آموزش در سرزمين هاي اشغالي سال 1948
نويسنده: مها عبدالهادي/ القدس
ترجمه: سيدقاسم ذاکري
ترجمه: سيدقاسم ذاکري
«ابزاري براي در جهل نگاهداشتن فلسطينيان و ترويج انديشه صهيونيسم»
از سوي ديگر، صهيونيست ها در نظام آموزشي فلسطيني ها اعراب به اشکال ديگر نيز دست اندازي کرده و خواستار طرح موضوعات صهيونيستي و حذف معارف و تاريخ و تمدن فلسطيني و عربي از نظام آموزشي اعراب شده اند که مصداق بارز آن را مي توان در سيطره بر ارکان «آنروا» و موضوعات درسي آن مشاهده کرد.
هم اکنون صهيونيست ها با گستاخي تمام، مطالبات خود را در سيستم آموزشي کشورهاي عربي، پيگيري مي کنند و با فشارهاي همه جانبه درصدد فراگير کردن آموزش صهيونيستي در منطقه هستند.
شرح مفصلي از بي عدالتي در آموزش، بهداشت و وضعيت زندگي مردم فلسطين در اراضي اشغال 1948 را نيز مي توان در کتاب آيين اشغالگري نوشته عزيز حيدر، نشر مرکز مطالعات فلسطين، مطالعه کرد.
نظام فرهنگي در جامعه اي تندرو مانند جامعه صهيونيستي، رکن بسيار مهمي از ارکان حکومت است و به صورتي ويژه مورد توجه قرار دارد؛ مخصوصاً در مورد ساکنان اصلي و اوليه [فلسطين]. دولت صهيونيستي جهت محدود کردن هويت جمعي اين ساکنان اوليه تلاش مي کند از طريق تحميل انديشه و ايدئولوژي خلاف واقع و تثبيت و ترويج ايدئولوژي مزبور در ميان ساکنان اصلي اين سرزمين به اهداف خود برسد؛ اين مسئله به ويژه در خصوص سياست هايي که در قبال ساکنان اوليه و اصلي فلسطين اتخاذ مي گردد مصداق مي يابد.
از زمان برپايي دولت عبري کاملاً مشخص بود که سيستم و نظام آموزش و پرورش عربي از مهم ترين اهداف صهيونيست ها براي تسلط يافتن بر اقليت عرب به ويژه يهودي کردن هويت نظام ياد شده بوده است؛ در نتيجه صهيونيست ها تلاش کرده اند اهداف خود را از طريق استيلاي کامل بر نظام آموزش و پرورش عربي دنبال نمايند تا بدين وسيله وانمود کنند که صهيونيسم در زمينه تربيتي، جهت گيري کاملاً عادي، معمولي و بي طرف دارد در حالي که حقايق کاملاً برعکس است. دولت عبري طي دهه هاي گذشته هيچ گونه تلاشي براي جذب اعراب به سوي هويت صهيونيستي نداشته است چنان که به ايشان نيز اجازه رشد و توسعه هويت ملي خود را از طريق روش هاي گوناگون حفظ هويت نداده است و طبيعي است که در اختيار داشتن نظام آموزشي کمترين نياز براي حفظ هويت است.
در شرايطي که دانش آموزان صهيونيست، ارزش هاي ملي و ميراث صهيونيستي و عشق به ميهن و اخلاص براي دولت صهيونيستي را فرا مي گيرد يک دانش آموز عرب هيچ چيز از تاريخ فلسطين و عشق به وطن خود و ميراث عربي- اسلامي نمي آموزد. يک عرب در دولت عبري در سطحي نگاهداشته مي شود که به صورت انساني بي هويت تنها به دنبال بقاي خود و دستيابي به پايين ترين سطح امنيت براي گذراندن زندگي باشد؛ همين واقعيت آشکار مي سازد که چگونه اعراب فلسطيني ظاهراً به عنوان دانش آموز در نظام آموزشي حضور دارند اما عملاً، در اين نظام آموزشي که دولت صهيونيستي قصد تحميل ايده ها و برداشت هاي خود را به ايشان دارد، غايب هستند.
هدف: تثبيت ارزش هاي صهيونيستي با وجود سپري شدن 57 سال از تصويب قانون آموزش در رژيم صهيونيستي (در سال 1953) اهدافي که قانون مزبود آنها را معين کرده است همچنان تا زمان حاضر به عنوان سنگ بناي اصلي در سياست رسمي آموزشي صهيونيستي باقي مانده اند. قانون ياد شده که در سال 2000 بازنگري شده بر اساس همان اهداف خاص آموزشي در مدارس بنا شده است؛ اهدافي که متکي بر ارزش ها، تاريخ و فرهنگ صهيونيستي است و نسبت به ارزش ها، تاريخ و فرهنگ فلسطيني غفلت کرده است و اين به معناي غفلت از يک چهارم جمعيت و ساکنان دولت عبري يعني اعراب است و البته غفلت مزبور دقيقاً چيزي است که در گفتمان رسمي در خصوص آموزش و و پرورش دولت صهيونيستي بر آن مجدداً تأکيد شده است. در سال 2001 وزير وقت آموزش و پرورش خانم ليمور ليفنات، تصريح کرد که آرزو مي کند هيچ کودکي در اسراييل پيدا نشود که آموزش لازم در مورد آموزه هاي اساسي مربوط به يهود و صهيونيسم و ارزش هاي آن را فرا نگرفته باشد. به دستور وزير آموزش و پرورش دولت راستگوايي که هم اکنون در اسراييل بر سر کار است تجديد نظرهايي در برنامه هاي آموزشي اعراب صورت پذيرفته است به گونه اي که بر اساس تجديد نظرهاي يادشده تمامي آموزه هاي مربوط به نکبت يعني ديدگاه و برداشت خاص فلسطينيان نسبت به فاجعه تشکيل نظام صهيونيستي در سال 1948 از کتب و دروس آموزشي فلسطينيان 48 حذف شده است؛ چنين عملي ابعاد سياست پرورشي صهيونيستي در خصوص جامعه عربي و نيت منزوي ساختن اعضاي اين جامعه در بلند مدت را نشان مي دهد.
واقع امر آن است که وضعيت جامعه عربي فلسطيني در دولت عبري، خود گوياي سياست آموزشي صهيونيستي در مورد ايشان و اهداف دولت اسراييل در اين رابطه است و هدف اصلي اين سياست وادار کردن اعراب به ذوب شدن در جامعه صهيونيستي و نابود کردن هوشياري و هويت جمعي ايشان و حذف تاريخ اعراب از ذهن ايشان به ويژه چيره شدن بر خاطره جمعي جامعه فلسطيني است. از سوي ديگر دولت صهيونيستي به خاطر بي توجهي نسبت به حل مشکلات آموزشي اعراب و توسعه ندادن برنامه آموزشي ايشان باعث تداوم وضعيت نامطلوب اقتصادي و فقر در جوامع عربي و ادامه وابستگي اقتصادي اعراب به منابع اقتصادي حاشيه اي در اقتصاد صهيونيستي و اقتصاد دولتي اسراييل شده است.
اگر بخواهيم سطح کارآمدي نظام آموزشي را بررسي نماييم بر مبناي داده ها و عمده بررسي هايي که انجام گرفته است مي توان گفت جامعه عربي در اسراييل همچنان متمايز از جامعه صهيونيستي است و از سطح پايين آموزشي و فرهنگي رنج مي برد؛ اين تمايز و تبعيض صرفاً محدود به تعداد افرادي نمي شود که شايستگي و استحقاق برخورداري از داشتن مدرک ديپلم را دارند بلکه شامل کيفيت و کارآمدي آموزش و آماده کردن فرزندان اقليت عرب فلسطيني مي شود. از زمان تصويب قانون آموزشي اجباري در کنست در سال 1949 که براساس آن بر حق آموزش اجباري و رايگان براي تمامي کودکان در مقطع ابتدايي تأکيد شده است دولت اسراييل نسبت به تأمين کادر معلمان شايسته و توانمند و پرداخت تأکيد شده است دولت اسراييل نسبت به تأمين کادر معلمان شايسته و توانمند و پرداخت حقوق مناسب به ايشان و فراهم کردن مؤسسات مناسب آموزشي و تأمين هزينه اين مؤسسات متعهد شده است؛ علاوه بر اينها به موجب قانون مذکور مسئوليت تنظيم محتواي کتب درسي و تعيين اهداف و راهبرد روش تدريس نيز بر عهده دولت گذارده شده است ولي نهادهاي پرورشي صهيونيستي و از جمله وزارت آموزش و پرورش نسبت به برآورده نمودن نيازهاي ويژه آموزش عربي غفلت کرده است و مدارس عربي از هيچ گونه اولويتي براي توسعه آموزشي خود برخوردار نيستند.
تفاوت ميان نظام آموزشي و پرورشي صهيونيستي و نظام آموزشي و پرورشي عربي بيشتر از تبعيض در تأمين منابع مالي است؛ همان طور که تبعيض آشکاري ميان دو نظام آموزشي و پرورشي يادشده در اهداف و راهبردهاي تدريس و در شيوه تعيين و گزينش کارکنان در بخش هاي آموزش و پرورش و برخورداري از مزاياي مادي و ارتقاي شغلي ايشان وجود دارد. همچنين نظام آموزشي و پرورشي عربي متأثر از برخي ملاک هاي سياسي امنيتي است و اقليت عربي کمترين قدرتي براي اثر گذاري بر ملاک هاي اخير ندارد؛ به عنوان مثال به کارگيري و استخدام معلمان و مربيان نهايتاً از اختيارات سازمان مرکزي وزارت آموزش و پرورش صهيونيستي مستقر در قدس است و قبل از پذيرش پرسنل آموزش و پرورش عربي در کادر آموزش و تدريس، بدون آگاهي و اطلاع ايشان و به صورت نامحسوس تحت مراقبت ها و بررسي هاي امنيتي جهت احراز تأييدات امنيتي محرمانه از طرف دستگاه امنيت اسراييل قرار مي گيرند. نماينده دستگاه امنيت در مقام رئيس کميته تعيين مشاغل و مناصب در نظام آموزشي اعراب حضور دارد و بدون موافقت او امکان استخدام هيچ معلم يا مدير يا بازرس مدرسه اي وجود ندارد. با نگاهي سريع به برخي داده ها مي توان به نتايج زير دست يافت:
1. 44% از کودکان عرب و95% از کودکان يهودي از سن 3 سالگي وارد کودکستان و مهد کودک مي شوند.
2. در شرايطي که براي آموزش اعراب کمبود تقريباً 20 هزار ساعت آموزشي و بيش از 9 هزار کلاس درس و هزاران موارد ديگر وجود دارد ولي بودجه مدارس يهودي همواره رو به تزايد و امکانات آنها در بهترين وضعيت بوده است. در چنين شرايطي با توجه به بودجه وزارت آموزش و پرورش براي سال هاي 2009 و 2010 هيچ چشم اندازي براي بهبود اوضاع مدارس عربي وجود ندارد.
3. ميانگين بيسوادي نزد اعراب طي سال هاي گذشته به 12% رسيده در حالي که شاخص مزبور نزد يهوديان بيشتر از 5% نبوده است.
4. در دانشگاه هاي اسراييل از ميان اقليت فلسطينيان 48 که در اراضي اشغالي سال 1948 ساکن مي باشند و ظاهراً از تابعيت اسراييلي هم برخوردار هستند و با 1/2 ميليون نفر جمعيت 18% از کل جمعيت اسراييل را تشکيل مي دهند، حداکثر ده نفر توانسته اند به عضو هيئت هاي علمي دانشگاه هاي اسراييلي دربيايند.
5. همان گونه که آمار و ارقام نشان مي دهد در سال 2002، 12% از افراد بزرگسالي بالاي 15 سال در ميان اقليت عربي در اسراييل از آموزش مدرسه محروم بوده اند در حالي که اين رقم در ميان صهيونيست ها 4% بوده است. همچنين 51% از صهيونيست ها موفق به اخذ ديپلم شده اند در حالي که رقم ياد شده براي اعراب 34% بوده است. تعداد دانشجويان يهودي که در دانشگاه هاي صهيونيستي ثبت نام کرده اند 3/5برابر دانشجويان عرب در دانشگاه هاي مذکور مي باشد چنان که ميزان کارکنان عرب در بخش هاي آموزشي در مقايسه با تعداد کل کارکنان اين بخش بسيار دردناک است.
6. در حالي که بودجه آموزش و پرورش در اسراييل در سال 2006 نزديک به 50 ميليارد شيکل بوده است و اين مبلغ 9% توليد ناخالص داخلي را در بر مي گرفته اما با نگاهي به بودجه تخصيص يافته به آموزش اعراب در مي يابيم که وزارت آموزش و پرورش، طي سال هاي اخير کمتر از 10% بودجه بخش هاي آموزش و رفاه و تسهيلات اعطاي کمک به دانش آموزان فقير در مناطق توسعه نيافته و فقير، يعني معادل 95/9 ميليون شيکل، به آموزش اعراب اختصاص داده است.
اگر بخواهيم از آموزه هاي کتب ديني در اسراييل بگذريم و به آموزش سکولار توجه کنيم درمي يابيم که در کتب درسي دولت سکولار، مواضعي ملي گرايانه و نژادپرستانه عليه هويت عربي و اعراب اتخاذ شده است چنان که علاوه بر عبارت هايي مثل: «آنها را به صحرا بازگردانيد و يهوديان را جايگزين ايشان کنيد» که در يکي از اين کتب درسي آمده است مي بينيم که در قالب برخي تصاوير و متون، ميان تمدن فلسطيني خلافکار و پوسيده و تمدن صهيونيستي نو و متمدن که از اروپا آمده است مقايسه انجام گرفته است و اعراب به مثابه عواملي که مسبب خرابي و تباهي سرزميني متمدن اسراييل مي باشند معرفي شده اند. اين شيوه هاي نژاد پرستانه ضمن موارد فراواني از تحريف تاريخ، مثل ادعاي خروج داوطلبانه اعراب فلسطيني از سرزمين و منازلشان در زمان تأسيس دولت اسراييل، بدون هرگونه ترس و فشار از طرف سايرين ادامه دارد. اين قبيل تحريف هاي تاريخي در متون و شيوه هاي آموزشي به دو مظور انجام مي گيرد؛ هدف اول که دانش آموزان صهيونيست مخاطب آن هستند، هدايت اين دانش آموزان به سوي تحقير فلسطينيان و تمام اعراب، رشد و تقويت دشمني نسبت به اعراب در فکر و انديشه و وجدان دانش آموزان صهيونيست و ايجاد ذهنيت لزوم دفاع از سرزمين دولت اسراييل به عنوان يک وظيفه ملي و تأکيد بر برتري نژادي يهوديان است. هدف دوم، دانش آموزان عرب هستند که با اين قبيل مطالب در دروس خود مواجه مي شوند؛ بنابراين سعي بر آن است تا در کاربرد شيوه هاي آموزشي، يک دانش آموز عرب نسبت به هويت عربي خود احساس شرم و خجالت کند و اين طور تصور نمايد که از تمدن، مليت و دينش جدا شده و مفتخر به پيوستن به يک هويت متمدن بالاتر يهودي گرديده و تبديل به يک شهروند صهيونيست دولت يهودي شده است. اين دشمني نسبت به اعراب و اين گونه تحريف چهره آنها به رغم قرار دادهاي صلح ميان اسراييل و دولت هاي عربي خودگردان فلسطيني، مصر و اردن و با وجود درخواست هاي دولت هاي عربي مذکور از اسراييل براي بازنگري در متون درسي بر اساس ايده صلح ميان اعراب و اسراييل همچنان ادامه دارد و تاکنون هيچ گونه تغييري در کتب و متون درسي صهيونيستي به وجود نيامده است.
با وجود آنکه نظام ويژه آموزش عربي در اسراييل از نظر اداري از سيستم آموزشي صهيونيستي جداست ولي نظام آموزش عربي کاملاً تحت سيطره دولت اسراييل است؛ با اين استدلال که تسلط بر منابع هوشياري مردم، امکان مسلط شدن بر ضمير خودآگاهي و هوشياري اين مردم و احياناً دستکاري در محصولات فکري ايشان را فراهم خواهد کرد.
متون درسي در دولت اسراييل کنترل مي شود و اين دولت هدايت تمام آنچه را که يک دانش آموز قرار است در مدرسه فرا بگيرد در اختيار خود دارد و در زمان تنظيم متون درسي به اين نکته توجه مي شود که يک دانش آموز در اغلب موارد متأثر از معلومات دريافتي خود ا زکتب درسي است؛ بنابراين متون موجود در کتب درسي براي ما روشن مي سازد که طراحان سياست آموزش و پرورش در اسراييل تصميم گرفتند چه چيزي را به دانش آموزان عرب فلسطيني القا نمايند و آنها را از فراگيري چه چيزهايي باز بدارند و بدين وسيله از نظام آموزشي به صورت ابزار تسلط بر اذهان استفاده کنند؛ به عبارت ديگر اسراييل همواره سعي در تضعيف و وابستگي و احساس تعلق اعراب فلسطيني نسبت به هويت ملي، اسلامي، عربي و فلسطيني ايشان دارد.
اخيراً خانم روزلاند دعيم پژوهشگر مسائل آموزشي و پرورشي به اين نتيجه رسيده است که مؤلفان کتب درسي در اسراييل از روش ها و راهبردهاي آموزشي متناقضي پيروي مي کنند. در همين رابطه خانم روضه عطاءالله مدير کل انجمن فرهنگي عربي در مقاله اي که به کنفرانس جمعيت فرهنگي عربي در الناصره با عنوان «عربي فرا بگيريد و به ديگران هم بياموزيد» ارايه نمود، به موارد دخالت ها و دست اندازي هاي عامدانه صهيونيست ها به محتواي کتب و متون درسي اعراب در اسراييل اشاره کرد که در راستاي تلاش دولت اشغالگر براي تسلط بر چشم انداز توسعه جامعه فلسطيني انجام مي پذيرد و اضافه کرد که دست اندازي هاي صهيونيستي به منظور شکل دهي نوعي وجدان هويت «عربي- اسراييلي» که وابستگي جامعه فلسطيني به طرح هاي صهيونيستي و دولت اسراييل را تقويت نمايد، انجام مي گيرد.
واقعيت آموزش در داخل اراضي اشغالي 48 روشن مي سازد که سياست آموزشي و روش تدريس و متون درسي در جهت خاموش نگاهداشتن و از بين بردن روايت و خاطره عربي- فلسطيني از اين سرزمين و تلاش براي بازيابي و تجديد نظر در فکر و برداشت دانش آموزان عرب قرار گرفته است تا ايشان نيز منطبق بر ديدگاه و خواست صهيونيستي به اين سرزمين نگاه کنند.
منبع: فلسطين المسلمه (ارگان حماس)/ش7/جولاي 2010
منبع:کتاب 15 خرداد 24 - 25
اشاره
از سوي ديگر، صهيونيست ها در نظام آموزشي فلسطيني ها اعراب به اشکال ديگر نيز دست اندازي کرده و خواستار طرح موضوعات صهيونيستي و حذف معارف و تاريخ و تمدن فلسطيني و عربي از نظام آموزشي اعراب شده اند که مصداق بارز آن را مي توان در سيطره بر ارکان «آنروا» و موضوعات درسي آن مشاهده کرد.
هم اکنون صهيونيست ها با گستاخي تمام، مطالبات خود را در سيستم آموزشي کشورهاي عربي، پيگيري مي کنند و با فشارهاي همه جانبه درصدد فراگير کردن آموزش صهيونيستي در منطقه هستند.
شرح مفصلي از بي عدالتي در آموزش، بهداشت و وضعيت زندگي مردم فلسطين در اراضي اشغال 1948 را نيز مي توان در کتاب آيين اشغالگري نوشته عزيز حيدر، نشر مرکز مطالعات فلسطين، مطالعه کرد.
نظام فرهنگي در جامعه اي تندرو مانند جامعه صهيونيستي، رکن بسيار مهمي از ارکان حکومت است و به صورتي ويژه مورد توجه قرار دارد؛ مخصوصاً در مورد ساکنان اصلي و اوليه [فلسطين]. دولت صهيونيستي جهت محدود کردن هويت جمعي اين ساکنان اوليه تلاش مي کند از طريق تحميل انديشه و ايدئولوژي خلاف واقع و تثبيت و ترويج ايدئولوژي مزبور در ميان ساکنان اصلي اين سرزمين به اهداف خود برسد؛ اين مسئله به ويژه در خصوص سياست هايي که در قبال ساکنان اوليه و اصلي فلسطين اتخاذ مي گردد مصداق مي يابد.
از زمان برپايي دولت عبري کاملاً مشخص بود که سيستم و نظام آموزش و پرورش عربي از مهم ترين اهداف صهيونيست ها براي تسلط يافتن بر اقليت عرب به ويژه يهودي کردن هويت نظام ياد شده بوده است؛ در نتيجه صهيونيست ها تلاش کرده اند اهداف خود را از طريق استيلاي کامل بر نظام آموزش و پرورش عربي دنبال نمايند تا بدين وسيله وانمود کنند که صهيونيسم در زمينه تربيتي، جهت گيري کاملاً عادي، معمولي و بي طرف دارد در حالي که حقايق کاملاً برعکس است. دولت عبري طي دهه هاي گذشته هيچ گونه تلاشي براي جذب اعراب به سوي هويت صهيونيستي نداشته است چنان که به ايشان نيز اجازه رشد و توسعه هويت ملي خود را از طريق روش هاي گوناگون حفظ هويت نداده است و طبيعي است که در اختيار داشتن نظام آموزشي کمترين نياز براي حفظ هويت است.
در شرايطي که دانش آموزان صهيونيست، ارزش هاي ملي و ميراث صهيونيستي و عشق به ميهن و اخلاص براي دولت صهيونيستي را فرا مي گيرد يک دانش آموز عرب هيچ چيز از تاريخ فلسطين و عشق به وطن خود و ميراث عربي- اسلامي نمي آموزد. يک عرب در دولت عبري در سطحي نگاهداشته مي شود که به صورت انساني بي هويت تنها به دنبال بقاي خود و دستيابي به پايين ترين سطح امنيت براي گذراندن زندگي باشد؛ همين واقعيت آشکار مي سازد که چگونه اعراب فلسطيني ظاهراً به عنوان دانش آموز در نظام آموزشي حضور دارند اما عملاً، در اين نظام آموزشي که دولت صهيونيستي قصد تحميل ايده ها و برداشت هاي خود را به ايشان دارد، غايب هستند.
هدف: تثبيت ارزش هاي صهيونيستي با وجود سپري شدن 57 سال از تصويب قانون آموزش در رژيم صهيونيستي (در سال 1953) اهدافي که قانون مزبود آنها را معين کرده است همچنان تا زمان حاضر به عنوان سنگ بناي اصلي در سياست رسمي آموزشي صهيونيستي باقي مانده اند. قانون ياد شده که در سال 2000 بازنگري شده بر اساس همان اهداف خاص آموزشي در مدارس بنا شده است؛ اهدافي که متکي بر ارزش ها، تاريخ و فرهنگ صهيونيستي است و نسبت به ارزش ها، تاريخ و فرهنگ فلسطيني غفلت کرده است و اين به معناي غفلت از يک چهارم جمعيت و ساکنان دولت عبري يعني اعراب است و البته غفلت مزبور دقيقاً چيزي است که در گفتمان رسمي در خصوص آموزش و و پرورش دولت صهيونيستي بر آن مجدداً تأکيد شده است. در سال 2001 وزير وقت آموزش و پرورش خانم ليمور ليفنات، تصريح کرد که آرزو مي کند هيچ کودکي در اسراييل پيدا نشود که آموزش لازم در مورد آموزه هاي اساسي مربوط به يهود و صهيونيسم و ارزش هاي آن را فرا نگرفته باشد. به دستور وزير آموزش و پرورش دولت راستگوايي که هم اکنون در اسراييل بر سر کار است تجديد نظرهايي در برنامه هاي آموزشي اعراب صورت پذيرفته است به گونه اي که بر اساس تجديد نظرهاي يادشده تمامي آموزه هاي مربوط به نکبت يعني ديدگاه و برداشت خاص فلسطينيان نسبت به فاجعه تشکيل نظام صهيونيستي در سال 1948 از کتب و دروس آموزشي فلسطينيان 48 حذف شده است؛ چنين عملي ابعاد سياست پرورشي صهيونيستي در خصوص جامعه عربي و نيت منزوي ساختن اعضاي اين جامعه در بلند مدت را نشان مي دهد.
واقع امر آن است که وضعيت جامعه عربي فلسطيني در دولت عبري، خود گوياي سياست آموزشي صهيونيستي در مورد ايشان و اهداف دولت اسراييل در اين رابطه است و هدف اصلي اين سياست وادار کردن اعراب به ذوب شدن در جامعه صهيونيستي و نابود کردن هوشياري و هويت جمعي ايشان و حذف تاريخ اعراب از ذهن ايشان به ويژه چيره شدن بر خاطره جمعي جامعه فلسطيني است. از سوي ديگر دولت صهيونيستي به خاطر بي توجهي نسبت به حل مشکلات آموزشي اعراب و توسعه ندادن برنامه آموزشي ايشان باعث تداوم وضعيت نامطلوب اقتصادي و فقر در جوامع عربي و ادامه وابستگي اقتصادي اعراب به منابع اقتصادي حاشيه اي در اقتصاد صهيونيستي و اقتصاد دولتي اسراييل شده است.
اگر بخواهيم سطح کارآمدي نظام آموزشي را بررسي نماييم بر مبناي داده ها و عمده بررسي هايي که انجام گرفته است مي توان گفت جامعه عربي در اسراييل همچنان متمايز از جامعه صهيونيستي است و از سطح پايين آموزشي و فرهنگي رنج مي برد؛ اين تمايز و تبعيض صرفاً محدود به تعداد افرادي نمي شود که شايستگي و استحقاق برخورداري از داشتن مدرک ديپلم را دارند بلکه شامل کيفيت و کارآمدي آموزش و آماده کردن فرزندان اقليت عرب فلسطيني مي شود. از زمان تصويب قانون آموزشي اجباري در کنست در سال 1949 که براساس آن بر حق آموزش اجباري و رايگان براي تمامي کودکان در مقطع ابتدايي تأکيد شده است دولت اسراييل نسبت به تأمين کادر معلمان شايسته و توانمند و پرداخت تأکيد شده است دولت اسراييل نسبت به تأمين کادر معلمان شايسته و توانمند و پرداخت حقوق مناسب به ايشان و فراهم کردن مؤسسات مناسب آموزشي و تأمين هزينه اين مؤسسات متعهد شده است؛ علاوه بر اينها به موجب قانون مذکور مسئوليت تنظيم محتواي کتب درسي و تعيين اهداف و راهبرد روش تدريس نيز بر عهده دولت گذارده شده است ولي نهادهاي پرورشي صهيونيستي و از جمله وزارت آموزش و پرورش نسبت به برآورده نمودن نيازهاي ويژه آموزش عربي غفلت کرده است و مدارس عربي از هيچ گونه اولويتي براي توسعه آموزشي خود برخوردار نيستند.
تفاوت ميان نظام آموزشي و پرورشي صهيونيستي و نظام آموزشي و پرورشي عربي بيشتر از تبعيض در تأمين منابع مالي است؛ همان طور که تبعيض آشکاري ميان دو نظام آموزشي و پرورشي يادشده در اهداف و راهبردهاي تدريس و در شيوه تعيين و گزينش کارکنان در بخش هاي آموزش و پرورش و برخورداري از مزاياي مادي و ارتقاي شغلي ايشان وجود دارد. همچنين نظام آموزشي و پرورشي عربي متأثر از برخي ملاک هاي سياسي امنيتي است و اقليت عربي کمترين قدرتي براي اثر گذاري بر ملاک هاي اخير ندارد؛ به عنوان مثال به کارگيري و استخدام معلمان و مربيان نهايتاً از اختيارات سازمان مرکزي وزارت آموزش و پرورش صهيونيستي مستقر در قدس است و قبل از پذيرش پرسنل آموزش و پرورش عربي در کادر آموزش و تدريس، بدون آگاهي و اطلاع ايشان و به صورت نامحسوس تحت مراقبت ها و بررسي هاي امنيتي جهت احراز تأييدات امنيتي محرمانه از طرف دستگاه امنيت اسراييل قرار مي گيرند. نماينده دستگاه امنيت در مقام رئيس کميته تعيين مشاغل و مناصب در نظام آموزشي اعراب حضور دارد و بدون موافقت او امکان استخدام هيچ معلم يا مدير يا بازرس مدرسه اي وجود ندارد. با نگاهي سريع به برخي داده ها مي توان به نتايج زير دست يافت:
1. 44% از کودکان عرب و95% از کودکان يهودي از سن 3 سالگي وارد کودکستان و مهد کودک مي شوند.
2. در شرايطي که براي آموزش اعراب کمبود تقريباً 20 هزار ساعت آموزشي و بيش از 9 هزار کلاس درس و هزاران موارد ديگر وجود دارد ولي بودجه مدارس يهودي همواره رو به تزايد و امکانات آنها در بهترين وضعيت بوده است. در چنين شرايطي با توجه به بودجه وزارت آموزش و پرورش براي سال هاي 2009 و 2010 هيچ چشم اندازي براي بهبود اوضاع مدارس عربي وجود ندارد.
3. ميانگين بيسوادي نزد اعراب طي سال هاي گذشته به 12% رسيده در حالي که شاخص مزبور نزد يهوديان بيشتر از 5% نبوده است.
4. در دانشگاه هاي اسراييل از ميان اقليت فلسطينيان 48 که در اراضي اشغالي سال 1948 ساکن مي باشند و ظاهراً از تابعيت اسراييلي هم برخوردار هستند و با 1/2 ميليون نفر جمعيت 18% از کل جمعيت اسراييل را تشکيل مي دهند، حداکثر ده نفر توانسته اند به عضو هيئت هاي علمي دانشگاه هاي اسراييلي دربيايند.
5. همان گونه که آمار و ارقام نشان مي دهد در سال 2002، 12% از افراد بزرگسالي بالاي 15 سال در ميان اقليت عربي در اسراييل از آموزش مدرسه محروم بوده اند در حالي که اين رقم در ميان صهيونيست ها 4% بوده است. همچنين 51% از صهيونيست ها موفق به اخذ ديپلم شده اند در حالي که رقم ياد شده براي اعراب 34% بوده است. تعداد دانشجويان يهودي که در دانشگاه هاي صهيونيستي ثبت نام کرده اند 3/5برابر دانشجويان عرب در دانشگاه هاي مذکور مي باشد چنان که ميزان کارکنان عرب در بخش هاي آموزشي در مقايسه با تعداد کل کارکنان اين بخش بسيار دردناک است.
6. در حالي که بودجه آموزش و پرورش در اسراييل در سال 2006 نزديک به 50 ميليارد شيکل بوده است و اين مبلغ 9% توليد ناخالص داخلي را در بر مي گرفته اما با نگاهي به بودجه تخصيص يافته به آموزش اعراب در مي يابيم که وزارت آموزش و پرورش، طي سال هاي اخير کمتر از 10% بودجه بخش هاي آموزش و رفاه و تسهيلات اعطاي کمک به دانش آموزان فقير در مناطق توسعه نيافته و فقير، يعني معادل 95/9 ميليون شيکل، به آموزش اعراب اختصاص داده است.
تغيير تاريخ و هويت
اگر بخواهيم از آموزه هاي کتب ديني در اسراييل بگذريم و به آموزش سکولار توجه کنيم درمي يابيم که در کتب درسي دولت سکولار، مواضعي ملي گرايانه و نژادپرستانه عليه هويت عربي و اعراب اتخاذ شده است چنان که علاوه بر عبارت هايي مثل: «آنها را به صحرا بازگردانيد و يهوديان را جايگزين ايشان کنيد» که در يکي از اين کتب درسي آمده است مي بينيم که در قالب برخي تصاوير و متون، ميان تمدن فلسطيني خلافکار و پوسيده و تمدن صهيونيستي نو و متمدن که از اروپا آمده است مقايسه انجام گرفته است و اعراب به مثابه عواملي که مسبب خرابي و تباهي سرزميني متمدن اسراييل مي باشند معرفي شده اند. اين شيوه هاي نژاد پرستانه ضمن موارد فراواني از تحريف تاريخ، مثل ادعاي خروج داوطلبانه اعراب فلسطيني از سرزمين و منازلشان در زمان تأسيس دولت اسراييل، بدون هرگونه ترس و فشار از طرف سايرين ادامه دارد. اين قبيل تحريف هاي تاريخي در متون و شيوه هاي آموزشي به دو مظور انجام مي گيرد؛ هدف اول که دانش آموزان صهيونيست مخاطب آن هستند، هدايت اين دانش آموزان به سوي تحقير فلسطينيان و تمام اعراب، رشد و تقويت دشمني نسبت به اعراب در فکر و انديشه و وجدان دانش آموزان صهيونيست و ايجاد ذهنيت لزوم دفاع از سرزمين دولت اسراييل به عنوان يک وظيفه ملي و تأکيد بر برتري نژادي يهوديان است. هدف دوم، دانش آموزان عرب هستند که با اين قبيل مطالب در دروس خود مواجه مي شوند؛ بنابراين سعي بر آن است تا در کاربرد شيوه هاي آموزشي، يک دانش آموز عرب نسبت به هويت عربي خود احساس شرم و خجالت کند و اين طور تصور نمايد که از تمدن، مليت و دينش جدا شده و مفتخر به پيوستن به يک هويت متمدن بالاتر يهودي گرديده و تبديل به يک شهروند صهيونيست دولت يهودي شده است. اين دشمني نسبت به اعراب و اين گونه تحريف چهره آنها به رغم قرار دادهاي صلح ميان اسراييل و دولت هاي عربي خودگردان فلسطيني، مصر و اردن و با وجود درخواست هاي دولت هاي عربي مذکور از اسراييل براي بازنگري در متون درسي بر اساس ايده صلح ميان اعراب و اسراييل همچنان ادامه دارد و تاکنون هيچ گونه تغييري در کتب و متون درسي صهيونيستي به وجود نيامده است.
با وجود آنکه نظام ويژه آموزش عربي در اسراييل از نظر اداري از سيستم آموزشي صهيونيستي جداست ولي نظام آموزش عربي کاملاً تحت سيطره دولت اسراييل است؛ با اين استدلال که تسلط بر منابع هوشياري مردم، امکان مسلط شدن بر ضمير خودآگاهي و هوشياري اين مردم و احياناً دستکاري در محصولات فکري ايشان را فراهم خواهد کرد.
متون درسي در دولت اسراييل کنترل مي شود و اين دولت هدايت تمام آنچه را که يک دانش آموز قرار است در مدرسه فرا بگيرد در اختيار خود دارد و در زمان تنظيم متون درسي به اين نکته توجه مي شود که يک دانش آموز در اغلب موارد متأثر از معلومات دريافتي خود ا زکتب درسي است؛ بنابراين متون موجود در کتب درسي براي ما روشن مي سازد که طراحان سياست آموزش و پرورش در اسراييل تصميم گرفتند چه چيزي را به دانش آموزان عرب فلسطيني القا نمايند و آنها را از فراگيري چه چيزهايي باز بدارند و بدين وسيله از نظام آموزشي به صورت ابزار تسلط بر اذهان استفاده کنند؛ به عبارت ديگر اسراييل همواره سعي در تضعيف و وابستگي و احساس تعلق اعراب فلسطيني نسبت به هويت ملي، اسلامي، عربي و فلسطيني ايشان دارد.
اخيراً خانم روزلاند دعيم پژوهشگر مسائل آموزشي و پرورشي به اين نتيجه رسيده است که مؤلفان کتب درسي در اسراييل از روش ها و راهبردهاي آموزشي متناقضي پيروي مي کنند. در همين رابطه خانم روضه عطاءالله مدير کل انجمن فرهنگي عربي در مقاله اي که به کنفرانس جمعيت فرهنگي عربي در الناصره با عنوان «عربي فرا بگيريد و به ديگران هم بياموزيد» ارايه نمود، به موارد دخالت ها و دست اندازي هاي عامدانه صهيونيست ها به محتواي کتب و متون درسي اعراب در اسراييل اشاره کرد که در راستاي تلاش دولت اشغالگر براي تسلط بر چشم انداز توسعه جامعه فلسطيني انجام مي پذيرد و اضافه کرد که دست اندازي هاي صهيونيستي به منظور شکل دهي نوعي وجدان هويت «عربي- اسراييلي» که وابستگي جامعه فلسطيني به طرح هاي صهيونيستي و دولت اسراييل را تقويت نمايد، انجام مي گيرد.
واقعيت آموزش در داخل اراضي اشغالي 48 روشن مي سازد که سياست آموزشي و روش تدريس و متون درسي در جهت خاموش نگاهداشتن و از بين بردن روايت و خاطره عربي- فلسطيني از اين سرزمين و تلاش براي بازيابي و تجديد نظر در فکر و برداشت دانش آموزان عرب قرار گرفته است تا ايشان نيز منطبق بر ديدگاه و خواست صهيونيستي به اين سرزمين نگاه کنند.
منبع: فلسطين المسلمه (ارگان حماس)/ش7/جولاي 2010
منبع:کتاب 15 خرداد 24 - 25