معرفي کتاب «جريان شناسي دفاع از حقوق زنان در ايران »

کتاب «جريان شناسي دفاع از حقوق زنان در ايران»حاصل تأملات جناب آقاي ابراهيمي شفيعي سروستاني است که با هدف تحليل و بررسي جريان هايي که بعد از انقلاب اسلامي با عنوان دفاع از حقوق زنان در ايران پديد آمده اند نوشته شده است.کتاب با دو عنوان کلي «زنان و همسان سازي فرهنگي»و«جريان شناسي دفاع از حقوق زنان در ايران»مطرح شده است.
دوشنبه، 7 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معرفي کتاب «جريان شناسي دفاع از حقوق زنان در ايران »

معرفي کتاب «جريان شناسي دفاع از حقوق زنان در ايران »
معرفي کتاب «جريان شناسي دفاع از حقوق زنان در ايران »


 






 
کتاب «جريان شناسي دفاع از حقوق زنان در ايران»حاصل تأملات جناب آقاي ابراهيمي شفيعي سروستاني است که با هدف تحليل و بررسي جريان هايي که بعد از انقلاب اسلامي با عنوان دفاع از حقوق زنان در ايران پديد آمده اند نوشته شده است.کتاب با دو عنوان کلي «زنان و همسان سازي فرهنگي»و«جريان شناسي دفاع از حقوق زنان در ايران»مطرح شده است.

زنان و همسان سازي فرهنگي
 

در بخش اول کتاب نوع نگاه خاص نگارنده به غرب و گفتمان ها و رويکردهاي فرهنگي -سياسي که درون غرب بوجود آمده، مطرح شده است و مي توان گفت درصد زيادي از تحليل هاي ايشان در بخش دوم کتاب نتيجه همين غرب شناسي خاص اوست.
در بخش نخست، با عنوان «زنان و همسان سازي فرهنگي»، نگارنده ابتدا نظريه و انديشه اصلي خويش را در ريشه يابي وجود جريان انحرافي دفاع از حقوق زنان در ايران بيان کرده است.او به طور مستقيم و محسوس بدين مطلب اشاره نکرده، اما معتقد است غربيان به مدد فناوري برتر وقدرت اقتصادي بي رقيب خود سال هاست که در پي گسترش فرهنگ خود در سراسر جهان و همسان سازي فرهنگ جهاني هستند و تلاش بسيار دارند که به هر صورت ممکن، الگوها و هنجارهاي خود را بر ملل مشرق زمين تحميل کنند.
نويسنده براي اثبات اين ادعا سخناني از نظريه پردازان شاخص غربي از جمله ساموئل هانتينگتون، انديشمند آمريکايي و طراح نظريه برخورد تمدن ها و تحليل او درباره استراتژي غرب براي همسان سازي فرهنگ جهاني، فوکوياما، صاحب انديشه تغيير هويت فرهنگي جوامع غير غربي، و پروفسور هربرت آيشيلر و نظريه او درباره امپرياليسم فرهنگي ملل غربي مطرح کرده است.

دلايل و اهداف غرب از همسان سازي فرهنگي
 

اهداف سياسي:در تشريح غايات سياسي غرب اين گونه عنوان شده است که چون غرب(به ويژه آمريکا)در پي گسترش سلطه سياسي خود برکشورهاست و اين مسأله با فرهنگ ملي و مذهبي ملت ها در تعارض قرار دارد،براي تحکيم اين سلطه لازم است که ابتدا فرهنگ وهنجارهاي حاکم بر ملت ها تغيير پيدا کند و با فرهنگ نظام سلطه هماهنگ شود.
اهداف اقتصادي:پذيرش الگوهاي فرهنگي غرب از سوي کشورهاي جهان سوم به منافع اقتصادي کشورهاي غربي ياري مي رساند.از ابزارهاي مهم اين همسان سازي فرهنگي، وسايل ارتباط جمعي، بنيادها و مؤسسه هاي به ظاهر فرهنگي، سازمان ها و مؤسسه هاي بين المللي(همانند يونسکو، کميسيون حقوق بشر، و ...)و ميثاق هاي جهاني از جمله کنواسيون حقوق کودک و رفع تبعيض عليه زنان است.

همسان سازي فرهنگي و فمينيسم
 

در فصل بعدي اين بخش همسان سازي، که در واقع مبنا و بنياد جريان شناسي و تحليل هاي خاص نگارنده از گفتمان هاي موجود در ايران است، نويسنده دغدغه اصلي خود را با عنوان همسان سازي و فمينيسم مطرح کرده است.ايشان با اشاره اي گذرا به جايگاه ويژه زنان در حيات مادي و معنوي بشر و همچنين شکل گيري فرهنگ و مدنيت قوميت ها اين ديدگاه را بيان کرده است که نظريه پردازي همسان سازي فرهنگي ملت ها به خوبي از اين جايگاه آگاه هستند و مسئله زنان را در کانون فعاليت هاي سياسي -فرهنگي خود قرار داده اند.«آنها به درستي به اين نکته پي برده اند که تحقق فرهنگ جهاني بدون ايجاد تحول در فرهنگ زنان کشورهاي مختلف امکان پذير نيست؛از اين رو همراه با ترويج دموکراسي، ليبراليسم،اقتصاد آزاد و ...پايان نسخه هايي شفابخش براي همه ملل جهان، فمينيسم(زن گرايي)را نيز در سراسر جهان مطرح کرده اند».
در پايان اين بحث نگارنده اين نتيجه را بيان کرده است که با توجه به تلاش همسان سازان فرهنگ جهاني براي همگوني تدريجي جوامع ونفي همه فرهنگ هاي غير غربي، همه کساني که براي ارتقاي وضعيت فرهنگي -اجتماعي زنان کشورمان مي کوشند بايد با شناخت اهداف پشت پرده غرب و امپرياليسم فرهنگي فعاليت کنند.از محاسن و معايب فرهنگ بومي حاکم بر روابط زن و مرد آگاهي يابند و براي تقويت و اصلاح آن بکوشند و به دنبال شکل گيري الگوي مطلوب زن در عصر جديد، با توجه به فرهنگ اسلامي -ايراني حاکم بر ايران زمين، باشند.
در بخش اول کتاب، که با عنوان همسان سازي فرهنگي مطرح شده است، نکاتي وجود دارد که در ذيل به چند مورد از آنان اشاره شده است.
1-با توجه به اين نکته که بحث کليدي کتاب ياد شده، يعني «جريان شناسي دفاع از حقوق زنان در ايران»بر اساس نوع نگاه ويژه نويسنده به غرب است، شايد طرح عنوان اين چنين کلي بدون تمايز فرهنگي، سياسي، زماني و مکاني، مخاطب را در تحليل جريان شناسي مد نظر نگارنده، که منطقاً حاصل همين نوع نگاه است، دچار مشکل و ابهام کند.بسياري از قالب هاي فکري معرفي شده از سوي نگارنده ممکن است با احتساب اين تمايزات، تغيير و تفاوت و حتي تضاد جدي با يکديگر داشته باشند؛ به گونه اي که نتوان آن ويژگي را به واژه کلي غرب نسبت داد.
2-هر چند هرگز نمي توان منکر شد که کشورهاي استعمارگر غرب، طي زماني که به زعم خود انديشمندان مغرب زمين دوران مدرن ناميده مي شود، سعي در تحميل ارزشهاي شکل گرفته در غرب (که عمدتاً متأثر از نوع نگاه خاص اومانيستي و علم زده انسان مدرن است)به ساير ملت هاي دنيا و به زعم نويسنده همسان سازي فرهنگي داشته اند، نمي توان و نبايد بي توجه به زمينه هاي تاريخي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي ظهور پديده هايي همانند فمينيسم در غرب و فقط با آوردن واژه غرب -که منظور نويسنده از آن کشورهاي سلطه گر اروپايي و به ويژه آمريکاست -علل گرايش کشورهاي جهان سوم، رابطه استعمارگونه و سلطه گرانه معرفي کرد.هر چند آن رابطه بخشي از علل ظهور اين گرايشات دانسته شود، به طور حتم نمي توان در اين بحث آن را تنها دليل بيان کرد که پيداست در اين صورت دچار مغالطه کون و وجه شده ايم.

زنان و اصول گرايي اسلامي
 

درفصل دوم بخش همسان سازي فرهنگي، نويسنده دوباره بر اين نظريه تأکيد کرده که سازمانها، بنياد ها و محافل سياسي -فرهنگي آمريکا و به طور کلي جريان استکبار از مواضع زنان براي رسيدن به اهداف خود در مقابله با جريان اصول گرايي اسلامي، که به ويژه با ظهور انقلاب اسلامي شدت گرفته است، استفاده کرده اند:«نگاهي گذرا به برنامه هايي که تنها در شش ماهه دوم سال 1377 از راديو هاي بيگانه در ارتباط با وضعيت زنان در ايران پخش شده، نيز مؤيد تلاش گسترده اي است که از سوي مخالفان انقلاب اسلامي به عنوان پيشتاز موج بيداري اسلامي در جهان براي دامن زدن به مسائل و مشکلات زنان ايران و تبديل آن به يک بحران سياسي اجتماعي در جريان است».

جريان شناسي دفاع از حقوق زنان در ايران
 

در بخش دوم کتاب، نگارنده با در نظر گرفتن سه دوره زماني پس از انقلاب اسلامي(1357-1367)،(1367-1370)،(1377-1385)سه جريان داخلي و خارجي فعال در عرصه دفاع از حقوق زن ايراني را تبيين و تحليل کرده است.

جريان شناسي سياسي دفاع از حقوق زنان در ايران
 

در نخستين سال هاي دهه نخست استقرار نظام جمهوري اسلامي، به دليل درگيري کشور با مسائل و مشکلات فرهنگي، سياسي و اقتصادي و همچنين جنگ تحميلي، زمينه مناسبي براي طرح مسائل خاص زنان وجود نداشت و گروه هاي عمده اي هم که در اين زمان در اين عرصه فعاليت مي کردند، گروههاي چپ کمونيست بودند که بيشتر از آنکه دغدغه زنان داشته باشند، دل نگران مبارزه هاي ضد امپرياليستي خود بودند، از جمله اهداف مهم اين جريان مي توان به تدوين قوانين حقوق مساوي مردان و زنان، تجهيز نظامي زنان براي مقابله با امپرياليسم، القاي قوانين جواز چند همسري و ...اشاره کرد.
نگارنده سالهاي 1362 تا 1367 را مقطع دوم ظهور جريان هاي سياسي دفاع از حقوق زنان که به شدت متأثر از گروههاي فمينيستي خارج از کشور و هماهنگ با آنان بوده اند، معرفي نموده است.اين گروهها مي کوشيدند حوزه مباحث فرهنگي خود را به داخل کشور بکشانند، اما فضاي فرهنگي خاص روزهاي جنگ تحميلي فرصت نهادينه سازي چنين قالب هاي فکري وارداتي را در کشور نمي داد.از ويژگي هاي مهم جريان سياسي دفاع از حقوق زنان مي توان به ضديت با اسلام و ارزش هاي اسلامي، مخالفت با نظام جمهوري اسلامي، بي توجهي به ارزش هاي اخلاقي و تضعيف نهاد خانواده اشاره کرد.پس از سال 1368 به موازات رشد جريان هاي مدافع حقوق زنان در خارج کشور، جنبش دفاع از حقوق زنان در ايران با گرايش غير و گاهي ضد ديني بوجود آمد.تا قبل از اين به دليل حاکميت شور انقلابي بر کشور و جنگ تحميلي، فضاي جامعه تحمل مباحثي را نداشت که در رودررويي آشکار با ارزش هاي اسلامي بود.اما با پايان جنگ اين فرصت براي بسياري از گفتمان هاي فکري پديد آمد تا دغدغه هاي ضد ديني خود را آزادانه و به صورت تشکلي و سازمان دهي شده در جامعه مطرح کنند.

معرفي کتاب «جريان شناسي دفاع از حقوق زنان در ايران »

جريان سکولار را مي توان به دو مقطع زماني سال هاي 1370 تا 1376، و سال هاي پس از آن متمايز کرد؛ دوره نخست زمان حاکميت نگرش حقوقي بر اين جريان است، اما از نيمه سال 1376 به بعد، با تغيير محسوس فضاي فرهنگي کشور، افزون بر مباحث حقوقي، مباحث مبنايي مطرح شد و نظريه پردازي درباره برابري زن و مرد، که به شدت از انديشه هاي فمينيستي متأثر بود، رواج يافت.
از ويژگي هاي مهم جريان سکولار، مي توان به استفاده ابزاري از دين، ارائه نکردن طرح و الگويي مشخص و عملي، پذيرش منفعلانه حقوق غربي و دين زدايي از حرکت اصلاحي زنان اشاره کرد.
نگارنده تولد جريان ديني دفاع از حقوق زنان را به طور اعم از دهه دوم استقرار نظام جمهوري اسلامي به بعد دانسته است.او در دسته بندي دقيق تر،گفتمان دين مدار دفاع ازحقوق زنان را به دو گرايش تجدد گرا و اصول گرا تقسيم کرده است.تعريف نگارنده از گفتمان تجدد گرايي ديني،روشنفکراني است که به سازگاري سنت و مدرنيته معتقدند، منتها به علت غلبه انديشه هاي غرب گرايانه در آنها، در زمان ظهورتعارض يا تضاد احتمالي، مفاهيم ديني را به نفع تجدد ذبح مي کنند.
«عده اي با اصل قرار دادن تحولات دنياي مدرن در پي اين بودند که با تجديد نظر در برخي از اصول، اسلام را به گونه اي تعريف کنند که کاملاً با حرکت هاي نوين دفاع از حقوق زنان و اصول و مباني حاکم بر اين حرکت ها منطبق شود، اما عده اي ديگر نيز تلاش داشتند که با حفظ اصول و مباني، تعريفي متناسب با شرايط زمان و مکان از زن مسلمان ارائه دهند و از توانمندي هاي دين براي حل مشکلات زنان بهره جويند».
در دهه دوم استقرار نظام اسلامي، انديشه هاي تجدد گرايانه بيشتر با ادبيات فقهي عرضه مي شد و نويسندگان فعال در اين دوره نيز بيشتر دغدغه هماهنگ سازي احکام فقهي مرتبط با زنان با انديشه هاي فمينيستي داعيه دار برابري حقوق زن و مرد را داشتند، اما در دهه سوم استقرار نظام اسلامي، با ورود جريان روشنفکري ديني به عرصه مباحث زنان، گفتمان حاکم بر اين حوزه از نگاه درون فقهي به برون فقهي تغيير يافت و اغلب روشنفکران متعلق به اين گروه فکري کوشيدند با زير سؤال بردن اصل اين احکام و مختص کردن آنها به اعصار گذشته، قوانين جديدي متناسب با عرف زمانه وضع کنند.نگارنده، ويژگي هاي عمده اين گروه فکري را لزوم اجتهاد در اصول، به جاي اجتهاد در فروع، علم زدگي و تکيه بر خرد ابزاري، حق مداري در برابر تکليف مداري و نسبي دانستن تفسير عدالت بيان کرده است.
جريان دفاع از حقوق زنان با گرايش اصول گرايي هم زمان با تير 1384 بعد از نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري و روي کار آمدن گروه فکري طرفدار اسلام جامع نگر پديد آمد.گروهي که شايد بتوان آن را حد فاصل ميان تحجر گرايي و تجدد مآبي دانست که از نظر نويسنده،استاد شهيد مرتضي مطهري را مي توان نماينده بر حق اين گروه معرفي کرد:«طيف اصول گرا که شهيد مطهري را به عنوان يکي از مظاهر کامل آن معرفي کرديم، ضمن توجه به مشکلات و نابساماني هاي موجود در زمينه حقوق زنان و تأکيد بر ضرورت انجام اصلاحات اساسي در اين زمينه، از علل و عوامل اجتماعي اين مشکلات و نابساماني ها غافل نشده و راه برطرف کردن آنها را نه رد حذف و تغييري قوانين اسلامي، بلکه در شناخت درست اين قوانين و تلاش در جهت اجراي صحيح آنها مي داند».
توجه به تفاوت هاي زن و مرد، و واحد بنيادين خانواده، حفظ استقلال و پرهيز از انفعال و تجدد مآبي از ويژگي هاي اصلي جريان فکري دفاع از حقوق زنان با گرايش اصول گرايي است.
در بخش دوم کتاب آقاي سروستاني نکات در خور تأملي وجود دارد که بجاست به چند مورد از آنها اشاره شود:
1-در مقدمه چاپ دوم کتاب اين مطلب بيان گرديده که جريان شناسي انجام شده، فرهنگي بوده است.در صفحه سيزده کتاب، جريان شناسي فرهنگي اين گونه معرفي شده است:«شناسايي جريان هاي فرهنگي موجود در جامعه و دسته بندي آنها بر اساس اصول، مباني، اهداف و خط مشي هاي مورد پذيرش.».اما به نظر مي رسد که نگارنده در جريان شناسي خويش بيش از همه به جاي تحليل گفتمان هاي فکري از نظر فرهنگي، ارتباط و تأثير و تأثر متقابل جريان هاي فکري را با روابط سياسي و گرايش هاي فکري حاکم بر سياست ورزان صاحب حاکميت در ادوار مختلف بررسي کرده است؛ البته نمي توان رابطه و تأثير و تأثر متقابل آنان را انکار کرد و حتي شواهد بسياري نشان دهنده اين است که جنبش هاي فمينيستي در خود کشورهاي اروپايي، با توجه به حمايت يا حمايت نکردن دولتمردان نظام امپرياليستي، شدت و ضعف داشته اند و حتي در همان مسير تغيير ماهيت داده اند؛ با اين حال در جريان شناسي فرهنگي آنچه مهم تر از اين مسئله تلقي مي شود، شناسايي اهداف و زمينه هاي تاريخي، فکري، تحليل دقيق ماهيتي، و شناخت جامعه شناسي بومي اين جنبش ها و قالب هاي فکري است.
2-در تبيين جريان هاي فکري دفاع از حقوق زنان، ظهور هر جريان هم زمان با وقوع رويدادهاي سياسي و بارزتر از همه دوره هاي رياست جمهوري در ايران بيان شده است.روشن است که حقيقتاً در ايران در هر دوره از انتخابات رياست جمهوري، علاوه بر تغيير افراد در سکان اجرايي کشور، موضوع هاي فکري حاکم بر فرهنگ و جامعه نيز تغيير کرده و با آمدن هر رئيس جمهور و گروه همراه ايشان، با توجه به دال مرکزي گفتمان تحت حمايت او، ساير مفاهيم و جريان ها تغيير موضوع و ماهيت داده اند، اما اين گونه نيست که بتوان اين تاريخ ها را به طور دقيق با ظهور و افول جريان هاي فکري داخلي ايران يکي دانست.اين دوره بندي زماني فقط مي تواند به شناخت ويژگي هاي فکري سياست ورزان حاکم بر سکان اجرايي کشور ياري برساند و در ايجاد بينش عميق و تحليل جامع در شناخت جريان هاي فکري داعيه دار دفاع از حقوق زنان مؤثر نيست.
3-اکثر ويژگي هايي که نگارنده مباني فکري جريان هاي به وجود آمده در ايران دانسته اصول معرفتي فرد خاصي است.هر چند نمي توان منکر شد که اکثر گفتمان هاي انديشه اي در ايران بر اساس تفکر فرد خاصي است، ما مجاز نيستيم گروه هاي متفاوتي که در درون هر گفتمان وجود دارند، ناديده بگيريم؛ براي مثال ديدگاه هاي استاد شهيد مرتضي مطهري، به اذعان خود نگارنده، نماينده تام و تمام جريان اصول گرايي بيان شده و درجايي که نگارنده ويژگي هاي فکري حاکم بر جريان فکري اصول گرا را بيان کرده، در واقع مباني فکري استاد را، که در دو کتاب ارزنده «نظام حقوق زن در اسلام»و«مسئله حجاب»عنوان شده ذکر نموده است؛در حالي که منظرهاي فکري سايربزرگواراني که در عرصه گفتمان هاي فکري دفاع از حقوق زنان در داخل جريان اصول گرايي قرار دارند؛ مانند آقاي جوادي آملي، علامه طباطبايي، مهدي نصيري، علامه جعفري و ...، آن چنان با يکديگر متفاوت است که بيان ويژگي هاي فکر يک نفر نمي تواند نشان دهنده حقيقي ديدگاه هاي ساير افراد باشد.
منبع:نشريه زمانه، شماره 90.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.