با بازيگري حرف دلم را مي زنم

ـ چرا فيلم كوتاه،‌ « بازگشت» را ساختم كه استاد « انوشيروان ارجمند» برايم بازي كردندكه باز هم از ايشان تشكر مي كنم.در دهه فجر سال گذشته سريالي پخش شد به نام « خاطرات مشترك» كه در سه قسمت آن بازي داشتم.
سه‌شنبه، 15 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با بازيگري حرف دلم را مي زنم

 با بازيگري حرف دلم را مي زنم
با بازيگري حرف دلم را مي زنم


 

نويسنده : محمد حسام حداديان




 

محمد حسام حداديان را براي خوانندگان ما معرفي كن.
 

ـ متولد آذر ماه سال 1369 هستم. از تئاتر مدارس شروع كردم،‌از دوم ابتدايي تا اينكه به كلاس هاي آزاد « امير سهيلي » رسيدم و سه ماه دوره ديدم.
اول راهنمايي بودم كه در نمايش « حسنك كجايي » نوشته « حسن وارسته» و به كارگرداني امير سهيلي بازي كردم.
وقتي اول دبيرستان را خواندم ،‌از سال دوم رشته تئاتر را در هنرستان محمد مرداني منطقه 10 تهران انتخاب كردم. علي يازرلو،‌مهدي خادمي،‌ علي خسروي،‌ حسين مسافر آستانه و ... استادان من بودند.
در هنرستان بودم كه در فيلم كوتاه « عدالت الهي » ( آرش آزموده
) بازي كردم. بعد از آن در فيلم هاي كوتاه « دلم براي شهر مي سوزد» ( حسين اكبري) و « فواره » ( سامان ظهيري ) بازي كردم و در « زير صفر درجه » دستيار اول كارگردان و برنامه ريز بودم.

با اين همه تجربه بازي در فيلم و دستياري،‌ فيلم كوتاه نساختي ؟
 

ـ چرا فيلم كوتاه،‌ « بازگشت» را ساختم كه استاد « انوشيروان ارجمند» برايم بازي كردندكه باز هم از ايشان تشكر مي كنم.در دهه فجر سال گذشته سريالي پخش شد به نام « خاطرات مشترك» كه در سه قسمت آن بازي داشتم.

خانواده زياد موافق بازيگري بچه هايشان نيستند،‌ تو چگونه توانستي هنرستان بروي؟
 

ـ در خانواده اي متولد شدم كه هنر در آن جريان داشت . مادرم شاعر است و كتاب شعر هم دارد. دايي ها و خاله هايم نيز ،‌شاعر و نويسنده هستند .از كودكي ضرب و پركاشن را نزد دايي ام ( محمد رضا دريانورد) آموختم . برادر بزرگم نقاش و خطاط است. در اين خانواده هنرمند،‌من هم بايد سراغ هنري مي رفتم.

حالا چرا بازيگري را انتخاب كردي ؟ مي رفتي سراغ موسيقي.
 

ـ از كودكي وقتي فيلمي را مي ديدم،‌ خودم را جاي بازيگر اصلي مي گذاشتم. بازيگري از كودكي برايم جذاب بود. با موسيقي نمي توانستم حرف دلم را بزنم. ولي با بازيگري و فيلمسازي چرا.

حالا چه حسي داري كه در وادي بازيگري حضور داري؟
 

ـ حس خوب و اصلاً پشيمان نيستم كه به اين سمت و سو آمدم . مي خواهم تلاش كنم تا در سينما اسمم ماندگار شود. در زندگي به هر چيزي كه خواستم رسيدم،‌ اين بار هم در كارم موفق خواهم شد. تازگي ها اعتماد به نفس من هم بيشتر شده .

چگونه به جمع بازيگران سريال « روزي بود روزي نبود » پيوستي ؟
 

ـ استاد علي يازرلو من را پيش آقاي مختاري ( كارگردان سريال ) فرستادند . تست دادم و بين 600 ،‌700 نفر چهار جوان مي خواستند براي نقش منصور و ناصر كه اصلي تر از همه بودند. نقش ناصر به « يوسف صادقي» رسيد و من براي نقش « منصور» انتخاب شدم.
جا دارد از استاد يازرلو و آقاي مختاري تشكر كنم كه اين نقش مهم را به من سپردند.

اگر كسي به تو مراجعه كند و بخواهد بازيگر شود،‌به او چه خواهي گفت؟
 

ـ مي گويم درس بخواند و از راه دانشگاه وارد اين كار شود . رابطه ها باعث مي شود درس خوانده هاي اين رشته بيرون گود بمانند. در بازيگري پارتي بازي نامردي است!

اما خودت هم با پارتي بازي سر سريال رفتي.
 

ـ اگر من مستقيم مي رفتم بازي مي كردم حق با شما بود،‌اما من با 700 نفر تست دادم و انتخاب شدم . من درس بازيگري خواندم و كلي زحمت كشيدم. بازيگري يكي از سخت ترين شغل هاي كره زمين است. البته كارگرداني هم سخت است.

بازيگري را بيشتر دوست داري يا كارگرداني را؟
 

ـ هر كدام زيبايي خاص خود را دارد،‌عشق من به اين دو رشته خيلي محكم است. اگر قرار باشد يكي را انتخاب كنم،‌ فيلمسازي را انتخاب مي كنم تا بتوانم به بازيگري هم برسم.

به لحاظ فيزيكي ورزيده نشان مي دهي ،‌ ورزش مي كني؟
 

ـ قبل از هنرستان چهار سال كشتي كار كردم اما استادان گفتند اين ورزش با بازيگري ارتباطي ندارد!‌ بعد از آن رفتم بدن و بيان كار كردم تا به بازيگري نزديك شوم. حالا هم يك شب در ميان مي روم مي دوم تا بدنم روي فرم بماند.

براي بازيگري تنها پرداختن به بدن و بيان كافي است؟
 

بعد از بدن و بيان بازيگر بايد حس را نيز در بازي خود داشته باشد تا بتواند بازي بهتري از خود به نمايش بگذارد.

مي خواهي در بازيگري به كجا برسي؟
 

ـ مي خواهم روزي به جايي برسم كه ديگران تلاش كنند تا مثل من شوند. البته آدم بايد خودش باشد تا بتواند در كارهايش موفق باشد.

خودت چه بازيگراني را الگو قرار دادي؟
 

ـ پرويز پرستويي،‌رضا كيانيان،‌حامد بهداد،‌كامبيز ديرباز و ...

از خاطرات سريال روزي بود روزي نبود بگو.
 

ـ در سكانسي از سريال من و ناصر بايد مرغ ميرزا را مي خورديم،‌در سه چهار ساعت چند مرغ را خورديم،‌اما كارگردان از صحنه راضي نبود و تصوير برداري تكرار مي شد!
در حين بازي خنده مان مي گرفت،‌ خوردن ما طوري بود كه همه در پشت صحنه خنده شان گرفته بود.

در پايان اين گفتگو حرف خاصي نداري؟
 

ـ مي خواهم از خانواده ام تشكر ويژه كنم كه در وادي هنر هميشه از من حمايت كردند،‌دست تك تك شان را مي بوسم.
از تمامي عوامل سريال روزي بود روزي نبود هم تشكر مي كنم ،‌از كارگردان گرفته تا بازيگران و سايرعوامل پشت صحنه.همين طور از استادانم كه برايم زحمت كشيدند.
منبع: جوانان امروز شماره 2089



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.