كربلا، شهري هميشه نقشآفرين
نویسنده : فاطمه افخمي
كربلا نام استاني است در عراق كه از سمت شمال با استانهاي حله و رمادي، از غرب به رمادي، از جنوب به ديوانيه و از جانب شرق به استان حلّه محدود شده است. اين استان در جنوب غربي رودخانة فرات واقع شده است. يك شاخه از رود فرات به نام نهر حسينيه آب شهر مقدّس كربلا را تأمين ميكند. آب و هواي اين شهر در تابستان گرم است و زمستانهاي اين سرزمين با بارندگيهاي نسبتاً خوبي همراه است.
بيشتر شهروندان كربلا ايراني الاصل، گروهي پاكستاني، هندي و افغانهاي شيعهاي هستند كه ساليان دراز در اين شهر زندگي كردهاند. عراقيهاي اصيل اين شهر، بسيار اندكاند و از نسل تركان عثماني هستند كه پس از ايجاد دولت عراق تابعيّت اين سرزمين را پذيرفتهاند.1
اماكن مقدّس اين شهر عبارتند از: تلّ زينبيّه، خيمهگاه حسيني، كف العبّاس، حرم امام حسين و حضرت عبّاس(ع) و... آرامگاه بزرگاني چون سيّدرضي، سيّدمرتضي، سيّد علي فرزند علّامه طباطبايي و افراد ديگري نيز در كربلا واقع شده است.2
از نظر متخصّصان، لفظ كربلا داراي چند ريشه است:
1. كرب ـ ايلا: خانهاي براي عبادت خداوند و نزديكي به او؛ در روايتي از پيغمبر(ص) آمده است: «كربلا سرزميني است كه خداوند در آن انسانهاي مؤمني را كه به نوح ايمان آوردند نجات داد».
3. كور ـ بلات: اين منطقه معبد امن است كه از توصيفات خانة خداست».3
امّا اين شهر نامهاي ديگري نيز دارد كه از آن جمله ميتوان غاضريه، طف، عمورا و نينوا را نام برد.
اين شهر در طول تاريخ، نقش بسيار تعيينكنندهاي ايفا كرده است. طبق روايتي كه از پيغمبر(ص) گفته شد، خداوند مومنان را سوار بر كشتي نوح را در اين سرزمين از طوفان نجات داده است و همچنين فاجعة تاريخي عاشورا و شهادت سالار شهدا و يارانشان در سال 61 هجري در شهر كربلا روي داده است.
شهر كربلا نزد ائمة اطهار جايگاه خاصّي داشته است. براي مثال در حديثي امام صادق(ع) خطاب به ابي يعفو ميفرمايند: واي بر تو! آيا نميداني كه خداوند كربلا را حرم امن قرار داد پيش از آنكه مكّه را حرم امن قرار دهد؟4
بنا بر رواياتي كه در زير آمده كربلا بعد از ظهور حضرت مهدي(ع) به نجف اشرف و كوفه متّصل ميشود و در آخرالزّمان هم نقش مهمّي ايفا ميكند.
در حديثي امام صادق(ع) در مورد شكوفايي كوفه ميفرمايند:
«مؤمني نميماند جز اينكه در كوفه و حوالي آن مستقر ميشود، محلّ گردش يك اسب به دو هزار درهم ميرسد، قطر كوفه به 54 ميل ميرسد و بيشتر مردم آرزو ميكنند كه اي كاش بتوانند يك وجب از خاك سرزمين سبيع (محلهاي در كوفه) را به يك وجب طلا خريداري كنند. ساختمانهاي كوفه به ساختمانهاي كربلا متّصل شده، كربلا را در خود جاي ميدهد و آنجا را بارگاهي ميسازند كه محلّ آمد و شد فرشتگان و مؤمنان ميشود. براي آن مقامي بس رفيع خواهد بود».5
مّا در مورد اتّصال نجف و كربلا از امام باقر(ع) چنين نقل شده است:
«در هفتة دوم (از ورود صاحبالزّمان به كوفه) مردم ميگويند: اي فرزند پيغمبر! نماز پشت سر شما با نماز پشت سر رسول اكرم(ص) برابري ميكند و مسجد جوابگوي اين همه مردم نميباشد. سپس حضرت به سوي نجف اشرف حركت ميكند و نماز را آنجا اقامه ميكند و دستور ميدهد كه مسجد باشكوهي با هزار درب بنياد كنند تا گنجايش آن همه جمعيّت را داشته باشد. آنگاه دستور ميدهد كه از پشت حرم امام حسين(ع) نهري حفر كنند كه كربلا را به نجف اشرف متّصل كند، آنگاه پلهايي روي آن و آسيابهايي در كنار آن تأسيس ميكند. گويي با چشم خود پيرمرداني را ميبينم كه گندمهايي را روي سرشان حمل كرده، در آسيابها به طور رايگان آرد ميكنند و در آن موقع خانههاي كوفه به نهر فرات متّصل ميشود.6
در آخر ذكر اين نكته شايد لازم باشد كه به دليل اتّصال نجف و كربلا به كوفه، اين سه شهر، مركز خلافت صاحبالامر را شكل ميدهند و با نام كوفه شناخته ميشوند.
بيشتر شهروندان كربلا ايراني الاصل، گروهي پاكستاني، هندي و افغانهاي شيعهاي هستند كه ساليان دراز در اين شهر زندگي كردهاند. عراقيهاي اصيل اين شهر، بسيار اندكاند و از نسل تركان عثماني هستند كه پس از ايجاد دولت عراق تابعيّت اين سرزمين را پذيرفتهاند.1
اماكن مقدّس اين شهر عبارتند از: تلّ زينبيّه، خيمهگاه حسيني، كف العبّاس، حرم امام حسين و حضرت عبّاس(ع) و... آرامگاه بزرگاني چون سيّدرضي، سيّدمرتضي، سيّد علي فرزند علّامه طباطبايي و افراد ديگري نيز در كربلا واقع شده است.2
از نظر متخصّصان، لفظ كربلا داراي چند ريشه است:
1. كرب ـ ايلا: خانهاي براي عبادت خداوند و نزديكي به او؛ در روايتي از پيغمبر(ص) آمده است: «كربلا سرزميني است كه خداوند در آن انسانهاي مؤمني را كه به نوح ايمان آوردند نجات داد».
3. كور ـ بلات: اين منطقه معبد امن است كه از توصيفات خانة خداست».3
امّا اين شهر نامهاي ديگري نيز دارد كه از آن جمله ميتوان غاضريه، طف، عمورا و نينوا را نام برد.
اين شهر در طول تاريخ، نقش بسيار تعيينكنندهاي ايفا كرده است. طبق روايتي كه از پيغمبر(ص) گفته شد، خداوند مومنان را سوار بر كشتي نوح را در اين سرزمين از طوفان نجات داده است و همچنين فاجعة تاريخي عاشورا و شهادت سالار شهدا و يارانشان در سال 61 هجري در شهر كربلا روي داده است.
شهر كربلا نزد ائمة اطهار جايگاه خاصّي داشته است. براي مثال در حديثي امام صادق(ع) خطاب به ابي يعفو ميفرمايند: واي بر تو! آيا نميداني كه خداوند كربلا را حرم امن قرار داد پيش از آنكه مكّه را حرم امن قرار دهد؟4
بنا بر رواياتي كه در زير آمده كربلا بعد از ظهور حضرت مهدي(ع) به نجف اشرف و كوفه متّصل ميشود و در آخرالزّمان هم نقش مهمّي ايفا ميكند.
در حديثي امام صادق(ع) در مورد شكوفايي كوفه ميفرمايند:
«مؤمني نميماند جز اينكه در كوفه و حوالي آن مستقر ميشود، محلّ گردش يك اسب به دو هزار درهم ميرسد، قطر كوفه به 54 ميل ميرسد و بيشتر مردم آرزو ميكنند كه اي كاش بتوانند يك وجب از خاك سرزمين سبيع (محلهاي در كوفه) را به يك وجب طلا خريداري كنند. ساختمانهاي كوفه به ساختمانهاي كربلا متّصل شده، كربلا را در خود جاي ميدهد و آنجا را بارگاهي ميسازند كه محلّ آمد و شد فرشتگان و مؤمنان ميشود. براي آن مقامي بس رفيع خواهد بود».5
مّا در مورد اتّصال نجف و كربلا از امام باقر(ع) چنين نقل شده است:
«در هفتة دوم (از ورود صاحبالزّمان به كوفه) مردم ميگويند: اي فرزند پيغمبر! نماز پشت سر شما با نماز پشت سر رسول اكرم(ص) برابري ميكند و مسجد جوابگوي اين همه مردم نميباشد. سپس حضرت به سوي نجف اشرف حركت ميكند و نماز را آنجا اقامه ميكند و دستور ميدهد كه مسجد باشكوهي با هزار درب بنياد كنند تا گنجايش آن همه جمعيّت را داشته باشد. آنگاه دستور ميدهد كه از پشت حرم امام حسين(ع) نهري حفر كنند كه كربلا را به نجف اشرف متّصل كند، آنگاه پلهايي روي آن و آسيابهايي در كنار آن تأسيس ميكند. گويي با چشم خود پيرمرداني را ميبينم كه گندمهايي را روي سرشان حمل كرده، در آسيابها به طور رايگان آرد ميكنند و در آن موقع خانههاي كوفه به نهر فرات متّصل ميشود.6
در آخر ذكر اين نكته شايد لازم باشد كه به دليل اتّصال نجف و كربلا به كوفه، اين سه شهر، مركز خلافت صاحبالامر را شكل ميدهند و با نام كوفه شناخته ميشوند.
پي نوشت ها :
1. سايت تخصّصي امام حسين(ع (www.kabobala.com).
2. همان.
4. بحارالانوار، ج 101، ص 109،كامل الزيارات، ص 452.
5. بحارالانوار، ج 53، ص 333، الزام النّاصب، ص 263.
6. بشار↕الاسلام، ص 216، ينابيع الموده، ج 3، ص 66.