحصيل خيلي اشتياق داشت اما نابساماني هاي سيستان و بلوچستان او را آزرده کرده بود عازم آن ديار محروم شد.
* انجمن اسلامي و بسيج محله را فعال کرد، براي جوان هاي محل جلسات مختلفي را برنامه ريزي مي کرد. از فعاليت هاي ورزشي گرفته تا جلسات قرآن و دعا و کلاس هاي ايدئولوژي.
* با اسراف خيلي مخالف بود، حتي به سبزه هايي که براي عيد درست مي کرد ايراد مي گرفت، مي گفت: اينها رزق مسلمانان است که با آن سبزه درست مي کنيد و بعد دور مي اندازيد، اگر براي رفع قضا و بلاست صدقه بدهيد که هم خدا خشنود مي شود هم بندگان خدا.
* هر جا بود بچه ها دورش جمع مي شدند، با آنها بازي مي کرد و درحين بازي آنها با اخلاق و آداب اسلامي آشنا مي کرد، جوان هاي محل دوست داشتند با او مشورت کنند.
* هر وقت بيکار مي شد کتاب مي خواند، به مطالعه خيلي علاقه داشت، اصول کافي و نهج البلاغه را خيلي مطالعه مي کرد، جوانهاي محل را جمع مي کرد و براي آنها جلسات قرآن و عقيدتي مي گذاشت و نهج البلاغه را تفسير مي کرد.
* جنگ که شروع شد در همان مهر ماه 59 دوره آموزش نظامي را گذراند و عازم غرب و سپس راهي جنوب شد.
* دلش گرفته بود و مثل بقيه بچه هاي اصفهاني خط شير نگران اوضاع جنگ بود شنبه ها دفترچه يادداشت را بر مي داشت و شروع به نوشتن مي کرد «... ديگر آخر تا کي مردم جوان مي دهند به اين مفتي کشته شوند، آيا اين شکست علت پيام تشويق بني صدر به فروزان بود يا دست هايي است پشت پرده که ما نمي دانيم، الهي اگر دست هاي خيانت آميزي باشد قطع گردد. خدايا دشمنان ما را قبل از نابود شدن رسوا بگردان.»
* بني صدر عزل شد و عمليات فرمانده کل قوا، خميني روح خدا انجام شد. همبستگي ارتش و سپاه اميدهاي تازه اي را براي پيشبرد جنگ در دلها زنده کرد.
* مهر ماه سال 60 از ناحيه دست راست به شدت مجروح شد و به اصفهان منتقل شد. با دست چپ نوشتن را شروع کرد و به زودي نوشتن با دست چپ را ياد گرفت.
* دوره بهبودي وقت مناسبي بود براي فعاليت در شهر، از طرف سپاه به عنوان معلم پرورشي به مدرسه رضوي رفت و همزمان تحصيل علوم ديني را در مدرسه امام صادق شروع کرد.
* چندين بار دستش را عمل کردند، هنوز کاملاً خوب نشده بود به جبهه برگشت.
* هوشياري و زيرکي و نگرش عميق سياسي نظامي مهدي باعث شد تا بتواند به راحتي در مسئوليت هايي چون فرماندهي گردان و فرماندهي محور خدمت کند.
* مرخصي که مي آمد مادر هميشه موضوع ازدواجش را پيش مي کشيد، مهدي مي گفت: جنگ که تمام شد و انشاء الله پيروز شديم همان شب عقد مي کنم، ولي الان نمي خواهم خانواده ديگري را نگران خودم کنم.
* با شهيد عباس فنايي، شهيد منصور رئيسي و شهيد رداني پور خيلي صميمي بود هر وقت مرخصي مي آمد حتماً به منزل شهيد فنايي مي رفت و از مادر شهيد دلجويي مي کرد، آقا مصطفي رداني پور مي گفت: مهدي معلم ما بود.
* کم کم نامه نوشتن را قطع کرد و تلفن هم کمتر مي زد، مرخصي هم دير به دير مي رفت انگار مي خواست خانواده را براي شهيد شدنش آماده بکند موقعي که خبر شهادتش را آوردند 5 ماه بود که از آخرين مرخصي اش مي گذشت.
* دوست داشت مثل مولايش اباعبدالله الحسين شهيد شود. به برادرش محمد گفته بود اگر من شهيد شدم از ناحيه سر و صورت مرا نخواهيد شناخت از طريق عمل جراحت هاي دست و پايم مرا شناسايي مي کنيد.
* مهدي همچون اصحاب حسين (ع) در محرم 61 در عمليات محرم به وصال دوست رسيد و به دوستان شهيدش پيوست.
برادرش محمد هم از اين قافله جا نماند و مدتي بعد به ديدار مهدي رفت.

فرازي از وصيت نامه شهيد
 

هرگاه در طول تاريخ کشورمان نگاهي بکنيم و انقلابمان را ببينيم، مي بينيم که همه اش نشأت از انقلاب امام حسين (ع) گرفته. اين خون امام حسين (ع) است که در هر زمان و مکان مي جوشد و با جوشش خود مردم مسلمان را به حرکت در مي آورد و طاغوت ها و طاغوت چه ها را در مسير خود له مي کند و باعث حرکت تمام مسلمانان جهان مي شود و ما هم دنباله اين خون به جويبار آن پيوستيم، براي اين که راهي است رفتني و همه کس بايد اين راه را برود پس چه بهتر که در راه خدا برويم و شهادت که فوز عظيمي است و آرزوي همه مسلمانان است نصيبمان گردد.
شهيد مهدي نصر اصفهاني
فرمانده تيپ محوري لشکر امام حسين (ع)
تولد: 1336
عروج: 15/ 8/ 61 عمليات محرم منطقه شرهاني
منابع:
- مدارک موجود در پرونده شهيد
- خاطرات خانواده و همرزمان شهيد
منبع: نشريه يارا، شماره 7.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط