طنز پارسي
نويسنده: سيد مهدي حسيني
يادداشت هايي درباره طنزخواني و طنز نويسي
تفاوت فرهنگ ها
بعضي واژه ها - که مثل نقل و نبات در دهان ما مصرف مي شود - در بعضي از مناطق، اگر نابهنگام به کار رود چه بسا باعث خون و خون ريزي شود (!) مثلاً واژه « نامرد» که به شوخي - گاه - به گاه هم مي گوييم و قصدي از کاربرد آن نداريم، در ميان هم وطنان جنوب کشور مفهوم بسيار بد و سنگين دارد.
در خارج از مرزهاي ايران و در برخي از کشورهاي فارسي زبان قصه پيچيده تر و جالب تر مي شود.
يکي دوستان تعريف مي کرد در تاجيکستان از کسي نشاني محلي را پرسيدم؛ گفت: «راست مي شوي و سپس قر مي دهي به سمت چپ » من از وضع حرف زدن او خنده ام گرفت و به سختي خود را کنترل کردم! بله. تغيير فرهنگ ها گاه باعث خنده هم مي شود. ما به جاي راست، واژه «مستقيم » به کار مي بريم و به جاي «مي شوي» مي گوييم«مي روي» و هيچ گاه به جاي «پيچيدن» واژه «قر دادن» را به کار نمي بريم و البته از به کار بردن آن بردن آن به خنده هم مي افتيم؛ هر چند شکل صحيح و درست واژگان، همان است که آن پارسي زبان گفته است!
نمونه هاي ديگرش را هم خودتان بگرديد و پيدا کنيد!
نامتناسب ها و متناقض ها
هر چند اين جمله براي اهل مزاح بيان شده، اما واقعيتي در نهان اين کلام نهفته است. براستي هر انساني در نگاه اول از تماشاي ترک ديوار به خنده مي افتد؟! ( به سطح خنده يا ميزان توجه فرد، کاري نداريم؛ لطفاً گير ندهيد!) اما چرا به خنده مي افتد؟ چون با نوعي بي تناسبي مواجه شده است!
مثال ديگري مي زنم:
تصور کنيد فردي بسيار چاق، صدايي بسيار نازک و دخترانه داشته باشد. قطعاً هر کس بار اول صداي او را بشنود و او را با آن هيکل بزرگ مقايسه کند از اين بي تناسبي به خنده مي افتد؛ مي گوييد نه، امتحان کنيد!
حالت عکس آن هم وجود دارد. اگر فردي اندامي لاغر و مردني داشته باشد و صدايي کلفت و دو رگه و کاملاً مردانه... اين هم نوعي بي تناسبي است.
امروزه اين بي تناسبي، تکنيک و شگردي است براي دوبلورها که جهت خنداندن مخاطب، صدايي نامتناسب بر روي شخصيت فيلم مي گذارند. کاريکاتوريست ها نيز براي تحريک مخاطب، تناسب قد و قامت و چهره شخص را بر هم مي ريزند تا اثر از حالت نقاشي خارج شود و حالت کميک پيدا کند.
از ديگر نمونه هاي تناقض و نامتناسبي، عنوان هايي است که به صورت معکوس براي افراد به کار مي رود. مثلاً اگر به فرد بي مويي «زلف علي » بگوييم، يا انسان بي قوارهاي را « خوش تيپ » صدا بزنيم مخاطب وقتي متوجه اين تناقض مي شود و بي اختيار دچاره خنده مي شود.
حتماً مستحضريد که اين نوع خنده، هدفمند نيست و بوي هجو و استهزاء از آن به مشام انسان هاي آگاه مي رسد!
رفتارهاي دفعتي و ناگهاني
اين جمله هم در نوع خود، ارزشمند و ستودني است که: «با هم بخنديم نه به هم ». اما برخي افراد که مثل شما ارزش خنده هدفمند را نمي دانند، به همين دليل است که کاري مي کنند تا موجبات خنده شان فراهم شود، ولو به قيمت سرکار گذاشتن ديگران.
نمونه بارز آن هم همين دوربين مخفي است که با ايجاد موقعيتي خاص، افراد را به واکنش هايي ناگهاني وا مي دارد و در ميان، عده اي تماشا مي کنند و به آن مي خندند!
اين همه توضيح و تفضيل را به اين دليل داشتيم که بگوييم اين شيوه هم نوعي ابزار تحريک افراد به خنده است؛ نه با اين هدف که بخواهيم آن را آموزش بدهيم(!) لطفاً جدي نگيريد!
تکرار غير معقول در گفتار و رفتار
نکته پاياني
نکته ديگر اين که، تقريباً تمامي نمونه هاي ياد شده جزو شگردهاي بياني و تکنيک هاي ايجاد طنز در کلام است و ما مجبوريم در بخش تکنيک ها و شگردهاي طنز مجدداً به آنها اشاره کنيم. اين را نوشتيم تا آن را به حساب تکرار غير معقول، يا آب بستن به کتاب و ... مگذاريد.
منبع: نشريه ديدار آشنا - شماره 126