نگاهي به مطلع الصباحتين مجمع الفصاحتين

آنچه در اين مقاله از ديد خواننده ي گرامي مي گذر مروري است گذرا بر زندگاني شيخ اسعد شفروه اصفهاني، مؤلف كتاب ارزشمند «مطلع الصباحتين و مجمع الفصاحتين»، همراه با معرفي كتاب وي از ديد تاريخي، مطالب مندرجه ي آن، سبك تاليف، نسخه هاي كتاب و اهميت آن، و ديگر مطالبي كه به گمان نگارنده، ذكر آنها در معرفي يك اثر و صاحب آن، مناسب يا ضروري بنظر مي رسد.
شنبه، 27 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهي به مطلع الصباحتين مجمع الفصاحتين

نگاهي به مطلع الصباحتين مجمع الفصاحتين
نگاهي به مطلع الصباحتين مجمع الفصاحتين


 

نويسنده: سيدصادق حسيني اشكوري




 
آنچه در اين مقاله از ديد خواننده ي گرامي مي گذر مروري است گذرا بر زندگاني شيخ اسعد شفروه اصفهاني، مؤلف كتاب ارزشمند «مطلع الصباحتين و مجمع الفصاحتين»، همراه با معرفي كتاب وي از ديد تاريخي، مطالب مندرجه ي آن، سبك تاليف، نسخه هاي كتاب و اهميت آن، و ديگر مطالبي كه به گمان نگارنده، ذكر آنها در معرفي يك اثر و صاحب آن، مناسب يا ضروري بنظر مي رسد.

شرح حال مؤلف:
 

وي شيخ ابوالسعادات اسعد بن عبدالقاهر بن اسعد بن محمدبن هبه بن حمزه اصفهاني ملقب به «شَفَروَه» يا «شَفْرَوَيْه» مي باشد (1).
شيخ اسعد در اصفهان متولد شد و همانجا نشو و نما نمود و تا زمان هجوم مغول به اصفهان در آنجا سكونت داشت. (2) وي از علماي بنام عصر خويش بوده است، چنانچه صاحب امل الامل (3) از وي تعبير به «عالم، فاضل، محقق» نموده است.
مرحوم عاملي نيز در اعيان الشيعه از او چنين ياد مي كند:
«عالم، فاضل، جليل، محقق» (4).
صاحب ترجمه، از مشايخ سه تن از بزرگان و نامداران شيعه يعني خواجه نصير الدين طوسي و ميثم بن علي بحراني شارح نهج البلاغه و رضي الدين علي بن موسي بن طاووس است(5) (چنانچه از کتاب اليقين سيد ابن طاووس استفاده مي گردد (6)». ابن طاووس همانطور كه در ابتداي فلاح السائل تصريح نموده تمامي كتب و اصول و تاليفات را در سال 635 از وي روايت نموده است. (7) مرحوم كفعمي نيز در حواشي الجنه الواقيه از وي حديث نقل كرده و او را به «شيخ عالم» توصيف نموده است. بزرگ مرد حديث شيعه، علامه ي مجلسي، نيز در مجلد اجازات بحار از او بعنوان «اصحابنا» ياد نموده است.
شيخ اسعد اصفهاني از تعدادي از اكابر و بزرگان شيعه روايت نقل مي كند كه از بين آنها فقط بدين شيوخ دست يافتيم:
1. شيخ ابوعبدا محمدبن عبدالله الواحد مديني اصفهاني، شيخ اسعد در مدرسه ي علائيه ي زيديه به تاريخ 12ذي القعده سال 628 حديثي را شنيده و در مقدمه ي كتابش مطلع الصباحتين آن را نقل نموده است.
2. شيخ مقري جمال الدين ابوطالب هبه بن ابي الفتوح كازروني شيرازي، وي در شعبان سال 633 هنگام حضورش در شيراز نزد وي قرائت حديث داشته است چنانچه در مقدمه ي مطلع بدان تصريح نموده است.
3. عمادالدين ابوالفرج علي بن سعيد بن هبه قطب راوندي (8). شيخ اسعد حدود سال 635 قمري از اصفهان به عراق هجرت كرد. وي قبل از آن در سال 633 سفري نيز به شيراز داشته است. پس از مهاجرت به عراق در بغداد با علما و فضلا از جمله ابن طاووس تماس داشت و براي آنان حديث نقل مي نمود و به تدريس پرداخت. بنابراين هجرت شيخ به نجف كه در مقدمه ي كتاب بدان تصريح نموده در اوائل سال 635 يا اواخر 634 صورت گرفته و سپس به تاليف كتاب مطلع الصباحتين همت گمارده است.
مؤلف هنگام حمله ي وحشيانه ي مغول در دستگاه حاكمي در اصفهان كه به نام وي تصريح نكرده ملزم به كار بوده و در قلعه ي وي زندگي مي كرده است. زمان هجوم مغول، حاكم به وي دستور مي دهد كه نزد سران مغول رفته پيام انقياد و تبعيت او را از مغولان بدانها ابلاغ نمايد (9)، وي از قبول آن سرباز زده و به همين علت، اموالش مصادره گشته و از كار بركنار و حبس مي گردد تا وي با توسل به اميرمؤمنان عليه السلام بالاخره از زندان خلاصي يافته و فوراً راهي نجف اشرف شد. (10)
از طرفي ديگر، هنگام هجوم مغول، دو فرقه ي حنفيان و شافعيان در اصفهان صاحب قدرت و با هم در نزاع بوده اند، و شافعيان به مغولان پيشنهاد كردند كه چنانچه با ورود به اصفهان دست به كشتار حنفيان بزنند، آنان دروازه هاي شهر را به روي ايشان مي گشايند.
اما مغولان با ورود به شهر، حنفيان و شافعيان را يكسان به دم تيغ سپردند. بنابراين آقاي صدرايي احتمال داده كه شيخ اسعد در دستگاه خجنديان اصفهان بوده و با تصميم آنان مبني بر تسليم شهر به مغولان، مخالفت نموده است.

تاليفات:
 

آثار معرفي شده در منابع مختلف شرح حال وي عبارتند از:
1. جوامع الدلايل في مجامع الفضائل. آنگونه كه در مقدمه ي مطلع مذكور است. يا جماع الدلائل و مجمع الفضائل، و يا جامع الدلائل و منبع الفضائل. آنطور كه در ذريعه مسطور مي باشد (11)، و يا منبع الدلائل و مجمع الفضائل بنحوي كه در نسخه اي از امل الامل و اعيان الشيعه ذكر شده است (12).
2. توجيه السؤالات في تقرير الاشكالات (13).
3. رشح الولا (14) في شرح الدعا (15)، مراد، دعاي صنمي قريش مي باشد.
4. فضيلت الحسين و فضله و شكايته و مصيته و قتله (16).
5. الفائق علي الاربعين في فضائل اميرالمؤمنين (17).
6. ديوان شعر (18).
7. اكسير السعادتين، در اعيان الشيعه (19) هنگام شمارش تاليفات وي مي گويد: در كتاب اكسير السعادتين بسياري از كلمات قصار اميرمؤمنان عليه السلام گردآوري شده است، آنگونه كه از رياض العلما منقول است. سپس ضمن تاليفات وي به مجمع البحرين و مطلع السعادتين نيز اشاره مي كند. بنابراين در نظر وي اين دو كتاب، مجزا هستند، ولي آنچه را وي به رياض نسبت داده است در رياض العلما كه بچاپ رسيده (20) نيافتيم، و در نسخه ي چاپي، عبارت چنين است:
مطلع الصباحتين و مجمع الفصاحتين. و ذكري از اكسير السعادتين بميان نيامده است. البته در دائره المعارف تشيع نيز آن را عنواني مستقل ذكر نموده است (21). ولي احتمال مي رود اين كتاب با كتاب بعدي يكي باشد چنانچه شيخ آقا بزرگ تهراني نيز اين احتمال را ذكر نموده است. وي در الانوار الساطعه (22) مي گويد:
صاحب ترجمه داراي دو كتاب «مجمع البحرين و مطلع السعادتين»، و «اكسيرالسعادتين» مي باشد، و شايد اين دو كتاب يكي باشند.
8. مطلع الصباحتين و مجمع الفصاحتين، اين همان كتاب مورد معرفي ما مي باشد كه مؤلف در اواخر عمر آن را به رشته ي تحرير درآورده است. شيخ اسعد در مقدمه ي كتاب خود چنين تصريح نموده است:
لمّا فرغت من جمع هذا الكتاب البديع و وُفّقت لجمع كتب.. سپس نام پنج كتاب اول را كه برشمرديم آورده و در آخر مي گويد: و غيرها.
لذا با توجه به عبارت «و غيرها» مؤلف، كتابهاي ديگري نيز تاليف نموده است كه قدر مسلم از آن آثار، مي توان به ديوان شعر وي اشاره كرد (23). ذكر اين نكته نيز جالب است كه: بيشتر تاليفات شيخ شفروه اصفهاني درباره ي فضائل و مناقب اهل بيت عليهم السلام و اثبات حقانيت آنان ورد بر دشمنان آنهاست. لذا بسي جاي تاسف است كه اكنون پس از طيّ سده هاي متمادي فقط از اين آثار كتاب «مطلع الصباحتين» بدست ما رسيده است، و از طرفي جاي خرسندي است كه با معرفي و چاپ اين اثر، علاوه بر گشايش راهي تحقيقي جهت شناخت مؤلف آن، اثري از آثار حديثي شيعه و تاليفي از تاليفات قدماي اصحاب به دنياي دين و دانش و ادب عرضه مي گردد.

وفات شيخ اسعد:
 

بيشتر كساني كه شرح حال وي و يا تاليفات وي را برشمرده اند به تاريخ وفات وي تصريح نكرده اند، و در بين تصريح كنندگان نيز اختلاف مشهود است:
صاحب اعيان الشيعه (24) وفات وي را در صفر سال 635 ثبت نموده است.
كحاله نيز در معجم المؤلفين (25) از وي تبعيت نموده است. در دائره المعارف تشيع (26) وي را متوفاي پس از سال 635 مي داند كه صحيحتر مي باشد، چراكه ماه صفر 635 تاريخ برخي از روايات مؤلف است آنگونه كه در مقدمه ي مطلع نيز بدان اشاره كرده، نه سال وفات وي.
آقاي صدرايي (27) بنقل از مورخين تاريخ وفات وي را سال 640 ثبت كرده كه اگر مستند آن كه ذكر نشده، قابل اعتماد باشد، تاريخ مورد قبولي بنظر مي رسد.

فرزندان شيخ اسعد:
 

ابن فوطي در مجمع الاداب (28) از فرزندي بنام معزالدين علي بن اسعد اصفهاني نام برده است.

انگيزه ي تاليف كتاب «مطلع الصباحتين»:
 

مؤلف در مقدمه ي كتابش احاديثي پيرامون شدت ارتباط روحي و خلقي پيامبر (ص) و اميرمؤمنان (ع) ذكر نموده و چنين نتيجه مي گيرد كه:
اين ارتباط به حدي است كه تشابه بين كلمات آنها را نيز. لفظاً يا معني يا هر دو. سبب شده است. آنگاه براي اثبات اين مدعا كتاب حاضر را تقديم نموده كه در واقع كلمات مشابه نبي و وصي مي باشد (29). مؤلف ضمناً با انتخاب دو كتاب «شهاب الاخبار» كه مشتمل بر احاديث نبوي و مورد اعتماد عامه است، و «نهج البلاغه» كه مشتمل بر احاديث و كلمات علوي و مورد استناد شيعه است، و تطبيق بين اين كلمات، به اثبات ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام نيز پرداخته است چرا كه سرچشمه ي تمامي سخنان وي، همان كتاب نبوي است كه متصل به عالم وحي است. و اين تازه نمونه اي است از خروار، و بنا بر تصريح مؤلف فقط تطبيق بين دو كتاب است، و الّا نه كلمات نبي اكرم (ص) منحصر در شهاب الاخبار است و نه سخنان اميرمؤمنان (ع) در نهج البلاغه، لذا مؤلف قصد داشته در آينده از ديگر كتب صحاح اهل سنت نيز بر فرمايشات پيامبر اكرم (ص) بيافزايد كه مشكلات روزگار وي را از اين تاليف بازداشته است (30).

اهميت كتاب «مطلع الصباحتين»:
 

درباره ي اهميت كتاب حاضر به برخي از نكات بطور خلاصه اشاره مي شود:
1. قدمت تاليف آن: تاليف اين كتاب كه در نيمه ي اول قرن هفتم سال 635 بوده، سبب مي شود كه بتوان آن را بعنوان يكي از مصادر كهن حديث شيعه كه در آن روايات نبوي را نيز از مصادر عامه در بر دارد برشمرد.
2. سرشناس بودن مؤلف آن: مؤلف همانطور كه قبلاً اشاره شد. از مشايخ سه تن از بزرگان و نامداران شيعه يعني خواجه نصيرالدين طوسي و ابن ميثم بحراني و ابن طاووس بوده كه هريك از آنان داراي آثار تاليفي مهمي بوده اند، همچنين شاگرد برخي از دانشمندان بوده كه از آنها به سه تن از جمله قطب راوندي اشاره نموديم.
3. انتخاب از دو كتاب مهم: آنچه بر اهميت اين تاليف مي افزايد اين است كه مؤلف در انتخاب احاديث از مهمترين كتب مورد استناد شيعه و سني بهره برده است.
درباره ي نهج البلاغه آنقدر سخن بميان آمده است كه توضيحات نگارنده زياده مي نمايد. اما چون خواننده ي گرامي ممكن است درباره ي مؤلف شهاب الاخبار اطلاعات كمتري داشته باشد به معرفي مختصري درباره ي مؤلف آن و اهميتش مي پردازيم:
شهاب الاخبار تاليف قاضي قضاعي ابوعبدالله محمدبن سلامه بن جعفر بن علي فقيه شافعي يا شيعي (31) مي باشد. وي در سال 454 هجري دار دنيا را بدرود گفت. در اين كتاب قضاعي به گردآوري كلمات قصار نبي گرامي اسلام (ص) پرداخته است شروح و ترجمه هاي فراوان از اين كتاب حاكي از اهميت آن مي باشد (32).

اختلاف در نام كتاب:
 

نام كتاب در منابع، گوناگون ذكر شده است: صاحب اعيان الشيعه (33) آنرا مجمع البحرين و مطلع السعادتين ناميده است.
كحاله در معجم المؤلفين (34) هنگام شمارش كتب وي چنين مي گويد:
اكسيرالسعادتين، و مجمع البحرين و مطلع السعادتين، كه ظاهراً دو كتاب هستند. مرحوم شيخ آقابزرگ تهراني نيز آنرا گاهي «مجمع البحرين و مطلع السعادتين» (35) و گاه «اكسير السعادتين» (36) ناميده و در الانوار الساطعه (37) احتمال داده كه هر دوي آنها يك كتاب باشند. لكن در مقدمه ي نسخه ي ما چنين آمده: و انّي و ان لم اكن احسبني من اهله ما كنت اسبق بمثله سمّيته كتاب: مطلع الصباحتين و مجمع الفصاحتين... صاحب رياض (38) نيز بدين نام نسخه اي كه ديده تصريح مي كند:
و له ايضاً كتاب مطلع الصباحتين و مجمع الفصاحتين رايته في دهخوارقان.
بنابراين اصح آن است كه نام كتاب «مطلع الصباحتين و مجمع الفصاحتين» مي باشد.

روش تاليف مطلع:
 

مؤلف، همان ترتيب شهاب الاخبار (39)را اصل كار خويش قرار داده است، لذا احاديثي از نبي گرامي اسلام (ص)كه مشابه آنرا در نهج البلاغه يافته است، آورده و پس از هر حديث كلام اميرالمؤمنين عليه السلام را بيان مي كند. ولي اين ترتيب كاملاً رعايت نشده، مثلاً حديث «ان الدنيا حلوه خضره» را در باب اول ذكر كرده با اينكه اين حديث در باب هفتم يا هشتم شهاب بدليل شروع شدن آن به «انّ» مي باشد. مؤلف گاهي احاديث نبوي را پشت سرهم از ابواب مختلف گردآورده چرا كه روايت علوي طولاني و مشتملي بر تمامي آن احاديث بوده است، نظير آنچه در برگ 19خطي مشاهده مي شود: قال محمد (ص): الصلاه نور المؤمن، الزكاه قنطره الاسلام. الصوم جنه، الحج جهاد كل ضعيف، و عليك بالجهاد؛ فانّه رهبانيه امتي، صله الرحم تزيد في العمر، صدقه السر تطفي غضب الرب. صنائع المعروف تقي مصارع السؤ.
و قال علي (ع): ان افضل ما توسل به المتوسلون الي الله سبحانه الايمان به و برسوله و الجهاد في سبيل الله؛ فانّه ذروْ الاسلام و كلمه الاخلاص فانّها فطرْ، و اقامْ الصلاْ فانّها الملْ، و ايتا الزكاْ فانّها فريضهْ واجبهْ، و صوم شهر رمضان فانّه جنْ من العقاب، و حج البيت و اعتماره فانّهما ينفيان الفقر و يدحضان الذنب، و صلهْ لارحم فانّها مثراْ في المال، و منساْ في الاجل، و صدقه السر فانّها تكفر الخطيه،و صدقهْ العلانيهْ فانّها تدفع ميته السؤ، و صنائع المعروف فانّها تقي مصارع الهوان. گاه نيز احاديثي كه موضوع واحد داشته اند از دو يا چند باب گوناگون كنار هم آمده اند مانند آنچه در برگ 22 نسخه ي خطي مشاهده مي شود:
قال محمد(ص): القرآن هو الدوا. القران غني لا فقر بعده و لاغني دونه. درباره ي احاديث علوي نيز گرچه اكثر خطبه ها و رسائل و يا كلمات قصار مستقلاً ذكر شده اند، ولي گاه مؤلف مضموني واحد را از خطبه هاي مختلف اميرمؤمنان عليه السلام در كنار هم قرار داده است. مثلاً درباره ي تقوا در برگ 57 و 58 خطي جملات منتخب از پنج خطبه ي حضرت در كنار هم گردآمده است، و البته اين امر با مراجعه به خطبه ها مشخص مي شود چراكه گاهي مؤلف بين خطبه ها نيز ارتباط ايجاد كرده بنحوي كه مخلّ به معني نمي باشد.
از طرفي ديگر بنا بر تصريح مؤلف در ابتداي كتاب، گاهي كلام علوي بيش از حد مطلوب نگاشته شده و يا خطبه تماماً درج شده؛ چراكه بدون آن، ربط لفظي يا معنوي كلام حضرت به حديث نبوي بخوبي واضح نيست.
همچنين گرچه قسمت اعظم مطالب كتاب از «شهاب الاخبار» و «نهج البلاغه» برگرفته شده ولي برخي از احاديث نيز از غير ايندو كتاب اخذ شده، چون علاوه بر اينكه برخي از احاديث را در هر دو مصدر نيافتيم، مؤلف خود نيز در مقدمه اشاره بدين موضوع نموده است (40).

نسخه هاي خطي كتاب مطلع:
 

1. نسخه ي كتابخانه ي سليمانيه ي اسلامبول، ضمن مجموعه ي 1447، كتابت سده ي نهم هجري، مشتمل بر بخشهايي از اوائل كتاب، نسخه ي عكسي آن در كتابخانه ي دانشگاه تهران به شماره ي 195 نگهداري مي شود.
2. نسخه اي كه ملاعلي خياباني صاحب كتاب علماي معاصرين در اروميه ديده و در اول آن خط عبدالكريم بن ابوطالب مشهور به حاج مقدس آقا ارومچي بوده، وي پاره اي از مطالب آن را در كتاب خود «ذخائر الاسفار» هنگام سفر به اروميه درج كرده است.
3. نسخه ي كتابخانه ي شادروان محدث ارموي كه پس از وفات وي به مركز احيا ميراث اسلامي در قم منتقل شده و اكنون در آنجا نگهداري مي گردد. اين نسخه بيقين همان نسخه اي است كه خياباني ديده است چرا كه خصوصياتي كه خياباني گفته از جمله حواشي عبدالكريم بن ابوطالب و نيز عبارات عيناً مطابق با اين نسخه مي باشد.
4. نسخه اي كه مرحوم افندي در دهخوارقان ديده چنانچه در رياض العلما (41) بدان تصريح نموده است. از اين نسخه اطلاعي در دست نيست، ولي با توجه به وفات افندي در سال 1130(42)، نسخه بايد قبل از اين تاريخ باشد.

ويژگيهاي نسخه ي خطي مركز احيا:
 

آنچه تاكنون بطور كامل بدست ما رسيده است همان نسخه ي شماره ي 3 مي باشد كه اكنون در مركز احيا ميراث اسلامي قرار دارد. نسخه گرچه داراي برخي از حواشي بخط عبدالكريم بوده و آثاري از تصحيح بر آن مشاهده مي شود و خوشبختانه كامل است ولي بسيار پرغلط مي باشد بطوري كه شخصي بنام عرب باغي نسخه را خوانده و در ابتداي آن اين عبارت را نگاشته است:
بر بيننده ي ژرف نگر مخفي نماند كه اين جلد كتاب، از آغاز تا پايانش غلطهاي لفظي دارد، لذا اعتماد در هيچ حديثي از احاديث آن جائز نيست، و چنين مطلبي از يك انسان خبير و آگاه گوشزد مي شود.
محرر: عرب باغي. كه خداوند او را ببخشايد! (43)كاتب كه بر زبان عربي تسلط كافي نداشته آنچه را ديده نوشته و گاه لفظي را كه نتوانسته بخواند آنطور كه ديده نقاشي كرده و در نتيجه كلمه اي خوانا و يا عبارتي نارسا پديد آمده است.
طبعاً اين مطلب در خصوص نسخه ي منحصر به فرد از يك كتاب خطي، كار تحقيق را دشوار مي نمايد، ولي آنچه محقق را در ارائه ي متني قابل قبول ياري مي دهد مراجعه ي يكايك احاديث به مصادر آنها مي باشد. از طرفي ديگر، كاتب ظاهراً از اهل سنت بوده و يا از روي نسخه اي نوشته كه كاتب آن نسخه از اهل تسنن بوده است چرا كه مثلاً در برگ 37 مي گويد: و من دعائم كرم الله وجهه: اللهم انّي اعوذ بك...
و در برگ 38: و قال كرم الله وجهه، و همچنين در برگ (43).
بديهي است كه تعبير «كرم الله وجهه» مختص به عامه بوده و شيعه چنين تعبيري را درباره ي اميرمؤمنان علي عليه السلام بكار نمي بندد.
آغاز نسخه: «الحمد الذي مهد قواعد الدين برساله ي محمد، واكد معاقد اليقين بامامت علي، اعلي رايات الايمان بدوله محمد، وابدي آيات الايقان بحكمه علي..».
پايان نسخه: «ثم لما افتتح هذا الكتاب بكلام المصطفي و المرتضي اختتمه بذكر خلفهما الصالح الامام المنتظر... لعل الله بفضله يتغمده برحمته و يترحمه بمغفرته بمحمد و خاصته و ذريته صلوات الله عليهم، و الحمدلله رب العالمين و الصلا علي محمد و آله اجمعين».
در پايان اين مقال، از خداوند عزوجل خواهانم حقير را در احياي اين اثر ارزشمند كه از متون كهن حديث شيعه و آثار مرتبط با نهج البلاغه بشمار مي رود ياري نمايد.

منابع شرح حال و آثار
 

الذريعه 4/ 476 ، 52/5 ، 192/8 ، 10.9/10، 236/11، 256/13 ، 257، 90/16، 22/20،
معجم المؤلفين 247/2، 42/10،
معجم المطبوعات: 1515،
ايضاح المكنون 336/1
امل الامل 33.32/2،
رياض العلما 82.81/1،
مجله ي علوم حديث شماره ي 4 (تابستان 1376 شمسي)، اعيان الشيعه 297/3، 298 (201.200/11 از چاپ قديم)،
تذكره المتبحرين: 89، (تلخيص)
مجمع الاداب ابن فوطي 33/2،
الانوار الساطعه (طبقات اعلام الشيعه): 17،
مجله ي تراثنا شماره ي 29 ص 49 مقاله ي «في رحاب نهج البلاغه» سيدعبدالعزيز طباطبائي طاب ثراه، معجم رجال الحديث 84/3 شماره ي 1239،
دائره المعارف تشيع 130/2،
لغت نامه ي دهخدا ماده (اسعد بن عبدالقاهر)، احوال و آثار خواجه نصيرالدين طوسي: 169، كتابخانه ي ابن طاوس: 23، 259، 493،
ذخائر الاسفار خياباني (چاپ ميراث اسلامي، دفتر 3 ص 621، 653 و دفتر 4 ص 81، 130 تحقيق علي صدرايي خويي)،
نفس الرحمن نوري باب 12،
الدروع الواقيه فصل 19،
مستدرك الوسائل 367/3 و 573 چاپ سنگي، هديه العارفين 71/2،
ترك الاطناب في شرح الشهاب، مقدمه،
بحارالانوار، مجلد الاجازات ص 23.

پي نوشت ها :
 

1. در پاره اي از منابع: سفرويه، مانند: الانوار الساطعه: 17، قال: وجا شفروه بدل سفرويه ايضا، همچنين در تذكره ي دولتشاهي. در دائره المعارف تشيع 140/1 نيز چنين آمده: شيخ ابوالسعادات اسعد سفرويه معروف به ابن سفر. ضبط كلمه بصورت شقروه. با قاف. و شقوره و غيره نيز آمده است. جهت تفصيل بيشتر نگاه كنيد به: مجله ي «علوم حديث» شماره ي 4 (تابستان 1376) ص 180، 182.
توضيح اينكه در تحقيقي كه صديق فاضل و گرامي، جناب آقاي صدرايي پيرامون كتاب «مطلع الصباحتين» نموده، و در شماره ي 4 مجله ي علوم حديث بچاپ رسيده، تصريح شده بود كه: «نسخه ي كاملي از آن در دست نيست»، «متاسفانه تاكنون از ديد محققان شيعي بدور مانده و هيچ نسخه ي كاملي از آن، معرفي نشده است»، لذا جاي بسي خرسندي است كه اكنون پس از گذشت ايامي نه چندان زياد، نسخه اي كامل از آن ضمن كتابهاي خريداري شده از خاندان مرحوم محدث ارموي توسط مركز احيا ميراث اسلامي، بدست حقير رسيد كه فرصت در ارائه ي اين متن مهم، مغتنم شمرده مي شود.
البته با توجه به تحصيل نسخه ي كامل، در اين مقال سعي بر‌ آن داريم تا به نكاتي بيشتر پيرامون كتاب و مؤلف آن، اشاره نمائيم، والله المستعان و هو خير موفق و معين.
2. وي در مقدمه ي كتاب خود «مطلع الصباحتين» بدين معنا تصريح نموده است: «وجات عساكر الكفار بجماهرها و جات عساكر الكفار بجماهرها و طائفه التتار بحذافيرها الي اصفهان التي هي بها مسكنتي و مسقط راسي و بها اهلي و اولادي و اقرباي و احفادي و اصدقائي و اودائي، لتخريب بيضتها و تعذيب جماعتها و استيصال شاقتها، و كنت يومئذ عند مخدومه باالقلعه الرشاقيه..»
3. امل الامل 32/3.33 شماره ي 89.
4. اعيان الشيعه 297/3.
5. برروي برگ اول از مخطوطه ي مطلع الصباحتين چنين مكتوب است:
«كتاب مطلع الصباحتين و مجمع الفصاحتين تاليف الشيخ ابي السعادات اسعد بن عبدالقاهر بن اسعد الاصفهاني الشيعي الامامي استاد الخواجه نصيرالدين الطوسي و السيدعلي بن طاووس و ابن ميثم البحراني قدس الله ارواحهم». و نيز عبدالكريم بن ابوطالب معروف به حاج آقا مقدس ارومچي بر برگ اول چنين نگاشته: روي السيد في الاقبال عن المؤلف سند روايه الغدير.
6. افندي در رياض العلما 81/1، 82 پس از نقل كلام امل الامل درباره ي مؤلف و آثارش مي نويسد: اقول: قال ابن طاوس في كتاب اليقين في اثبات نقل حديث ينقله عن كتاب تفسير محمد بن ماهيار ما هذا لفظه: و هذا الكتاب ارويه بعده طرق، منها عن الشيخ الفاضل اسعد بن عبدالقاهر المعروف جده بسفرويه الاصفهاني، حدثني بذلك لما ورد الي بغداد في سفرسنه خمس و ثلاثين و ستمايه بداري بالجانب الغربي من بغداد التي انعم بها علينا الخلفه المستنصر.
7. نگاه كنيد به: اعيان الشيعه 297/3.
8. بر روي برگ اول نسخه ي مطلع چنين نگاشته شده:
و في كتاب نفس الرحمن لمولي الحاج ميرزا حسن النوري طاب مثواه في الباب 12: قال طاوس آل طاوس في الفصل 19 من الدروع الواقيه: اخبرني جماعه منهم.. الي ان نقل المرحوم المذكور عباره السيد. و اخبرني الشيخ السعيد بن عبدالقاهر الاصفهاني في مسكني بالجانب الشرقي من دار السلام يعني بغداد في صفر سنه 635، عن الشيخ العالم علي بن السعيد ابن الحسين الراوندي، عن ابي جعفر محمد بن علي بن الحسن الحلبي.
9. اين مطلب بر صاحب نام و نفوذ بودن شيخ اسعد در زمان وي دلالت مي كند.
10. مؤلف اين داستان را در مقدمه ي كتابش ذكر كرده كه به جهت حائز بودن برخي از نكات ترجمه ي خلاصه اي از آن را در اين مقال مي آوريم. وي مي گويد:
هنگامي كه تاليف اين كتاب ارزشمند پايان يافت و قبل از آن موفق به نگارش كتابهايي شده بودم. اثرات پيري و فرسودگي را در خود مشاهده نمودم، هنگامه ي آن بود كه از دنيا و اشتغالات آن اعراض نموده و به آخرت و آنچه براي آن ديار مهيا نموده بودم رو آورم، به جبران عمر گذشته پرداخته، با چشمي گريان شبها به استغفار و خشوع مشغول باشم و روزها با روزه گرفتن از مردمان منقطع گردم، باري از خدا مي خواستم كه درهاي توبه و انابه و بازگشت به سوي خودش كه بهترين بازگشت است را نصيبم گرداند. باري، بر اين حال خويش، رو آوردن به بارگاه مطهر اميرمؤمنان، وارث پيامبران، و سيد اوصيا علي عليه السلام و با يكي از مشاهد اولاد معصومينش را مناسب مي دانستم، و منتظر بودم روزي از كرم و فضل الهي اين دعا و خواسته ام مستجاب گردد تا نسخه اي نوشته هايم را نيز خدمتش معروض بدارم. در اين اوان بود كه بالاهاي روزگار مانند شب تيره و تار هجوم آورد، ستاره ي بدطالع كافران ملعون طلوع نموده، و قوم تاتار از راست و چاپ، شبانگاه و روز هنگام، حمله كردند، و گرداگرد مردم را گرفته به قتل و كشتار آنها پرداختند. از آنجايي كه به دليلهاي صريح و آشكار، و احاديث صحيحه مي دانستم كه در هنگام شعله ور شدن آتش فتنه بايد به حضرت مهدي عليه السلام رو آورد و به خدمت حضرتش پناه برد و منتظر ظهور مباركش بود، نيت خود را جزم نمودم كه به مشاهده معظمه و مواضع غيبت حضرتش رو آورم. پس از اين عزم راسخ، چون در آن اوان در خدمت «مخدوم عراق» بودم، عزيمت و سفر بدون اجازه و دستور وي ممكن نبود. لذا از وي استجازه نمودم و ليك او ابا نمود. هرچه بيشتر اصرار نمودم كمتر سود بخشيد، تا سه سال از اين واقعه گذشت. لشكر كفار و قوم تاتار به اصفهان رو آورد. اصفهان علاوه بر آنكه محل سكونت و جايگاه تولد من بود، خانواده و اولاد و خويشان و دوستان و رفقاي صميمي من نيز در آنجا سكني داشتند. لشكر مغول مي آمد كه ويران كند و همه چيز را ريشه كن نمايد، و من كه خدمت مخدوم خود در قلعه ي رشاقيه بودم مضطرب و نگران بودم؛ از طرفي بجهت اهل و عيال خود پريشان خاطر، و از طرفي ديگر بجهت سرمايه اي كه در اين مدت عمر از اسباب و اموال دنيوي جمع كرده بودم و همگي در معرض نابودي بود با فكري مشوش بسر مي بردم. در اين گيرودار مخدوم، مرا احضار نموده و از من خواست به پيشواي كافران رو آورده و پيام وي را بدو برسانم و از قصور خدمت عذر خواسته آمادگي آنان را جهت گردآوري سربازان و راه اندازي سپاه اعلا نموده و به او خير مقدم بگويم! با خود گفتم: سبحان الله! عجب مرمان سست ايماني كه ظلم و ستم در جان آنان رسوخ كرده تا حدي كه به ياري كفر و طغيان بپاخاسته اند و در امر دين خود سهل انگار گشته اند، شؤونات دشمنان الهي را بزرگ مي شمارند و خشنودي آنان را بر رضاي پروردگار مقدم مي دارند، آنگاه به ديگران در ياري كردن كفار، حكم مي رانند و باكي ندارند! كان اينان براي دنيا خلق شده و به اطاعت از كفر دستور داده شده اند! بهر حال مخدوم پيوسته بدنبالم مي فرستاد، باري مرا وعده مي داد و گاهي وعيد، ساعتي به من منزلت و قرب را مي نمود و ساعتي ديگر سختي و عنف. بالاخره به تنگ آمده گفتم: اي امير! به خدا قسم! اگر دستور دهي مرا مورد اهانت قرار داده و يا بكشند و هر آنچه مي خواهي بسرم بياوري، هر آن براي من گواراتر از آن است كه چشم من بدين ملاعينِ كفّار افتاده و كلام آنان را بشنوم، باري من در خدمت شما هستم، هرچه مي خواهي حكم ران! امير از اين كلام صريح و فصيح، خشمگين گشته في الحال دستور داد به بندم كشند، مرا از منصبم خلع نموده و دستور داد باقيمانده ي اموالم را از اسباب خانه گرفته تا حيوانات و مواشي، مصادره نمودند. در اين شدت حال، من آسوده خاطر منتظر الطاف خفيه ي الهي بودم و دمادم به اميرمؤمنان عليه السلام استغاثه مي نمودم، تا اينكه باري مخدومم شبي در خواب اميرمؤمنان را ديد كه بر بالاي سرش ايستاده و شمشيري برهنه در دست دارد، او را از پيشاني گرفته و به زمين مي كشند و تهديد مي كند كه: تو را چه شده است؟ تا كي مي خواهي به من صداقت نشان ندهي؟ او را رها كن والا با همين شمشير گردنت را مي زنم! بدين خواب او به خود آمد و مرا خدمت خويش فراخواند و مهر و عطوفت فراوان نمود و وعده داد كه اموال و اسباب غصب شده را برگرداند و جبران مافات را نمايد و زياده از حد انتظار به من ببخشد. بدين سبب مرا از قلعه ي خويش نيز آزاد نمود، من نيز بدون توجه به راست و چپ و پرس و جو از اسباب و اموال به يغما رفته، فوراً با اهل و عيال به سوي اميرمؤمنان و جانشين صالح او قائم مهدي صلوات الله عليهما راهي شديم، در اين سفر ديگر خوف از مشكلات مسير و تنهايي در طول راه و دوري از احباب و بُعد سفر و بي ياوري همراه با دشمنان بسياري كه در كمين بودند.. همه و همه مانع نبودند، چراكه ماندن در آنجا خطر بر دينم داشت و اين خطر بسي عظيم تر از خطر جاني است.
11. الذريع 52/5، الانوار الساطعه: 17، در معجم المؤلفين 247/2 نيز جامع الدلائل و مجمع الفضائل ناميده شده است.
12. نگاه كنيد به: حاشيه امل الامل 33/2، 13 الذريعه 476/4، در اعيان الشيعه 297/3 و معجم المؤلفين 247/2: لحل الاشكالات، بجاي: في تقرير الاشكالات.
14. در معجم المؤلفين 247/2: الوفا، بجاي: الولا 15. الذريعه 9/10. 10، 192/7 ، 236/11، 256/13، 257، كتابخانه ي ابن طاوس: 493. اين كتاب در عهد شاه سلطان حسين صفوي به فارسي ترجمه شده، مترجم نام آنرا «ضيا الخافقين في شرح دعا الصنمين» نهاده است. در اين باره رجوع كنيد به: الذريعه 123/15.
16. نام اين كتاب در ذريعه نيامده ولي در مقدمه ي مطلع و رياض العلما 82/1 بدان تصريح شده است. 17. الذريعه 90/16، كتابخانه ي ابن طاووس: 259، رياض العلما 82/1، دائره المعارف تشيع: 140/2، در بعضي از منابع: مناقب، بجاي: فضائل.
18. اين ديوان حدود 8000 بيت بوده است چنانچه ابن فوطي در (تلخيص) مجمع الاداب 33/2 بدان تصريح نموده است.
19. اعيان الشيعه 297/3 قال: كتاب اكسير السعادتين، فيه كثير من الكلمات القصار لاميرالمؤمنين عليه السلام، كما عن رياض العلما.
20. رياض العلما 82/1.
21. دائره المعارف تشيع 140/2.
22. الانوار الساطعه (طبقات اعلام الشيعه): 17، عبارت شيخ آقا بزرگ چنين است: و للمترجم له مجمع البحرين و مطلع السعادتين، و اكسير السعادتين، و لعلهما واحد.
23. درباره ي تاليفات شيخ اسعد اصفهاني علاوه بر منابع مذكور در پانوشتها، رجوع كنيد به: امل الامل 32/2. 33 شماره ي 89.
24. اعيان الشيعه 297/3، و نقل عنه في هامش امل الامل 33/2، و هامش رياض العلما 81/1.
25. معجم المؤلفين 247/2: اسعد الاصبهاني (المتوفي سنه 635 الهجري الموافق لسنه 1237 الميلاديه).
26. دائره المعارف تشيع 140/2.
27. در مجله ي علوم حديث شماره ي 4 ص 184.
28. (تلخيص) مجمع الاداب 342/5 شماره ي 5221.
29. عبارت مؤلف در مقدمه چنين است: الاتحاد في ارواحهما اي النبي و الوصي صلوات الله عليهما و آلهما. و الامتزاج في اشباحهما و الايتلان في طبائعهما و اخلاقهما يوجب تشابه كلامهما و توارد خواطر هما؛ فان مستقاهما من قليب و مفرغهما من ذنوب، فلما تحقق لي ذلك اردت ان التقط من فرائد فوائد كلمتهما ما توافقا، و اقتبس من انوار حكمتهما ما تطابقا لفظاً و معني او لفظاً او معني من كتابي الشهاب القضوي القضاعي و من النهج من جمع السيد الرضوي الموسوي رضي عنهما و ارضاهما. و غيرهما وجدت من آحاد الاخبار و افراد الاثار.
30. وي در آخر كتاب خود «مطلع الصباحتين» بدين مطلب تصريح نموده است: «كمل هذا الكتاب في الجمع بين الحكم المصطفويه و المرتضويه مستخرجاً من كتابي الشهاب القضوي و النهج الرضوي في الاخبار و الاثار من كلامي النبي و الوصي عليهما السلام محفوظاً فيهما توافق الفاظهما و تطابق معانيهما من الكلمات الطيبات و المواعظ الكافيات و النصايح الشافيات، فاراد جامعه بان يزيد عليهما و تضيف اليهما ما توافقا و تطابقا من الصحاح السبعه و غيرها، فلم تساعده الايام ف تحصيل هذالمرام، فظهر من الحوادث ما لا يخفي، و اشتعل من نيران الحوازب ما لا يطفي، فتوزعت الخاطر و سدرت النواظر و حمدت القريحه و نضبت الرويه و تغيرت البلاد و تحير العباد و تكدرت المشارب و تعسرت المطالب حتي تفرق مناما كان مجتمعاً و تشتت عنا ما كان مؤتلفا، فاكتفي علي ما ذكر، و اكتفي بما اتي».
31. درباره ي شافعي يا شيعي بودن قاضي قضاعي سخن زياد بميان آمده است، از جمله ادله اي كه بر شيعه بودن وي آورده اند اينكه:
1. ذكر حديث «مثل اهل بيتي...».
2. مدح خلفاي اهل سنت در اين كتاب نيست.
3. مؤلف كتابي بنام «دستور الحكم في ماثور معالم الكلم» كه جمع كلمات اميرالمؤمنين عليه السلام دارد. ولي بايد دانست كه: دليل اول اعم از مدعاست، و دليل دوم نيز دلالت ندارد چرا كه مؤلف در صدد جمع كلمات قصار پيامبر و ارائه ي جهات اخلاقي و ديني بوده، و درباره ي دليل سوم نيز بايد دانست كه قاضي قضاعي كتابي نيز در مناقب امام شافعي دارد (هديه العارفين 71/2). بنابراين اظهر اين است كه مؤلف شافعي بودهف و مؤلف كتاب ما «مطلع الصباحتين» نيز قائل بدان بوده و در واقع اين كتاب را بعنوان دليلي بر حقانيت شيعه، تاليف كرده كه كلمات پيامبر را كه مورد قبول عامه است آورده و سخنان علوي را نيز در قبال از خاصه نقل نموده است تاقرب لفظي و معنوي آنها را ثابت كند و اتحاد نبي و وصي را از هر جهت بنماياند. علاوه بر اينكه در آن اوان فاصله مذاهب آنقدر زياد نبوده خصوصاً شافعي ها كه در مساله ي محبت و مودت اهل بيت عليهم السلام به شيعيان نزديكتر مي باشند در باره تحقيق مذهب قاضي رجوع كنيد به: مستدرك الوسائل محدث نوري 367/3، الكني و الالقاب محدث قمي 45/3 ، مقدمه ي شرح فارسي شهاب الاخبار با تعليقات محدث ارموي، مقدمه ي ترك الاطناب في شرح الشهاب، ابن القضاعي با مقدمه ي محمد شيرواني.
32. علماي شيعه و سني بر كتاب شهاب الاخبار شروح فراواني نگاشته اند كه به پاره اي از آنها اشاره مي شود: از شروحي كه بزرگان شيعه نوشته اند:
1. ضيا الشهاب، از قطب الدين سعد بن هبه الله راوندي.
2. ضو الشهاب، از سيد ضيا الدين فضل الله راوندي.
3. شرح الشهاب، از فضل الدين حسن ماهابادي، 4. شرح الشهاب، از برهان الدين محمد حمداني قزويني.
5. روح الاحباب و روح الالباب، از ابوالفتح حسين نيشابوري رازي.
از كتابهاي كه اعلام عامه درباره ي شهاب الاخبار تاليف كرده اند:
1. منتخب الشهاب، از شيخ نجم الدين اسكندري، درگذشته ي سال 984.
2. كشف الحجاب عن احاديث الشهاب، از امام صغاني.
3. ضو الشهاب، نيز از صغاني.
4. شرح الشهاب، از ابن حكيم حنفي، در گذشته ي سال 567.
5. رفع النقاب عن كتاب الشهاب، از عبدالرؤوف مناوي.
6. حل الشهاب، از برخي از علماي اهل تسنن.
7 تا 9 شرح الشهاب، از محمد بن حسين موصلي معروف به ابن جني، اين شرح را شيخ ابراهيم وادياشي گزيده نموده، و استاد ابوالقاسم وراق نيز به شرح آن پرداخته است.
10. اسعاف الطلاب بترتيب الشهاب، از جلال الدين سيوطي، از شرحهاي فارسي كه بر شهاب نوشته شده بر اين موارد اطلاع يافتم .
1. ترجمه و شرح فارسي شهاب الاخبار، اين كتاب جهت خواجه زكي صائن احمد حنفي ساخته شده و بسال 1349 ه. ش توسط دانشگاه تهران به اهتمام محمدتقي دانش پژوه بچاپ رسيده است.
2. شرح فارسي شهاب الاخبار، از مؤلفي ناشناخته، تاليف يافته در حوالي سال 690 هجري قمري، سيد جلال الدين محدث ارموي آن را تصحيح نموده و بر آن تعليقاتي افزوده است، چاپ تهران سال 1342 ه.ش ، و در سال 1361 توسط مركز انتشارات علمي و فرهنگي تجديد چاپ شده است. 3. ترك الاطناب في شرح الشهاب، از ابوالحسن علي بن احمد معروف به ابن قضاعي، اين كتاب گزيده اي از «فصل الخطاب في شرح الشهاب» همين مؤلف است. چاپ شده در تهران به اهتمام محمد شيرواني در سال 1343 ه.ش.
نكته ي ديگري كه مناسب به ذكر است اينكه مرحوم شيخ يحيي بحراني كتابي بنام «الشهاب في الحكم و الاداب» تاليف كرده كه در آن به جمع يكهزار حديث نبوي در سي باب به ترتيب حروف الفبا پرداخته است. اين اثر در تهران به سال 1342 در 69 صفحه بچاپ رسيده (چاپ سنگي به خط حاج شيخ احمد شيرازي) اين كتاب غير از شهاب الاخبار قضاعي است كه مورد گفتگوي ما مي باشد، اگر چه موضوع هر دو كتاب متحد مي باشد، 33 اعيان الشيعه 297/3. 298.
34. معجم المؤلفين 247/2.
35. الذريعه 22/20.
36. الذريعه 278/2.
37. الانوار الساطعه (طبقات اعلام الشيعه: 17. عبارت وي چنين است: و للمترجم له مجمع البحرين و مطلع السعادتين، و اكسير السعادتين، و لعلمهما واحد.)
38. رياض العلما 82/1.
39. ترتيب كتاب شهاب بگونه اي است كه مراجعه كننده بتواند براحتي بدان دسترسي يابد. لذا احاديث را در ابواب مختلف گرد آورده، شروع حديث هر باب مشتمل بر الفاظي چون «مَن، ما، لا، اياك، ان، ليس، خير، بئس، اذا، كفي، الا، لو و رب» مي باشد، و نيز احاديثي كه با فعل ماضي مجهول شروع شده و يا مشتمل بر ادعيه و يا احاديث قدسي مي باشد در ابواب جداگانه بيان كرده است.
40. وي در مقدمه مي گويد: و اقتبس من انوار حكمتهما ما تطابقا لفظاً و معني او لفظاً او معني من كتابي الشهاب القضوي القضاعي و من النهج من جمع السيد الرضوي الموسوي. رضي الله عنهما و ارضاهما. و غيرهما وجدت من آحاد الاخبار و افراد الاثار.
41. رياض العلما 82/1.
42. بدين تاريخ در تعليقات الاجازه الكبيره جزائري و تذكره القبور مهدوي اشاره شده است. رجوع كنيد به: مقدمه ي رياض العلما 22/1.
43. نص عبارت چنين است: لا يخفي علي الناقد البصير ان هذا المجلد من اوله الي آخره غلط في اللفظ، و من اَجْل اغلاطه لا يجوز الاعتماد عليه في حديث من احاديثه و لا ينبئك مثل خبير. حرره الاحقر عرب باغي عفي الله عنه.
 

منبع: سالنماي النهج 1-5



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.