بررسي تطبيقي رمان و فيلم عشق پايدار
تخريب کنترل شده
مترجم: فرشيد عطايي
رمان «عشق پايدار» در حالي که وارد دنياي پر از وسواس هاي تيره مي شود، بينندگان خود را با اغواگري به سوي رقص همزيستانه اي بين يک تعقيب گر مزاحم به نام «جد» (که نقش او را «ريس ايوانز» با ظاهري ژوليده و مستأصل و موهاي بور بازي مي کند.) و مردي به نام «جو» (که نقش او را دانيل کريگ به عنوان روشنفکري خوش تيپ و سرسخت بازي مي کند) تحت تعقيب جد قرار دارد. ولي اين فيلم پرتکاپو بر اساس رمان مبهم و ذهني و ظاهراً غير قابل اقتباس «يان مکيوون» (lan McEwan) ساخته شده است. در مورد اقتباس سينمايي اين رمان فقط بايد نتايجي ضعيف را تصورکرد. اينکه کتاب چگونه به فيلم تبديل شد بدون اينکه به قيمت از دست رفتن روح کتاب تمام شود، داستاني تعاملي است که حتي اميدوار کننده هم به نظر نمي رسد. در اينجا کارگرداني داريم که اثر انگشت چنداني از خود به جا نمي گذارد: راجر ميچل؛ و فيلمنامه نويسي که شهرتش در زمينه نمايشنامه نويسي است: جو پنهال؛ و رمان نويسي که طبق گفته خود "تبديل يک رمان به فيلم نوعي تخريب کنترل شده است."
درست است؛ رمان يان مکيوون (منتشر شده در سال 1997) در بعضي قسمت ها ويژگي هايي سينمايي حاضر و آماده اي دارد؛ مثلاً پيرنگ مربوط به تعقيب گر مزاحم، يا حادثه بالون که رمان و فيلم هر دو با آن شروع مي شوند. جو و جد بعد از اين که چند مرد ديگر سعي مي کنند يک بالون سرگردان را که پسرکي هم سوارش است، متوقف کنند، در حين تلاش براي متوقف کردن بالون براي اولين بار همديگر را مي بينند. اين دو از طناب هاي بالون آويزان مي شوند تا اينکه بالاخره مجبور مي شوند طناب ها را رها کنند؛ با رها کردن طناب آنها توي يک مزرعه مي افتند و بالون قرمز هم به حرکت خود ادامه مي دهد و از آنجا دور مي شود و يکي از اين دو نفر نوعدوست از جان گذشته، در اثر افتادن جان خود را از دست مي دهد.
فيلم عشق پايدار از اين صحنه پر جذبه بصري نهايت استفاده را مي برد. ولي رمان «عشق پايدار» رمان اول شخص است درباره زندگي شخصي جو. او در کتاب، خود را با اين پرسش شکنجه مي کند که آيا ابتدا او طناب بالون را رها کرده يا جد. او قرار بود با نامزد خود ازدواج کند ولي حال به دليل حادثه بالون و مزاحمت هاي آن تعقيب گر، ازدواجش تباه مي شود؛ اين تعقيب گر مزاحم جو را به طرزي وسواسي دوست دارد و معتقد است که جو نيز او را دوست دارد.
جو که نويسنده مطالب علمي است، سرانجام اختلال رواني جو را تشخيص مي دهد و عشق بيمارگونه او را به مثابه "آينه اي تيره و کژنما" مي بيند که ممکن است روي سالم تر آن را آشکار کند، يعني سرشت خود عشق را. همين تيزبيني غنايي کليدي است براي شناخت آثار داستاني مکيوون؛ در آثار او انحرافاتي نظير محرم-آميزي و سادومازوخيزم و قتل کمک مي کنند تا عشق طبيعي اي که بيشتر مردم در پي آن هستند، توضيح داده شود. ولي اين رمان براي يک فيلمنامه نويس مملو از مشکلات است. مثلاً يک اقتباس وحشتناک مي توانست فيلمي پر از حرف و خسته کننده به وجود آورد؛ نسخه اي جز اين هم چيزي از آب در نمي آمد جز يک فيلم آبکي.
مکيوون خود علاقه اي به نوشتن فيلمنامه اي براساس رمان خود نداشت، هر چند از او خواسته شده بود که فيلمنامه را او بنويسد. او يک بار سه سال ازعمر خود را صرف نوشتن فيلمنامه اي بر اساس يکي ديگر از کتاب هاي خود کرده بود؛ کتاب «بي گناهان» که داستان آن در برلين سال هاي جنگ سرد مي گذرد؛ ولي او شاهد فيلمي نه چندان جدي بود که به شکست انجاميد (هر چند آنتوني هاپکينز را در مقام بازيگر و جان شلزينگر را در مقام کارگردان داشت). مکيوون بعد از آن تجربه اقتباس آثار خود را کنار گذاشت. او در مورد وسوسه فيلمنامه نويسي رمان نويسان مي گويد:" هميشه يک مشکلي هست؛ نويسنده وقتي اثر خود را اقتباس مي کند مي چسبد به کتاب خودش. من با خودم گفتم که بهترين کار اين است که اجازه بدهم راجر فيلمي بسازد که فقط مال خودش باشد."
«راجر ميچل» وقتي چندين سال پيش کار روي فيلم عشق پايدار را شروع کرد مشغول کارگرداني «آبي/نارنجي» در تئاتر ملي لندن بود. هر چند پنهال در ايالات متحده چندين ساخته شده نيست ولي در انگليس او را يکي از نمايشنامه نويسان مطرح و نسبتاً جوان مي دانند. (او 37 سال دارد) داستان نمايشنامه «آبي/نارنجي» که در انگليس برنده تعداد زيادي جايزه شد، در يک تيمارستان مي گذرد، و يک نمايشنامه ديگر او با عنوان «بعضي صداها»، درباره درمان بيماران رواني بود. پنهال درباره عشق پايدار مي گويد: پس من با نوشتن چنين نمايشنامه هايي بدون اين که خودم بدانم تحقيق کاملي درباره رمان «عشق پايدار» انجام داده بودم.
تعداد سؤال هايي که براي ميچل و پنهال در حين تحقيق در مورد اين رمان مطرح شد به اندازه يک کتاب راهنماي اقتباس سينمايي بود. بعضي از تغييرات، کوچک بودند و کارکرد عملي داشتند؛ مثلاً کلاريسا که در فيلم همسر جو بود در فيلم تبديل شد به نامزدش، و «کلر» نيز تبديل شد به يک مجسمه ساز. شغل جديد کلر بصري تر است و اسم جديد او نيز به قول پنهال " دموکراتيک تر" است. جو نيز که در رمان شغلش نويسندگي مطالب علمي بود در فيلم تبديل به استاد دانشگاه شد، او با داشتن چنين حرفه اي مي تواند براي صحبت درباره سرشت عشق به جاي اين که با خوانندگان حرف بزند براي دانشجويان خود سخنراني کند. و دوربين نيز منحصراً زاويه ديد جو را جايگزين راوي اول شخص شده، نشان مي دهد.
پنهال مي گويد:" يک چالش بزرگ تر اين بود که چگونه کشمکش ها و تعارضات دروني جو را نشان بدهم. با خودم گفتم بهترين راه نشان دادن اين قضيه اين است که آن را در رابطه اي که با نامزد خود داشت نشان دهم؛ اينکه رابطه اش با نامزدش چگونه از هم پاشيد و چگونه رفتارش هر چه بيشتر عجيب و غريب شد. " و اين باعث شد تأکيدي که بر پرسش گري جو وجود داشت ناپديد شود (خيلي کم پيش مي آيد فلسفه و فيلم با هم جور در بيايند) و رابطه جو با کلر و جد مورد تأکيد قرار بگيرد.
ميچل در گذشته اغلب کارگرداني بوده که کارهايش به چشم نيامده. ناتينگ هيل که فيلمنامه اش توسط «ريچارد کرتيس» نوشته شده (ريچارد کرتيس فيلمنامه واقعاً عشق را نوشت و آن را کارگرداني کرد) مثل فيلمي از ريچارد کرتيس به نظر مي رسد. فيلم تغيير مسير (تريلري با نقش آفريني بن افلک و ساموئل جکسون) را هر کارگردان با کفايت ديگري در هاليوود مي توانست بسازد. ولي در فيلم عشق پايدار بر خورد بين شخصيت ها مرحله بندي شده و شخصيت ها با نوعي بلاغت بصري آشکار مي شوند؛ ويژگي اي که در فيلم قبلي ميچل وجود نداشت.
مکيوون به عنوان يکي از تهيه کنندگان فيلم، به کلي از روند ساخته شدن فيلم دور نبود. به قول هاليوودي ها او به سازندگان فيلم يادداشت مي داد. او در کنار يک سري پيشنهاد هاي ديگر پنهال و ميچل را متقاعد کرد که وسواس مذهبي جد را در فيلم حفظ کنند، چرا که اين قضيه در فيلمنامه اول حذف شده بود. پنهال در مورد شور و اشتياق مذهبي جد مي گويد:"نگران بودم که مبادا اين قضيه در فيلم به يک کليشه تبديل شود." او در ادامه در مورد مذهب جد (که در فيلم نمايش متعادل تري نسبت به رمان دارد) اضافه مي کند:" مذهب جد در فيلم، غرابت زيبايي دارد. او پروتستان انجيلي نيست، به آتش دوزخ اعتقادي ندارد؛ او به عشق خداوند اعتقاد دارد.
با اين همه مکيوون مي داند که فيلم عشق پايدار ازآن اونيست. او مي گويد:"نويسنده رمان نبايد دور و بر عوامل فيلم بپلکد. " اين روشي است که خود او براي يک فيلم ديگر که بر اساس آخرين رمان او به نام «کفاره» دارد ساخته مي شود، به کار بسته است. اقتباس سينمايي اين رمان حتي از رمان «عشق پايدار» هم سخت تر است؛ رمان مزبور که درباره عشق و دروغ در دوره جنگ جهاني دوم است، مملو از انواع لايه هاي داستاني است. قرار است ريچارد آير فيلم را کارگرداني کند و کريستوفر هامپتون نيز مشغول نوشتن فيلمنامه است. به قول مکيوون: فقط دو دليل براي اقتباس رمان ات وجود دارد؛ يکي اين که اجازه ندهي ديگران اين کار را انجام بدهند و ديگر اين که بابتش پول بگيري.
منبع: ماهنامه فيلمنامه نويسي فيلم نگار 31