چگونه با کودک خردسال حرف بزنيم؟

بسياري از والدين به اين مسأله آگاهند که داشتن يک « ارتباط کلامي» با کودک به پيشرفت رواني- عاطفي او کمک مي کند. اما يافتن کلمات و واژه هاي مناسب براي صحبت کردن با چنين موجود کوچکي کار آساني نيست. در اين خصوص يک سري دستورالعمل هايي وجود دارد تا در هنگام گفتگو با کودک خردسالمان نه افراط کنيم و نه از آن غفلت.
چهارشنبه، 24 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چگونه با کودک خردسال حرف بزنيم؟

چگونه با کودک خردسال حرف بزنيم؟
چگونه با کودک خردسال حرف بزنيم؟


 

نوشته: ماريون فروه Marion FROH
ترجمه: دکتر خاطره سليمي



 
بسياري از والدين به اين مسأله آگاهند که داشتن يک « ارتباط کلامي» با کودک به پيشرفت رواني- عاطفي او کمک مي کند. اما يافتن کلمات و واژه هاي مناسب براي صحبت کردن با چنين موجود کوچکي کار آساني نيست. در اين خصوص يک سري دستورالعمل هايي وجود دارد تا در هنگام گفتگو با کودک خردسالمان نه افراط کنيم و نه از آن غفلت.
« مي دوني عزيز دلم، تا دو ماه آينده اسباب کشي مي کنيم. من و پدرت خيلي فکر کرديم و ديديم که همگي مون در خانه ي جديد راحت تر خواهيم بود؛ و چون خانه ي جديد به محل کار من نزديکتره، هم کمتر خسته ميشم و هم بيشتر پيش تو عزيزم خواهم بود...». عده اي از والدين که به اهميت گفتگو در روح و روان فرزند خردسالشان آگاهي دارند فکر مي کنند که هنگام حرف زدن با نوزاد هيچ اشکالي ندارد اگر بدون پرده همه چيز را با جزئيات کامل برايش تعريف کنند. از نظر عده اي ديگر، هر جمله اي را نبايد در مقابل کودک به زبان آورد و به عبارتي بايد بعضي قضايا را سانسور کرد. اين عده هميشه نگران روش مکالمه ي خود با کودکشان بوده و دائماً از خود مي پرسند بهترين روش براي اين کار کدام است؟ در اين زمينه، کلودهالموس(1)، روانکاو متخصص در امور کودکان مي گويد:« محققاني چون دونالد و.وينيکت(2) و فرانسواز دلتو(3) بر اين اعتقادند که طفل شيرخوار براي خود يک شخص و يک انسان کامل به حساب مي آيد. به محض به وجود آمدن سلول تخم در رحم مادر، فرد انسان به عنوان يک موجود داراي زبان شناخته مي شود.» بنابراين از نظر فرانسواز دلتو( که کتابهاي فراواني در زمينه ي مراحل مختلف رشد در کودک نگاشته است)، حتي در همان زماني که انسان داراي زندگي درون رحمي است، کلام و سخن جزو وجود و ساختار او محسوب مي شوند. وي در مقالات مختلف خود نمونه هاي زيادي براي اثبات اين مطلب ذکر کرده است. در يکي از نوشته هايش مي خوانيم:« مادري خسته و آشفته وارد مطب روانکاو مي شود. نوزادش از لحظه ي تولد شبها چندين بار از خواب بيدار شده و به سختي به خواب مي رود. در ضمن گفتگوهايش با اين مادر، روانکاو متوجه مي شود که مادر اين نوزاد قبل از او فرزند پسري به دنيا آورده بود که اندکي پس از تولد از دنيا رفته و نام او را روي نوزاد جديد نهاده اند. مادر ضمن حرف زدن هايش با روانکاو، رويش را به طرف بچه کرده و مي گويد:« برادرش از دستش عصباني نبوده، و اسمش را به او داده [...] و اين که مامانش مي دونه که حتي وقتي او خوابه نمرده و زنده است.» « پس از اين جريان، وقتي مادر به خانه برمي گردد، کودک شيرخوار آرام مي خوابد... ده ساعت پشت سر هم.»
" در واقع، حرف زدن با کودک نوزاد، به معناي صحبت کردن صرفاً از چيزها و وقايع مهم نيست. بلکه صحبت کردن از همه چيز و در عين حال از هيچ چيز است. به اين ترتيب، کلام در اينجا نقش درماني ندارد ولي با اين وجود به پيشرفت روحي- عاطفي کودک کمک مي کند." دکتر دلتو ادامه مي دهد:" وقتي با نوزاد حرف مي زنيم، او احساسات و عواطف را عميق تر درک مي کند و از اين طريق ذهنش فعال تر مي شود. از طرفي، ثابت شده که طفل نوزاد با کلام و سخن مادرش آرام شده و به خواب مي رود. به اين ترتيب، کلمات و رفتارهاي محبت آميز مادر اولين عوامل مؤثر در سازندگي شخصيت و روان کودک مي باشند.
مادران زيادي هستند که هميشه در مورد ميزان و نوع مکالمات با نوزادشان ابراز نگراني مي کنند. براي آنها يافتن نقطه تعادل ميان مکالمه ي " زيادي"، " کم" و " نامربوط" کار دشواريست. اين تا حديست که بعضي مادران به خود اجازه گريه کردن در حضور نوزادشان را نمي دهند چون فکر مي کنند اين کار مي تواند باعث ايجاد شوک و وحشت در وي شود.

چگونه با کودک خردسال حرف بزنيم؟

جملات کوتاه به زبان حال ساده
 

فرانسواز دلتو، در کتاب خود " با کودکان درست صحبت کنيم" تأکيد بر اين مي کند که نوزادان کلام برخاسته از دل را درک مي کنند و بنابراين والدين بايد سعي کنند مناسب ترين جملات را بيابند بدون اين که در آن پرده پوشي کنند.
هنگام صحبت کردن با کودک شيرخواره، بايد سبک بود و سبک گفت: بايد صداها را تکرار کرد و نفس را به بازي گرفت. اين خود يک شيوه ي آموزشي است براي نوزاد. گفتگوي واقعي با کودک مي تواند يک گفتگوي ساده باشد.
در زمينه ي نحوه ي گفتگو با نوزاد، دکتر رژين ذکري هارستل(4)، متخصص اعصاب و نورولوژي، توصيه ي اکيد در استفاده از افعال زمان حال مي کند. چرا که: " طفل نوزاد هيچ درک ذهني نسبت به زمان گذشته و آينده ندارد. اولين ذهنيت از زمان، حدود سن 2 سالگي در ذهن کودک نقش مي بندد." وي همچنين پيشنهاد استفاده از جملات کوتاه و داراي فعل مثبت را مي نمايد: بهتر است به نوزاد بگوييم" هاپو کوچولو رو نگاه کن" تا اين که بگوييم:" اون سگ سياه سفيد رو ديده اي که دنبال اسباب بازيش مي گرده؟"

تقريباً همه چيز را برايش بگوييم
 

هنگام برقراري يک گفتگوي " واقعي" با نوزاد، گاهي چيزهايي را به او انتقال مي دهيم که قابل بيان با کلمات نيستند. کلود هالموس معتقد است: " طفل شيرخواره قادر به درک تمامي نگراني ها و اضطراب والدينش مي باشد و حتي گاهي اوقات خود را مسؤول به وجود آمدن آشفتگي در خانواده مي داند. بنابراين بسيار مهم است که کنارش بنشينيم و همه چيز را برايش توضيح دهيم." اين دقيقاً کاريست که کلمانس، يک مادر 28 ساله انجام داد:" من بعد از زايمان کمي دچار افسردگي شدم. به سيلويا، کودک نوزادم توضيح دادم که اصلاً تقصير او نيست. ولي بايد با من مدارا کند، چرا که تازه مادر شده ام و هنوز تجربه ي چنداني ندارم. هر وقت با او صحبت مي کردم، به او مي گفتم:" من خودم با مشکلاتم کنار مي آيم. تو لازم نيست آنها را به دوش بکشي. به اين ترتيب، دلم مي خواست به عنوان يک آدم بالغ و مسئول به فرزندم بفهمانم که يافتن راه چاره براي مشکلات زندگي به عهده من است."
ولي دکتر صوفي مارينو پولو(5)، روانشناس و روانکاو، در اين مورد معتقد است که: " اگر بپذيريم نوزاد همه چيز را مي تواند بشنود و بفهمد، طبيعتاً او بايد چيزي را که مربوط به خودش و نزديکانش مي شود بهتر متوجه شود. و از نظر فرانسواز دلتو، بهتر است کودک را حتي اگر نوزاد باشد براي مراسم خاکسپاري اقوام همراه برد. اين باعث مي شود که از همان سنين کودکي در حلقه خانواده نقش داشته باشد. مسائلي مانند اسباب کشي و يا جدايي والدين بايد به کودک خردسال توضيح داده شوند. برعکس، درد دل کردن با او در هر موردي اصلاً توصيه نمي شود. پدر و مادر نبايد کودکشان را به عنوان محرم راز خود تصور کنند و هر راز نگفته اي را برايش بگويند.

چگونه با کودک خردسال حرف بزنيم؟

در نظر گرفتن جايگاهي براي پدر
 

مادران بايد زماني را براي گفتگوي پدر با طفل اختصاص بدهند. حتي وقتي فرزند هنوز در بطن مادر است، پدر مي تواند با جملات ساده، کوتاه و آرام بخش با او به صحبت بپردازد: " سلام پسرم، من پدرتم، من و مادرت بي صبرانه منتظر ديدنت هستيم"...
هنگام معرفي کودک به آشنايان و خويشاوندان، حضور پدر بسيار مهم است. در اين خصوص، کلود هالموس تأکيد مي کند که مادر در حين گفتگو با کودک بايد در کلامش از پدر وي نيز سخن به ميان آورد. مثلاً به جاي اين که بگويد" بچه ي ناز خودم"، بگويد " بچه ي ناز من و بابا که خيلي هر دو مون دوستش داريم". اگر مادر فقط به " بچه ي ناز خودم" اکتفا کند، درست حالت دختر بچه اي را دارد که راجع به عروسکش صحبت مي کند و آن عروسک را متعلق به خود مي داند.
در حالي که مادر بايد از طريق کلامش به کودک بفهماند که به همان اندازه که او فرزند مادر است، فرزند پدر نيز هست. چرا که او ثمره ي زندگي مادر و پدر مي باشد و اينطور نيست که مثل يک شي فقط متعلق به يکي از والدينش باشد.
ماري، 32 ساله، آموزگار مدرسه در اين باره مي گويد: " شوهر من به اقتضاي شغلي که دارد بايد مرتباً جا به جا شود و گاهي مجبور است مدتي از ما دور باشد. براي من خيلي مهم است که در زمان غيبت همسرم، مرتب با پسر شيرخواره ام راجع به پدرش با او صحبت کنم به طوريکه انگار حضور دارد.
به پسرم مي گويم: " تو پوره ي کرفس خيلي دوست داري؟ بابا هم اتفاقاً کرفس خيلي دوست داره". من از طريق اين جور جملات سعي مي کنم جاي خالي همسرم را در خانه هميشه پر کنم."

چه کنيم اگر قادر به ارتباط کلامي با کودکمان نيستيم؟
 

ناتاشا، 30 ساله، قاضي دادگستري، مادر دوقلوهاي يک ساله صوفيا و پل مي باشد. وي مي گويد که در سخن گفتن با کودکانش ناتوان است و تجربه ي ناموفق خود را اين گونه بيان مي کند:" من خود را دائم مجبور به گپ زدن با بچه هايم مي کردم چون فکر مي کردم بايد اين کار را انجام داد. ولي براي من اين کار خيلي حالت تصنعي داشت." از نظر صوفي مارينوپولس،: " بايد اين را که چرا يک مادر قادر به بيان و ابراز کلامش در مقابل کودکش نيست، تعريف و بررسي کرد." يکي از فرضيه هاي برخي روانشناسان براي پاسخ به اين پرسش اين است که: " اين ها اکثراً مادراني هستند که زماني که خودشان کودک خردسال بودند کسي ( مادر و پدرشان) با آنها سخن نگفته است."ولي براي صوفي مارينو پولس، واقعيت اين است که اين قضيه خيلي هم دراماتيک نمي باشد.
" عدم توانائي براي داشتن ارتباط کلامي با کودک به اين معني نيست که ما قادر به برقراري ارتباط با او نيستيم. وقتي گفته مي شود که سخن گفتن با کودک بسيار مهم است، منظور اين نيست که بايد با او حرف زد چون او حرفهاي ما را مي فهمد، بلکه به اين دليل است که کودک با حرفهاي ما زندگي مي کند و آرامش مي يابد."
بنابراين آن چه که مهم است ارتباط برقرار کردن با اوست نه صرفاً صحبت کردن با او؛ اگر ارتباط از طريق کلام برقرار نمي شود، کافيست که دنبال کانالهاي ارتباطي ديگري بگرديم.
" گاهي يک نگاه پر مهر، و يا گرم در آغوش گرفتن کودک تأثيرش از صدها جمله نيز بيشتر است. به علاوه مادراني نيز هستند که به طور مداوم کودک را با کلامشان بمب باران مي کنند. ايده آل آن است که کلام را با ژست( عاطفه و نوازش) همراه کرد."
کلود هلموس مي گويد:" نيازي نيست که طفل را با تکرار زيادي " دوستت دارم"هاي خود خفه کنيم. عشق چيزيست که به راحتي توسط کودک درک مي شود. احتياجي نيست که دائماً به زبان آورده شود تا طفل متوجه آن شود." براي حرف زدن با کودک لازم نيست که حتماً کلام خودمان را به کار ببريم. چيزهاي مفيدي که در اين زمينه توصيه مي شوند، انواع قصه ها، آوازهاي محلي و خواندن کتاب داستان مي باشند. چرا که 70 درصد مغز يک طفل شيرخواره به " ريتم" اختصاص يافته و کلام ما را به طور يک نواخت دريافت مي کند.
اين گونه بود که ناتاشا توانست راهي براي ارتباط کلامي با دوقلوهايش پيدا کند:" زماني که بالاخره آهنگ کلام خود را پيدا کردم احساس آرامش نمودم. من توانستم براي هر يک از بچه ها آوازي خلق کنم و آن را مرتب برايشان تکرار کنم."
کلود هالموس اين گونه نتيجه گيري مي کند: " يک مادر زماني راه صحيح ارتباط با کودکش را يافته که ديگر از خود نپرسد چگونه با او صحبت کنم."

پي نوشت ها :
 

1. Claude HALMOS
2. W.WINNICOTT
3. Francoise DOLTO
4. Regine ZEKRI HURSTEL
5. Sophie MARINOPOULOS
 

منبع: بانو، شماره 28.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.