ساختار هندسي سوره هاي قرآن کريم
نويسنده: محمود بستاني
از حقايق شناخته شده در مورد تاريخ قرآن کريم يکي آن است که ترتيب آيات آن با اشاره پيامبر (ص) صورت گرفته است و اين بدين معناست که تغييري در ترتيب و جايگاه آيات تشکيل دهنده يک «سوره» صورت نگرفته است، آنگاه که اين آيات بر طبق يک ترتيب خاص و با اشاره پيامبر، شکل گرفته باشند، سوره تابع يک بيان و طرح هندسي خاصي است، که هر جاي آن وظيفه خاصي را نسبت به مجموع سوره برعهده دارد.
پس از توجه به اين نکته تاريخي، براي يک پژوهشگر ادبي لازم است، با ساختار هندسي سوره ها به گونه اي برخورد کند که با عظمت اين پديده مناسب باشد؛ زيرا نحوه ساختمان سوره عموماً عهده دار نقش بزرگي در ايجاد پاسخ و رفتار مطلوب در دل هاي مخاطبان است. خواننده ممکن است پس از تلاوت سوره، به سبب عدم آگاهي از روش هاي بياني هنري که با توجه به فرايندهاي رواني و ادراکي تنظيم يافته است - ميزان تأثيري را که سوره در اعماق ذهن او بر جاي گذاشته است - درک نکند، مگر وقتي که به فرايندهاي رواني و ادراکي و نيز روش هاي مؤثر در رساندن افکار و اهداف مورد نظر آگاهي کامل داشته باشد.
حقيقت اين است که در سوره هاي قرآن ساختارهاي مختلفي براي «پيوند دادن » موضوعات گوناگون به کار گرفته شده است. گاه موضوعات، در يک انسجام و هم سوي پرورده مي شوند، يعني هر يک از موضوعات عامل يک تحول در انديشه مورد نظر متن است که تفاصيل آن در طي متن آمده است، گاه همه موضوعات فرعي از يک موضوح محوري هستند، گاه موضوعات داراي نوعي «تجانس » اند و گاه يک هدف فکري در همه موضوعات جريان يافته و محور وحدت شده است.
به عنوان مثال سوره کهف که از سوره هاي متوسط قرآن و در بردارنده موضوعات مختلفي است. اما در اين ميان اين موضوعات مختلف يک محور فکري وجود دارد که ميان اين موضوعات مختلف وحدت برقرار ساخته است و اين محور عبارت است از «پشت کردن به مظاهر زندگي دنيا ». اين هدف در اوايل سوره صريحاً آمده است آن جا که مي فرمايد:«إنَّا جَعَلنَا مَا عَلَي الأرضِ زينَةَ لَّهَا لِنَبلُوهُم أيُّهُم أحسَنُ عَمَلا * وَإنَّا لجَاعِلونَ ما عَليهَا صَعيدا جُرُزًا ». در حقيقت ما آنچه را که بر زمين است زيوري براي آن قرار داديم تا آنان را بيازماييم که کدام يک از ايشان نيکوکارترند * و ما آنچه را که بر آن است، قطعاً بياباني بي گياه خواهيم کرد. سوره کهف آيه 7 و 8
اين انديشه يعني اين که زندگي دنيوي، تنها زيوري (ناپايدار) است و زمين ( با تمام مظاهر زينت آن ) سرانجام بياباني بي حاصل خواهد شد و هدف از مواجه ساختن بشر با اين مظاهر زينت، امتحان کردن اوست، همان محور اصلي است که تمام موضوعات مطرح شده در سوره بر محور آن دور مي زند. موضوعات اين سوره، نخست با حادثه و داستان اصحاب کهف آغاز مي شود، داستاني که نشان دهنده نمونه عملي پشت کردن به دنياست، آن جا که گروهي مؤمن براي فرار از همکاري با حاکمان ستمگر به غارت پناه مي برند. بديهي است که هيچ چيز نمي تواند به اندازه پناه بردن به غار، پشت کردن به دنيا را نشان دهد. علاوه بر اين در طي داستان نمونه مثبت و سازنده اي در برخورد با مظاهر زينت نشان داده شده است.
در پي دو موضوع نخست (مقدمه سازي در دو آيه اول و يادآوري ناپايداري زينت دنيا و امتحان و همچنين داستان اصحاب کهف) موضوع سوم آمده است که شامل سخني با پيامبر (ص) و
سخني با مردم و سخني ديگر در مورد آخرت است و در پايان اين خواسته مطرح شده است که: «وَاِصبر نَفسَکِ مَعَ الَّذينَ يَدعُونَ رَبَّهُم بِالغَدَاةِ وَالعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجهَهُ وَ لَا تَعدُ عَينَاکَ عَنهُم تُرِيدُ زِينَةَ الحَيَاةِ اَلدُّنيَا ». و با کساني که پروردگارشان را صبح و شام مي خوانند [و] خشنودي او را مي خواهند شکيبايي پيشه کن و دو ديده ات را از آنان برمگير که زيور زندگي دنيا را بخواهي. سوره کهف آيه 28
بنابراين موضوع سوم اين سوره نيز به نحوي در ارتباط با مسئله مظاهر زينت دنيا است، هر چند در محدوده قضيه اي که با داستان اصحاب کهف ارتباط ظاهري ندارد.
چهارمين موضوع سوره داستان آن دو مردي است که خداوند به يکي از آِن دو باغي داد: « وَکاَنَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِه وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أِنَا أکثَرُمِنک مَالًا وَأعَزَّ نَفَرًا * وَ دَخلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفسه قَالَ مَا أظُنُّ أن تَبيَد هَذه أبَدَا *وَمَا أظُنُّ السَّاعَةَ قَائمَةً وَلَئن رُّدِدتُّ إَلَي رَبِّي لأجِدَنَّ خَيرًا مِّنهَا مُنقَلَبًا »، و براي او ميوه فراوان بود پس به رفيقش در حالي که با او گفت و گو مي کرد گفت مال من از تو بيشتر است و از حيث افراد از تو نيرومندترم * و در حالي که او به خويشتن ستمکار بود داخل باغ شد[و] گفت گمان نمي کنم اين نعمت هرگز زوال پذيرد* و گمان نمي کنم که رستاخير برپا شود و اگر هم به سوي پروردگارم باز گردانده شوم قطعاً بهتر از اين را در بازگشت خواهم يافت. سوره کهف آيه 34 تا
36
اين داستان چهارمين موضوع در رابطه با برخورد با مظاهر زينت دنياست. داستان از نظر هندسي خود، نشان دهنده يک نمونه منفي از برخورد با مظاهر زينت دنيا مي باشد، در مقابل اصحاب کهف که ترسيم کننده يک نمونه برخورد مثبت بودند. علاوه بر اين مسئله نابودي باغ و مزرعه از لحاظ هندسي در راستاي مقدمه سوره قرار دارد که فرمود: «وَ إنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيهَا صَعِيدًا جُرُزًا »، و ما آنچه را که بر آن است قطعاً بياباني بي گياه خواهيم کرد. سوره کهف آيه 8
اينک اين مزرعه است که مصداقي از«صَعيًدا جُرُزًا»است. زيرا در مورد آن فرمود: « خَاوِيَةٌ عَلَي عُرُوشِهَا »، اساس آن باغ واژگون شده
بود. آيه 42 سوره کهف
به اين ترتيب مشاهده مي کنيم که چگونه اين آيات از بنيان هندسي استواري برخوردار است و بر اساس اين بنيان، مقدمه سوره با اين رخداد اخير پيوند داده شده و اين حادثه در مقابل حادثه اصحاب کهف قرار گرفته است، اصحاب کهف نمونه يک برخورد مثبت و صاحب باغ نمونه يک برخورد منفي با مظاهر زينت دنياست.
موضوع پنجم اين سوره ما را اين گونه با زندگي دنيوي آشنا مي سازد: «الِمَال وَالبَنُونَ زينَةُ الحَيَاةِ الدُّنيَا وَالبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَيرٌ أَمَلا»، ثروت و فرزندان، مظاهر زندگي دنيا هستند و بر جاي مانده هاي صالح در نزد خداوند برتر(از اين ها) هستند. مي بينيم که اين موضوع از زينت دنيا سخن مي گويد و در پي آن در راستاي همان خطي که براي صاحب آن دو باغ ترسيم کرده است، موضوعاتي را راجع به کفار و سر و کار داشتن آن ها با شياطين مي آورد. ششمين موضوع سوره، داستان موسي و خضر (عليهما السلام)است، با دقت در اين داستان مي توان فهميد، آن عالمي که موسي را در مقابل شخصيت خود به شگفت در آورد، نشان دهنده نمونه کاملي از بريدن از دنياست، که حتي پوشيده از نظر بندگان خاص خداست، (البته تجانس ميان غار و پناهگاه و نهان بودن هر يک از اصحاب کهف و خضر که بنده اي پنهان است، را نيز از ياد نمي بريم).
هفتمين موضوع داستان ذي القرنين است، ذي القرنين، در حالي که پادشاه مشرق و غرب دنياست، اما زينت زندگي دنيا او را نفريفته، بلکه همچنان در پيشگاه خداوند رفتار مثبتي در پيش گرفته است و همه را از جانب خدا مي داند: «هَذَا رَحمَةٌ مِّن رَبِّي»، اين رحمتي از جانب پروردگار من است. سوره کهف آيه 98
اين رفتار از شخص عالم داستان حضرت موسي هم مشاهده مي شود: «رَحمَةٌ مِّن رِّبِّکَ »)، رحمتي از جانب پروردگارت بود. سوره کهف آيه 82
اين همه در مقابل داستان صاحب باغ است که به اندک برخورداري از زينت دنيا مغرور شد. پس با اين چند داستان، ما شاهد خطوطي موازي و گاه متقابل هستيم، خطوطي که همه آن ها در راستاي يک هدف قرار گرفته اند که عبارت است از: نشان دادن برخورد مثبت و منفي با مظاهر دنيا و روش هاي الگويي صحيح در برابر اين مظاهر زينت.
درهشتمين و آخرين موضوع، سخن از زيان کاران به ميان آمده، همان هايي که «ضَلَّ سَعيُهُم فِي الحَيَاةِ الدُّنيَا وَ هُم يَحسَبُونَ أنَّهُم يُحسِنُونَ صُنعًا»، کوشش شان در زندگي دنيا به هدر رفته و خود مي پندارند که کار خوب انجام مي دهند. سوره کهف آيه 104
اين سخن در ارتباط با کساني است که خداوند در ابتداي سوره از پيامبر خواست، تا خود را به خاطر آن ها به زحمت نيندازد و نيز يادآور شد، مظاهر زندگي دنيا وسيله اي براي امتحان اين گروه و گروه هاي ديگر از مردم است. که شيوه برخورد ايشان با زينت دنيا باعث دريافت اجر و ثواب يا مؤاخذه و عقاب در دنيا و آخرت مي شود.
منبع؛
اسلام و هنر با اندکي تلخيص
نشريه نسيم وحي، شماره 25
پس از توجه به اين نکته تاريخي، براي يک پژوهشگر ادبي لازم است، با ساختار هندسي سوره ها به گونه اي برخورد کند که با عظمت اين پديده مناسب باشد؛ زيرا نحوه ساختمان سوره عموماً عهده دار نقش بزرگي در ايجاد پاسخ و رفتار مطلوب در دل هاي مخاطبان است. خواننده ممکن است پس از تلاوت سوره، به سبب عدم آگاهي از روش هاي بياني هنري که با توجه به فرايندهاي رواني و ادراکي تنظيم يافته است - ميزان تأثيري را که سوره در اعماق ذهن او بر جاي گذاشته است - درک نکند، مگر وقتي که به فرايندهاي رواني و ادراکي و نيز روش هاي مؤثر در رساندن افکار و اهداف مورد نظر آگاهي کامل داشته باشد.
حقيقت اين است که در سوره هاي قرآن ساختارهاي مختلفي براي «پيوند دادن » موضوعات گوناگون به کار گرفته شده است. گاه موضوعات، در يک انسجام و هم سوي پرورده مي شوند، يعني هر يک از موضوعات عامل يک تحول در انديشه مورد نظر متن است که تفاصيل آن در طي متن آمده است، گاه همه موضوعات فرعي از يک موضوح محوري هستند، گاه موضوعات داراي نوعي «تجانس » اند و گاه يک هدف فکري در همه موضوعات جريان يافته و محور وحدت شده است.
به عنوان مثال سوره کهف که از سوره هاي متوسط قرآن و در بردارنده موضوعات مختلفي است. اما در اين ميان اين موضوعات مختلف يک محور فکري وجود دارد که ميان اين موضوعات مختلف وحدت برقرار ساخته است و اين محور عبارت است از «پشت کردن به مظاهر زندگي دنيا ». اين هدف در اوايل سوره صريحاً آمده است آن جا که مي فرمايد:«إنَّا جَعَلنَا مَا عَلَي الأرضِ زينَةَ لَّهَا لِنَبلُوهُم أيُّهُم أحسَنُ عَمَلا * وَإنَّا لجَاعِلونَ ما عَليهَا صَعيدا جُرُزًا ». در حقيقت ما آنچه را که بر زمين است زيوري براي آن قرار داديم تا آنان را بيازماييم که کدام يک از ايشان نيکوکارترند * و ما آنچه را که بر آن است، قطعاً بياباني بي گياه خواهيم کرد. سوره کهف آيه 7 و 8
اين انديشه يعني اين که زندگي دنيوي، تنها زيوري (ناپايدار) است و زمين ( با تمام مظاهر زينت آن ) سرانجام بياباني بي حاصل خواهد شد و هدف از مواجه ساختن بشر با اين مظاهر زينت، امتحان کردن اوست، همان محور اصلي است که تمام موضوعات مطرح شده در سوره بر محور آن دور مي زند. موضوعات اين سوره، نخست با حادثه و داستان اصحاب کهف آغاز مي شود، داستاني که نشان دهنده نمونه عملي پشت کردن به دنياست، آن جا که گروهي مؤمن براي فرار از همکاري با حاکمان ستمگر به غارت پناه مي برند. بديهي است که هيچ چيز نمي تواند به اندازه پناه بردن به غار، پشت کردن به دنيا را نشان دهد. علاوه بر اين در طي داستان نمونه مثبت و سازنده اي در برخورد با مظاهر زينت نشان داده شده است.
در پي دو موضوع نخست (مقدمه سازي در دو آيه اول و يادآوري ناپايداري زينت دنيا و امتحان و همچنين داستان اصحاب کهف) موضوع سوم آمده است که شامل سخني با پيامبر (ص) و
سخني با مردم و سخني ديگر در مورد آخرت است و در پايان اين خواسته مطرح شده است که: «وَاِصبر نَفسَکِ مَعَ الَّذينَ يَدعُونَ رَبَّهُم بِالغَدَاةِ وَالعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجهَهُ وَ لَا تَعدُ عَينَاکَ عَنهُم تُرِيدُ زِينَةَ الحَيَاةِ اَلدُّنيَا ». و با کساني که پروردگارشان را صبح و شام مي خوانند [و] خشنودي او را مي خواهند شکيبايي پيشه کن و دو ديده ات را از آنان برمگير که زيور زندگي دنيا را بخواهي. سوره کهف آيه 28
بنابراين موضوع سوم اين سوره نيز به نحوي در ارتباط با مسئله مظاهر زينت دنيا است، هر چند در محدوده قضيه اي که با داستان اصحاب کهف ارتباط ظاهري ندارد.
چهارمين موضوع سوره داستان آن دو مردي است که خداوند به يکي از آِن دو باغي داد: « وَکاَنَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِه وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أِنَا أکثَرُمِنک مَالًا وَأعَزَّ نَفَرًا * وَ دَخلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفسه قَالَ مَا أظُنُّ أن تَبيَد هَذه أبَدَا *وَمَا أظُنُّ السَّاعَةَ قَائمَةً وَلَئن رُّدِدتُّ إَلَي رَبِّي لأجِدَنَّ خَيرًا مِّنهَا مُنقَلَبًا »، و براي او ميوه فراوان بود پس به رفيقش در حالي که با او گفت و گو مي کرد گفت مال من از تو بيشتر است و از حيث افراد از تو نيرومندترم * و در حالي که او به خويشتن ستمکار بود داخل باغ شد[و] گفت گمان نمي کنم اين نعمت هرگز زوال پذيرد* و گمان نمي کنم که رستاخير برپا شود و اگر هم به سوي پروردگارم باز گردانده شوم قطعاً بهتر از اين را در بازگشت خواهم يافت. سوره کهف آيه 34 تا
36
اين داستان چهارمين موضوع در رابطه با برخورد با مظاهر زينت دنياست. داستان از نظر هندسي خود، نشان دهنده يک نمونه منفي از برخورد با مظاهر زينت دنيا مي باشد، در مقابل اصحاب کهف که ترسيم کننده يک نمونه برخورد مثبت بودند. علاوه بر اين مسئله نابودي باغ و مزرعه از لحاظ هندسي در راستاي مقدمه سوره قرار دارد که فرمود: «وَ إنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيهَا صَعِيدًا جُرُزًا »، و ما آنچه را که بر آن است قطعاً بياباني بي گياه خواهيم کرد. سوره کهف آيه 8
اينک اين مزرعه است که مصداقي از«صَعيًدا جُرُزًا»است. زيرا در مورد آن فرمود: « خَاوِيَةٌ عَلَي عُرُوشِهَا »، اساس آن باغ واژگون شده
بود. آيه 42 سوره کهف
به اين ترتيب مشاهده مي کنيم که چگونه اين آيات از بنيان هندسي استواري برخوردار است و بر اساس اين بنيان، مقدمه سوره با اين رخداد اخير پيوند داده شده و اين حادثه در مقابل حادثه اصحاب کهف قرار گرفته است، اصحاب کهف نمونه يک برخورد مثبت و صاحب باغ نمونه يک برخورد منفي با مظاهر زينت دنياست.
موضوع پنجم اين سوره ما را اين گونه با زندگي دنيوي آشنا مي سازد: «الِمَال وَالبَنُونَ زينَةُ الحَيَاةِ الدُّنيَا وَالبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَيرٌ أَمَلا»، ثروت و فرزندان، مظاهر زندگي دنيا هستند و بر جاي مانده هاي صالح در نزد خداوند برتر(از اين ها) هستند. مي بينيم که اين موضوع از زينت دنيا سخن مي گويد و در پي آن در راستاي همان خطي که براي صاحب آن دو باغ ترسيم کرده است، موضوعاتي را راجع به کفار و سر و کار داشتن آن ها با شياطين مي آورد. ششمين موضوع سوره، داستان موسي و خضر (عليهما السلام)است، با دقت در اين داستان مي توان فهميد، آن عالمي که موسي را در مقابل شخصيت خود به شگفت در آورد، نشان دهنده نمونه کاملي از بريدن از دنياست، که حتي پوشيده از نظر بندگان خاص خداست، (البته تجانس ميان غار و پناهگاه و نهان بودن هر يک از اصحاب کهف و خضر که بنده اي پنهان است، را نيز از ياد نمي بريم).
هفتمين موضوع داستان ذي القرنين است، ذي القرنين، در حالي که پادشاه مشرق و غرب دنياست، اما زينت زندگي دنيا او را نفريفته، بلکه همچنان در پيشگاه خداوند رفتار مثبتي در پيش گرفته است و همه را از جانب خدا مي داند: «هَذَا رَحمَةٌ مِّن رَبِّي»، اين رحمتي از جانب پروردگار من است. سوره کهف آيه 98
اين رفتار از شخص عالم داستان حضرت موسي هم مشاهده مي شود: «رَحمَةٌ مِّن رِّبِّکَ »)، رحمتي از جانب پروردگارت بود. سوره کهف آيه 82
اين همه در مقابل داستان صاحب باغ است که به اندک برخورداري از زينت دنيا مغرور شد. پس با اين چند داستان، ما شاهد خطوطي موازي و گاه متقابل هستيم، خطوطي که همه آن ها در راستاي يک هدف قرار گرفته اند که عبارت است از: نشان دادن برخورد مثبت و منفي با مظاهر دنيا و روش هاي الگويي صحيح در برابر اين مظاهر زينت.
درهشتمين و آخرين موضوع، سخن از زيان کاران به ميان آمده، همان هايي که «ضَلَّ سَعيُهُم فِي الحَيَاةِ الدُّنيَا وَ هُم يَحسَبُونَ أنَّهُم يُحسِنُونَ صُنعًا»، کوشش شان در زندگي دنيا به هدر رفته و خود مي پندارند که کار خوب انجام مي دهند. سوره کهف آيه 104
اين سخن در ارتباط با کساني است که خداوند در ابتداي سوره از پيامبر خواست، تا خود را به خاطر آن ها به زحمت نيندازد و نيز يادآور شد، مظاهر زندگي دنيا وسيله اي براي امتحان اين گروه و گروه هاي ديگر از مردم است. که شيوه برخورد ايشان با زينت دنيا باعث دريافت اجر و ثواب يا مؤاخذه و عقاب در دنيا و آخرت مي شود.
منبع؛
اسلام و هنر با اندکي تلخيص
نشريه نسيم وحي، شماره 25