رفتار با زيردستان
چکيده
زيردستان که تحت سرپرستي مولا و صاحب خود زندگي مي کنند، حقوق زيادي بر عهده سرپرست خانواده دارند. معصومين(عليهم السلام) به عنوان سرمشق مسلمانان، رفتارهاي ارزشمندي با زيردستان و به خصوص خادمان و کنيزان داشته اند که آثار اخلاقي و تربيتي فراواني به دنبال داشته، گذشت از خطاهاي آنان، تلاش براي آزاد سازي بردگان، خوش حال کردن آنان با آزاد کردن، هم نشيني با زيردستان، توجه به خواسته هاي ايشان و مانند اينها در سيره پيامبر(صلي الله عليه وآله) و اهل بيت(عليهم السلام) است.
نحوه رفتار پيامبر(صلي الله عليه وآله) و اهل بيت(عليهم السلام) با زيردستان در الگودهي براي اقتدا به آن اولياي الهي بسيار با اهميت و تأثيرگذار است. سيره معصومين(عليهم السلام) و چگونگي برخورد آنان با خادمان و کنيزان و ديگر زيردستان، امروزه در رفتار با کارمندان و کارگران دولتي و خصوصي کاربرد وسيع دارد و مي توان از رفتار آن بزرگواران آموخت.
تربيت معنوي زيردستان
صميميت با زيردستان
هرگاه معصومين(عليهم السلام) مي ديدند که خادمان از خستگي يا کم خوابي، بيرون از خانه به خواب رفته اند، بدون آن که آنها را سرزنش کنند، در کنار آنان مي نشستند و با مهرباني بيدارشان مي کردند. درباره ي امام صادق(عليه السلام) روايت شده است که با حلم و بردباري با خادمي که به خواب رفته بود، برخورد کرد. ابوحفصه گويد: امام صادق(عليه السلام) غلامش را پي حاجتي فرستاد و او دير کرد. امام به دنبال وي رفت و ديد در جايي خوابيده است. کنارش نشست و به صورتش باد زد تا بيدار شد. به او فرمود: «يا فلان! والله ما ذلک تنام الليل و النهار لک الليل ولنا منک النهار؛(3) اي غلام! اين چه کاري است؟ شب و روز مي خوابي! شب بخواب و روز به کارها برس».
تعليم شيوه ي محاسبه به زيردستان
مهر و محبت با زيردستان
ام ايمن، کنيز عبدالله بن عبد المطلب و به نقلي کنيز آمنه، مادر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بود که او را به رسول الله(صلي الله عليه وآله) بخشيد. پس از رحلت آمنه، سرپرستي پيغمبر(صلي الله عليه وآله) با ام ايمن بود و رسول خدا(صلي الله عليه وآله) مي فرمود: «ام ايمن امي بعد امي؛ ام ايمن، مادر دوم من است». حضرت پس از ازدواج با خديجه (عليهاالسلام)، ام ايمن، را آزاد کرد. ام ايمن حبشي بود و در اوايل دعوت پيامبر(صلي الله عليه وآله) اسلام آورد و به حبشه و مدينه مهاجرت نمود. وي در جنگ احد شرکت داشت و به لشکريان آب مي رسانيد و زخمي ها را مداوا مي کرد و در غزوه خيبر نيز با رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بود و با محبت فراواني که به ايشان داشت، پيوسته خدمت آن حضرت شرفياب مي شد. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: هر که مايل است با زني از اهل بهشت ازدواج کند، با ام ايمن ازدواج نمايد.(5) مهر پيامبر(صلي الله عليه وآله) آن چنان در دل ام ايمن جا گرفته بود که او همواره در خدمت حضرت بود. ام ايمن، در شب زفاف حضرت زهرا (عليهاالسلام) سرپرستي اطفال آن حضرت را بر عهده داشت و هنگام رحلت و غسل حضرت زهرا (عليهاالسلام) نيز حضور داشت.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: هنگامي که وفات فاطمه (عليهاالسلام) نزديک شد، به دنبال ام ايمن فرستاد؛ زيرا او نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله) از همه ي زنان مطمئن تر بود. ام ايمن در احاديث و اخبار ائمه اطهار(عليهم السلام)، مورد ستايش قرار گرفته است. از جمله آنها، حديثي است که معروف به حديث ام ايمن است و شهادتي است که درباره فدک در حق فاطمه (عليهاالسلام) داد.(6) پسر ام ايمن از شيعيان نزديک اميرالمومنين، علي(عليه السلام) بود. محدثان شيعه و سني نقل کرده اند که چون فاطمه (عليهاالسلام) جهان را وداع گفت، ام ايمن نتوانست جاي خالي آن حضرت را ببيند، پس با زبان روزه از مدينه بيرون رفت و در آن هواي گرم، عطش بر او غالب شد. نگاهي به آسمان کرد و گفت خداوندا! مرا تشنه مي خواهي، با اين که خادم دختر پيغمبر تو هستم؟ در اين هنگام دلوي از آسمان نازل شد و ام ايمن سيراب گشت.(7)
مدارا با زيردستان
در سيره امام علي(عليه السلام) آمده است که آن حضرت، هزار بنده را با مزد کارش آزاد کرد.(8) ابي اسامه، زيد شحام از امام صادق(عليه السلام) نيز روايت کرده است که فرمود: «ان اميرالمومنين(عليهم السلام) اعتق الف مملوک من کد يده؛(9) اميرالمومنين علي(عليه السلام) هزار بنده را از دست رنج خودش در راه خدا آزاد کرد». سمندي از ابي عبدالله(عليهم السلام) نقل کرده است که فرمود: «کان اميرالمومنين(عليهم السلام) يضرب بالمر ويستخرج الارضين و انه اعتق الف مملوک من کد يده؛(10) علي(عليه السلام) بيل مي زد و در زمين کار مي کرد و هزار برده را با دست رنج خويش آزاد کرد».
گذشت از لغزش زيردستان
هم چنين نقل شده است که امام سجاد(عليه السلام) در يک روز، دو مرتبه خدمتکارش را صدا زد و وي پاسخ نداد. براي بار سوم که او را خواست، پاسخ داد، امام فرمود: فرزندم! آيا صداي مرا نشنيدي؟ گفت: بله، شنيدم. فرمود : چرا جواب ندادي؟ گفت: چون از خشم و غضب شما ايمن هستم. فرمود: سپاس خدايي را که خدمتگزارم را از من ايمن ساخته است.(13)
امام علي(عليه السلام) در يک روز، غلامي را چندين را صدا زد، ولي او پاسخ نداد. از خانه خارج شد، غلام را ديد که پشت در ايستاده است. فرمود: چرا پاسخ مرا ندادي؟ عرض کرد: اول اين که حال و حوصله نداشتم و دوم اين که از عکس العمل شما در امان بودم. امام فرمود: «الحمدالله الذي جعلني ممن يامنه خلقه امض فانت حرلوجه الله؛(14) سپاس خدا را که مخلوق خويش را از من ايمن گردانيده است. برو؛ به خاطر خدا رهايت کردم».
خادمي از خادمان امام حسن مجتبي(عليه السلام) کاري انجام داد که بايد مجازات مي شد. امام دستور داد که او را کيفر دهند. خادم عرض کرد: مولاي من! آنها که مردم را مورد عفو قرار مي دهند. حضرت فرمود: از تو گذشتم. آن گاه خادم گفت: يا مولاي من! خداوند نيکوکاران را دوست دارد. حضرت در پاسخ فرمود: «انت حرلوجه الله و لک ضعف ما کنت اعطيک؛(15) تو را در راه خدا آزاد کردم و براي توست دو برابر آن چه دادم».
هم چنين روايت شده است که امام حسن مجتبي(عليه السلام) گوسفند زيبايي در خانه نگه داري مي کرد. روزي ديد که پاي گوسفند، شکسته است. به غلامش فرمود: چه کسي پاي گوسفند را شکسته است؟ گفت: من شکستم. امام فرمود: چرا اين کار را کردي؟ گفت: مي خواستم شمارا ناراحت کنم. امام(عليه السلام) لبخندي زد و فرمود: «لأفرحنک انت حر لوجه الله؛(16) من هم در عوض تو را خوشحال مي کنم؛ تو در راه خدا آزاد هستي».
سفيان ثوري، يکي از شاگردان امام صادق(عليه السلام) مي گويد: روزي نزد آن حضرت رفتم و ديدم که رنگ چهره شان دگرگون است؛ سبب را پرسيدم. فرمود: من اهل خانه را از اين که بالاي بام بروند، منع کرده بودم. امروز که وارد منزل شدم، ديدم يکي از کنيزان که مسئول تربيت فرزندم مي باشد، با آن کودک از نردبان بالا رفته است. او تا مرا ديد. يکه خورد و کودک از دست او رها شد و بر زمين افتاد و از دنيا رفت. من براي مرگ کودک برافروخته نيستم، بلکه از اين ناراحتم که چرا اين کنيز از من وحشت کرده است! آن گاه امام(عليه السلام) رو به کنيز کرد و دوبار فرمود:«بر تو عيبي نيست؛ تو را آزاد کردم»!(17)
توصيه به عفو زيردستان
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: آيا شما را از بدترين مردم آگاه سازم؟ گفتند: بله، يا رسول الله(صلي الله عليه وآله) فرمود: بدترين مردم کساني هستند که تنها به سفر مي روند، هديه را نمي پذيرند و زيردستان خود را آزار مي دهند.(19)
خودداري از امر و نهي زيردستان
همکاري با زيردستان
در سيره فاطمه زهرا(عليهاالسلام) نقل شده است که آن حضرت، کار خانه را با فضه تقسيم کرده بود. سلمان مي گويد: به خانه فاطمه(عليهاالسلام) رفتم. نشسته بود و با آسيابي که در مقابلش نهاده بود، جو آرد مي کرد، در حالي که دسته آسياب خوني شده بود. حسين(عليه السلام) هم در گوشه خانه از گرسنگي گريه مي کرد. گفتم: اي دختر رسول خدا(صلي الله عليه وآله)! کف دست هايت زخم شده است. چرا اين کارها را به فضه واگذار نمي کني؟ فرمود: «اوصاني رسول الله(صلي الله عليه وآله) ان تکون الخدمه لها يوما فکان امس يوم خدمتها؛(23) رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به من سفارش کرده که يک روز فضه کار کند (و روز ديگر من)، ديروز نوبت فضه بود».
توجه به نياز زيردستان
علي(عليه السلام) نياز قنبر را مي دانست و از طرفي هم مي دانست که او توان خريد پيراهن را ندارد؛ از اين رو، نياز او را به بهترين شکل برطرف کرد. اين رفتار امام علي(عليه السلام) با صحابه جوان خود، الگوي خوبي براي کساني است که خادم و زيردست دارند و بايد نيازهاي زيردستان را بشناسند و براي رفع آنها تلاش نمايند. امام علي(عليه السلام) نياز قنبر را شناخت و پيراهن گرانبها را که شايسته خودش بود، به وي بخشيد و او را بر خود مقدم داشت. اين کار امام علي(عليه السلام) درسي است براي همه مسلمانان که به شخصيت زيردستان احترام بگذارند، نسبت به آنان مهربان باشند و اين مهرباني را در عمل نشان دهند.
امام سجاد(عليه السلام) خدمتکاران خود را جمع مي کرد و به آنها مي گفت: هر که خواسته اي دارد، بگويد تا به خواسته او عمل کنم. وي هر ماه خدمتکاران را دعوت مي کرد و به آنان مي فرمود: هر که علاقه به ازدواج دارد، زمينه ي ازدواجش را فراهم مي کنم يا مي خواهد فروخته شود، مي فروشم و يا خواهان آزادي است، آزادش مي کنم. اگر غلامان و کنيزان جواب منفي مي دادند، حضرت سه بار مي فرمود: خدايا شاهد باش. اگر همه ساکت بودند، به همسرانش مي فرمود: از آنها بپرسيد که چه مي خواهند و به خواسته شان عمل کنيد.(25)
تشويق به ازدواج با کنيزان
معصومين(عليهم السلام) افزون بر اين که ديگران را به ازدواج با کنيزان تشويق مي کردند، خودشان هم با برخي کنيزان ازدواج کرده اند؛ چنان که مادران بسياري از امام معصوم(عليهم السلام) کنيز بوده اند. امام صادق(عليه السلام) فرمود: مردي در مدينه صاحب کنيزي ام ولد بود و فوت کرد. امام سجاد(عليه السلام)، پس از خريدن و آزاد کردن آن کنيز، با او ازدواج نمود. اين خبر به عبدالملک بن مروان رسيد. وي نامه اي بدين شرح به امام سجاد(عليه السلام) نوشت: آيا در ميان قريش و بزرگان عرب، زني يافت نمي شد که تو را از ازدواج با ام ولد بي نياز کند؟ امام در پاسخ نوشت: خداوند به برکت اسلام، پستي را برطرف ساخت و نقص و عيب را از ميان برداشت. نقصي بر مسلمان نيست، بلکه عيب جاهليت، عيب است. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) با وجود زنان قريش، کنيزش را آزاد و با او ازدواج کرد و پيامبر(صلي الله عليه وآله) سرمشقي نيکو براي کساني است که اميد رحمت به خدا و روز قيامت را دارند.(29)
سيره معصومين(عليهم السلام) اين بوده است که پس از آزاد کردن کنيزان، با آنها ازدواج مي کردند و حتي افرادي را تعيين مي کردند و يا مبلغي معين براي خريد کنيزان مشخص مي فرستادند. مرحوم کليني به نقل از پدر عيسي بن عبدالرحمن سرگذشت ارتباط حميده، همسر امام صادق(عليه السلام) را خانه عصمت و طهارت چنين نقل مي کند: ابن عکاشه نزد امام باقر(عليه السلام) بود و عرض کرد: چرا براي ابوعبدالله(عليهم السلام) همسر نمي گيريد؟ فرمود: به زودي برده فروشي از اهل بربر مي آيد و با اين کيسه پول، دختري برايش مي خريم. دختر خريده شد و او را نزد امام باقر(عليه السلام) آوردند. امام باقر(عليه السلام) خدارا حمد گفت، سپس به کنيز فرمود: نامت چيست؟ گفت: حميده. امام(عليهم السلام) فرمود: «حميده في الدنيا، محموده في الاخره؛(30) در دنيا حميده باشي و در آخرت محمود (پسنديده) ». به من بگو که دوشيزه هستي يا بيوه؟ کنيز گفت: دوشيزه ام. سپس امام باقر(عليه السلام) به فرزندش، جعفر(عليهم السلام) فرمود: او را به همسري بگير. پس از آن، بهترين شخص روي زمين، يعني موسي بن جعفر(عليه السلام) متولد شد.(31)
از سيره معصومين(عليهم السلام) فهميده مي شود که همسران برخي از معصومين(عليهم السلام) کنيز بودند که در جنگ ها به اسارت مسلمانان در مي آمدند و يا از بازار برده فروشان خريداري مي شدند. اگر اين عمل را مورد دقت و تأمل قرار دهيم، آثار مفيد اخلاقي و تربيتي آن را در مي يابيم. همسر امام صادق، امام کاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادي و امام عسکري(عليه السلام) همه کنيز بودند و اين افتخاري براي طبقه پايين اجتماع است که مادران و همسران ائمه اطهار(عليهم السلام) از طبقه ايشان بوده اند.
پي نوشت ها :
1. رياحين الشريعه، ج2، ص315به بعد.
2. بحارالانوار، ج49، ص101.
3. اصول کافي، ج2، ص118.
4. بحارالانوار، ج46، ص104-105.
5. زنان قهرمان، ج1، ص120.
6. زنان قهرمان، ج1، ص121.
7. رياحين الشريعه، ج2، ص327-333.
8. «وان اميرالمومنين(عليهم السلام) اعتق الف مملوک من ماله و کديده» (فروع کافي، ج5، کتاب المعيشه؛ باب مايجب الاتقداء بالائمه(عليهم السلام)، ص 74، حديث 2).
9. همان؛ ح4.
10. بحارالانوار؛ ج41، ص37و حيله الابرار، ج1، ص362.
11. همان، ج46، ص99.
12. بحارالانوار، ج41، ص37و حيله الابرار، ج1، ص100.
13. همان، ج46، ص56.
14. همان، ج41، ص48.
15. بحارالانوار، ج43، ص352.
16. مقتل خوارزمي، ج1، ص127.
17. سيره معصومين(عليهم السلام)، ص 185(به نقل از بحارالانوار، ک46، ص99).
18. ميزان الحکمه، ج6، واژه «عفو»، ص371.
19. المحاسن، ص356.
20. سنن النبي، ص52.
21. بحارالانوار، ج49، ص102.
22. سنن النبي، ص73.
23. بحارالانوار، ج43، ص28.
24. حکمت نامه جوان، ص286.
25. سفينه البحار، ج2، مکارم اخلاق علي بن الحسين(عليه السلام)، ص 707.
26. «عن جعفر بن محمد(عليهم السلام) انه قال: «زوج رسول الله(صلي الله عليه و آله) المقداد بن الاسود ضباعه بنت الزبير بن عبدالمطلب، ثم قال: وانما زوجتها المقداد ليتواضع المناکح و التتأسوا برسول الله(صلي الله عليه و آله) و لتعلموا ان اکرمکم عندالله اتقاکم» (مستدرک الوسائل، ج14، کتاب النکاح، ابواب مقدمات النکاح، باب 22، ص184).
27. عنه(عليهم السلام): «ان رسول الله(صلي الله عليه و آله) زوج الموالي القرشيات، ليتضع المناکح و ليتأسوا فيها جمعيا برسول الله(صلي الله عليه و آله)» (مستدرک الوسايل، ج14، ص184).
28. اصول کافي، ج1، ص543.
29. عن جعفربن محمد(عليهم السلام) انه قال: کان بالمدينه رجل من العرب له ام ولد، فمات عنها، فتروجها علي بن الحسين(عليه السلام)، فبلغ ذلک عبدالملک بن مروان، فکتب اليه: اما کان في قريش و افناء العرب کفايه تحجزک عن ام ولد رجل؟ فکتب اليه علي بن الحسين(عليه السلام): «اما بعد فان الله تبارک و تعالي رفع بالاسلام الخسيسه و اتم به الناقصه ولا لوم علي امري، مسلم و انما اللوم لوم الجاهليه و قد اعتق رسول الله(صلي الله عليه و آله) امته و تزوجها و عنده نساء من قريش و «في رسول الله اسوه حسنه لمن کان يرجو الله و اليوم الاخر» (مستدرک الوسائل، ج14، ص187).
30. سفينه البحار، ماده «حمد».
31. اصول کافي، ج1، کتاب الحجه، مولد موسي بن جعفر(عليه السلام)، ص 543، حديث 1.
/ع