خوانديم تا چشم هايشان نبينند
نويسنده:سميه پهلوان دوست
شما هم حکايت هاي بسيار ي درباره آيه مشهور «وجعلنا من بين ايديهم ...» شنيده ايد اما داستان روزهاي دفاع مقدس خواندني تر است .
«و جَعلنا مِن بَين ايديهم سَدا و مِن خَلفهِم سَدا، فاغشَيناهُم فهم لايُبصِرون»؛ «برابرشان ديواري کشيديم و در پشت سرشان ديواري و بر چشمانشان نيز پرده اي افکنديم تا نتوانند ديد». داستانش را حتماً شنيده ايد: مشرکاني که بارها براي قتل پيامبراسلام(ص) برنامه ريخته بودند، درشب هجرت(ليله المبيت) ناکام ماندند، حضرتش را نديدند و....
آيه نهم سوره «يس» مشهورتر از آن است که بتوان در چند جمله ناقص و پاراگراف وامانده، تعريفش کرد و از اثراتش نوشت؛ آشناتر از آن است که بشود توضحيش داد و خاطره ها تعريف کرد. شما هم حداقل يکي دو باري با تاثيراتش مواجه شده ايد؛ براي ورود به محدوده طرح ترافيک(!)، پنهان ماندن از چشم پليس در جاده ها و بزرگراه ها، فرار از مقابل ديدگان آنکه نمي خواهيد، مشخص نشدن يک اشتباه ناگهاني و بسياري خاطرات روزمره که با يک مراجعه به گذشته ياد تان مي آيد اما داستان اين آيه و استفاده از آن در روزهاي دفاع مقدس فرق مي کرده است. خاطره هايي که مي خوانيد، حکايت اعجازهاي باور کردني اين آيه در روزهاي دفاع مقدس است؛ خاطره هايي که بسياري از آنها تاکنون مفغول و ناگفته مانده است. کاش روزي فرا برسد که همه ناگفته هاي جنگ روايت شوند.
از نگاه سرباز عراقي مي شد فهميد که متوجه ايراني بودنشان شده اما به هر دليل، عکس العملي نشان نمي دهد. بعد از آن نگاه و ترس عجيب، رضا و سعيد آهسته آهسته از آنها جدا شدند و به نخلستان پناه بردند .
وقتي همگي به سوي ديگر کارون رسيدند، حساب و کتاب«وجعلنا» ها از دستش در رفت. خدا چشم ودلشان را در آن شب کور کرده بود.
کار که تمام شد، هر سه سرباز عراقي صدايش کردند؛ «خودکار کجاست؟». قادر انکار کرد: «کدام خودکار را مي گوييد؟». سربازي که برداشتن خودکار را ديده بود، به پاي قادر اشاره کرد. دنيا پيش چشمش تيره و تار شد. هم خستگي کار، هم از دست دادن خودکار و هم شکنجه و انفرادي روي سرش خراب شد. زير لب فقط زمزمه کرد «وجعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لايبصرون». يکي از سربازان عراقي خم شد ولي چيزي نيافت. قادر خودش از بالا خودکار را مي ديد. حالتش عوض شد. سرباز عراقي آ ن يکي پايش را هم گشت. به ديگري غرولندي کرد و بلند شد و گفت نيست. قادر فقط شکر مي کرد و شادمانه به سمت آسايشگاه مي دويد. خودکار هديه مهمي بود.
منابع: کتاب فرهنگ جبهه، خاطرات شهدا در پايگاه اطلاع رساني آويني،.. . با بهره گيري از خاطرات کاظم حبيب، رضا حسين زاده، عفت خداداد حسيني، عباس حاجي و قادر آشنا
و رسول خدا (ص) را ديد که مشغول نماز است. هرچه دست بلند کرد تاسنگ را به طرف آن جناب پرتاب کند، خدا دستس را در گردنش بخشکانيد و نتوانست پايين بياورد و سنگ هم در دستش نمي چرخيد ناگزير به طرف ياران خود برگشت. آن وقت سنگ از دستش بيفتاد. بعد از او مردي ديگر برخاست که او هم از فاميل ابوجهل بود، گفت: «من اورا مي کشم» . همين که نزديکش شد، گوش به قرائت او داد و دلش پر از رعب گشته، برگشت وبه ياران خود گفت: «بين من و او چيزي به شکل فحل(شترنر) فاصله شد و من ترسيدم نزديکش شوم». علامه طباطبايي مي نويسد: «اين داستان را به اشکال مختلفي روايت کرده اند، در بعضي ازآن روايات آمده که رسول خدا(ص) وقتي ديد قصد سوء برايش دارند، اين آيات را خواند و از نظر آنها ناپديد شد. دشمن او را نديد و خدا کيد و شرشان را از وي دفع کرد».
هوسبازان متکبر، خودخواهان متعصب و دنباله روان بي قيد و شرط را به کساني تشبيه مي کند که ازيکسو درغل و زنجير گرفتارند،(اين همان زنجيرهاي هوس، کبر، غرور و تقليد کورکورانه است) و در محاصره دو سد نيرومند و غيرقابل عبور قرار دارند و از سوي ديگر چشمانشان هم بسته و نابيناست. غل و زنجير به تنهايي براي جلوگيري از حرکت آنها کافي است، آن دو سد عظيم هم به تنهايي مانع فعاليت آنهاست. نداشتن چشم و نابينايي خود هم عامل مستقلي است. سد پيش رو اشاره به اين است که او ازهدايت نظري محروم مي شود، مي خواهد به عقب بازگرد د و به هدايت فطري نظر بيفکند. سد و مانع پشت سر، او را از بازگشت به فطرت بازمي دارد. بعضي ديگر گفته اند سد پيش رو اشاره به موانعي است که اورا از وصول به آخرت و سعادت جاويدان بازمي دارد و سد پشت سر چيزي است که او را حتي از رسيدن به سعادت و آرامش دردنيا مانع مي شود. اين احتمال هم در تفسير آيه وجود دارد که انسان هنگامي که درطي طريق به سوي مقصد به مانعي برخورد کند، به عقب برمي گردد تا راه ديگري به سوي مقصد پيدا کند اما وقتي در دو طرف سدي ايجاد شده است، از پيدا کردن راه به سوي مقصد به هرحال محروم مي شود. ضمنا پاسخ اين سؤال که چرا سخني ازسد در طرف راست و چپ به ميان نيامده هم روشن شد زيرا رفتن به راست و چپ هرگز انسان را به مقصد نمي رساند؛ بايد راهي به پيش بگشايد .
پنجاه ونهمين سوره اي که بر قلب نازنين مصطفي (ص) نازل شده، به نام هاي «قلب قرآن» يا «ريحانه القرآن » هم مشهور است. شمار آيات و واژه هاي آن 727 واژه و سه هزار و 555 است.
امام صادق (ع) فرموده اند: «ان لکل شي ، قلبا و قلب القرآن يس، فمن قرا يس في نهاره قبل ان يمسي کان في نهاره من المحفوظين و المرزوقين و... ».
«براي هر پديده اي قلب و دلي است و قلب قرآن، سوره يس است؛ هرکس آن را در روز بخواند، در هر روزي که آن را خوانده، از گرفتاري ها مصون و محفوظ است و پر رزق و روزي خواهد ماند و هرکس آن را در شب و پيش از خفتن بخواند، خدا هزار فرشته را بر او مي گمارد تا او را از شرارت و وسوسه هر شيطان رانده شده و هر آفتي حراست کنند». به اين ترتيب بايد اعتراف کرد که شايد کمتر سوره اي در قرآن مجيد داراي اين همه فضيلت باشد. اين سوره بيان اصول سه گانه دين است؛ از مساله نبوت شروع کرده، حال مردي را در قبول و رد دعوت انبيا بيان مي کند.
بعد از آن منتقل مي شود به مساله توحيد و آياتي چند از نشانه هاي وحدانيت خدا را برمي شمارد؛ سپس به مساله معاد مي پردازد و زنده شدن مردم را در قيامت براي گرفتن جزا و جداسازي مجرمان از متقين يادآوري مي کند.
در آخر دوباره به همان مطلبي که آغاز کرده، بازمي گردد، خلاصه اي از اصول سه گانه را بيان و بر آنها استدلال کرده و سوره را ختم مي کند. پس اين سوره شأني عظيم دارد چون هم بيانگر اصول سه گانه است و هم شاخه هايي که از آن اصول منشعب مي شوند.
منبع: همشهري (آيه) تير 88
«و جَعلنا مِن بَين ايديهم سَدا و مِن خَلفهِم سَدا، فاغشَيناهُم فهم لايُبصِرون»؛ «برابرشان ديواري کشيديم و در پشت سرشان ديواري و بر چشمانشان نيز پرده اي افکنديم تا نتوانند ديد». داستانش را حتماً شنيده ايد: مشرکاني که بارها براي قتل پيامبراسلام(ص) برنامه ريخته بودند، درشب هجرت(ليله المبيت) ناکام ماندند، حضرتش را نديدند و....
آيه نهم سوره «يس» مشهورتر از آن است که بتوان در چند جمله ناقص و پاراگراف وامانده، تعريفش کرد و از اثراتش نوشت؛ آشناتر از آن است که بشود توضحيش داد و خاطره ها تعريف کرد. شما هم حداقل يکي دو باري با تاثيراتش مواجه شده ايد؛ براي ورود به محدوده طرح ترافيک(!)، پنهان ماندن از چشم پليس در جاده ها و بزرگراه ها، فرار از مقابل ديدگان آنکه نمي خواهيد، مشخص نشدن يک اشتباه ناگهاني و بسياري خاطرات روزمره که با يک مراجعه به گذشته ياد تان مي آيد اما داستان اين آيه و استفاده از آن در روزهاي دفاع مقدس فرق مي کرده است. خاطره هايي که مي خوانيد، حکايت اعجازهاي باور کردني اين آيه در روزهاي دفاع مقدس است؛ خاطره هايي که بسياري از آنها تاکنون مفغول و ناگفته مانده است. کاش روزي فرا برسد که همه ناگفته هاي جنگ روايت شوند.
نجات در آخرين لحظه
از نگاه سرباز عراقي مي شد فهميد که متوجه ايراني بودنشان شده اما به هر دليل، عکس العملي نشان نمي دهد. بعد از آن نگاه و ترس عجيب، رضا و سعيد آهسته آهسته از آنها جدا شدند و به نخلستان پناه بردند .
غريب گير آوردي؟
پنهان در موج
نام من؛ موسي
سهميه صبحگاهي
وقتي همگي به سوي ديگر کارون رسيدند، حساب و کتاب«وجعلنا» ها از دستش در رفت. خدا چشم ودلشان را در آن شب کور کرده بود.
آرامش عجيب
ارمغان خوب
کار که تمام شد، هر سه سرباز عراقي صدايش کردند؛ «خودکار کجاست؟». قادر انکار کرد: «کدام خودکار را مي گوييد؟». سربازي که برداشتن خودکار را ديده بود، به پاي قادر اشاره کرد. دنيا پيش چشمش تيره و تار شد. هم خستگي کار، هم از دست دادن خودکار و هم شکنجه و انفرادي روي سرش خراب شد. زير لب فقط زمزمه کرد «وجعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لايبصرون». يکي از سربازان عراقي خم شد ولي چيزي نيافت. قادر خودش از بالا خودکار را مي ديد. حالتش عوض شد. سرباز عراقي آ ن يکي پايش را هم گشت. به ديگري غرولندي کرد و بلند شد و گفت نيست. قادر فقط شکر مي کرد و شادمانه به سمت آسايشگاه مي دويد. خودکار هديه مهمي بود.
منابع: کتاب فرهنگ جبهه، خاطرات شهدا در پايگاه اطلاع رساني آويني،.. . با بهره گيري از خاطرات کاظم حبيب، رضا حسين زاده، عفت خداداد حسيني، عباس حاجي و قادر آشنا
وقرار داديم در مقابل چشمانشان سدّي
تفسير مجمع البيان
تفسير الميزان
و رسول خدا (ص) را ديد که مشغول نماز است. هرچه دست بلند کرد تاسنگ را به طرف آن جناب پرتاب کند، خدا دستس را در گردنش بخشکانيد و نتوانست پايين بياورد و سنگ هم در دستش نمي چرخيد ناگزير به طرف ياران خود برگشت. آن وقت سنگ از دستش بيفتاد. بعد از او مردي ديگر برخاست که او هم از فاميل ابوجهل بود، گفت: «من اورا مي کشم» . همين که نزديکش شد، گوش به قرائت او داد و دلش پر از رعب گشته، برگشت وبه ياران خود گفت: «بين من و او چيزي به شکل فحل(شترنر) فاصله شد و من ترسيدم نزديکش شوم». علامه طباطبايي مي نويسد: «اين داستان را به اشکال مختلفي روايت کرده اند، در بعضي ازآن روايات آمده که رسول خدا(ص) وقتي ديد قصد سوء برايش دارند، اين آيات را خواند و از نظر آنها ناپديد شد. دشمن او را نديد و خدا کيد و شرشان را از وي دفع کرد».
تفسير نمونه
هوسبازان متکبر، خودخواهان متعصب و دنباله روان بي قيد و شرط را به کساني تشبيه مي کند که ازيکسو درغل و زنجير گرفتارند،(اين همان زنجيرهاي هوس، کبر، غرور و تقليد کورکورانه است) و در محاصره دو سد نيرومند و غيرقابل عبور قرار دارند و از سوي ديگر چشمانشان هم بسته و نابيناست. غل و زنجير به تنهايي براي جلوگيري از حرکت آنها کافي است، آن دو سد عظيم هم به تنهايي مانع فعاليت آنهاست. نداشتن چشم و نابينايي خود هم عامل مستقلي است. سد پيش رو اشاره به اين است که او ازهدايت نظري محروم مي شود، مي خواهد به عقب بازگرد د و به هدايت فطري نظر بيفکند. سد و مانع پشت سر، او را از بازگشت به فطرت بازمي دارد. بعضي ديگر گفته اند سد پيش رو اشاره به موانعي است که اورا از وصول به آخرت و سعادت جاويدان بازمي دارد و سد پشت سر چيزي است که او را حتي از رسيدن به سعادت و آرامش دردنيا مانع مي شود. اين احتمال هم در تفسير آيه وجود دارد که انسان هنگامي که درطي طريق به سوي مقصد به مانعي برخورد کند، به عقب برمي گردد تا راه ديگري به سوي مقصد پيدا کند اما وقتي در دو طرف سدي ايجاد شده است، از پيدا کردن راه به سوي مقصد به هرحال محروم مي شود. ضمنا پاسخ اين سؤال که چرا سخني ازسد در طرف راست و چپ به ميان نيامده هم روشن شد زيرا رفتن به راست و چپ هرگز انسان را به مقصد نمي رساند؛ بايد راهي به پيش بگشايد .
تفسير نور
بيشتر بدانيم
پنجاه ونهمين سوره اي که بر قلب نازنين مصطفي (ص) نازل شده، به نام هاي «قلب قرآن» يا «ريحانه القرآن » هم مشهور است. شمار آيات و واژه هاي آن 727 واژه و سه هزار و 555 است.
امام صادق (ع) فرموده اند: «ان لکل شي ، قلبا و قلب القرآن يس، فمن قرا يس في نهاره قبل ان يمسي کان في نهاره من المحفوظين و المرزوقين و... ».
«براي هر پديده اي قلب و دلي است و قلب قرآن، سوره يس است؛ هرکس آن را در روز بخواند، در هر روزي که آن را خوانده، از گرفتاري ها مصون و محفوظ است و پر رزق و روزي خواهد ماند و هرکس آن را در شب و پيش از خفتن بخواند، خدا هزار فرشته را بر او مي گمارد تا او را از شرارت و وسوسه هر شيطان رانده شده و هر آفتي حراست کنند». به اين ترتيب بايد اعتراف کرد که شايد کمتر سوره اي در قرآن مجيد داراي اين همه فضيلت باشد. اين سوره بيان اصول سه گانه دين است؛ از مساله نبوت شروع کرده، حال مردي را در قبول و رد دعوت انبيا بيان مي کند.
بعد از آن منتقل مي شود به مساله توحيد و آياتي چند از نشانه هاي وحدانيت خدا را برمي شمارد؛ سپس به مساله معاد مي پردازد و زنده شدن مردم را در قيامت براي گرفتن جزا و جداسازي مجرمان از متقين يادآوري مي کند.
در آخر دوباره به همان مطلبي که آغاز کرده، بازمي گردد، خلاصه اي از اصول سه گانه را بيان و بر آنها استدلال کرده و سوره را ختم مي کند. پس اين سوره شأني عظيم دارد چون هم بيانگر اصول سه گانه است و هم شاخه هايي که از آن اصول منشعب مي شوند.
منبع: همشهري (آيه) تير 88