اين گروه خشن
نويسنده: فاطمه حسيني زوارئي
نگاهي جانور شناسانه به زندگي گرگ هاي خاکستري، شکارگران سراسر ايران
ـ تعارض انسان و گرگ موضوعي قديمي است اما نه به اين شدت که امروزه پيش آمده؛ جمعيت افزايش يافته، شهرها بزرگ شده و بسياري از مراتع و شکارگاه ها زير دست انسان ها افتاده. قوچ و کل و بز و آهو و ديگر سم داران که غذاي اصلي گرگ ها هستند، طعمه انسان ها مي شوند و گرگ هاي گرسنه ناگزيرند با شرايط جديد سازگار شوند و از پس عوامل محدود کننده مثل گسترش دامداري ها و تخريب زيستگاه ها برآيند. همين است که گرگ ها رو به دام هاي اهلي آورده اند، شکاري، آماده و البته دردسر ساز؛ دردسري به بزرگي همان تعارض قديمي انسان و گرگ. دليل اصلي کاهش شديد جمعيت گرگ ها در سال هاي اخير و افزايش شکار شدن آنها همين است. تا جايي که در بخش هاي گسترده اي از اروپا و شمال آمريکا گرگ ها به عنوان گونه هاي در معرض خطر انقراض معرفي شده اند. توسعه بي رويه، تله گذاري، شکار، تعقيب با موتور سيکلت و استفاده از طعمه هاي مسموم از مهم ترين عوامل کاهش شديد جمعيت گرگ ها در اکثر زيستگاه ها است. مشکلي که بوم شناسان و جانورشناسان را بر آن داشته تا گرگ ها را بار ديگر احيا کنند.گرگ ها در جاي جاي سرزمين پهناور ما جولان مي دهند و شکارگران ديرينه ايران هستند.
شکارگران خاکستري
آنها که حرفه اي ترند، مثل کارشناسان حيات وحش يا محلي ها، حضور گرگ ها را از روي جاي پايشان هم مي شناسند. دست هاي پنج انگشتي و پاهاي چهار انگشتي، نشانه خوبي روي خاک نرم يا برف مي گذارد. گرگ هاي خاکستري با نام علمي Canis Lupuspallipes پنجه رو هستند و ناخن هاي بلند، کلفت و جمع نشدني شان مي تواند بلاي جان خيلي از سم داران باشند. گرگ هاي ايران با قامت 66 تا 81 سانتي متر و طول بدن 120 تا 160 سانتي متر (از نوک بيني تا قاعده دم) کمي از خويشاوندان اروپايي و آمريکايي شان کوچک ترند و وزنشان به حدود 60 کيلوگرم مي رسد. اما مثل آنها عمري طولاني دارند و بدنشان از موهاي زبر و خشني به نام موهاي محافظ پوشيده شده. غير از گونه خاصي از گرگ ها که يکپارچه سفيدند، بقيه معمولا موهايي به رنگ خاکستري، قهوه اي، سياه يا ترکيبي از آنها دارند که نوع آخر معمولا نتيجه جفت گيري گرگ با سگ يا شغال است. توله ها هم که سياه هستند، هر چه بيشتر پا به سن مي گذارند رنگشان بيشتر به خاکستري و نقره اي مي کشد و اواخر عمر هم کهولت سن، گرسنگي و ضعف، موهايشان را سفيد مي کند. معدود گرگ هاي سياهي هم که در ايران ديده شده اند، حاصل جفت گيري گرگ و سگ در گذشته هاي دورند.
سري پهن، گردن کلفت، چشمان مورب و دم 40 تا 50 سانتي متري که قدري افتاده و صاف است؛ اينها بارزترين خصوصيات ظاهري گرگ است. کار آمدترين اسلحه گرگ، همان پوزه بيضي شکلي است که به 42 دندان قوي، با قدرت خردکنندگي 175 کيلوگرم بر سانتي متر مربع مسلح شده است. داشتن ابزار شکاري اينچنين قوي، زندگي در شرايط و زيستگاه هاي مختلف را براي گرگ ها ممکن ساخته است.
سازگار و درنده
«شله گرگ (گرگ شل) شبي هفت مرتع پا مي زنه (مي پيمايد) چه برسد که سالم باشه.» خستگي ناپذيري و سماجت گرگ، بي شک در رواج اين ضرب المثل مازندراني دخيل بوده. گرگ ها تا روزي 48 کيلومتر را هم به دنبال غذا مي پيمايند. هر چند شکارهاي ساده مثل دام هاي اهلي برايشان خوشايندتر است اما اگر لازم باشد، با سرعت64 کيلومتر در ساعت مي توانند دوندگاني مثل آهو را هم شکار کنند. به هر حال بايد 2/5 کيلومتر گوشت مورد نيازشان را تامين شود تا دو، سه روزي را بتوانند بدون غذا سر کنند. اگر اين مدت طولاني شود و گرگ گرسنه بماند، حتي تا ده کيلوگرم هم مي تواند تغذيه کند. طعمه هاي بزرگ مي توانند مقدار گوشت مورد نياز گرگ ها را فراهم کنند ولي در عين حال شکار آنها سخت است و از هر دو بار تلاش، تنها يک بار موفقيت آميز است؛ مثلا در پارک ملي توران در سمنان، دو گرگ به يک دسته گورخر ايراني حمله کرده بودند ولي پس از کمي کشمکش بدون موفقيت نظاره گر فرار گورها شده بودند. از اين رو، گرگ ها به خصوص در زمستان به صورت گروهي اقدام به شکار مي کنند. آهو، قوچ، کل، بز و انواع گوزن ها، مطلوب ترين غذاهاي گرگ هستند. گرگ ها اصلا با گرسنگي ميانه خوبي ندارند و در اين شرايط، از پستانداران کوچک، پرندگان، حشرات، بي مهرگان، زباله ها و لاشه حيوانات هم نمي گذرند. حتي مواردي از گياهخواري آنها هم مشاهده شده. مثل هندوانه خواري در آذربايجان و قميشلوي اصفهان و انگور خواري در لرستان. در پناهگاه حيات وحش مياندشت خراسان و پارک ملي کوير گرمسار گرگ ها، شترهاي تازه به دنيا آمده که معمولا با نام «هاشي» شناخته مي شوند را شکار مي کنند. در پارک ملي کلاه قاضي اصفهان هم ديده شده که گرگ ها به سگ هاي ولگرد حمله کرده و يکي از آنها را شکار کردند.
هوا که سرد مي شود، غدد فوق کليوي هم آدرنالين بيشتري ترشح مي کنند. همين مي شود دليل تندخويي و درندگي بيشتر گرگ ها. براي همين هم گاهي که به يک گله حمله مي کنند، خيلي بيشتر از نياز خوراکي شان، از آنها مي کُشند يا جراحت هاي شديدي وارد مي کنند. بهار اما اوج شکارگري گرگ هاست؛ فصلي که توله ها به دنيا آمده اند و بيش از هر وقت ديگري به غذا نياز دارند. زندگي گرگ ها سرشار از نکات ظريف و جالب است. يکي از شگفتي هاي زندگي آنها، تعملات اجتماعي و زندگي گروهي پيشرفته، پيچيده و کاملا قانونمندشان است.
تحت فرمان رئيس
کار ديگر رهبر گروه، تعيين قلمرو است؛ قلمرويي با اندازه هاي مختلف که به طور متوسط از 75 تا 2500 کيلومتر مربع است که البته در ايران هنوز مطالعه دقيقي روي اندازه قلمرو گرگ ها صورت نگرفته. آلفا اين قلمرو را با ادرار يا بر هم زدن خاک مشخص مي کند و اصلا سر اين موضوع شوخي ندارد. هر چند کم اتفاق مي افتد گرگي حريم ديگري را نقض کند اما در همان موارد معدود هم درگيري ها آن قدر خشن است که معمولا تا يکي کشته نشود، دست بردار نيستند. جالب اينجاست که وجود انسان روي تعيين جنسيت اعضاي گروه تاثير مي گذارد. جايي که انسان خطر اصلي گرگ ها هستند، معمولا ماده هاي گروه، اکثريت اند تا شانس زادآوري بيشتر باشد. از طرفي مطالعات نشان داده که هر جا دخالت هاي انسان کمتر است، الگوي رفتارهاي اجتماعي و زندگي گرگ ها هم منظم تر و قابل پيش بيني تر است. ولي اگر طعمه و زيستگاه هاي گرگ از سوي انسان دستکاري شود، آن وقت است که الگوي فعاليت گرگ ها هم تغيير مي کند. به عنوان مثال محققان آلاسکايي اعلام کردند که ساعات فعاليت گرگ ها در آلاسکا داراي الگوي منظم است. آنها در روز از ساعات هفت صبح تا چهار بعد از ظهر و شب هنگام از ساعت 22 تا شش صبح قلمروگردي مي کنند و به دنبال شکار يا سفر هستند. آلاسکا در قاره آمريکا، از معدود مناطقي است که فعاليت انساني در آن بسيار کم است. براي همين هم پا به سن گذاشته ها و ضعيف تر هاي گروه گرگ ها هم که قادر به تشکيل گروه مجزا و رهبري نيستند، بيکار نمي نشينند و با هم گروه تشکيل مي دهند؛ گروهي که البته به خاطر نداشتن رهبري قوي، از نظر ارتباطات درون گروهي هر سال ضعيف تر مي شوند.
زوزه ابزار ديگر ارتباط هاي درون گروهي است. گرگ ها براي برقراري ارتباط با هم در درون گله و حتي ارتباط با گله هاي ديگر زوزه مي کشند؛ صدايي که مي تواند معاني زيادي داشته باشد، مثل قوي تر کردن پيوندهاي اجتماعي، اعلام کردن شروع و خاتمه حمله، اخطار دادن، جمع کردن افراد گله و هشدار دادن به ديگرگرگ ها براي اجتناب از قلمروهايشان. صداي زوزه گرگ ها را بيشتر هنگام طلوع و غروب آفتاب، به خصوص در فصول سرد سال مي توان شنيد. مطالعات نشان داده که گرگ ها قادرند صداي زوزه يکديگر را از فاصله 5 تا 16 کيلومتري بشنوند. به نظر مي رسد بين رفتار گرگ ها نظم و قانون بسيار پيشرفته اي است که در ارتباط هاي درون گروهي و هنگام شکار، حسابي به کارشان مي آيد.
همه چيز روي برنامه
در منطقه حفاظت شده بيجار در استان کردستان، گرگ ها در سه ماهه بهار به خاطر تامين شير توله هايشان بيشتر ديده مي شوند. در تابستان اما ناچارند که بخش عمده اي از فعاليت هاي روزانه شان را به ساعات اواخر بعد از ظهر تا اوايل صبح که دماي هوا پايين تر است تغيير دهند تاگرماي طاقت فرسا آزارشان ندهد. اوج فعاليت سم داران وحشي هم اوايل صبح و اواخر بعد از ظهر است و اين شانس شکار را براي گرگ افزايش مي دهد. پاييز الگوي فعاليت گرگ ها ثابت است. با بيشتر شدن سرماي هوا، تعداد دفعات مشاهده گرگ ها و تعداد اعضاي گله ها هم بيشتر مي شود تا احتمال موفقيت در شکارشان بيشتر شود. گرگ ها براي هر فصل و موقعيتي، برنامه اي حساب شده دارند؛ به خصوص براي بهار که بايد شکم چند توله گرسنه را هم سير کنند چرا که چند ماه قبل از آمدن بهار، يعني در زمستان، نر آلفا و ماده آلفا جفت گيري کرده اند.
روزهاي شلوغي
خانواده دوستي هم صفت ديگر گرگ هاست. گرگ نر و ماده از معدود پستانداراني هستند که تا آخر عمر با هم زندگي مي کنند و با دقت و وسواس خاصي از توله هاي خود مراقبت مي کنند. براي همه توله ها شانس زندگي وجود ندارد و تعداد توله هايي که به سن بلوغ مي رسند شايد 3-2 توله باشد و بقيه به دلايل مختلف در همان شش ماه اول جان خود را از دست مي دهند. محل لانه و زايمان هم مهم است. گرگ ها معمولا لانه خود را در مناطقي که داراي درختان و يا پوشش گياهي بيشتري محل پنهان شدن و همچنين نزديک به منابع آب انتخاب مي کنند. ولي متاسفانه در بسياري از مناطق ايران بعضي ها لانه گرگ ها را پيدا کرده و جلوي آن را مسدود مي کنند. در مناطقي از استان همدان ديده شده که توله گرگ را از لانه ها خارج کرده يا در همان لانه آنها را از بين مي برند. در نطنز، فردي که توله گرگ را با طناب جلوي لانه اش آويزان کرد. بعدها آثاري از خراش روي سنگ ها و زير پاي توله مرده پيدا شد که خبر از تلاشي نافرجام مي داد؛ گرگ مادر تمام قواي خود را براي پريدن و نجات دادن توله انجام داده بود، هر چند که موفقيتي به دست نياورده بود.
در زماني که توله ها در لانه هستند، گرگ نر معمولا غذا مي آورد و ماده لانه و توله ها را تيمار مي کند. اين برنامه خانواده گرگ آلفا وقتي است که توله ها بتوانند شکار کنند. توله ها در 22 تا 46 ماهگي و حتي گاهي 10 ماهگي به بلوغ مي رسند. بچه ها پس از سه ماه از لانه خارج شده و همراه گله هستند و در 1 تا 2 سالگي خانواده را ترک مي کنند. جنگ بر سر قدرت از همان روزهاي اول شروع مي شود. توله ها از 30 روزگي، با هم مبارزه اي جدي را که به صورت جنگ- بازي است، شروع مي کنند.
متاسفانه از وضعيت کنوني گرگ ها در کشورمان اطلاعات و آمار چندان دقيقي در دسترس نيست. اما آنچه مسلم است عواملي مانند کم شدن طعمه، تله گذاري، شکار، استفاده از طعمه هاي مسموم و تصادف با خودروها در جاده ها باعث کاهش شديد جمعيت گرگ ها در ايران شده. به نظر مي رسد که گرگ هاي ايراني احتياج به مطالعه و تحقيق روي جمعيت هايشان در نقاط مختلف ايران دارند تا علاوه بر کاهش حملات به دام هاي اهلي و وارد آوردن خسارت هاي سنگين به روستاييان و دامداران، نسل گرگ ايراني هم نجات پيدا کند.
بزرگ ترين سگ سانان ايران
عکس: حسن مقيمي
گوش و بيني به جاي چشم
عکس: علي مهاجران
آلفاي همه کاره
عکس: علي مهاجران
گرگ ها در خطر!
عکس: احمد براتي
گله هاي کوچ ايراني
عکس: دوربين تله اي، پروژه يوزپلنگ آسيايي
سياه کمياب
عکس: دوربين تله اي انجمن يوزپلنگ ايراني
شکارگر شبانه روز
عکس: دوربين تله اي، پروژه يوزپلنگ آسيايي
منبع: ويژه نامه ايران شناسي/ سرزمين من / همشهري ماه شماره 66