نگاهي به فيلمنامه «كنستانتين»
نويسنده: شهرام اشرف ابيانه
در ميانه راه دوزخ دانته
يك ساختمان مخروبه، چيزي شبيه يك كليساي ويران در مكزيك عصر حاضر، يك ولگرد آواره، نيزه معروف به نيزه سرنوشت را بر حسب تصادف از ميان خرابه ها پيدا مي كند، ولي بلافاصله در اثر يك تصادف مرموز اتومبيل كشته مي شود. روي دست جسد او علايمي ظاهر مي شود و ولگرد مسخ شده زنده شده و به سوي مقصد نامعلوم حركت مي كند.
در لس آنجلس، دختري آسيايي جن زده شده است، به كمك جان كنستانتين (كيانو ريوز) از شر يك جن سرباز كه قصد عبور از بدنش را دارد، رهايي مي يابد. هم زمان زن جواني به نام ايزابل (راشل ويز) در يك آسايشگاه رواني پس از اعتراف به كشيش با پرت كردن خود از بام آسايشگاه به درون استخر زير آن خودكشي مي كند. خواهر دوقلوي او آنجلا در لحظه خودكشي از خواب مي پرد و به محل حادثه رفته و در آنجا با كنستانتين و توانايي هاي غريب او در جن گيري آشنا مي شود. آنجلا با بازبيني فيلم هاي دوربين هاي مداربسته مي فهمد كه آخرين كلمه خواهرش پيش از مرگ، به زبان آوردن نام كنستانتين بوده. آنجلا پيش كنستانتين مي رود، ولي از سوي او رانده مي شود. اما بلافاصله با هجوم يكي از ارواح شيطاني، كنستانتين پيش آنجلا برمي گردد و قبول مي كند كه با احضار روح خواهر مرده او پي به راز مرگش ببرد. كنستانتين به جهنم مي رود و متوجه مي شود كه ارواح شيطاني قصد آمدن به زمين را دارند. حال، آنجلا درگير مبارزه كنستانتين با موجودات جهنمي است. خيلي زود پي مي بريم كه پسر شيطان به واسطه حضور فرشته اي به نام گابريل قصد حضور و حكمراني در زمين را دارد. كنستانتين در تلاشي نااميدانه خودكشي مي كند، زيرا مي داند كه خود شيطان براي بردن روح او به زمين خواهد آمد. شيطان در قالب مرد خوش پوشي به نام «لو» به زمين مي آيد. كنستانتين او را با «گابريل» و پسر شيطان -كه بدن آنجلا را تسخير كرده- رو به رو مي كند. شيطان براي حفظ اقتدار خود هم كه شده جلوي فاجعه را مي گيرد. گابريل، خشمگين به شيطان حمله مي كند، اما ديگر نيروي الهي پشت سر او نيست. پس نفرين گابريل به خودش برمي گردد و مكافات او سوختن بال هايش و زميني شدن براي هميشه است. كنستانتين در ميانه راه بهشت به وسيله ابليس بازگردانده مي شود تا همچنان در آينده روحش متعلق به شخص شيطان باشد. كنستانتين همچنان در انتظار حوادث تازه است.
فرانسيس لارنس
درباره فيلم
فيلم، اما در حد اين باورها نمي ماند، بلكه از آنها براي به چالش كشيدن مفاهيم مذهبي در روزگار ما استفاده مي كند. اما اين چالش گري و رويه زيرين فيلم، نويسندگان فيلمنامه را از ماجراسازي و قصه پردازي، كه حرف اصلي را در قصه هاي كميك استريپ مي زند، دور نكرده، بنابراين كنستانتين در عين حال يك فيلم هاليوودي است كه به مفاهيم مذهبي و جهاني ماوراء نظر دارد. حضور كيانو ريوز ما را ياد ماتريكس ها مي اندازد، اما فيلم حتي يك اثر فلسفي سرگرم كننده چون سري فيلم هاي ماتريكس صرف هم نيست. نمي توان كنستانتين را با فيلم هاي موفق اروپايي در اين زمينه همچون زير آسمان برلين ويم وندرس هم مقايسه كرد، چون ماجراها آن قدر زيادند و پي رنگ هاي قصه هاي فرعي و شخصيت هاي متنوع آن، آن چنان جذاب كه فرصتي براي خلق سكوت هاي معنادار سينماي روشنفكرانه اروپا و نوع زيبايي شناسي خاص آن سينما باقي نمي ماند و البته از ياد نبريم كه منبع اصلي قصه، كميك استريپ است و كميك استريپ ها نيز به هنر پاپ گرايش دارند.
كنستانتين ما را مي ترساند. نه فقط به خاطر آن كه در ژانر ترسناك قرار دارد، شايد به خاطر رو به رو ساختن ما با يك جهان ناشناخته كه صور خيالي اش مستقيماً برگرفته از كتاب هاي مقدس آسماني است. تصوير جهنم در كنستانتين شبيه دنياي آخرالزماني ترميناتورهاست، اما همچنان تازگي خود را حفظ كرده. موجودات دوزخي شايد به آثار تالتين پهلو بزنند؛ گونه اي موجودات كريه المنظر «اورك»وار كه در عين حال ما را ياد ربات هاي ويرانگر ترميناتورها مي اندازد. رو در رو كردن يك شخصيت زميني با شيطان شايد كار تازه اي نباشد، اما شيوه اين برخورد و نحوه رو در رويي اين جن رانده شده از ملك خدايي -يعني همان شيطان - يا فرشته مقربي چون گابريل - يا همان جبرئيل - چيزي است كه تنها در فيلم كنستانتين شاهدش هستيم. حفظ تعادل يا آتش بس ميان دوزخيان و بهشتيان آن هم به وسيله يك زميني چيزي نيست كه مخاطب اين گونه قصه از لذت ديدنش چشم پوشي كند. در خط داستاني فيلم مي خوانيم «جهنم خواهان اوست، بهشت جاي او نيست و زمين نيازمند اوست». اين خط داستاني ساده در آميزش با مفاهيم مذهبي، شكل و شمايل غريبي پيدا مي كنند، مخصوصاً اگر داستان جذابي نيز از اين تم محوري را همراهي كند.
منبع: فيلم نگار شماره 41.