فلسطين، صحنه آزمون الگوهاي ناکارآمد مبارزاتي (1)
نويسنده:عبدالقادر ياس
ترجمه: شيما صابري
ترجمه: شيما صابري
اشاره
اين متن در نوع خود، نگاه جامع و قابل قبولي از آسيب شناسي وضعيت اعراب در قبال صهيونيسم، به هنگام تأسيس رژيم نامشروع صهيونيستي ارايه کرده است؛ آن گاه که ديدگاه هاي ملي و چپگرا با تمام سوابق و داعيه خود، از جبهه صهيونيستي ناکام بازگشتند؛ آن گاه که غيرت و صلابت عربي در مقابل ترس و زبوني يهوديان به زانو درآمد.
تنها ملاحضه وارد بر متن حاضر، فقدان درک و فهم نويسنده از قدرت و ظرفيت اسلام در مواجهه با جبهه صهيونيستي پس از موفقيت هاي اسلام گرايان به ويژه جهاد و حماس در فلسطين و حزب الله در لبنان است. البته شايد اين درک و فهم وجود داشته باشد ولي تکبر و عدم شجاعت و اعتراف به جايگاه ايران اسلامي در تحقق ايده مذکور مانع از اصلاح اين شکست تاريخي است.
اعراب با علم دقيق به دلايل زوال و انحطاط مفرط خود در قبال مشتي يهودي دوره گرد، همچنان به مسير ملي گرايي و چپگرايي اصرار دارند و حال آنکه قدم اول در راه مبارزه با صهيونيسم، خود شکستن و خود ساختن واقعي با ابزار ولوازم حقيقي است. در اين مسير، اسلام تنها راه عزت مسلمانان و راه رهايي از تمام اشغالگري هاست.
مصيبت فلسطين همچون صاعقه اي بر کشورهاي عربي نازل شد و آنها را به شدت تحت تأثير خود قرار داد. از اينجا بود که قدرت هاي سياسي و انديشمندان عرب تلاش گسترده اي انجام دادند تا عواملي را که سبب به وجود آمدن چنين مصيبتي بود بشناسند. طبيعي است که آرا و انديشه هاي موجود در اين عرصه، گاه با يکديگر در تضاد باشد همان گونه که انديشمندان اين عرصه نيز با يکديگر متفاوت اند.
ويژگي هاي انديشه عرب
1. خوراک و پوشاک مورد استفاده اعراب از کشورهاي استعمارگر غربي وارد مي شد يعني همان کساني که عرب ها با آنها مبارزه مي کردند؛
2. اعراب براي وارد کردن تکنولوژي از غرب به جاي پرداختن به علم آموزي بيش از حد شوق دارند که اين امر بيانگر عمق وابستگي آنهاست. از ديگر اقدامات آنها تأسيس نهادهاي فرهنگي و رسانه اي است که در تعارض با يکديگر عمل مي کنند و عملکردي دور از منطق دارند؛
3. ضعف احساس همبستگي بين دولت و ملت و وجود رابطه اي شکننده بين اين دو؛
4. بحران اعتماد بين دولت و ملت.
پيشينه تاريخي اختلاف طبقاتي در سرزمين هاي عربي تحت حکومت عثماني با ظهور طبقه اشراف به قرن هفدهم مي رسد. در اين دوره دو قدرت اقتصاد و سياست براي مدت دو قرن در انحصار سازمان هاي اجتماعي را که بر پايه «اسلام به عنوان دين و دولت» استوار است متزلزل ساخت؛ اين امر سبب شد بحران هويت، مشارکت اجتماعي و جايگاه ارزش ها تشديد گردد.
تمامي اين امور در بلند پروازي ها و سرکشي هاي اشراف زادگان حاکم، ظهور گروه هاي سري و غير سري در شام که هم زمان با پايان حکومت عثماني تشکيل شد، متجلي مي شود.
حکومت جديد انقلابي ها1908 م در استانبول که متشکل از نيروهاي اداري، نظامي و صاحبان انديشه بود درصدد برآمد قدرت را به دست گيرد تا بتواند شيوه حکومت سنتي گذشته را حفظ کند. اما در سوي ديگر زمينداران، بازرگانان و کارمندان حکومت سعي مي کردند عامه مردم را براي رويارويي با حاکمان آماده کنند. در اينجا نکته اي آشکار به چشم مي خورد؛ يعني اشراف زادگاني که نظام اجتماعي قديمي را مرور مي دانستند و آن را تغيير داده بودند همان کساني بودند که زمينه را براي ظهور انديشه هاي جديد فراهم کردند. (2)
نکته قابل توجه در اين مجال آن است که انديشه عرب، همچون ديگر مسائل جهان عرب، دستخوش تغييرات مستمر شد، اما روند اين تغييرات تحت تأثير بيگانگان قرار داشت؛ اين بحران فکري در لايه هاي عميق تر خود از آشتي دادن سنت و تجدد ناتوان بود.
انديشه ديني و مصيبت فلسطين
در اين سخنراني، الندوي دلايل بروز مصيبت فلسطين را بررسي کرد و اظهار داشت که قسمت عمده مسئوليت چنين حادثه اي متوجه پيشوايان و رهبران عرب است؛ چرا که آنان حق امانتي که مردم به آنها سپردند يعني حکومت را به جا نياوردند و مرتکب خيانت شدند و با سرنوشت ملت هايشان بازي و حق آنها را پايمال کردند. بالاتر از همه آنکه وجدانشان نيز آنها را سرزنش نکرد. آنها نيز فريبکاري، بي مسئوليتي و منفعت طلبي هاي خود ادامه دادند گويي هيچ اتفاقي نيفتاده است. الندوي، ملت هاي عرب و مسلمان را هم در قبال فاجعه اي که پيش آمده بود و اتفاقات پيش و پس از آن بي تقصير نمي دانست؛ چرا که آنها با بي مسئوليتي، خودمحوري، کوتاهي و صرف نکردن جان و مال و نيديشيدن در امور خود و اکتفا کردن به مسائل روزمره زندگي، کرامت انساني خود را از دست دادند.
الندوي دلايل پيش آمدن مصيبت فلسطين را در سه محور خلاصه مي کند:
1. ضعف انگيزه دروني براي فداکاري و ايثار در راه عقيده؛
2. غلبه عقل مصلحت انديش بر عواطف انساني و پرهيز از تن به خطر دادن,
3. نبود يک شخصيت مرکزي که انديشه و عواطف خود را صرف اين موضوع کند و بر همه جوانب آن آگاه باشد و براي حل آن همت گمارد.
يکي از برادران مسلمان که در سال 1948 در صف داوطلبان اخوان المسلمين مصر جنگيده بود، سخني گفته بود که مي 1950 در همه جا منتشر شد؛ او علت اين شکست را در فساد و ناآگاهي نظام هاي عربي و عدم اعتماد ارتش هاي عربي به رهبران سياسي که زمام خود را به استعمارگران بيگانه سپرده اند مي دانست. به گونه اي که اين ارتش ها در جبهه داخلي دچار سردرگمي شدند و پايگاه نيروهاي مردمي را از دست دادند که اين امر شک و بي اعتمادي بين ملت و دولت را تشديد کرد و از روحيه، توان و آمادگي آن مي کاست.
با پذيرش آتش بس از سوي سردمداران عرب و با فراگير شدن موج بي مسئوليتي و خوشگذراني و لذت طلبي در ارتش به بهانه تفريح، تمامي اين مشکلات تشديد شد. علاوه بر اين نظاميان عرب که مشکل مردم فلسطين را مي دانستند به جاي آنکه در کنار آنها بايستند خود را از آنان جدا کردند. اختلافات داخلي عرب ها را نيز که در عرصه هاي نظامي رخ مي نمود بايد به اين موارد افزود. همين امر باعث شد شکاف هاي عميقي در اين عرصه ظاهر شود که دشمن نيز از آنها بهره برداري کرد.
اين جهادگر عضو اخوان المسلمين به درس هايي که از اين رويداد گرفته بسنده نمي کند و معتقد است بايد به درس ها و خطاهاي گذشته چشم بگشاييم و از آنها تجربه نظامي کسب کنيم. در اينجا بايد به ضرورت ايستادگي در مقابل رژيم صهيونيستي اشاره کنيم؛ بقاي اسراييل خطري است که کشورهاي همسايه اش را تهديد مي کند و دفاع ما از فلسطين به منزله دفاع هم زمان از مصر، سوريه، اردن و حتي حجاز (عربستان فعلي) است. از اين رو شريف، مبارزه جبهه اخوان المسلمين بر ضرورت اصلاح نظام حاکم بر کشورهاي عربي و تحميل محاصره اقتصادي به اسراييل، اقدام به جنگ چريکي و آموزش مبارزان واقعي با تربيت اسلامي تأکيد مي کند؛ چرا که انسان عنصر سرنوشت ساز هر جنگي است امادر عين حال سلاح هم نيست. اين امر امت عربي اسلامي را بر آن مي دارد که به سازماندهي خود بپردازد و شرايط سياسي، اجتماعي و نظامي خود را براي وارد شدن به جنگي طولاني مدت آماده کند. اين مبارز از ضرورت رويارويي با صهيونيسم که بر پايه يهوديت ساخته و پرداخته شده سخن مي گويد و اظهار مي دارد که امت اسلامي بايد براي اين رويارويي يکپارچه عمل کنند. اما همه اينها در گروه دستيابي به شناختن دقيق از دشمن است تا بتوانيم خود را براي نبردي سخت و طولاني آماده کنيم؛ نبردي بين تمدن که ناگزير يکي بايد بر ديگري غلبه کند و راه حل هاي گوناگوني و سازش هاي ناقص و نخ نما شده در آن مؤثر نمي افتد.
اين مبارز، خواهان سازماندهي نيروهاي نظامي، وارد کردن اسلحه از هر جاي ممکن و تأسيس کارخانه هاي تسليحاتي در کشورهاي عربي است که اين امر خود مستلزم حضور رهبراني قدرتمند و مخلص و شهرونداني آزادي خواه است که به سلاح انديشه و تفکر سليم مسلح باشند.
پي نوشت ها :
1. در فرهنگ فلسطين و کشورهاي عربي، روز اعلام برپايي رژيم صهيونيستي در 14 مي 1948 آن قدر مصيبت بار بود که واژه نکبت به آن اطلاق گرديد و هر ساله «يوم النکبه» براي آنان يادآور پديد آمدن نکبتي بوده است که تاکنون با آن سردرگريبان اند. مترجم در اين مقاله، واژه نکبت را مصيبت ترجمه کرده است.
2. کميته اتحاد و ترقي با حمايت اعضاي مخفي و يهودي خود که در سالونيک رشد يافته بودند، انقلاب 1908 ترک هاي جوان را سامان دادند که به زعم عده اي، کودتاي يهوديان دونمه اي بودند که پيش تر از اين سلطان عبدالحميد با جواب رد در مقابل زياده خواهي هاي هرتزل، مطالع صهيونيستي آنها در تشکيل دولت يهود را ناکام گذارده بود.
منبع:کتاب 15 خرداد 24 - 25