مصاحبه با کاترين لوکوک
نويسنده: فرشته ميرقادري
فيلمنامه روي پرده
کاترين لوکوک، متخصص پروژه هاي همکاري فرهنگي و توليدات مشترک است. او عضو کميسيون حمايت از پخش فيلم ها در مرکز ملي سينماي فرانسه (CNC) و نايب رئيس انجمن بين المللي توسعه حمايت ها و همکاري هاي فرهنگي فرانسه است. از سال 1987 تا 2001 به عنوان مدير شرکت «گان» فعاليت خود را بر انتخاب فيلمنامه و حمايت مالي از توليد آن در کشورهاي ايتاليا، پرتقال، اسپانيا، چک، بوسني، روسيه، مراکش و مصر متمرکز بوده است. گر چه لوکوک تا به حال سه بار به ايران سفر کرده و به جز امسال که ميهمان جشنواره فيلم کوتاه تهران بود، سال هاي پيش نيز در جشنواره فجر حضور داشته است.
در توليدات مشترکي که شما انجام مي دهيد، فيلمنامه برايتان چه نقشي دارد؟ آيا صرفاً چيزي است که فيلم از روي آن ساخته مي شود يا شما تمام تصميم هايتان را بر مبناي آن را مي دهيد؟
در واقع تصميم اصلي بر مبناي فيلمنامه گرفته مي شود چون اول، ماجرا را مي خوانيم و اگر از آن چه نوشته خوشمان بيايد تصميم مي گيريم روي آن پروژه کار کنيم يا نه. براي همين فيلمنامه خيلي برايمان مهم است. در فرانسه من در تشکيلاتي کار مي کردم که در آنجا تصميم گرفته مي شد چه فيلمنامه هايي ساخته شوند. در آنجا در سال حدود 300 فيلمنامه مي رسيد که بايد از بين آن ها چند تا را انتخاب مي کرديم. چون بيشتر اين فيلمنامه ها از کساني به ما مي رسيد که خودشان فيلمساز هم بودند، ما متوجه مي شديم آنها کم کم در طول زمان پيشرفت داشته اند و فيلمنامه هايشان بهتر مي شود چون آنها افرادي بودند که با امر توليد آشنا بودند.
در مورد فيلم هاي مستند چه نوع فيلمنامه اي را از فيلمساز مي خواهيد؟ آيا برايتان يک يادداشت کلي از موضوع کافي است؟
در مورد فيلمنامه هاي مستند موضوع فرق مي کند. مثلاً وقتي فيلمنامه ميکروکاسموس به ما رسيد اصلاً چيزي نبود که ما به عنوان فيلمنامه مي شناسيم. يک متن حدوداً ده صفحه اي بود که چيز زيادي نمي شد از آن فهميد. تهيه کننده اين فيلم، ژان پرن، ما را براي ناهار دعوت کرد تا با زن و شوهري که کارگردان فيلم بودند حرف بزنيم. وقتي آنجا ما با هم صحبت کرديم تازه فهميديم اين فيلم قرار است چه بشود. فيلم برداري اين فيلم چهار سال طول کشيد و تمام آن در باغچه يک خانه انجام شد. آن 10 صفحه اوليه چيزي را نشان نمي داد و اين اعتماد توليد کننده بود که باعث شد کار پيش برود. تازه بعد از ديدن راش ها فهميديم که يک چيزي دارد اتفاق مي افتد. بنابراين آن چه در حين کار مي گرفتند مهم بوده و اين به اضافه اعتماد تهيه کننده سبب شد که آن فيلم ساخته شود. اين يک مثال بود براي آن که بگويم در فيلم مستند، نسبت به فيلم داستاني فيلمساز آزادي بيشتري دارد. در مورد فيلم مستند چون در حين کار همه چيز عوض مي شود، کارگردان نمي داند ايده اش به کجا مي رسد اما در فيلم داستاني بازيگر وجود دارد و به او متن داده مي شود و همه چيز مشخص است.
در ايران فيلم هاي کوتاه بسياري ساخته مي شوند که داراي فيلمنامه کامل نيستند. آيا فکر مي کنيد چنين روش توليدي، روش درستي است؟
من فکر مي کنم فيلمساز تازه کار در جست و جوي خودش است بنابراين وقتي يک داستان دارد پيش خودش مي گويد:«خب من اين داستان را دارم و بازيگراني را انتخاب مي کنم». چيزي که در فيلم کوتاه وجود دارد اين است که آدم اين اجازه را دارد تا جست و جو کند و به اکتشاف بپردازد. بنابراين مي تواند اين اجازه را به خودش بدهد که کمي ريسک کند. در فيلم کوتاه به امکانات مالي کمي نياز است و شايد يک نفر فکر کند که من مي روم توي خيابان و فيلم مي گيرم و بعد ممکن است بتوانم کاري انجام بدهم که از نظر تجربي کار خوبي باشد. البته در واقع فکر مي کنم همه چيز بستگي به داستاني دارد که فيلمساز مي خواهد آن را بسازد. ممکن است دوست داشته باشد يک فيلمنامه کامل از اين داستان داشته باشد. فکر مي کنم بستگي به شخصيت فيلمساز دارد. ممکن است او ترجيح بدهد از قبل همه چيز معلوم باشد و ممکن است بخواهد آزادي اي داشته باشد که سر صحنه همه چيز را تعيين کند و در واقع اين طور باشد که: «من يک ايده دارم، بروم ببينم چه مي شود.»
پس مي شود اين طور نتيجه گرفت که فيلم کوتاه يک جور تجربه است که بدون يک فيلمنامه کامل هم مي توان شروعش کرد.
من فکر نمي کنم در مورد فيلم کوتاه اجباري به داشتن فيلمنامه سفت و سخت وجود داشته باشد. در واقع فکر مي کنم کسي که مي خواهد فيلم کوتاه بسازد مي تواند به خودش شنانس اين را بدهد که آزادي بيشتري توي کارش داشته باشد و خودش را رها کند. فيلم بسازد بدون آن که تحت اجبار چيزي باشد. مخصوصاً وقتي فيلم اولش باشد اين اجبار کمتر است. اما اولين فيلم بلند، شما را مجبور مي کند فيلمنامه داشته باشيد چون بايد فيلمنامه تان در جمعي مطرح شود و درباره اش تصميم گرفته شود. گر چه در فيلم کوتاه هم يک چنين فرايندي وجود دارد. به هر حال من فکر مي کنم در فيلم کوتاه مسائلي هست که در فيلم بلند نيست. آن آزادي اي که در فيلم کوتاه هست و اين که آدم مي توانند ريسک کند.
بيشتر به خاطر اين که آدم نگراني پول را ندارد...
بله نگراني مالي کمتر است بنابراين دست آدم بازتر است تا يک کارهايي را بيشتر بکند. باز هم مي گويم، در فيلم کوتاه حالت کشف و اکتشاف وجود دارد. چون آن موقعي که فيلمساز تازه کار شروع به فيلم سازي مي کند هنوز خودش را نمي شناسد. يک جوان مي تواند آزادانه تر عمل کند چون در واقع در جست و جوي خودش است.
از منظر شما که کار توليد مي کنيد آيا برايتان توليد فيلمي بدون فيلمنامه ممکن است؟
به هر حال به خاطر مسائل مالي لازم است اول چيزي وجود داشته باشد که آدم بخواند و ببيند چقدر هزينه لازم است. درغير اين صورت بايد ژان لوک گذار باشي و يا کسي که خيلي مشهور است و بگويي که: «فيلمنامه ندارم و اين چند صفحه مال کارهاي امروز است و براي فردا هم يک چيزهايي مي آورم. حالا ببينيم تا فردا چه مي شود». در واقع حين فيلم برداري فيلمنامه تان را بنويسيد. اما بايد گدار باشي که بتواني اين کار را بکني چون او پشتيباني مالي دارد و هر چه بگويد قبول مي کنند. ولي من فکر مي کنم در دوره ما، اين که يک سرمايه گذار بدون خواندن فيلمنامه به شما اعتماد کند، تقريباً غير ممکن به نظر مي رسد. به خاطر اين که ما ديگر در سال هاي 60 و 70 ميلادي نيستيم و ديگر دوره موج نو نيست که مي رفتند سر صحنه ببينند چه مي شود. الان ديگر در دوره حادثه جويي هاي آن شکلي نيستيم. الان سرمايه گذارها پولشان را مي گذارند وسط و دوست دارند فيلم شان بفروشد و بدون اين که فيلمنامه اي وجود داشته باشد تقريباً نمي شود به اين هدف رسيد.
حتا اگر يک فيلمساز آدم معروفي باشد و يا خيلي با استعداد و اصلا به فيلمنامه اي که نوشته پاي بند نباشد، باز هم براي شروع کار فيلمنامه لازم است.
به اين ترتيب از ديدگاه مالي نداشتن فيلمنامه غير ممکن به نظر مي رسد. از ديدگاه هنري چطور؟
چرانه؟ اتفاقاً به نظر من از نظر هنري خيلي تجربي جالبي است. فيلم سازهايي هستند که چون مشکل مالي ندارند اين کار را مي کنند و اين نوع کار تبديل به امضايشان شده. البته پشت سر اين افراد چهل، پنجاه سال کار حرفه اي وجود دارد وبه همين دليل مي توانند اين کار را بکنند.
به نظر شما که بيشتر در امر توليد فعال هستيد، فيلمنامه بايد چه چيزهايي را در خود داشته باشد؟
وقتي يک فيلمنامه را مي خوانم، چيزي که برايم خيلي مهم است اين است که از ديدگاه سينمايي به آن نگاه کنم و ببينم اصلاً مي تواند روي پرده بيايد يا نه. به هر حال درست است که فيلمنامه چيزي است که نوشته مي شود اما پايه آن، فيلم است و وقتي مي خوانمش بايد ببنم آيا مي شود آن را روي پرده ديد يا نه.
براي اين که باور کنيد فيلمنامه اي مي تواند روي پرده بيايد چه ويژگي هايي از آن را مورد توجه تان قرار مي دهيد؟
خود داستان و اين که وقتي آن را مي خوانم ببينم مي تواند فيلم شود. به خاطر آن که خيلي پيش مي آيد يک داستان را مي خواني و نمي تواني تصور کني آن را در سينما ببيني. خيلي از فيلمنامه هايي که به دست ما مي رسيد بيشتر شبيه يک نمايش نامه بود. شبيه يک جور متني که حاوي گفت و گوهاي پشت سرهم، که وقتي من آن را مي خواندم مي ديدم اين را نمي شود روي پرده سينما ديد و به درد سينما نمي خورد. براي من، فيلمنامه داراي ويژگي پيچيده اي است چون در عين حال بايد داستانش طوري باشد که توجه من را جلب کند و به من اين ميل را بدهد که به خواندنم ادامه بدهم (و وقتي آدم متن هاي زيادي را مي خواند، يک فيلمنامه بايد خيلي خاص باشد که توجهش را جلب کند) و از طرف ديگر بايد طوري باشد که بشود آن را روي پرده سينما ديد.
در ايران تقريباً همه فيلمسازان کوتاه، خود فيلمنامه نويس فيلم هايشان هستند. آيا در فرانسه هم اين طور است؟
بله، اغلب اين اتفاق مي افتد چون امکان ديگري ندارد. حتي براي فيلم هاي بلند هم تا مدت ها خود فيلمسازان فيلمنامه هايشان را مي نوشتند. ولي بعدها جاي خالي فيلمنامه نويس احساس شد و بنابراين فيلمسازان ترجيح دادند سرشان را به طرف فيلمنامه نويسان بگردانند. اما در مورد فيلم کوتاه به خاطر اين که امکانات کم است و بودجه کمي در اختيار است، سخت است که بخواهي فيلمنامه نويس را وارد فرايند توليد کني.
در ايران انجمني به نام انجمن فيلم کوتاه تأسيس شده است که افراد مي توانند به عنوان فيلمنامه نويس کوتاه در آن عضو شوند. آيا فکر مي کنيد اين شکل برخورد حرفه اي با سينماي کوتاه لازم است؟
براي ما آماتور يعني کسي که از اين جريانات چيز زيادي نمي داند و درس اين کار را نخوانده و از روي تفنن خودش را با يک دوربين سرگرم مي کند و قرار هم نسيت هيچ وقت حرفه اي و به دنبال آن هم نيست. هر فيلمساز کوتاهي مسلماً دوست دارد حرفه اي شود و در کارش شناخته بشود. اما اگر مي پرسيد اين حرفه اي شدن ضروري است؟ بايد بگويم نه، فکر نمي کنم.
ازديدن فيلم هاي کوتاه ايراني چه احساسي داشتيد؟
اين احساس را داشتم که فيلمسازان جواني در ايران هستند که دوست دارند در زمينه سينما فعاليت داشته باشند. اين خيلي خوب است که از طريق جشنواره، آنها مي توانند فيلم هايشان را براي جمعي نشان بدهند و مخاطبان زيادي هم داشته باشند، چون مي ديدم در سالن، خيلي ها سرپا ايستاده بودند. در واقع اين پتانسيل بزرگي براي فيلمسازان است. ايران کشوري جوان است و تصوير توي اين مملکت آن چنان اهميتي دارد که آدم احساس مي کند اين همه مرد و زني که توي اين کشور هستند دوست دارند کار سينما بکنند
به نظر من سينماي ايران سينمايي است که فکر مي کند. تفکراتش در مورد «زندگي» و «وجود» است و در آن، آدم با مسايل پيش پا افتاده روزمره روبه رو نيست. در واقع سينمايي است که سؤال مطرح مي کند.
منبع: ماهنامه فيلمنامه نويسي فيلم نگار 31