فراموشي؛ بلايي نو
نويسنده:كريم فيضي
در بخشهايي از اين سلسله نوشتارها، به موضوع ذهن اشاره رفته است كه با عنوان «ذهنهاي شعلهور» و «كاه و موج» و اخيراً در فغان ز جغد ذهن! » قابل ملاحظه و مطالعه و بررسي است. شايد برآيند مجموع آن چند مقاله، اين باشد كه ذهن در عصر جديد، با ذهن در عصر گذشته تفاوت يافته است. تأكيد بر آشفتگيها و دستكم بيقراري هاي ذهن، برخاسته از ديدگاه نويسنده نيست بلكه واقعيتي است كه شواهد زيادي آن را تأييد ميكند.
اضطراب هاي گوناگون و افزايش ترديدها و سردرگميها و غيرقابل پيشبيني شدن رفتارها، نشاندهندة اين موضوع ميتواند باشد كه ذهن؛ يعني ذهن جديد، به گونهاي ديگر است. نميتوان آن را با آنچه تعريف كلاسيك ذهن محسوب ميشود، مطابق دانست و يكي گرفت.
در يك كلام، ذهنها دگرگون شدهاند. آنچه در جهان امروز بر ذهن ميگذرد، از اساس با آنچه پيش از آن بر ذهن ميگذشت قابل مقايسه نيست. آنچه در گذشته اذهان را به خود معطوف ميكرد، امروز فاقد اين توان است و چيزهايي كه پيش از اين ذهن را سرشار از لذت و آرامش ميكرد، امروزه اين نقشها را به گونهاي ضعيف ايفا ميكند. در مقابل، بر تعداد و گونه مسائلي كه ذهنها را آشفته و متلاطم ميكنند، افزوده شده است. شايد شمار چيزهايي كه ذهن را از آرامش جدا ميكنند و در دامن تلاطم رها ميكنند، بيشمار باشد يعني شايد نتوان از عهدة شمارش آنچه كه تمركز را از ذهنها ميگيرد، برآمد. بيجهت نيست كه در موارد بسيار اندكي با تمركز روبرو ميشويم هم در خودمان، هم در ديگران. تمركز فراگير تقريباً وجود ندارد و تمركزهايي هم كه وجود دارد، يك بعدي است به اين معني كه اشخاص 10 چيز را رها ميكنند و يك چيز را ميگيرند. به عنوان مثال، ملاحظات در زمينههاي بسياري رها ميشود و دقت نظر در زمينههاي فيالمثل كاري يا سودآور، شدت پيدا ميكند. درست است كه در اين نمونهها و نمونههايي از اين دست، شاهد تمركزهايي هستيم ولي اين تمركز به قيمت چندين آشفتگي به دست آمده است و حاصل رها كردن مسائلي ديگر است و از شما چه پنهان كه تمركز نام گذاشتن بر جديتهايي از اين نوع، مجازي و تسامحي است.
كوتاه سخن اينكه: در روزگاري به سر ميبريم كه ذهن، توانهاي اصلي خودش را از دست داده است و توانهاي باقيماندهاش را در راهها و طريقهايي كه به هر دليل ميخواهد و نيازمند است، به كار ميگيرد. با اين حال، توجه داشته باشيد كه ذهن در معرض انواع و اقسام مسائل كاهنده و تضعيفكننده است كه همين توانها را هم تهديد ميكند و كم نيست نمونههايي كه نشان ميدهد امروزه كمتر ذهني از خطر آشفتگي در امان است. گسترش بيحدّ و حصر فراموشي، مهر تأييدي است بر همين مطلب. فراموشي را ميتوان يكي از نمونههاي غيرقابل انكار در موضع ضعف قرار داشتن ذهن به شمار آورد. عدهاي فراموشي خويش را به كمبود حافظه ربط ميدهند و ميگذرند.
اين موضوع واقعيت ندارد كه دليل فراموشيهاي عمومي، كمبود حافظه است. به فرض كه چنين باشد، بايد پرسيد كمبود حافظه از كجاست و چه دليلي دارد؟ غير از اين است كه كمبود حافظه، خود دليل و شاهدي ديگر بر آن چيزي است كه دربارة ذهن ميگوييم؟ حقيقت اين است كه ذهن امروزي يا ذهن جديد و به عبارت روشنتر ذهن انسان امروزي، در معرض انواع و اقسام مخاطرات قرار دارد. كمبود حافظه و فراموشي كه همچون بلايي عمومي، در همه و هر جا قابل شنيدن و بلكه قابل مشاهده است، دو دريچه واضح براي اثبات همين امر است. ما ميتوانيم از دو تعبير «سانحه» و «بحران» كمك بگيريم و بگوييم: ذهن جديد سانحهزده است و در بحران! وقتي در طول روز، با نمونههاي كوچك و بزرگي از فراموشي مواجه ميشويم، هم چيزهايي كه فراموش ميكنيم و براي ديگران يا خودمان مشكل ايجاد ميشود، هم چيزهايي كه ديگران فراموش ميكنند و براي ما مشكل ايجاد ميكنند. در واقع بايد از مثالها و نمونهها و آنچه پيش ميآيد، عبور كنيم و بر سرچشمه برسيم كه چيزي جز ذهن نيست و آشفتگي آن. مثالهاي زيادي ميتوان زد.
امروزه كمتر كسي را ميتوان يافت كه از فراموشي ننالد.نيز كمتر كسي را ميتوان يافت كه از فراموش شدن چيزي، چه توسط خودش چه توسط ديگران در حق خودش، دچار ناراحتي و حتي خشم و عصبانيت و چه بسا درگيري و امثال آن نشود. وقتي تمام تلاش و توان خودتان را بهكار ميگيريد و خود را برسرقرار ميرسانيد و شخصي كه با او قرار داريد، نميآيد، چه حالي پيدا ميكنيد؟ وقتي ميشنويد كه او قرار را «فراموش» كرده است، چه حالي به شما دست ميدهد؟ يا وقتي به فيالمثل كارگري كه خانه شما را تميز ميكند يا رانندهاي كه از آژانس آمده است، سفارش ميكنيد كه كليد را با خود نبرد و به همسايه بدهد و شما عصر به هنگام بازگشت به منزل ميبينيد كه كليد داده نشده و كارگر يا راننده فراموش كرده است كه آن كار را بكند، چه حسّي به شما دست ميدهد؟ فراموشي هست و جدي هم هست ولاعلاج هم! فراموشي نقش مهمي را ايفا ميكند و امروزه درنوعيت ما حضوري پر رنگ دارد.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
اضطراب هاي گوناگون و افزايش ترديدها و سردرگميها و غيرقابل پيشبيني شدن رفتارها، نشاندهندة اين موضوع ميتواند باشد كه ذهن؛ يعني ذهن جديد، به گونهاي ديگر است. نميتوان آن را با آنچه تعريف كلاسيك ذهن محسوب ميشود، مطابق دانست و يكي گرفت.
در يك كلام، ذهنها دگرگون شدهاند. آنچه در جهان امروز بر ذهن ميگذرد، از اساس با آنچه پيش از آن بر ذهن ميگذشت قابل مقايسه نيست. آنچه در گذشته اذهان را به خود معطوف ميكرد، امروز فاقد اين توان است و چيزهايي كه پيش از اين ذهن را سرشار از لذت و آرامش ميكرد، امروزه اين نقشها را به گونهاي ضعيف ايفا ميكند. در مقابل، بر تعداد و گونه مسائلي كه ذهنها را آشفته و متلاطم ميكنند، افزوده شده است. شايد شمار چيزهايي كه ذهن را از آرامش جدا ميكنند و در دامن تلاطم رها ميكنند، بيشمار باشد يعني شايد نتوان از عهدة شمارش آنچه كه تمركز را از ذهنها ميگيرد، برآمد. بيجهت نيست كه در موارد بسيار اندكي با تمركز روبرو ميشويم هم در خودمان، هم در ديگران. تمركز فراگير تقريباً وجود ندارد و تمركزهايي هم كه وجود دارد، يك بعدي است به اين معني كه اشخاص 10 چيز را رها ميكنند و يك چيز را ميگيرند. به عنوان مثال، ملاحظات در زمينههاي بسياري رها ميشود و دقت نظر در زمينههاي فيالمثل كاري يا سودآور، شدت پيدا ميكند. درست است كه در اين نمونهها و نمونههايي از اين دست، شاهد تمركزهايي هستيم ولي اين تمركز به قيمت چندين آشفتگي به دست آمده است و حاصل رها كردن مسائلي ديگر است و از شما چه پنهان كه تمركز نام گذاشتن بر جديتهايي از اين نوع، مجازي و تسامحي است.
كوتاه سخن اينكه: در روزگاري به سر ميبريم كه ذهن، توانهاي اصلي خودش را از دست داده است و توانهاي باقيماندهاش را در راهها و طريقهايي كه به هر دليل ميخواهد و نيازمند است، به كار ميگيرد. با اين حال، توجه داشته باشيد كه ذهن در معرض انواع و اقسام مسائل كاهنده و تضعيفكننده است كه همين توانها را هم تهديد ميكند و كم نيست نمونههايي كه نشان ميدهد امروزه كمتر ذهني از خطر آشفتگي در امان است. گسترش بيحدّ و حصر فراموشي، مهر تأييدي است بر همين مطلب. فراموشي را ميتوان يكي از نمونههاي غيرقابل انكار در موضع ضعف قرار داشتن ذهن به شمار آورد. عدهاي فراموشي خويش را به كمبود حافظه ربط ميدهند و ميگذرند.
اين موضوع واقعيت ندارد كه دليل فراموشيهاي عمومي، كمبود حافظه است. به فرض كه چنين باشد، بايد پرسيد كمبود حافظه از كجاست و چه دليلي دارد؟ غير از اين است كه كمبود حافظه، خود دليل و شاهدي ديگر بر آن چيزي است كه دربارة ذهن ميگوييم؟ حقيقت اين است كه ذهن امروزي يا ذهن جديد و به عبارت روشنتر ذهن انسان امروزي، در معرض انواع و اقسام مخاطرات قرار دارد. كمبود حافظه و فراموشي كه همچون بلايي عمومي، در همه و هر جا قابل شنيدن و بلكه قابل مشاهده است، دو دريچه واضح براي اثبات همين امر است. ما ميتوانيم از دو تعبير «سانحه» و «بحران» كمك بگيريم و بگوييم: ذهن جديد سانحهزده است و در بحران! وقتي در طول روز، با نمونههاي كوچك و بزرگي از فراموشي مواجه ميشويم، هم چيزهايي كه فراموش ميكنيم و براي ديگران يا خودمان مشكل ايجاد ميشود، هم چيزهايي كه ديگران فراموش ميكنند و براي ما مشكل ايجاد ميكنند. در واقع بايد از مثالها و نمونهها و آنچه پيش ميآيد، عبور كنيم و بر سرچشمه برسيم كه چيزي جز ذهن نيست و آشفتگي آن. مثالهاي زيادي ميتوان زد.
امروزه كمتر كسي را ميتوان يافت كه از فراموشي ننالد.نيز كمتر كسي را ميتوان يافت كه از فراموش شدن چيزي، چه توسط خودش چه توسط ديگران در حق خودش، دچار ناراحتي و حتي خشم و عصبانيت و چه بسا درگيري و امثال آن نشود. وقتي تمام تلاش و توان خودتان را بهكار ميگيريد و خود را برسرقرار ميرسانيد و شخصي كه با او قرار داريد، نميآيد، چه حالي پيدا ميكنيد؟ وقتي ميشنويد كه او قرار را «فراموش» كرده است، چه حالي به شما دست ميدهد؟ يا وقتي به فيالمثل كارگري كه خانه شما را تميز ميكند يا رانندهاي كه از آژانس آمده است، سفارش ميكنيد كه كليد را با خود نبرد و به همسايه بدهد و شما عصر به هنگام بازگشت به منزل ميبينيد كه كليد داده نشده و كارگر يا راننده فراموش كرده است كه آن كار را بكند، چه حسّي به شما دست ميدهد؟ فراموشي هست و جدي هم هست ولاعلاج هم! فراموشي نقش مهمي را ايفا ميكند و امروزه درنوعيت ما حضوري پر رنگ دارد.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج