با همسرم چگونه رفتار کنم؟

سيره تربيتي معصومين(عليهم السلام) رفتارهايي هستند که در ارتباط با ديگران انجام شده و جنبه درس آموزي و الگودهي به مخاطبان دارند. رفتارهاي تربيتي پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) ممکن است در ارتباط با خانواده يا در ارتباط با افرادي غير از خانواده باشد. از اين رو در اين نوشتار، به سيره تربيتي آن بزرگواران در ارتباط با هر يک از اعضاي خانواده و بستگان و زيردستان پرداخته مي شود.
چهارشنبه، 9 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با همسرم چگونه رفتار کنم؟

با همسرم چگونه رفتار کنم؟
با همسرم چگونه رفتار کنم؟


 





 

سيره تربيتي و خانوادگي معصومين(عليهم السلام)

سيره تربيتي معصومين(عليهم السلام) رفتارهايي هستند که در ارتباط با ديگران انجام شده و جنبه درس آموزي و الگودهي به مخاطبان دارند. رفتارهاي تربيتي پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) ممکن است در ارتباط با خانواده يا در ارتباط با افرادي غير از خانواده باشد. از اين رو در اين نوشتار، به سيره تربيتي آن بزرگواران در ارتباط با هر يک از اعضاي خانواده و بستگان و زيردستان پرداخته مي شود.
 

تشکيل خانواده
 

گرايش به ازدواج و تشکيل خانواده ريشه در فطرت آدمي دارد و اسلام نيز با رعايت برخي شرايط، آن را تأييد کرده است. گرايش به ازدواج از منظر اسلام، قبل از هر چيز پاسخ به خواست فطري و ذاتي انسان است؛ زيرا خداوند ساختمان بدن انسان را به گونه اي آفريده است که با رسيدن به مرحله رشد و بلوغ، خود به خود به جنس مخالف تمايل مي يابد و براي تشکيل زندگي مشترک تلاش مي کند. اين امر، دليل فطري بودن ازدواج است، نه تحميلي بودن آن از ناحيه عادت، ضرورت زندگي و يا عامل ديگر.(1)
نهاد خانواده، همواره در طول تاريخ وجود داشته و از آغاز زندگي بشر تاکنون، زمين هيچ گاه خالي از خانواده نبوده است. امروزه نيز نظام خانواده در سراسر دنيا برقرار است و همه ي اقوام و گروه ها به نوعي از آن برخوردارند. چگونگي شکل گيري خانواده و مراحل پديد آمدن آن در ميان اقوام و طوايف مختلف تفاوت دارد؛ چرا که فرهنگ، آداب و رسوم در نحوه خواستگاري و برگزاري مراسم عروسي نقش اساسي دارد و طبيعي است که رسم و رسوم ازدواج در برخي از فرهنگ ها، نسبت به جاي ديگر متفاوت است. وجود خانواده در طول تاريخ و حضور آن در تمام نقاط دنيا، بهترين گواه بر فطري بودن نهاد خانواده است.(2)

1. همسرگزيني
 

مهم ترين اصل در زندگي هر انسان، انتخاب همسر مناسب و شايسته است تا در دنيا و آخرت همکار و همراه او باشد. همه آرزو دارند که فرد با کفايتي شريک زندگي آنان گردد و در فراز و نشيب هاي زندگي يار و مددکار باشد. قرآن کريم نيز بر اين موضوع تأکيد کرده و از مسلمانان خواسته است تا آن جا که مي توانند، فرزندانشان را زودتر سروسامان دهند و براي تشکيل خانواده آنان، اقدام نمايند: «وانکحوا الايامي منکم و الصالحين من عبادکم و امائکم»؛(3) و مجردها و شايستگان از غلامان و کنيزان خود را به زناشويي دهيد.
شايد ذکر واژه «الصالحين» و «عباد» به اين نکته اشاره دارد که همسر بايد شايستگي هاي لازم را داشته و بيش از هر چيز، بنده و مطيع خدا باشد.
سيره معصومين(عليهم السلام) نيز اين گونه بوده است که در امر ازدواج، همواره به ايمان همسر توصيه مي کردند، نه به زيبايي و شکل ظاهري وي. حتي اگر پدر براي ازدواج دخترش با معصوم(عليهم السلام) مشورت مي کرد، او را به انتخاب داماد مؤمن سفارش مي فرمودند. در روايتي آمده است: علي بن اسباط به حضرت جواد(عليه السلام) نوشت که من براي دخترانم کسي را که (در ايمان و اخلاق) مانند خودم باشد، نيافته ام. حضرت در جواب نوشت: آن مطلبي که درباره ي دخترانت نوشته بودي، دريافتم. خدا تو را رحمت کند، تا اين حد دقت لازم نيست؛ زيرا پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: «اذا جائکم من ترضون دينه و خلقه فزوجوه؛(4) اگر خواستگاري آمد که دين و اخلاق او مورد پسند شما بود، قبول کنيد و به او دختر بدهيد».
مردي نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آمد و درباره ي ازدواج، با ايشان مشورت کرد. حضرت فرمود: ازدواج کن، ولي بر تو باد که با زن دين دار ازدواج کني. اگر چنين کردي، ازدواجت با برکت خواهد بود.(5) طبق اين روايت، پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) در يک مشاوره خصوصي ضمن تشويق به ازدواج، توصيه مي کند که با زني مؤمن وصلت کند تا پيوندي با برکت داشته باشد. روشن است که زندگي با انسان متدين، از نظر تربيتي آثار ارزشمندي در زندگي دارد. تأثير معاشرت همسر بر شوهر و نقش تربيتي او نسبت به فرزندان و زيردستان و حتي بر بستگان و همسايگان، غيرقابل انکار است. پيامبر(صلي الله عليه و آله) همگان را سفارش مي کنند: «عليکم بذات الدين؛(6) بر شما باد به انتخاب همسر با ايمان».
بر اين اساس، ايمان از معيارهاي اصلي در انتخاب همسر است و هيچ ملاکي به اهميت آن نيست؛ زيرا ايمان به خداوند، نيرويي قوي در درون آدمي است که حتي خود انسان هم توجهي به آن ندارد. اگر اين نيرو به جنبش درآيد، مظهر تحولات عظيم و اقدامات چشم گير در زندگي انسان خواهد شد. ايمان، تنها يک انديشه و اعتقاد باطني بدون آثار بيروني نيست؛ بلکه گوهر ايمان چنان نيرومند و اثربخش است که تمام وجود انسان را در گفتار و رفتار به رنگ و بوي خود مي آورد و در اعمال او تجلي مي يابد؛ مانند چراغي پر نور در اطاق که نور از تمام پنجره هاي آن به بيرون نفوذ مي کند و هر کس از کنار آن اطاق عبور کند به خوبي مي فهمد که در اطاق، چراغ پرنوري روشن است. وقتي چراغ ايمان در قلب يک مرد يا زن روشن شد، نور آن در رفتار او منعکس مي شود و هر کس با وي برخورد کند، آثار ايمان را در رفتار و گفتارش مشاهده مي کند. برعکس، زنان و مردان بي ايمان يا ضعيف الايمان، قبل از هر چيز عزت و آبروي خودشان را از بين مي برند و فرزنداني که در دامن آنان پرورش مي يابند نيز غالباً رفتار آن ها را فرا مي گيرند.

الف) شيوه همسرگزيني
 

از کارهاي ضروري قبل از ازدواج برقراري ارتباط با خانواده همسر است. اين کار با روش هاي مختلفي قابل اجرا مي باشد. مناسب ترين شيوه، خواستگاري است که خانواده داماد را با خانواده عروس آشنا مي کند. افزون بر آشنايي دو خانواده در مراسم خواستگاري، پيامدهاي منفي شيوه هاي ديگر ازدواج، نظير برقراري ارتباط خياباني يا آشنايي در مدرسه و دانشگاه بدون اطلاع خانواده را در پي ندارد.
خواستگاري، شيوه ي معصومين(عليهم السلام) در ازدواج بوده است. امام صادق(عليه السلام) درباره ي ازدواج رسول خدا(صلي الله عليه و آله) با خديجه(عليهم السلام) فرمود: وقتي پيامبر(صلي الله عليه وآله) تصميم گرفت با خديجه ازدواج کند، ابوطالب با گروهي از قريش نزد عموي خديجه «ورقه بن نوفل» رفتند و از خديجه خواستگاري کردند.(7) بنابر روايتي، ابوطالب پس از خواستگاري و توافق طرفين، خطبه عقد پيامبر(صلي الله عليه و آله) و خديجه را خواند.(8) و به روايتي ديگر، خديجه عقد خويش را جاري کرد و مهر را در مال خودش قرار داد.(9) طبق نقلي ديگر، زني به نام «نفيسه بنت منيه» به پيشنهاد خديجه، ازدواج با محمد(صلي الله عليه و آله) را مطرح کرد و سپس ابوطالب از خديجه خواستگاري کرد و ازدواج آن دو انجام گرفت.(10)
هم چنين ازدواج پيامبر(صلي الله عليه و آله) با ام حبيبه با خواستگاري نجاشي صورت گرفت(11) و ازدواج آن حضرت با ديگر زنانش نيز با خواستگاري، اهداي کنيز، خريد و آزادسازي کنيز و سپس عقد با وي انجام شده است.(12)
درباره ازدواج امام علي(عليه السلام) با فاطمه زهرا (عليهاالسلام) نيز نقل شده است که امام علي(عليه السلام) به پيشنهاد افرادي مانند سعد بن معاذ، براي خواستگاري حضرت فاطمه (عليهاالسلام) به خانه پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد و از وي خواستگاري کرد. پيامبر(صلي الله عليه و آله) پس از مشورت با حضرت فاطمه (عليهاالسلام) رضايت وي را به امام علي(عليه السلام) ابلاغ نمود.(13) ازدواج امام علي(عليه السلام) با فاطمه کلابيه، معروف به «ام البنين» دختر «حزام» نيز از طريق خواستگاري بوده است. در روايت آمده است که اميرالمومنين(عليهم السلام) پس از شهادت حضرت زهرا (عليهاالسلام) به بردارش عقيل که انساب عرب را خوب مي دانست و از احوال خانوادگي آنها آگاه بود، فرمود: مي خواهم زني برايم خواستگاري نمايي که از خانداني شجاع باشد تا فرزند شجاعي برايم به دنيا آورد. عقيل، فاطمه کلابيه را به ايشان معرفي کرد و از او خواستگاري نمود و گفت: در بين عرب، خانداني شجاع تر از خانواده وي سراغ ندارم.(14)
ازدواج به شيوه ي سنتي و همراه با خواستگاري، آثار تربيتي فراوان به دنبال دارد که برخي از آنها عبارتند از: حفظ شخصيت عروس و داماد، حفظ آبروي خانواده عروس، تحکيم روابط خانوادگي بستگان عروس و داماد، استحکام روابط زناشويي، مصونيت همسران از عيب جويي و سرزنش ديگري که هر کدام در تقويت روابط خانوادگي تأثير فراواني دارند.

ب) مهريه سبک
 

از حقوق زن بر شوهر که پس از ازدواج بر عهده ي مرد است، مهريه مي باشد. مهر در آيات و روايات اهل بيت(عليهم السلام) به عنوان رکن مهم ازدواج ذکر شده است که سيره معصومين(عليهم السلام) نيز آن را تأييد مي کند. مهر، از حقوق مالي است که با رضايت زن و شوهر هنگام عقد تعيين مي گردد؛ گرچه مقدار مهر ميزان معيني ندارد و بسته به توافق زن و شوهر بستگي دارد، ولي آن چه در سيره معصومين(عليهم السلام) آمده است، تشويق به مهر سبک است. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: «افضل نساء امتي ابصحهن وجها واقلهن مهرا؛(15) بهترين زنان امت من، زني است که زيبايي اش بيشتر و مهرش کمتر باشد».
حضرت خديجه (عليهاالسلام) برخلاف انتظار جامعه عرب جاهلي، در ازدواج با پيامبر(صلي الله عليه وآله) مهر را خود بر عهده گرفت و آن را در مال خويش قرار داد. هر چند اين کار براي بستگان خديجه (عليهاالسلام) سنگين بود، ولي چاره اي جز پذيرش آن نداشتند؛ چرا که خديجه (عليهاالسلام) خود پيشنهاد کرد و ابوطالب هم ديگران را که در جلسه عقد حضور داشتند، گواه بر آن گرفت.(16) هم چنين مهر فاطمه زهرا (عليهاالسلام) نيز در ازدواج با امام علي(عليه السلام) بسيار اندک بود.(17)
مهر زنان مي تواند از امور مادي يا معنوي باشد. همان گونه که طلا، نقره، زمين و خانه را مي توان مهر زن قرار داد، امور معنوي و ارزشي مانند زيارت نيابتي، تلاوت قرآن و يا تعليم قرآن را نيز به عنوان مهر زن تعيين کرد. در روايتي نقل شده است که پيامبر(صلي الله عليه و آله) مهر زن يکي از صحابه را تعليم قرآن قرار داد. هم چنين امام باقر(عليه السلام) فرمود: زني خدمت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) رسيد و عرض کرد که مرا شوهر دهيد. حضرت به اصحاب فرمود: چه کسي حاضر است با او ازدواج کند؟ مردي برخاست و گفت من. فرمود: مهرش چه مي دهي؟ عرض کرد: هيچ ندارم. فرمود: بدون مهر نمي شود. باز حضرت پيشنهاد را تکرار کرد و کسي غير از آن مرد، پاسخ نداد تا مرتبه سوم که پيامبر(صلي الله عليه و آله) به آن مرد فرمود: چيزي از قرآن مي داني؟ گفت: آري، فرمود: اين زن را در مقابل تعليم هر مقدار از قرآن که خود مي داني، به عقد تو در مي آورم.(18)

ج) وليمه عروسي
 

وليمه دادن در چند مورد مستحب است که در روايات معصومين(عليهم السلام) بدان تأکيد شده اند.(19) يکي از آن موارد، عروسي است. وليمه دادن در عروسي، مستحب است و در سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) فراوان وجود داشته است. در روايت آمده که پيامبر(صلي الله عليه و آله) در ازدواج با همسرانش وليمه داده است. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «ان رسول الله(صلي الله عليه و آله) حين تزوج ميمونه بنت الحرث اولم عليها و اطعم الناس الحيس»؛(20) پيامبر(صلي الله عليه و آله) براي عروسي همسرش «ميمونه»، دختر «حرث» سور داد و غذا عبارت بود از «حيس».(21)
حضرت رضا(عليه السلام) فرمود: «ان النجاشي لما خطب لرسول الله(صلي الله عليه و آله) آمنه بنت ابي سفيان فزوجه و دعا بطعام ثم قال: ان من سنن المرسلين الاطعام عند التزويج؛(22) وقتي نجاسي (پادشاه حبشه)، آمنه، دختر ابي سفيان را براي پيامبر(صلي الله عليه وآله) خواستگاري کرد و به عقد او درآورد، از جانب حضرت وليمه اي داد و گفت: سور ازدواج، سنت پيامبران است».
در عروسي امام علي(عليه السلام) و حضرت فاطمه (عليهاالسلام) نيز، پيامبر(صلي الله عليه و آله) به امام علي(عليه السلام) دستور داد وليمه اي تهيه کند و از مردم پذيرايي نمايد. مرحوم علامه مجلسي در بحارالانوار روايات زيادي در اين باره آورده است. در يکي از اين روايات آمده است: چون زمان عروسي فاطمه (عليهاالسلام) فرا رسيد، پيامبر(صلي الله عليه وآله) غذا و حلوا درست کرد و به علي(عليه السلام) فرمود: مردم را دعوت کن. علي(عليه السلام) گفت: من به سوي مردم رفتم و گفتم که وليمه را بپذيريد، آنها پذيرفتند.(23)
هم چنين روايت شده که پيامبر(ص) فرمود: يا علي! به احترام همسرت غذاي زيادي تهيه کن. گوشت و نانش از ما، خرما و روغنش از تو. علي(عليه السلام) گفت: من خرما و روغن خريدم. پيغمبر آستين بالا زد، خرما را در روغن خرد کرد و به هم زد تا به صورت غذاي «حيس» درآمد. آن گاه قوچي فرستاد که سر بريدند و نان زيادي پختند. سپس پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: يا علي! هر که را خواهي، دعوت کن. من نيز به مسجد رفتم و فرياد زدم که دعوت وليمه فاطمه را بپذيريد.(24)
امام باقر(عليه السلام) از پدر و ايشان از پدرانش به نقل از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) روايت کرده است که پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: «الوليمه اول يوم حق و الثاني معروف و ما کان بعد ذلک فهو رياء و سمعه؛(25) وليمه روز اول، حق، روز دوم، معروف و آن چه پس از آن باشد، ريا و خودنمايي است».
بنابراين، طبق سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) وليمه عروسي هم بايد ساده و بدون اسراف و زياده روي باشد و هم کم هزينه باشد. افزون بر اينها، نبايد از غذاهاي معمول مردم بيشتر باشد؛ بلکه بايد در مکان هاي ساده برگزار گردد و از همه ي مردم چه فقير و چه غني دعوت شود، نه از افراد خاص.

2. مهر و محبت به همسر
 

زن از نظر رواني و عاطفي، حساس و سرشار از مهر، محبت، صفا و صميميت است. ساختار وجودي زن به گونه اي است که قدرت جذب و انجذاب بيشتري دارد و در ابراز احساسات و عواطف ممتاز است. توان گيرايي و مهرورزي زنان بيشتر از مردان است و اگر به آن پاسخ درست گفته شود و به خوبي هدايت گردد، در استحکام پيوند خانوادگي و تثبيت روابط زناشويي نقش فراواني خواهد داشت. مرد بايد همسرخود را درک کند و رفتار محبت آميز از خود نشان دهد تا بتواند روحيه عاطفي و رواني همسرش را ارضا نمايد و زمينه ي همکاري هرچه بهتر و صميمي تري را فراهم سازد.(26)
محبت به همسر، خصلتي است که خداوند در نهاد هر انسان قرار داده است و در اين باره مي فرمايد: «و من آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا اليها و جعل بينکم موده و رحمه»؛(27) از نشانه هاي او اين که همسراني از جنس خودتان براي شما آفريد تا در کنار آنان آرامش يابيد و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد.
سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) نيز بر اين بود که به همسرانشان محبت ورزند و نسبت به آنها اظهار علاقه مندي نمايند. اين فضيلت در زندگي پيامبر(صلي الله عليه و آله) با خديجه و علي(عليه السلام) با فاطمه زهرا (عليهاالسلام) بيش از ديگران تجلي يافته است. هرچند جزئيات زندگي پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) با خديجه در تاريخ چندان ثبت نشده، ولي اظهار عواطف پيامبر(صلي الله عليه و آله) بعد از وفات وي و اين که هرگاه نام خديجه برده مي شد، قلبش شکسته مي شد و اشک بر گونه هايش جاري مي گرديد، دليل محبت پيامبر(صلي الله عليه و آله) به همسرش خديجه است.(28)
احترام همسران به يکديگر، وظيفه اي انساني و خانوادگي است؛ زيرا انسان ذاتاً داراي کرامت است(29) و احترام به وي، در واقع پاسخي است به آن کرامت خدادادي. اين کرامت انساني، در نهاد خانواده و در ميان زن و شوهر، از نظر عاطفي و رواني تأثير بيشتري دارد. زندگي مشترک سبب مي شود تا زن و شوهر نسبت به همديگر بيش از افراد عادي مهربان باشند. سيره معصومين(عليهم السلام) نيز بر اساس احترام به همسر بوده است. پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) نسبت به همه ي همسرانش با احترام رفتار مي کرد و شخصيت آنان را گرامي مي داشت. درباره ي آن حضرت نقل شده است که به همسران خود احترام مي گذاشت و خود را براي آنها مي آراست و گاه در جمع آنان مي نشست و زنان، موهاي حضرت را شانه مي زدند.(30) و نيز روايت شده است که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) سرش را شانه مي زد و موهايش را با شانه مرتب مي نمود و زنانش را مورد تفقد و مهرباني قرار مي داد.(31)
رفتار معصومين(عليهم السلام) با همسرانشان همواره همراه احترام، محبت و اظهار عواطف بوده است. آنان حتي با همسراني که از نظر فکري و سياسي مخالف ايشان بودند، نيز رفتاري همراه با احترام داشتند و آنها را سرزنش نمي کردند؛ رفتار پيامبر(صلي الله عليه و آله) با عايشه، برخورد امام حسن مجتبي(عليه السلام) با جعده و زندگي امام جواد(عليه السلام) با ام الفضل گواهي بر اين مطلب است. آن بزرگواران با آن که از نظر فکري و اخلاقي، افکار و رفتار زنان خود را قبول نداشتند، ولي از نظر حقوق خانوادگي و همسرداري، رفتار نيکي با آنها داشتند.
احترام و توجه معصومين(عليهم السلام) به همسران خود آن قدر زياد بود که حتي دوستان همسران خود را نيز مورد احترام قرار مي دادند. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دوستان خديجه را مورد تفقد و عنايت قرار مي داد. انس بن مالک مي گويد: هرگاه چيزي براي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي آوردند، مي فرمود: آن را براي فلان (زن) ببريد؛ چون او دوست خديجه بود. عايشه نقل کرده است که پيرزني نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي آمد و حضرت او را احترام مي کرد. پرسيدم: يا رسول الله(صلي الله عليه و آله)، اين زن کيست؟ با او رفتاري مي کني که با ديگران نمي کني؟ فرمود: اين زن در زمان خديجه با او رفت و آمد داشت و حسن تعهد، جزو ايمان است.(32)

الف) رفتار نيک با همسر
 

رفتار پسنديده، شايسته هر مسلمان است و انسان همواره بايد برخورد درست و همراه با تکريم و تعظيم داشته باشد؛ به ويژه در برخورد با زيردستان و کساني که با انسان ارتباط شبانه روزي دارند، مي بايست رفتار نيک و همراه با مهر و محبت داشت و از آنان دل جويي نمود؛ چرا که رفتار درست، بر شخصيت افراد تأثير زيادي بر روابط متقابل آنان دارد. در محيط خانواده نيز رفتار آميخته با احترام، پيوند ميان اعضاي خانواده را تقويت مي کند. از اين رو، پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) مردم را به رفتار نيک با خانواده و به خصوص همسر سفارش مي کرد و مي فرمود: «خيرکم خيرکم لاهله و انا خيرکم لاهلي؛(33) بهترين شما کسي است که با خانواده اش بهترين رفتار را داشته باشد و من در رفتار نسبت به خانواده، بهترين شما هستم».
بي شک، پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) بهترين سرمشق در همه ي شئونات زندگي است و در زمينه ي رفتار خانوادگي نيز اسوه حسنه مي باشد.

ب) سازگاري با همسر
 

مهم ترين موضوع در زندگي زناشويي، سازگاري همسران با يکديگر است که در استحکام نظام خانواده، رشد مادي و معنوي آن و نيز تربيت فرزند، نقش اساسي دارد. هر اندازه همسران سازگارتر باشند نهاد خانواده پايدارتر و تربيت فرزند در فضايي عاطفي تر و بهتر اتفاق خواهد افتاد. امروزه متأسفانه به اين موضوع کمتر توجه مي شود و بسياري از خانواده ها در اثر اختلافات، دچار تزلزل و دستخوش آسيب هاي جدي مي شوند که اگر در اين زمينه به سيره معصومين(عليهم السلام) اقتدا کنند، کانون خانواده گرم تر و با نشاط تر خواهد شد. قرآن کريم در اين زمينه راه مناسبي را پيشنهاد کرده است: «وان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما ان الله کان عليما خبيرا»؛(34) و اگر از ناسازگاري ميان آن دو (زن و شوهر) بيم داريد، داوري از بستگان مرد و داوري از بستگان زن برانگيزيد. اگر آن دو (داور) سازش و آشتي بخواهند، خداوند ميان شان سازگاري پديد آرد که خدا دانا و آگاه است.
سازگاري خانوادگي را از رفتار امام علي و حضرت فاطمه (عليهاالسلام) بايد آموخت و از ايشان مي بايست درس گرفت؛ چرا که زندگي آن دو بزرگوار سرمشق همه ي خانواده هاي مسلمان است. امام علي(عليه السلام) درباره ي زندگي اش با فاطمه زهرا (عليهاالسلام) و سازگاري با وي مي فرمايد: «فوالله ما اغضبتها و لا اکرهتها علي امر حتي قبضها الله عزوجل و لا اغضبتني و لا عصت لي امرا و لقد کنت انظراليها فتنجلي عني الغموم والأحزان بنظرتي اليها؛(35) سوگند به خدا هيچ گاه فاطمه (عليهاالسلام) را به خشم نياوردم و او را بر چيزي ناراحت نکردم تا اين که خداي عزوجل او را قبض روح کرد و فاطمه (عليهاالسلام) نيز هرگز مرا به خشم نياورد و با امر من مخالفت نکرد و هر وقت نگاهش مي کردم، تمام غم هايم از بين مي رفت».
زن شايسته زني است که در برابر خواسته هاي به حق شوهر، مطيع و متواضع باشد و بارفتار و زبان خوش با وي برخورد نمايد. زندگي سراسر نور حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) سرمشق خوبي براي زنان مسلمان است و زنان بايد روش زندگي را از او بياموزند. حضرت علي(عليه السلام) درباره ي شوهرداري حضرت زهرا (عليهاالسلام مي فرمايد: در طول زندگي با فاطمه (عليهاالسلام) هرگز مخالفتي از او نديدم و هيچ گاه کاري برخلاف ميل من انجام نداد.(36)
از حضرت فاطمه (عليهاالسلام) نيز نقل شده که در آخرين لحظات زندگي، پس از درخواست حلاليت از امام علي(عليه السلام) فرمود: «هرچند مي دانم در طول زندگي کاري برخلاف رضايت تو انجام نداده ام، ولي از پدرم رسول الله(صلي الله عليه و آله) شنيدم که زني در قيامت وارد بهشت نمي شود مگر اين که شوهر از او راضي باشد».(37)
سازگاري همسران با يکديگر، نتايج مطلوبي را به همراه دارد که همدلي و همکاري زن و شوهر در عرصه هاي زندگي، ايجاد فضاي آرام و مناسب براي فعاليت هاي اعضاي خانواده، آماده سازي بستر مناسب براي عمل به وظيفه همسرداري، ايجاد روحيه شاداب براي همسران و فرزندان، و نظم و برنامه ريزي در امور معيشتي، برخي از اين نتايج هستند.

ج) همکاري با همسر
 

همکاري مسلمانان همواره مورد تأکيد قرآن کريم است؛ چنان که در اين زمينه مي فرمايد:«تعاونوا علي البرو التقوي»؛(38) در راه نيکي و پرهيزکاري با هم همکاري کنيد. معصومين(عليهم السلام) بر همين اساس رفتار مي کردند. از عايشه پرسيدند، زماني که پيامبر(صلي الله عليه و آله) در خانه است، چه کارهايي انجام مي دهد؟ وي پاسخ داد: لباس هايش را مي دوزد، کفشش را پينه مي زند و همان کارهايي را در خانه انجام مي دهد که مردان ديگر انجام مي دهند.(39)
در سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) نقل کرده اند که آن حضرت بخشي از کارهاي منزل را انجام مي داد؛ براي مثال کفشش را پينه مي زد و لباسش را وصله مي کرد و درب خانه را به روي ديگران باز مي نمود، گوسفندان را مي دوشيد، (زانوبند) شترش را مي بست، شير آن را مي دوشيد و به خادمش که از آسياب کردن خسته مي شد، کمک مي کرد.(40) ابن عساکر آورده است: پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) براي دوشيدن گوسفندي که شير نداشت و با دعاي حضرت به شير آمده بود، ظرف طلب کرد و گوسفند را دوشيد، به اندازه اي که شير آن گوسفند همه ي دوستان را سير کرد.(41)
در سيره امام علي(عليه السلام) نيز همکاري با همسر وجود داشته است و او در کارهاي خانه، مددکار فاطمه زهرا (عليهاالسلام) بود. از آن حضرت نقل شده که پيامبر(صلي الله عليه وآله) بر ما وارد شد، در حالي که فاطمه (عليهاالسلام) کنار ديگ نشسته بود و من عدس پاک مي کردم. فرمود: يا ابا الحسن(عليه السلام)! گفتم: لبيک يا رسول الله(صلي الله عليه و آله). فرمود: هرچه از من مي شنويد، از جانب خداي متعال است. مردي که همسرش را در کار خانه کمک کند، به تعداد هر مويي که در بدنش قرار دارد، يک سال عبادت نوشته مي شود که روزهايش را با روزه و شب هايش را با عبادت سپري کرده باشد. هم چنين خداوند پاداش صابراني چون حضرت داود و يعقوب و عيسي(عليهم السلام) را به او مي دهد.(42)

د) همکاري علمي با همسر
 

همکاري زن و شوهر در عرصه هاي گوناگون زندگي تأثيرگذار است و در پيشرفت مادي و معنوي خانواده، نقش اساسي دارد. به ويژه در مسائل علمي و پژوهشي، هم فکري و فعاليت هاي مشترک تحقيقاتي زن و شوهر نتايج چشم گيري به همراه دارد. همان گونه که تجربه نشان داده است، بسياري از دانشمندان بزرگ دنيا، رشد علمي خود را مرهون همکاري هاي مداوم و همه جانبه ي همسرانشان دانسته اند. اين امر در سيره معصومين(عليهم السلام) نيز وجود داشته است. امام صادق(عليه السلام) از پدرش روايت کرده که حضرت علي(عليه السلام) بر فاطمه زهرا (عليهاالسلام) وارد شد، در حاليکه اندوهگين بود. فاطمه(عليهم السلام) از علت آن پرسيد. علي(عليه السلام) فرمود: رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از ما پرسيد که زن چيست؟ گفتيم: عورت است (نمونه بارز حجب و حيا). سپس فرمود: در چه زماني زن مي تواند به خدا نزديک تر باشد؟ ما ندانستيم چه بگوييم. حضرت فاطمه (عليهاالسلام) فرمود: برگرد و به رسول خدا(صلي الله عليه وآله) اعلام کن، کمترين وظيفه او در برابر خدا آن است که ملازم درون خانه خود باشد.(43)
امام صادق(عليه السلام) همواره از همسرش حميده به خوبي ياد مي کرد و ديگران را به آموختن مسائل ديني از او فرا مي خواند. «حميده بربريه»، دختر صاعد بربري اندلسي بود. او ملقب به «لؤلؤه» و کنيه اش «ام محمد» و مادر موسي بن جعفر(عليه السلام) و از زنان متقي، پاکدامن و آگاه به احکام دين بود. امام صادق(عليه السلام) به بانوان امر مي فرمود که براي آموختن احکام به وي مراجعه نمايند. در کتاب جواهر، از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است که عبدالرحمن بن حجاج از آن حضرت سؤال کرد: در اين جا (مراسم حج) فرزندي به دنيا آمده است؛ وظيفه چيست؟ حضرت فرمود: به کنيز بگو که حميده را ملاقات کند و سؤال کند که در اين جا با پسرانشان چگونه رفتار مي کند. کنيزک رفت و از حميده سؤال کرد. حميده گفت: هنگامي که روز ترويه (روز هشتم ذيحجه) شد، شما از جانب او نيت کنيد و لباس دوخته را از او دور کنيد و لباس احرام به طفل بپوشانيد.(44)

هـ) تقسيم کار با همسر
 

زندگي مشترک ايجاب مي کند که زن و شوهر همواره همکار و مددکار همديگر باشند و زندگي را با هم اداره نمايند. کارهاي زيادي در خانه وجود دارند که بايد براي انجام آنها برنامه ريزي درستي صورت گيرد و هر کدام از زن و شوهر، به اندازه توان خود، کاري را عهده دار شوند. طبيعي است که هر کدام از همسران بايستي اموري را به عهده گيرد که متناسب با ويژگي هاي جسمي و روحي آنها باشد؛ همان گونه که امام علي(عليه السلام) و فاطمه (عليهاالسلام) کارهاي منزل را با هم تقسيم کردند و هر کدام کاري را انجام مي دادند که با شرايط جسمي و روحي آنان سازگار بود. امام صادق(عليه السلام) از پدرش روايت کرده که آن حضرت فرمود: علي(عليه السلام) و فاطمه (عليهاالسلام) از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) درخواست کردند و ايشان کار داخل خانه را به فاطمه (عليهاالسلام) و امور بيرون خانه را به علي(عليه السلام) واگذار کرد. فاطمه (عليهاالسلام) گفت: خدا مي داند که چه اندازه از اين کار پدرم خوشحال شدم.(45)
هم چنين امام صادق(عليه السلام) فرمود: اميرالمومنين علي(عليه السلام) هيزم تهيه مي کرد، آب مي آورد و خانه را جارو مي زد. فاطمه زهرا (عليهاالسلام) گندم آسياب مي کرد، خمير درست مي کرد و نان مي پخت.(46) علي(عليه السلام) اغلب نيازمندي هاي خانه اش را خود تهيه مي کرد. روزي شخصي به آن حضرت گفت: اي اميرمؤمنان! بگذار اين کار را ديگران انجام دهند.
حضرت فرمود: شخص متأهل، خود سزاوارتر است به بردن آن چه خريده است.(47)
شايد بدين جهت پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله)، پس از ازدواج حضرت علي و فاطمه (عليهاالسلام) يک نوع تقسيم کاري بين آنها به وجود آورد که هماهنگ با ويژگي هاي جسمي آن دو بود. اين کار بدين منظور صورت گرفت تا هر کدام از آنها به وظايف خاص خود عمل نمايد. بر اساس شواهد تاريخي، پس از حضور فاطمه (عليهاالسلام) به خانه علي(عليه السلام)، پيامبر(صلي الله عليه و آله) به منزل علي(عليه السلام) آمد. علي و فاطمه را در کنارش نشانيد و به آن دو فرمود: کارهاي داخل منزل از قبيل خمير کردن، غذا پختن، جارو زدن، اداره فرزندان و امثال آن به عهده فاطمه (عليهاالسلام) و کارهاي بيرون منزل مانند تهيه مواد خوراکي، فراهم ساختن هيزم و مانند اينها وظيفه علي(عليه السلام).(48)
سيره رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در تقسيم وظايف خانوادگي راهنماي مناسبي براي خانواده ها است که بايد از آن الگو گرفت و درس آموخت. اگر زنان و مردان جامعه از اين رفتار پيامبر(صلي الله عليه و آله) پيروي کنند. هيچ گونه مشکلي در ميان اعضاي خانواده، پيش نخواهد آمد؛ چرا که اين تفکيک وظايف بر اساس استعداد و توانايي هاي ذاتي زن و مرد صورت گرفته است؛ از اين رو، هيچ گونه ناروايي از طرف زن و شوهر نسبت به يکديگر اعمال نمي شود. احترام همسران به يکديگر و انجام مسئوليت هاي زن و مرد، يک نوع صفا و صميميت در فضاي خانه حاکم خواهد نمود.
امام علي(عليه السلام) درباره ي سيره فاطمه زهرا(عليهاالسلام) در خانه مي فرمايد: فاطمه(عليهاالسلام) آن قدر براي منزل آب آورد و آسياب کرد که دست هايش ورم کردند و بر بدنش اثر گذاشت. همواره بر اثر جارو کردن و غذا پختن، گرد و غبار و دود بر لباسش نشسته بود. اين کارها او را دچار ضعف شديد کرد.(49)

و) ستايش از همسر
 

همسران به عنوان شريک زندگي يکديگر، در غم و شادي با هم شريک هستند و حامي و مددگار هم مي باشند؛ بنابراين شايسته است که خوبي هاي يکديگر را بازگو کنند و آنها را تقويت نمايند. انسان به طور فطري از ستايش ديگران شادمان مي شود و در برابر آن واکنش مثبت نشان مي دهد؛ و به ويژه آن که از طرف همسر اظهار گردد. از اين رو، به همسران توصيه مي شود که با پيروي از سيره معصومين(عليهم السلام) اوصاف شايسته يکديگر را تأييد و تقويت نمايند.
در سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام)، ستايش از همسر، فراوان مشاهده مي شود. پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) بارها از خديجه به نيکي ياد مي کرد و فضايل او را بيان مي داشت. عايشه روايت کرده است که رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از خانه بيرون نمي رفت، مگر آن که از خديجه به نيکي ياد مي کرد و از او تمجيد مي نمود و مي فرمود: «هذه صديقه امتي وان الله اصطفاها علي العالمين و انها سيده نساء العالمين و انها خير نساء اهل الجنه؛(50) او راستگوي امت من است و خداوند او را بر جهانيان برگزيد و او بزرگ زنان عالم و برترين زنان بهشت است».
عايشه مي گويد: روزي پيامبر(صلي الله عليه وآله) از خديجه به نيکي و احترام ياد کرد و اين کار بر من گران آمد. به او گفتم: خديجه پيرزني بيش نبود و خداوند بهتر از او را در اختيار تو قرار داده است. آن گاه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: «والله ما ابدلني خيرا منها آمنت به اذ کفر بي الناس و صدقتني اذ کذبني الناس وواستني بمالها اذ حرمني الناس و رزقني الله منها الولد دون غيرها؛(51) سوگند به خدا که خداوند همسري بهتر از خديجه به من نداد؛ چرا که او به من ايمان آورد، در حالي که مردم همه مرا تکفير مي کردند. زماني که مردم مرا تکذيب کردند، او مرا تصديق کرد. هنگامي که مردم مرا تحريم کردند، او مالش را در اختيار من قرار داد و خداوند از او به من فرزند عنايت کرد، نه از همسران ديگرم».
امام صادق(عليه السلام) نيز درباره ي همسرش حميده فرمود: «حميده مانند شمش طلا از پليدي ها پاک است. به سبب کرامتي که خداوند نسبت به من و حجت پس از من دارد، همواره فرشتگان او را نگه داري کردند تا به من رسيد».(52)

ز) توجه به خواسته هاي همسر
 

پذيرش خواسته هاي همسر در زندگي، امر رايجي است که ضرورت هم زيستي نيز آن را اقتضا مي کند؛ چرا که با رد پيشنهادهاي همسر ممکن است اختلافي ميان زن و شوهر ايجاد شود که در نهايت زمينه ي فروپاشي نظام خانواده را فراهم آورد. در سيره معصومين(عليهم السلام) نيز ديده مي شود که آنان در بسياري از موارد تقاضاي همسر خود را قبول مي کردند و بدان عمل مي نمودند. در سيره رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آمده است که آن حضرت شفاعت همسرش ام سلمه را در مورد عبدالله بن اميه پذيرفت و او را بخشيد. عبدالله بن اميه، برادر ام سلمه و از دشمنان کينه توز و سرسخت پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود که پس از فتح مکه هر چه نزد آن حضرت مي آمد و تقاضاي ديدار مي کرد، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به او اعتنا نمي کرد تا اين که نزد ام سلمه خواهر خود رفت و وي را واسطه قرار داد. آن گاه حضرت از گناهان و خطاهاي وي گذاشت و او را مورد عفو قرار داد.(53)

3. در فوت همسر
 

پيوندي که ميان زن و شوهر برقرار است، ميان افراد ديگر نيست؛ از اين رو، زن با مهر و محبتي که نسبت به شوهر دارد، محرم راز و اسرار و شريک زندگي او مي باشد و از تمام فراز و نشيب زندگي وي با خبراست. طبيعي است که فقدان چنين کسي موجب غم و اندوه و ناراحتي انسان مي گردد. معصومين(عليهم السلام) در فوت همسر خود ناراحت مي شدند و گاه ابراز احساسات مي کردند و به ياد همسر خود اشک مي ريختند.
رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در سال دهم بعثت، بهترين حامي و مدافعش، يعني خديجه (عليهاالسلام) را از دست داد. در همان سال ابوطالب عموي پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) نيز از دنيا رفت. پيامبردر اثر فوت عمو و همسر خود به شدت غمگين و مصيبت زده شد. ابن سعد در طبقات مي نويسد: سي و پنج روز بين اين دو وفات فاصله بود. ابتدا خديجه، همسر حضرت که مشاور صادق و مورد اطمينان پيامبر(صلي الله عليه وآله) و تنها انيس و پناه او بود، وفات کرد و سپس در فاصله کوتاهي ابوطالب عموي آن حضرت از دنيا رفت. حضرت به دليل فراق همسرش خديجه و عمويش ابوطالب آن سال را سال حزن و اندوه مسلمين ناميد.(54)
امام علي(عليه السلام) در فوت همسرش فاطمه زهرا (عليهاالسلام) به شدت سوگوار شد و هنگام دفن فاطمه (عليهاالسلام) حرف دلش را با رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در ميان گذاشت و به آن حضرت عرض کرد: «السلام عليک يا رسول الله عني و عن ابنتک النازله في جوارک و السريعه اللحاق بک، قل يا رسول الله عن صفيتک صبري ورق عنها تجلدي الا ان في التاسي لي بعظيم فرقتک وفادح مصيبتک موضع تعز فلقد وسلتک في ملحوفه قبرک و فضت بين نحري و صدري نفسک فإنالله و انا اليه راجعون فلقد اُسترجعت الوديعه وأخذت الرهينه اما حزني فسرمد و اما ليلي فمسهد، الي ان يختارالله لي دارک التي انت بها مقيم؛(55) سلام بر تو اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله)؛ سلامي از طرف من و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسيده است. اي پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله)، صبر و بردباري من با از دست دادن فاطمه (عليهاالسلام) کم شده و توان خويشتن داري ندارم. اما براي من که سختي جدايي تو را ديده و سنگيني مصيبت تو را کشيدم، شکيبايي ممکن است. اين من بودم که با دست خود بدن تو را در ميان قبر نهادم و هنگامي رحلت، جان گرامي تو از ميان سينه و گردنم پرواز کرد. پس «همه ما از خداييم و به خدا باز مي گرديم». اينک امانتي که به من سپرده بودي برگردانده شد و به صاحبش رسيد. از اين پس اندوه من جاودانه و شب هايم شب زنده داري است تا آن روز که خدا خانه زندگي تو را براي من برگزيند».

4. پس از فوت همسر
 

وصي بايد به آن چه ميت وصيت کرده، عمل نمايد. زن و شوهر نيز بايد به وصيت هاي يکديگر طبق وظيفه شرعي عمل کنند. پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) و علي مرتضي(عليهم السلام) به وصيت هاي همسرانشان خديجه و فاطمه زهرا (عليهاالسلام) عمل کردند. خديجه (عليهاالسلام) در واپسين روزهاي زندگي، از خانه قبر خيلي ترسان بود؛ بنابراين به دخترش فاطمه زهرا (عليهاالسلام) پيشنهاد کرد به رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بگويد که يکي از جامه هايش را که هنگام دريافت وحي و در راز و نيازهاي شبانه بر تن داشته، برايش کفن کند. فاطمه (عليهاالسلام) درخواست مادر را به پدر گفت و پيامبر(صلي الله عليه و آله) بي درنگ رداي خويش را به فاطمه (عليهاالسلام) داد و او نيز با شادماني آن را نزد مادر آورد. زماني که خديجه وفات نمود، پيامبر(صلي الله عليه و آله) او را با رداي خويش کفن کرد.(56)
امام علي(عليه السلام) هم به وصاياي همسرش فاطمه (عليهاالسلام) عمل کرد. حضرت فاطمه هنگام بيماري به علي (عليهاالسلام) وصيت کرد که پس از وفاتش کسي را با خبر نکند، خود بر جنازه اش نماز بخواند و شبانه او را غسل داده و به خاک بسپارد. علي(عليه السلام) نيز به همه ي وصاياي فاطمه (عليهاالسلام) عمل کرد.(57)
از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است که فرمود: «لما فاتت فاطمه (عليهاالسلام)، کان علي (عليهم السلام) يزور قبرها في کل يوم؛(58) چون فاطمه (عليهاالسلام) وفات کرد، علي(عليه السلام) هر روز قبر او را زيارت مي کرد». زيارت مزار گذشتگان يک نوع تجديد عهد با آنهاست که انسان را به ياد رفتگان مي اندازد و خاطرات آنها را در ذهن زنده مي کند. افزون بر آن، آثار تربيتي فراواني نيز به همراه دارد؛ آدمي را به ياد مرگ و عالم قبر و قيامت مي اندازد، محبت دنيا را از دل بيرون مي سازد، ياد خدا را در قلب زنده مي کند و زمينه اي فراهم مي آورد تا انسان به فکر رفتن از دنيا و آمادگي براي جهان پس از مرگ باشد. رفتن به مزار همسر نيز اين خصوصيات را دارد که خاطرات دوره معاشرت را دوباره در ذهن پديد مي آورد، باعث مي شود تا براي همسرش طلب آمرزش کند و غفران الهي را برايش بخواهد، اين رفتار در سيره معصومين(عليهم السلام) هم به روشني مشاهده مي شود که آن بزرگواران به مزار همسر خود مي رفتند و برايش دعا مي کردند.
دعا براي آمرزش رفتگان، از مستحبات دين اسلام است که در متون اسلامي بدان تأکيد ويژه شده است. پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) هر وقت به ياد همسرش، خديجه (عليهاالسلام) مي افتاد، براي او طلب استغفار مي کرد. عايشه نقل کرده است: هرگاه پيامبر(صلي الله عليه و آله) به ياد خديجه مي افتاد، از مدح و استغفار بر او خسته نمي شد.(59)
سيره معصومين(عليهم السلام) با همسران، هميشه آميخته با تعظيم، تکريم، احترام، رحمت و مهرباني بوده است. پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام) نسبت به همسران خود، رفتار محبت آميز داشتند، با آنها به نيکويي برخورد مي کردند و در خانه با آنان همکاري داشتند. آنها کارها را ميان خود تقسيم کرده بود و کارهاي منزل را زنان و امور بيرون از خانه را مردان بر عهده داشتند. در مورد تشکيل خانواده و انتخاب همسر شايسته و متدين تأکيد مي کردند. در ازدواج، ضمن دقت لازم در گزينش همسر، رفتار معصومين(عليهم السلام) بر شيوه ي خواستگاري، مهر سبک و برگزاري مراسم ساده بود. پس از فوت همسر نيز به ياد او بودند، به مزارش مي رفتند، برايش دعا مي خواندند و طلب رحمت مي کردند.

پي نوشت ها :
 

1. ترجمه الميزان، ج4، ص493.
2. همان.
3. نور، آيه ي 32.
4. وسايل الشيعه، ج14، باب 28، ح1.
5. همان، ص30.
6. وسايل الشيعه، ج14، ابواب مقدمات نکاح، ص31.
7. داستان ازدواج معصومين(عليهم السلام)، ص 34؛ اصول کافي، ج2، ص19.
8. الوفا باحوال المصطفي، ج1، ص145.
9. ازدواج چهارده معصوم(عليهم السلام)، ص17.
10. الوفا باحوال المصطفي، ج1، ص144.
11. موسوعه امهات المومنين، ص160.
12. داستان ازدواج معصومين(عليهم السلام)، ص 88-40.
13. همان، ص98.
14. زنان نامدار، ج2، ص101.
15. مستدرک الوسائل، ج14، ص216.
16. بحارالانوار، ج16، ص70.
17. همان، ج43، ص115-112.
18. «قال الباقر(عليه السلام): جائت امرائه الي النبي(صلي الله عليه و اله) فقالت: زوجني. فقال رسول الله(صلي الله عليه و اله): من الهذه؟ فقام رجل، فقال: انا يا رسول الله(صلي الله عليه و اله) زوجني ها. فقال: ما تعطيها؟ فقال: مالي شيء. قال(صلي الله عليه و اله): لا، فأعادت، فأعاد رسول الله(صلي الله عليه و اله) الکلام، فلم يقم احد غير الرجل، ثم اعادت، فقال رسول الله(صلي الله عليه و اله) في المرتبه الثالثه: اتحسن من القرآن شيئا؟ قال: نعم، قال رسول الله(صلي الله عليه و اله): قد زوجتکها علي ما تحسن من القرآن ان تعلمها اياه.» (مستدرک الوسائل، ج15، ص61).
19. موسي بن بکر عن ابي الحسن(عليه السلام): ان رسول الله(صلي الله عليه و اله) قال: لا وليمه الا في خمس: في عرس او خرس او عذار او و کار او رکاز؛ موسي بن بکر از امام کاظم(عليه السلام) روايت کرده است که رسول خدا(صلي الله عليه و اله) فرمود: در پنج چيز وليمه است: عروسي، تولد فرزند، ختنه فرزند، خريد خانه و زيارت خانه خدا. (رسائل الشيعه، ج14، ص65).
20. بحارالانوار، ج103، ص277.
21. نوعي غذا که از ترکيب خرما، روغن، کشک مخلوط و گاهي با آرد تهيه مي شود. نوعي غذاست مرکب از خورشت، سوب و شوربا يا مخلوطي از خرما و روغن و آرد و... (فرهنگ معاصر، واژه «حس»، ص404).
22. دختر ابوسفيان به نام آمنه از مهاجران حبشه بود که شوهرش در آن جا وفات کرد. پيامبر(صلي الله عليه و اله) به نجاشي پيام فرستاد تا او را براي آن حضرت خواستگاري کند و نجاشي به درخواست پيامبر(صلي الله عليه و اله) عمل نمود و آمنه را در حبشه به عقد او درآورد و وليمه داد (زوجات النبي(صلي الله عليه و اله) و آل البيت(عليهم السلام)، ص207).
23. بحارالانوار، ج43، ص106.
24. همان، ج103، ص287.
25. مستدرک الوسائل، ج14، ص198.
26. سازندگي و تربيت دختران، ص281.
27. روم، آيه ي 21.
28. فاطمه من المهد الي اللحد، ص28.
29. خداوند مي فرمايد: «ولقد کرمنا بني آدم»؛ و ما آدمي زادگان را گرامي داشتيم (اسراء، آيه ي 70).
30. بحارالانوار، ج16، ص248.
31. وکان(صلي الله عليه و اله) يتمشط و يرجل رأسه بالمدري و ترجله نساوه و تتفقد و نساوه تسريحه اذا سرح رأسه و لحيته فيأخذن المشاطه» (مکارم الاخلاق، ص30).
32. زوجات النبي(صلي الله عليه و اله) و آل بيت(عليهم السلام)، ص134.
33. سنن النبي، ص152.
34. نساء، آيه ي 35.
35. فاطمه من المهد الي اللحد، ص 151 و اخلاق حضرت فاطمه (عليهاالسلام)، ص 18.
36. مناقب خوارزمي، ص353.
37. همان.
38. مائده، آيه ي 2.
39. بحارالانوار، ج16، ص230.
40. سنن النبي، ص125.
41. السيره النبويه، ج4، ص94-96.
42. «عن علي(عليه السلام) قال: دخل علينا رسول الله(صلي الله عليه و اله) و فاطمه جالسه عند القدر و انا انقي العدس، قال: يا اباالحسن! قلت: لبيک يا رسول الله(صلي الله عليه و اله). قال: اسمع مني و ما اقول الا من امر ربي ما من رجل يعين امراته في بيتها الا کان له بکل شعره علي بدنه عباده سنه، صيام نهارها و قيام ليلها و اعطاه الله من الثواب ما اعطاه الصابرين داود النبي و يعقوب و عيسي».(بحارالانوار، ج101، ص132).
43. عن جعفربن محمد عن ابيه(عليهم السلام): «ان فاطمه بنت رسول الله(صلي الله عليه و اله) دخل عليها علي(عليه السلام) و به کابه شديده فقالت: ما هذه کابه؟ فقال: سألنا رسول الله(صلي الله عليه و اله) عن مسئله، لم يکن عندنا لها جواب، فقالت: و ما المسئله؟ قال: سالنا عن المراه ماهي؟ قلنا: عوره، قال: فمتي تکون ادني من ربها؟ فلم ندر ما نقول؟ قالت: ارجع اليه، فاعلمه ان ادني ما تکون من ربها ان تلزم قعر بيتها» (اخلاق حضرت فاطمه، ص23).
44. زنان نامدار؛ سفينه البحار، ماده «حمد»؛ و منتهي الامال، حالات امام کاظم(عليه السلام).
45. «ابي عبدالله(عليهم السلام) عن ابيه(عليهم السلام) قال: تقاضي علي(عليه السلام) و فاطمه (عليهاالسلام) الي رسول الله(صلي الله عليه و اله) في الخدمه، فقضي علي فاطمه بخدمه ما دون الباب و قضي علي علي(عليه السلام) بما خلفه. قال: فقالت فاطمه: فلا يعلم ما داخلني من السرور الا الله» (بحارالانوار، ج43، ص81).
46. «هشام بن سالم عن ابي عبدالله(عليهم السلام) قال: کان اميرالمومنين(عليهم السلام) يحتطب و يستقيي و يکنس و کانت فاطمه(عليهم السلام) تطحن و تعجن و تخبز» (بحارالانوار، ج43، ص151).
47. جامع السعادات، ج1، ص355.
48. مستدرک الوسايل، ج2، ص551.
49. عن علي(عليه السلام) انه قال لرجل من بني سعد: «الا احدثک عني و عن فاطمه انها کانت عندي و کانت من احب اهله اليه و انها استقت بالقربه حتي اثر في صدرها و طحنت بالرحي حتي مجلت يداها و کسحت البيت حتي اغيرت ثيابها و أوقدت النار تحت القدر حتي دکفت ثيابها فأثابها من ذلک ضر شديد» (بحارالانوار، ج43، ص82).
50. من هن زوجات الرسول المصطفي(صلي الله عليه و اله)، ص43.
51. السيره النبويه، ص400.
52. داستان ازدواج معصومين(عليهم السلام)، ص198، به نقل از اثبات الوصيه مسعودي، ص189و 190.
53. ناسخ التواريخ، ج1، ص111.
54. فقه السيره النبويه، ص146.
55. نهج البلاغه، خطبه 202.
56. نگاهي نو به زندگي درخشان خديجه، ص127.
57. فاطمه (عليهاالسلام) من المهد الي للحد، ص264-270.
58. الفصول المهمه، ص140.
59. همان، ص142.

منبع: سيره اخلاقي و تربيتي معصومين (عليهم السلام)



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط