اسلام، علم و دانش(2)

بى‏خبران بى‏خرد بدانند که جمله فریبنده «دین مخالف علم و برنامه زندگى است» مربوط به دین کلیسا، یهود و ادیان دیگرى که یا مانند دین یهود و کلیسا تحریف شده، یا منشأ آن از طرف حق نبوده است، مى‏باشد و دامن اسلام از این جمله آلوده پاک است
چهارشنبه، 30 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسلام، علم و دانش(2)

اسلام، علم و دانش(2)
اسلام، علم و دانش(2)


 





 

اوصاف زمین در قرآن‏
 

1-خلقت جهان‏
 

«أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما» «1».«آیا کافران ندانسته‏اند که آسمان‏ها و زمین به هم بسته و پیوسته بودند و ما آن دو را شکافته و از هم باز کردیم».
«ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا» «2».«آن گاه آهنگ آفرینش آسمان کرد، در حالى که به صورت دود بود، پس به آن و به زمین گفت: خواه یا ناخواه بیایید».

فرضیه لاپلاس‏
 

تولد لاپلاس در سال 1749 میلادى در ولایت «کالوادوس» فرانسه و وفاتش در سال 1837 بوده است.
وى که از دانشمندان معروف فرانسوى است مى‏گوید: منظومه شمسى که کره زمین نیز جزیى از آن است، در اصل توده عظیمى از گازهاى سوزان بود، که به تدریج، حرارت آن از دست رفت و ذرّات به یکدیگر فشرده شد و هسته مرکزى منظومه پدید آمد و براثر گریز از مرکز، حلقه‏اى از آن جدا گردید و از آن حلقه‏ها نیز حلقه‏هاى دیگر، بدین ترتیب خورشید هسته مرکزى شد و حلقه‏هاى اول، سیارات را تشکیل داد، و حلقه‏هاى دوم اقمار را که زمین نیز یکى از آن سیارات است؛ بنابراین، همه در اصل یکى بودند و از هم جدا نبودند.
عین همین مطلب در خطبه اول نهج‏البلاغه از امیرمؤمنان علیه السلام به اضافه مطالب جالبتر از مطالب گذشته درباره ابتداى جهان خلقت و منظومه شمسى نقل شده است.

2- کروى بودن زمین‏
 

«فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ» «3».«به پروردگار مشرق‏ها و مغرب‏ها سوگند که ما تواناییم».
در هر منطقه و محلى از زمین، طلوع خورشید در نقطه مخصوص همان منطقه است، اگر زمین مسطح بود بیش از یک محل طلوع و غروب براى خورشید نبود؛ اما کروى بودن زمین و گردش آن به دور خورشید، براى هر منطقه و سرزمینى، مشرق و مغرب مخصوص به خود ایجاد مى‏کند.

کشف کروى بودن زمین‏
 

«ماژلان» در سال 1519 با چند کشتى که «شارل پنجم» پادشاه اسپانیا در اختیارش قرار داده بود، از اسپانیا حرکت و در اقیانوس اطلس رو به مغرب، و از جنوب آمریکا از تنگه‏اى به نام «اوست» گذشت و از اقیانوس آرام به جزایر فیلیپین رسید. ماژلان در جنگ با بومیان جزایر مالزى کشته شد؛ ولى همراهان او به طرف مغرب حرکت کردند و پس از عبور از جنوب آفریقا خود را به اسپانیا رساندند و دوباره به همان نقطه‏اى که حرکت کرده بودند بازگشتند. این کار سبب شد تا از نظر علمى نیز کروى بودن زمین ثابت شود.
علاوه بر این با دوربین‏هاى نجومى مشاهده شده است که سیارهاى منظومه شمسى نیز همه کروى هستند. زمین نیز یکى از آن سیارات است که خالق آن در قرآن به کروى بودن آن با اشاره به مشارق و مغارب خبر داده است.

3- حرکت زمین‏
 

«الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً» «4».«همان کسى که زمین را براى شما بسترى گسترده قرار داد».
«أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً» «5».«آیا زمین را بستر آرامش قرار ندادیم؟»
انسان در مهد زمین، مانند طفلى است که او را در این گهواره قرار داده‏اند، و اگر گردش این گهواره نبود از نظر وضعى و انتقالى، برنامه زندگى جسمى انسان، و موجودات زنده از بین مى‏رفت، و دیگر محلى براى پذیرش و پرورش در آن باقى نمى‏ماند. آرى! انسان را در اینجا پرورش و براى محیط بعد آماده مى‏کنند.
در سوره «یس» پس از بیان شب و روز در زمین، که پدید آمدن آن را از نشانه‏هاى حکمتش مى‏داند، و مى‏دانید بدون گردش کره زمین، شب و روز پدید نمى‏آید، اشاره به گردش خورشید و حرکت انتقالى ماه نموده و سپس تمام کرات را در مدارى که دارند متحرک مى‏داند و آیات مربوطه را با جمله‏ «وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» ختم مى‏فرماید. (آیات 38 تا 40).

نظریه کپرنیک‏
 

اولین از دانشمندى که قائل به حرکت زمین شد «کپرنیک» بود. در همان زمانى که تمام ملل دنیا عقیده ثابتى نسبت به هیئت «بطلمیوس» داشتند وى این نظریه را داد. ولادت کپرنیک سال 1474 میلادى و وفاتش سال 1543 مى‏باشد.

دانشمندى دیگر
 

«کپلر» گردش زمین را ثابت کرد. تولد او سال 1571 در یکى از ایالات «ورتنبرگ» آلمان و وفاتش در سال 1630 میلادى در پنجاه و نه سالگى مى‏باشد.

نظریه گالیله‏
 

«گالیله» منجم مشهور ایتالیایى، اظهار داشت: زمین متحرک است و علاوه بر این که به دور خورشید مى‏گردد به دور خود نیز مى‏گردد، قبلًا قرآن متذکر این معنى بود، یکى گردش زمین به صورت مطلق که شامل گردش به دور خورشید است، و دیگر پدیدآمدن شب و روز که از گردش به دور خود به وجود مى‏آید.

4- جاذبه زمین‏
 

«اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» «6».«خداست که آسمان‏ها را بدون پایه‏هایى که آنها را ببینید، برافراشت».
«خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» «7».«آسمان‏ها را بدون ستون‏هایى که آنها را ببینند آفریده».
افراشته شدن کرات آسمانى، به وسیله ستون‏هاى نامرئى است؛ آن ستون نامرئى همان نیروى جاذبه‏اى است که به طور معجزه‏آسایى این بناى عظیم را استوار کرده است؛ زیرا ستون مرتبه‏اى است که بناى ساختمان به آن استوار است و اگر انحرافى در او رخ دهد ویران مى‏شود. یکى از اجزاى عالم پهناور آفرینش زمین است که مانند کرات دیگر در بساط همین قانون قرار دارد و اگر در محکومیت این قانون نمى‏زیست، عاقبت او معلوم نبود به کجا منتهى شود؛ اما با بودن این برنامه، مسیر اصلى خود را بدون کوچک‏ترین انحرافى مى‏پیماید و همین جاذبه است که موجودات زمینى را در زمین حفظ کرده و آنها را از انحراف نگهدارى مى‏کند.
«اسحاق نیوتن» ریاضى‏دان مشهور انگلیسى از مشاهده سیبى که از درخت به زمین افتاد به فکر فرو رفت که چرا ماه مانند سیب سقوط نمى‏کند، وى پس از آزمایش، موفق به درک و کشف «جاذبه» شد و فرمول آن را بیان کرد. قبلًا اشاره کردیم که: قرآن چون کتاب هدایت است از ذکر جزئیات خوددارى کرده و فقط به کلیات خلقت اشاره نموده است. (تولد نیوتن در سال 1642 در انگلستان و وفات او در سال 1727 بوده است).

5- قرآن و حیات در کرات دیگر
 

سوره الرّحمن آیه 29:«یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».«هر که در آسمان ها و زمین است از او درخواست [حاجت‏] مى‏کند».
سوره شورى آیه 29:«وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِیهِما مِنْ دابَّةٍ».«و از نشانه‏هاى [ربوبیت و قدرت‏] او آفرینش آسمان‏ها و زمین است».
سوره نمل آیه 87:«وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ».«و [یاد کن‏] روزى را که در صور مى‏دمند، پس هر که در آسمان‏ها و هر که در زمین است دچار هراس شود».

نظریه دانشمندان‏
 

دانشمندان امروز بر این عقیده‏اند که: ممکن است در کرات دیگر با شرایطى غیر از شرایط موجود در زمین، موجودات زنده باشند که درباره دو ستاره، این عقیده نزدیک به یقین است. گفتار آنان بر این است که ممکن است در کره «مریخ» نوعى حیات ساده نباتى موجود باشد؛ زیرا جو آن مختصرى اکسیژن دارد و حرارت آن زیاد نوسان ندارد.
اما ستاره «زحل»: هرگاه غیر از آفتاب، معدن حرارت دیگرى به کره زحل فیض نرساند، یقیناً غیر مسکونى است و اگر سکنه دارد مخلوقى است که برودت با آنها کار حرارت را مى‏کند. با پیشرفت علم هیئت خصوصاً فضانوردى ممکن است براى مدتى دیگر بشر بتواند در کرات دیگر پیاده شود و برنامه آنها را کاملًا ببیند، و سرانجام این احتمال امروز دانشمندان، مبدل به یقین واقعى خواهد شد.

6- اوضاع خورشید و ستارگان دیگر در قرآن‏
 

سوره تکویر آیه 2 و 3:«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ* وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ»«و هنگامى که ستارگان تیره و بى‏نور شوند* و هنگامى که کوه‏ها را به حرکت آرند و از جا برکنند».
سوره انفطار آیه 1 و 2:«إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ* وَ إِذَا الْکَواکِبُ انْتَثَرَتْ».«هنگامى که آسمان بشکافد* و هنگامى که ستارگان پراکنده شوند».
آسمان عبارت از محیطى است که ما هر شب و روز بالاى سر خود مشاهده مى‏کنیم، پس تمام محیط بالا با آنچه در اوست از منظومه، کهکشان و ستارگان را شامل مى‏شود، بعد از شکافته شدن تمام آن برنامه‏ها به هم خورده و فانى مى‏شوند.
دانشمندان امروز بر این عقیده‏اند که: مصرف تدریجى «هیدروژن» موجب افزایش حرارت مى‏شود؛ هیدروژن خورشید که به تدریج به «هلیوم» مبدل مى‏شود، قسمت مرکزى خورشید تیره‏تر مى‏گردد و در نتیجه انرژى، کمتر از آن صادر مى‏شود و باانقباضى که در قشر خارجى پیش مى‏آید و انرژى که در قسمت درونى تولید و ذخیره مى‏گردد، از ذخیره مرکزى آن پیوسته انرژى و حرارت بالا مى‏رود.
به این ترتیب این منبع قدرت، پیوسته در یک حالت توازن، نورحرارت مى‏دهد؛ ولى این وضع براى همیشه نخواهد بود؛ زیرا زمانى مى‏رسد که مایه هیدروژن آن، کاهش مى‏کند و منبع انرژى زیر اتمى آن تمام خواهد شد و به سرعت جرم آن منقبض و تششع و حرارت آن به هم پیچیده و تاریک مى‏شود. با تاریک شدن خورشید، وضع منظومه شمسى که ستارگان دیگراند، از نظم افتاده و همه فرو خواهند ریخت و اینچنین است حال هر خورشیدى که در کهکشان فضاهاى دیگر (غیر ازفضاى ما) موجود است.

تذکرى دوباره‏
 

همانگونه که گفتیم مقصود ما تطبیق قرآن با گفته دانشمندان امروز نیست؛ زیرا قرآن مجید داراى وضعى ثابت و مطالبى بس شگفت‏آور است، که باید گذشت زمان تفسیر و ترجمه نماید؛ بنابراین به همین مقدار که ما به اشارات کلى قرآن تصریح مى‏کنیم، حقیقت این کتاب مقدس براى اهل نظر بیشتر روشن مى‏شود.
چنانچه صورت‏ها و پدیده‏هاى زنده، همگى در معرض حوادثند، خورشید نیز چنین است، و هر روز در انتظار پیش آمد یک حادثه ناگهانى که موجب انفجار و سپس خاموشى آن شود مى‏باشد، این گونه انفجارهاى ناگهانى را در ستاره‏هاى درخشان دیگر، به وسیله دوربین‏هاى ستاره‏شناسان، اکنون بیشتر از زمان‏هاى گذشته مشاهده مى‏کنند.
آیات دیگرى نیز بر این نکته اشاره دارند که تمام منظومه‏ها، کرات و خورشید بیشتر از مدت معینى زندگى ندارند، آن آیات عبارتند از: سوره روم آیه 8 سوره زمر آیه 8، سوره احقاف آیه 2.

7- خلقت انسان در قرآن‏
 

سوره علق آیه 2:«خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ».« [همان که‏] انسان را از علق به وجود آورد».
سوره مؤمنون آیات 12، 13، و 14:«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ* ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ* ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً...».«و یقیناً ما انسان را از [عصاره و] چکیده‏اى از گِل آفریدیم* سپس آن را در نطفه‏اى در قرارگاهى استوار [چون رحم مادر] قرار دادیم.* آن گاه آن نطفه را علقه گرداندیم، پس آن علقه را به صورت پاره‏گوشتى درآوردیم».
سوره حج آیه 5:«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ».«اى مردم! اگر درباره برانگیخته شدن [پس از مرگ‏] در تردید هستید، پس‏ [به این واقعیت توجه کنید که‏] ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، سپس از علقه».

توضیح و تفسیر
 

خلقت انسان از گِل مى‏باشد، اما منظور از گل، معناى عرفى آن نیست؛ بلکه چکیده و عصاره‏اى از گل است که در آیه به جمله‏ «سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ» یاد شده است. پس از آنکه تحول لازم در ترکیب خاک صورت گرفت و به بیان آیه سلاله‏اى از آن فراهم شد، سلاله مزبور آمادگى مى‏یابد تابه قدرت حق دریافت حیات کند و به نطفه مبدل شود.
لغت «نطفه» خلاصه‏اى از کلیه صفات طبیعى موجودات، و ذکر آن جامعترین کلمه‏اى است که براى معرفى موجود زنده مى‏توان به کار برد.
جمله‏ «قَرارٍ مَکِینٍ»* بلیغ‏ترین تعریفى است که براى محل مناسب پرورش تخم و نطفه، در جمیع موجودات نطفه‏دار، اعم از تخم‏گذار و بچه‏زا، مى‏توان ذکر نمود. چنانکه کلمه نطفه به صورت «نکره» در آیه ذکر شده و شامل نطفه تمام جانداران مى‏باشد، براى حیوانات بچه‏زا «قرار مکین» رَحِمْ و براى تخم‏زا مناسب‏ترین محلى است که تخم را در آن قرار مى‏دهند.
اغلب مفسران «علق» را خون بسته دانسته‏اند و چنین مى‏گویند که:
پروردگار، انسان را از خون بسته خلق نمود، این تعبیر از نظر علمى مؤید و استوار نیست؛ زیرا هیچ حیوان و انسانى را سراغ نداریم که از خون آنهم از خون بسته به وجود آمده باشد «8».
معنى «علق» با توجه به ریشه لغوى و مشتقات آن، بستگى و پیوستگى به چیزى یا چیزهایى است که آیه ناظر به آن است. انسان ابتدا از گل آنهم از چکیده، سپس از نطفه، پس از آن از علق یعنى چیزى که از پیوستگى سه دوران گل و نطفه و علق است به وجود آمد، نه این که پیوسته به معناى خون بسته باشد.
پس از این ملاحظات، تعبیرى که براى کلمه علق مى‏توان کرد مجموعه‏اى از بستگى‏ها و ارتباطات است که با قرار گرفتن در رحم، به وجود مى‏آید و این معنى منافات با اصل موضوع که علق یعنى کرم کوچک ذره‏بینى است ندارد.
تشکیل این کرم کوچک بسته، به چند دوران گل، نطفه و علقه است.

نظریه دانشمندان‏
 

همه آن نطفه که در رحم ریخته مى‏شود انسان نمى‏گردد؛ بلکه از زنان تخمى در نهایت خُرْدى جدا مى‏شود و در رحم قرار مى‏گیرد که به چشم دیده نمى‏شود و در نطفه مرد موجودات بسیار کوچکى است که آنها نیز به چشم دیده نمى‏شوند؛ اما اگر با میکروسکوپ مشاهده شود، داراى سرى مدور و شبیه زالو و دنباله دارند، یکى از آنها با تخمى که از زن جدا شده متصل مى‏شوند و جنین از این دو تکوین پیدا مى‏کند.

8- آثار باد و طوفان در قرآن‏
 

سوره حجر آیه 22:«وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ»«و بادها را باردار کننده فرستادیم».

نظریه دانشمندان‏
 

از نظر دانشمندان راه تلقیح گیاهان بر چند قسم است: به وسیله آب رودخانه‏ها براى گیاهان کنار رود، به وسیله حشرات، وزیدن باد، و دست انسان. همین جاست که یکى دیگر از معجزات قرآن مبناى بر این که گیاهان نر و ماده هستند معلوم مى‏شود (سوره لقمان آیه 10).

9- فتح کرات دیگر در قرآن‏
 

سوره لقمان آیه 20:«أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ».«آیا ندانسته‏اند که خدا آنچه را در آسمان‏ها و آنچه را در زمین است، مسخّر و رام شما کرده».
سوره جاثیه آیه 13:«وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً».«و همه آنچه را در آسمان‏هاست و آنچه را در زمین است از سوى خود براى شما مسخّر و رام کرد».

نظریه دانشمندان‏
 

دانشمندان، قبلًا احتمال مى‏دادند که بشر بتواند به کرات آسمانى دست یابد ولى امروز این احتمال به یقین رسیده است، تا جایى که عملًا کشورهاى بزرگ سفینه‏هاى خود را در کره ماه پیاده کردند.
اروپاییان پس از آنکه تمام علوم فعلى را از منابع شرقى و بویژه از کشور ایران اخذ کرده و پس ازآن در عین حال که مانع پیشرفت علوم در مشرق زمین شدند، کم‏کم به ترقیات شگرفى نائل آمدند، درست در موقعى که فاصله بین علوم جدید و قدیم زیاد شد، مدرسه «دارالفنون» در ایران تأسیس و ناگهان دانشجویان ایرانى، علوم اروپایى را باز کرده و خواندند، دیدند اروپاییان تمام پیشرفت‏ها اکتشافات علمى را به خود نسبت داده‏اند و علوم ایران و مسلمین را جمعاً پوچ جلوه‏گر ساخته‏اند.
این مسئله که تمام علوم، ریشه و منشأش ما اروپاییان هستیم از آن موقع تاکنون ادامه دارد، به طورى که ملل جهان تماماً علوم را زاییده افکار دانشمندان اروپایى مى‏دانند.
اى کاش جوانان بى‏اطلاع ما بیدار مى‏شدند و افتخارات گذشته فرهنگ اسلامى را در مردم قبل مشاهده مى‏کردند، تا این گونه فریب دزدان فکر را نخورده و آن نسبت‏هاى بیهوده را به نام کشف براى اروپاییان ندانند. براى روشن شدن مطلب به بعضى از گفته‏هاى دانشمندان اسلامى، در علوم مختلفى که در آن استاد بودند ذیلًا اشاره مى‏کنیم:

قوانین انعکاس و انکسار نور
 

در کتاب «فیزیک» تألیف «بتانکور» ضمن بحث از نور مى‏نویسد: «دکارت» در سال 1630 قوانین انعکاس و انکسار نور را با فرض این که نور از اجسام ریز ساخته شده است بیان کرد، و این اجسام ریز را با گلوله‏هاى پرتاب شده مقایسه نمود. در سال 1690 «هویکنس» در کتابش، تئورى امواج نور را شرح داد که بتانکور مى‏گوید: مى‏توان او را واضع این تئورى دانست. باید گفت: آقاى بتانکور راوى اروپاییان نسبت به دانشمندان مسلمان ایرانى کم لطفى کرده‏اید؛ زیرا اساس تئورى‏هاى ذره‏اى و موجى، متعلق به قبل از آنهاست نه متعلق به اروپا.
آقاى دکارت و هویکنس و نیوتن عین گفته‏هاى دانشمندان اسلامى راگفته‏در کلمات آنها با دانشمندان مسلمان هیچ تفاوتى نیست. تفسیر دکارت نسبت به نور، انعکاس و انکسار آن عیناً گفته دانشمند عالى مقام اسلامى ایرانى خواجه نصیرالدین طوسى است که در سال 597 متولد شده است، خواجه در کتاب «تجریدالاسلام» مى‏فرماید: به عقیده دانشمندان (که خود او یکى از آنهاست) نور از اجسام ریزى تشکیل شده است که از منبع جدا شده و به محل دیگر که نور را مى‏پذیرد مى‏رسد «9».
فیزیک‏دانان اروپا، از زمان دکارت تاکنون، براى این که قوانین انعکاس نور را با فرض ذره‏اى تفسیر کنند مى‏گویند: همانگونه که توپ لاستیکى در موقع برخورد با دیوار منعکس مى‏شود، براى نور که مانند ذره تصور مى‏شود، کیفیت انعکاس به آسانى قابل تطبیق است.
این مطلب را «آلبرت انیشتن» در کتاب «سیر تکاملى علم فیزیک» نوشته و این بحث را به اروپاییان خصوصاً به دکارت نسبت داده است؛ اما با کمال معذرت از آقایان اروپاییان و غرب زدگان وحشت‏زده که تمام برنامه آفرینش را مى‏خواهند از دریچه اروپا ببینند، این مطلب را «کمال الدین ابوالحسن فارسى» در 700 سال قبل در کتاب «تنقیخ المناظر» بیان کرده است که مفاد عبارت او این است:
همانطور که اجسام طبیعى اگر از محل بلندى به زمین به جسم سختى برخورد کنند برمى‏گردند، یا اگر جسمى را به دیوار پرتاب کنیم برمى گردد؛ به همین ترتیب نور وقتى که به اجسام صیقلى بتابد منعکس مى‏شود. خلاصه دکارت یک‏ کلمه اضافه‏تر از مطلب دانشمندان اسلامى را نگفته است.

نظریه فرما
 

«فرما» یکى از ریاضى دانان اروپا است، وى در بیان علت انعکاس نور مى‏گوید: شعاع نور وقتى از محیطى، داخل محیط دیگر شود، خط سیر خود را طورى انتخاب مى‏کند که کمترین وقت را براى رسیدن به مقصد صرف نماید.
این جمله به «قانون فرما» معروف شده است؛ ولى این جمله در کتاب «تنقیخ المناظر» ابوالحسن فارسى در جلد دوم صفحه 131 چنین آمده است: هنگامى که نور با جسم شفاف غلیظترى مصادف شود، این غلظت مانع حرکت نور در جهت اولیه است، از این رو نور منعکس شده، در جهتى حرکت مى‏کند که نفوذش آسان باشد و چون راه سهل‏تر را انتخاب کرد، مسلماً زودتر به مقصد مى‏رسد «10».

نیوتن و انکسار نور
 

«نیوتن» در بیان علت انکسار نور مى‏گوید: شعاع نور وقتى از هوا داخل آب مى‏شود، مى‏توان حرکت آن را در حقیقت مرکب از دو حرکت دانست: یک حرکت عمود بر سطح آب و حرکت دیگر: در امتداد افقى و مماس با سطح آب شعاع انکسار که نتیجه این دو حرکت است.
بحث تجزیه و ترکیب حرکات یکى از مباحث مهم فیزیک و مکانیک را تشکیل مى‏دهد و اساس تئورى «ماکسول» که نور را دو عامل عمود بر هم مى‏داند، از فرض نیوتن سرچشمه گرفته است.
اینها از تراوشات فکرى دانشمندان اسلامى است و اصل مطلب در کتاب «کمال‏الدین فارسى» صفحه 141 است که: اگر نور به طور مایل از محیطى داخل محیط شفاف دیگرى شود، مى‏توان حرکت آن را مرکب از دو حرکت دانست:
حرکت اول: در جهت عمود نافذ و حرکت دوم: دیگر در جهتى که عمود بر عمود اول است، در مبدأ نفوذ یعنى در نقطه‏اى که نور داخل آب شده است؟
اکنون تصدیق مى‏کنید که نسبت به دانشمندان اسلامى خصوصاً دانشمندان ایرانى چقدر حق‏کشى شده است؟

دو نظر از دو کتاب‏
 

1- کتاب «تاریخ تمدن» مى‏نویسد: شکى نیست که مسلمین با تجربیات و عملیات خویش، علم جدید شیمى را پایه‏گذارى کرده و آنها بودند که بسیارى از ترکیبات شیمى را کشف کردند، و براساس کشفیات آنان، شیمى جدید استوار شد.
2- کتاب «تمدن اسلام و عرب» مى‏نویسد: این که در کتب شیمى مى‏نویسند «لاوازیه» ایجاد کننده این علم است، درست نیست؛ زیرا باید دانست هیچ علمى دفعتاً به وجود نیامد و نمى‏آید، اگر چنانچه لابراتورهاى هزار سال پیش مسلمین و اکتشافات آنها در این علم نبود، لاوازیه نمى‏توانست قدمى به جلو بردارد.

اکتشافات شیمى‏
 

اکتشافات مسلمین در شیمى عبارت است از: الکل، اسیدنیتریک، اسیدسولفوریک، اسیدنیترو، جوهر نشادر، کلوریدسولفوریک، نمک نشادرپتاس، نیترات دارژان، نیترات پتاس، زرنیخ، قلیا و بوریک.
بى‏خبران بى‏خرد بدانند که جمله فریبنده «دین مخالف علم و برنامه زندگى است» مربوط به دین کلیسا، یهود و ادیان دیگرى که یا مانند دین یهود و کلیسا تحریف شده، یا منشأ آن از طرف حق نبوده است، مى‏باشد و دامن اسلام از این جمله آلوده پاک است و بدانند که اسلام پایه‏گذار اصلى تمدن حقیقى است.

پي‌نوشت‌ها:
 

(1)- انبیاء (21): 30.
(2)- فصلت (41): 11. (3)- معارج (70): 40. (4)- طه (20): 53.
(5)- نبأ (78): 6.
(6)- رعد (13): 2.
(7)- لقمان (31): 10.
(8)- ناگفته نماند که: اگر مفسرانى چون علامه طباطبائى در تفسیر خلقت انسان، از «علق» به خون بسته شده تعبیر کرده‏اند؛ منظورشان خلقت اولیّه نیست؛ بلکه منظور این است که خلقت انسان ابتدا از منى و نطفه که برگرفته از اسپرم زوج و تخمک زوجه مى‏باشد آغاز شده و سپس تبدیل به علقه مى‏شود. پس منظور آیات این نیست که انسان از همان آغاز با «علقه» خلق شده؛ بلکه منظور این است که پس از آنکه نطفه تبدیل به علقه شد، علقه تبدیل به مضغه و سپس به موجود زنده‏اى به نام بشر تبدیل مى‏شود. به عبارت دیگر «علقه» یکى از حالات و مراحل خلقت است نه ریشه آن به عنوان مثال اگر کسى در پاسخ این سؤال که: خشت از چه چیزى درست شده است؟ بگوید: از گِلْ نمى‏توان ایراد گرفت که خشت از خاک و آب درست شده است. چرا که گِل مرحله‏اى است از مراحل وجودى آن.
(9)- «زعم بعض الحکماء ان الضوء اجسام صغار تنفصل من المضى و تنیل باالمستضى».
(10)- «فاالضوء اذا صادف جسماً مشفاً اغلظ فانه لفظة یمانعه من النفوذ فى جهة حرکة فیمیل الى جهة هى اسهل نفوذاً».
 

منبع:کتاب بربال اندیشه ،حضرت آیت الله حسین انصاریان
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط