اسلام، علم و دانش(2)
اوصاف زمین در قرآن
1-خلقت جهان
«ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا» «2».«آن گاه آهنگ آفرینش آسمان کرد، در حالى که به صورت دود بود، پس به آن و به زمین گفت: خواه یا ناخواه بیایید».
فرضیه لاپلاس
وى که از دانشمندان معروف فرانسوى است مىگوید: منظومه شمسى که کره زمین نیز جزیى از آن است، در اصل توده عظیمى از گازهاى سوزان بود، که به تدریج، حرارت آن از دست رفت و ذرّات به یکدیگر فشرده شد و هسته مرکزى منظومه پدید آمد و براثر گریز از مرکز، حلقهاى از آن جدا گردید و از آن حلقهها نیز حلقههاى دیگر، بدین ترتیب خورشید هسته مرکزى شد و حلقههاى اول، سیارات را تشکیل داد، و حلقههاى دوم اقمار را که زمین نیز یکى از آن سیارات است؛ بنابراین، همه در اصل یکى بودند و از هم جدا نبودند.
عین همین مطلب در خطبه اول نهجالبلاغه از امیرمؤمنان علیه السلام به اضافه مطالب جالبتر از مطالب گذشته درباره ابتداى جهان خلقت و منظومه شمسى نقل شده است.
2- کروى بودن زمین
در هر منطقه و محلى از زمین، طلوع خورشید در نقطه مخصوص همان منطقه است، اگر زمین مسطح بود بیش از یک محل طلوع و غروب براى خورشید نبود؛ اما کروى بودن زمین و گردش آن به دور خورشید، براى هر منطقه و سرزمینى، مشرق و مغرب مخصوص به خود ایجاد مىکند.
کشف کروى بودن زمین
علاوه بر این با دوربینهاى نجومى مشاهده شده است که سیارهاى منظومه شمسى نیز همه کروى هستند. زمین نیز یکى از آن سیارات است که خالق آن در قرآن به کروى بودن آن با اشاره به مشارق و مغارب خبر داده است.
3- حرکت زمین
«أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً» «5».«آیا زمین را بستر آرامش قرار ندادیم؟»
انسان در مهد زمین، مانند طفلى است که او را در این گهواره قرار دادهاند، و اگر گردش این گهواره نبود از نظر وضعى و انتقالى، برنامه زندگى جسمى انسان، و موجودات زنده از بین مىرفت، و دیگر محلى براى پذیرش و پرورش در آن باقى نمىماند. آرى! انسان را در اینجا پرورش و براى محیط بعد آماده مىکنند.
در سوره «یس» پس از بیان شب و روز در زمین، که پدید آمدن آن را از نشانههاى حکمتش مىداند، و مىدانید بدون گردش کره زمین، شب و روز پدید نمىآید، اشاره به گردش خورشید و حرکت انتقالى ماه نموده و سپس تمام کرات را در مدارى که دارند متحرک مىداند و آیات مربوطه را با جمله «وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» ختم مىفرماید. (آیات 38 تا 40).
نظریه کپرنیک
دانشمندى دیگر
نظریه گالیله
4- جاذبه زمین
«خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» «7».«آسمانها را بدون ستونهایى که آنها را ببینند آفریده».
افراشته شدن کرات آسمانى، به وسیله ستونهاى نامرئى است؛ آن ستون نامرئى همان نیروى جاذبهاى است که به طور معجزهآسایى این بناى عظیم را استوار کرده است؛ زیرا ستون مرتبهاى است که بناى ساختمان به آن استوار است و اگر انحرافى در او رخ دهد ویران مىشود. یکى از اجزاى عالم پهناور آفرینش زمین است که مانند کرات دیگر در بساط همین قانون قرار دارد و اگر در محکومیت این قانون نمىزیست، عاقبت او معلوم نبود به کجا منتهى شود؛ اما با بودن این برنامه، مسیر اصلى خود را بدون کوچکترین انحرافى مىپیماید و همین جاذبه است که موجودات زمینى را در زمین حفظ کرده و آنها را از انحراف نگهدارى مىکند.
«اسحاق نیوتن» ریاضىدان مشهور انگلیسى از مشاهده سیبى که از درخت به زمین افتاد به فکر فرو رفت که چرا ماه مانند سیب سقوط نمىکند، وى پس از آزمایش، موفق به درک و کشف «جاذبه» شد و فرمول آن را بیان کرد. قبلًا اشاره کردیم که: قرآن چون کتاب هدایت است از ذکر جزئیات خوددارى کرده و فقط به کلیات خلقت اشاره نموده است. (تولد نیوتن در سال 1642 در انگلستان و وفات او در سال 1727 بوده است).
5- قرآن و حیات در کرات دیگر
سوره شورى آیه 29:«وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِیهِما مِنْ دابَّةٍ».«و از نشانههاى [ربوبیت و قدرت] او آفرینش آسمانها و زمین است».
سوره نمل آیه 87:«وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ».«و [یاد کن] روزى را که در صور مىدمند، پس هر که در آسمانها و هر که در زمین است دچار هراس شود».
نظریه دانشمندان
اما ستاره «زحل»: هرگاه غیر از آفتاب، معدن حرارت دیگرى به کره زحل فیض نرساند، یقیناً غیر مسکونى است و اگر سکنه دارد مخلوقى است که برودت با آنها کار حرارت را مىکند. با پیشرفت علم هیئت خصوصاً فضانوردى ممکن است براى مدتى دیگر بشر بتواند در کرات دیگر پیاده شود و برنامه آنها را کاملًا ببیند، و سرانجام این احتمال امروز دانشمندان، مبدل به یقین واقعى خواهد شد.
6- اوضاع خورشید و ستارگان دیگر در قرآن
سوره انفطار آیه 1 و 2:«إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ* وَ إِذَا الْکَواکِبُ انْتَثَرَتْ».«هنگامى که آسمان بشکافد* و هنگامى که ستارگان پراکنده شوند».
آسمان عبارت از محیطى است که ما هر شب و روز بالاى سر خود مشاهده مىکنیم، پس تمام محیط بالا با آنچه در اوست از منظومه، کهکشان و ستارگان را شامل مىشود، بعد از شکافته شدن تمام آن برنامهها به هم خورده و فانى مىشوند.
دانشمندان امروز بر این عقیدهاند که: مصرف تدریجى «هیدروژن» موجب افزایش حرارت مىشود؛ هیدروژن خورشید که به تدریج به «هلیوم» مبدل مىشود، قسمت مرکزى خورشید تیرهتر مىگردد و در نتیجه انرژى، کمتر از آن صادر مىشود و باانقباضى که در قشر خارجى پیش مىآید و انرژى که در قسمت درونى تولید و ذخیره مىگردد، از ذخیره مرکزى آن پیوسته انرژى و حرارت بالا مىرود.
به این ترتیب این منبع قدرت، پیوسته در یک حالت توازن، نورحرارت مىدهد؛ ولى این وضع براى همیشه نخواهد بود؛ زیرا زمانى مىرسد که مایه هیدروژن آن، کاهش مىکند و منبع انرژى زیر اتمى آن تمام خواهد شد و به سرعت جرم آن منقبض و تششع و حرارت آن به هم پیچیده و تاریک مىشود. با تاریک شدن خورشید، وضع منظومه شمسى که ستارگان دیگراند، از نظم افتاده و همه فرو خواهند ریخت و اینچنین است حال هر خورشیدى که در کهکشان فضاهاى دیگر (غیر ازفضاى ما) موجود است.
تذکرى دوباره
چنانچه صورتها و پدیدههاى زنده، همگى در معرض حوادثند، خورشید نیز چنین است، و هر روز در انتظار پیش آمد یک حادثه ناگهانى که موجب انفجار و سپس خاموشى آن شود مىباشد، این گونه انفجارهاى ناگهانى را در ستارههاى درخشان دیگر، به وسیله دوربینهاى ستارهشناسان، اکنون بیشتر از زمانهاى گذشته مشاهده مىکنند.
آیات دیگرى نیز بر این نکته اشاره دارند که تمام منظومهها، کرات و خورشید بیشتر از مدت معینى زندگى ندارند، آن آیات عبارتند از: سوره روم آیه 8 سوره زمر آیه 8، سوره احقاف آیه 2.
7- خلقت انسان در قرآن
سوره مؤمنون آیات 12، 13، و 14:«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ* ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ* ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً...».«و یقیناً ما انسان را از [عصاره و] چکیدهاى از گِل آفریدیم* سپس آن را در نطفهاى در قرارگاهى استوار [چون رحم مادر] قرار دادیم.* آن گاه آن نطفه را علقه گرداندیم، پس آن علقه را به صورت پارهگوشتى درآوردیم».
سوره حج آیه 5:«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ».«اى مردم! اگر درباره برانگیخته شدن [پس از مرگ] در تردید هستید، پس [به این واقعیت توجه کنید که] ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، سپس از علقه».
توضیح و تفسیر
لغت «نطفه» خلاصهاى از کلیه صفات طبیعى موجودات، و ذکر آن جامعترین کلمهاى است که براى معرفى موجود زنده مىتوان به کار برد.
جمله «قَرارٍ مَکِینٍ»* بلیغترین تعریفى است که براى محل مناسب پرورش تخم و نطفه، در جمیع موجودات نطفهدار، اعم از تخمگذار و بچهزا، مىتوان ذکر نمود. چنانکه کلمه نطفه به صورت «نکره» در آیه ذکر شده و شامل نطفه تمام جانداران مىباشد، براى حیوانات بچهزا «قرار مکین» رَحِمْ و براى تخمزا مناسبترین محلى است که تخم را در آن قرار مىدهند.
اغلب مفسران «علق» را خون بسته دانستهاند و چنین مىگویند که:
پروردگار، انسان را از خون بسته خلق نمود، این تعبیر از نظر علمى مؤید و استوار نیست؛ زیرا هیچ حیوان و انسانى را سراغ نداریم که از خون آنهم از خون بسته به وجود آمده باشد «8».
معنى «علق» با توجه به ریشه لغوى و مشتقات آن، بستگى و پیوستگى به چیزى یا چیزهایى است که آیه ناظر به آن است. انسان ابتدا از گل آنهم از چکیده، سپس از نطفه، پس از آن از علق یعنى چیزى که از پیوستگى سه دوران گل و نطفه و علق است به وجود آمد، نه این که پیوسته به معناى خون بسته باشد.
پس از این ملاحظات، تعبیرى که براى کلمه علق مىتوان کرد مجموعهاى از بستگىها و ارتباطات است که با قرار گرفتن در رحم، به وجود مىآید و این معنى منافات با اصل موضوع که علق یعنى کرم کوچک ذرهبینى است ندارد.
تشکیل این کرم کوچک بسته، به چند دوران گل، نطفه و علقه است.
نظریه دانشمندان
8- آثار باد و طوفان در قرآن
نظریه دانشمندان
9- فتح کرات دیگر در قرآن
سوره جاثیه آیه 13:«وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً».«و همه آنچه را در آسمانهاست و آنچه را در زمین است از سوى خود براى شما مسخّر و رام کرد».
نظریه دانشمندان
اروپاییان پس از آنکه تمام علوم فعلى را از منابع شرقى و بویژه از کشور ایران اخذ کرده و پس ازآن در عین حال که مانع پیشرفت علوم در مشرق زمین شدند، کمکم به ترقیات شگرفى نائل آمدند، درست در موقعى که فاصله بین علوم جدید و قدیم زیاد شد، مدرسه «دارالفنون» در ایران تأسیس و ناگهان دانشجویان ایرانى، علوم اروپایى را باز کرده و خواندند، دیدند اروپاییان تمام پیشرفتها اکتشافات علمى را به خود نسبت دادهاند و علوم ایران و مسلمین را جمعاً پوچ جلوهگر ساختهاند.
این مسئله که تمام علوم، ریشه و منشأش ما اروپاییان هستیم از آن موقع تاکنون ادامه دارد، به طورى که ملل جهان تماماً علوم را زاییده افکار دانشمندان اروپایى مىدانند.
اى کاش جوانان بىاطلاع ما بیدار مىشدند و افتخارات گذشته فرهنگ اسلامى را در مردم قبل مشاهده مىکردند، تا این گونه فریب دزدان فکر را نخورده و آن نسبتهاى بیهوده را به نام کشف براى اروپاییان ندانند. براى روشن شدن مطلب به بعضى از گفتههاى دانشمندان اسلامى، در علوم مختلفى که در آن استاد بودند ذیلًا اشاره مىکنیم:
قوانین انعکاس و انکسار نور
آقاى دکارت و هویکنس و نیوتن عین گفتههاى دانشمندان اسلامى راگفتهدر کلمات آنها با دانشمندان مسلمان هیچ تفاوتى نیست. تفسیر دکارت نسبت به نور، انعکاس و انکسار آن عیناً گفته دانشمند عالى مقام اسلامى ایرانى خواجه نصیرالدین طوسى است که در سال 597 متولد شده است، خواجه در کتاب «تجریدالاسلام» مىفرماید: به عقیده دانشمندان (که خود او یکى از آنهاست) نور از اجسام ریزى تشکیل شده است که از منبع جدا شده و به محل دیگر که نور را مىپذیرد مىرسد «9».
فیزیکدانان اروپا، از زمان دکارت تاکنون، براى این که قوانین انعکاس نور را با فرض ذرهاى تفسیر کنند مىگویند: همانگونه که توپ لاستیکى در موقع برخورد با دیوار منعکس مىشود، براى نور که مانند ذره تصور مىشود، کیفیت انعکاس به آسانى قابل تطبیق است.
این مطلب را «آلبرت انیشتن» در کتاب «سیر تکاملى علم فیزیک» نوشته و این بحث را به اروپاییان خصوصاً به دکارت نسبت داده است؛ اما با کمال معذرت از آقایان اروپاییان و غرب زدگان وحشتزده که تمام برنامه آفرینش را مىخواهند از دریچه اروپا ببینند، این مطلب را «کمال الدین ابوالحسن فارسى» در 700 سال قبل در کتاب «تنقیخ المناظر» بیان کرده است که مفاد عبارت او این است:
همانطور که اجسام طبیعى اگر از محل بلندى به زمین به جسم سختى برخورد کنند برمىگردند، یا اگر جسمى را به دیوار پرتاب کنیم برمى گردد؛ به همین ترتیب نور وقتى که به اجسام صیقلى بتابد منعکس مىشود. خلاصه دکارت یک کلمه اضافهتر از مطلب دانشمندان اسلامى را نگفته است.
نظریه فرما
این جمله به «قانون فرما» معروف شده است؛ ولى این جمله در کتاب «تنقیخ المناظر» ابوالحسن فارسى در جلد دوم صفحه 131 چنین آمده است: هنگامى که نور با جسم شفاف غلیظترى مصادف شود، این غلظت مانع حرکت نور در جهت اولیه است، از این رو نور منعکس شده، در جهتى حرکت مىکند که نفوذش آسان باشد و چون راه سهلتر را انتخاب کرد، مسلماً زودتر به مقصد مىرسد «10».
نیوتن و انکسار نور
بحث تجزیه و ترکیب حرکات یکى از مباحث مهم فیزیک و مکانیک را تشکیل مىدهد و اساس تئورى «ماکسول» که نور را دو عامل عمود بر هم مىداند، از فرض نیوتن سرچشمه گرفته است.
اینها از تراوشات فکرى دانشمندان اسلامى است و اصل مطلب در کتاب «کمالالدین فارسى» صفحه 141 است که: اگر نور به طور مایل از محیطى داخل محیط شفاف دیگرى شود، مىتوان حرکت آن را مرکب از دو حرکت دانست:
حرکت اول: در جهت عمود نافذ و حرکت دوم: دیگر در جهتى که عمود بر عمود اول است، در مبدأ نفوذ یعنى در نقطهاى که نور داخل آب شده است؟
اکنون تصدیق مىکنید که نسبت به دانشمندان اسلامى خصوصاً دانشمندان ایرانى چقدر حقکشى شده است؟
دو نظر از دو کتاب
2- کتاب «تمدن اسلام و عرب» مىنویسد: این که در کتب شیمى مىنویسند «لاوازیه» ایجاد کننده این علم است، درست نیست؛ زیرا باید دانست هیچ علمى دفعتاً به وجود نیامد و نمىآید، اگر چنانچه لابراتورهاى هزار سال پیش مسلمین و اکتشافات آنها در این علم نبود، لاوازیه نمىتوانست قدمى به جلو بردارد.
اکتشافات شیمى
بىخبران بىخرد بدانند که جمله فریبنده «دین مخالف علم و برنامه زندگى است» مربوط به دین کلیسا، یهود و ادیان دیگرى که یا مانند دین یهود و کلیسا تحریف شده، یا منشأ آن از طرف حق نبوده است، مىباشد و دامن اسلام از این جمله آلوده پاک است و بدانند که اسلام پایهگذار اصلى تمدن حقیقى است.
پينوشتها:
(1)- انبیاء (21): 30.
(2)- فصلت (41): 11. (3)- معارج (70): 40. (4)- طه (20): 53.
(5)- نبأ (78): 6.
(6)- رعد (13): 2.
(7)- لقمان (31): 10.
(8)- ناگفته نماند که: اگر مفسرانى چون علامه طباطبائى در تفسیر خلقت انسان، از «علق» به خون بسته شده تعبیر کردهاند؛ منظورشان خلقت اولیّه نیست؛ بلکه منظور این است که خلقت انسان ابتدا از منى و نطفه که برگرفته از اسپرم زوج و تخمک زوجه مىباشد آغاز شده و سپس تبدیل به علقه مىشود. پس منظور آیات این نیست که انسان از همان آغاز با «علقه» خلق شده؛ بلکه منظور این است که پس از آنکه نطفه تبدیل به علقه شد، علقه تبدیل به مضغه و سپس به موجود زندهاى به نام بشر تبدیل مىشود. به عبارت دیگر «علقه» یکى از حالات و مراحل خلقت است نه ریشه آن به عنوان مثال اگر کسى در پاسخ این سؤال که: خشت از چه چیزى درست شده است؟ بگوید: از گِلْ نمىتوان ایراد گرفت که خشت از خاک و آب درست شده است. چرا که گِل مرحلهاى است از مراحل وجودى آن.
(9)- «زعم بعض الحکماء ان الضوء اجسام صغار تنفصل من المضى و تنیل باالمستضى».
(10)- «فاالضوء اذا صادف جسماً مشفاً اغلظ فانه لفظة یمانعه من النفوذ فى جهة حرکة فیمیل الى جهة هى اسهل نفوذاً».
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb
/ج