پيامبر من کيست؟!
مقدمه
مباحثي که در اين فصل بررسي مي شوند عبارت اند از: 1.روش اثبات نبوت؛ 2. روش معرفي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)؛ 3. روش مأنوس کردن متربي با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)؛ 4. نهي از معاشرت با منکران و مدعيان نبوت.
1. روش هاي اثبات نبوت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)
1 -1. مفروض گرفتن نبوت
1-2. اقامه ي دليل
امام صادق (عليه السلام) در جواب زنديقي که از ايشان پرسيد: چگونه انبيا و رسولان را اثبات مي کني، فرمود: زماني که ثابت کرديم که ما را آفريننده و صانعي است، برتر از ما و همه مخلوقات و آن صانع، حکيم و متعالي است و مخلوقات نه مي توانند او را ببينند و نه لمس کنند، تا با يکديگر بدون واسطه روبه رو شوند و محاجه (1) کنند، ثابت مي شود که او در ميان مخلوقات خود سفيراني دارد که خواسته هاي او را براي مخلوقات و بندگانش بيان مي کنند. (2)
1-3. رفع شبهات
امام موسي کاظم (عليه السلام) به واسطه پدرانش از امام حسين (عليه السلام) نقل مي کند که يهودي اي از يهوديان و علماي شام که تورات و انجيل و زبور و کتب انبيا (عليهم السلام) را مطالعه کرده و دلائل آنان را مي شناخت به جلسه اي آمد که در آن اصحاب رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از جمله اميرمؤمنان علي (عليه السلام) و ابن عباس و ابومعبد جهني حضور داشتند و گفت: اي امت محمد، همه ي درجات نبوت و همه ي فضيلت هاي رسالت را به پيامبر خود اختصاص داده ايد. آيا کسي از ميان شما مي تواند به پرسش من پاسخ گويد؟ همه ي حاضران درماندند. علي بن ابي طالب (عليه السلام) فرمود: آري، خداوند متعال به هيچ پيامبري درجه اي نداد و به هيچ فرستاده فضيلتي عطا نکرد مگر اينکه آنها را در محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) جمع کرد و بر درجات و فضائل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) چندين برابر افزود.
يهودي گفت: تو پاسخ مرا مي دهي؟ فرمود: آري،... [و حضرت فضائل و درجات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را براي او بيان کرد و بحث ادامه پيدا کرد تا جايي که] يهودي گفت: شهادت مي دهم که معبودي جز الله نيست و شهادت مي دهم که محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) فرستاده خداست و شهادت مي دهم که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) همه فضائل و درجات ديگر پيامبران داراست و افزون بر آن، چندين برابر فضائل آنان، فضائلي دارد که آنان ندارند. (3)
2. روش هاي معرفي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)
2-1. تبيين ضرورت و هدف نبوت
خداوند سبحان از ميان فرزندان آدم، پيامبراني برگزيده و از آنان پيمان گرفت که هر چه را که به آنها وحي مي شود، به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگاه دارند. هنگامي که بيشتر مردم پيماني را که با خدا بسته بودند، شکسته و حق پرستش او ادا نکرده بودند و براي او شريکاني قرار داده بودند و شيطان ها آنان را از شناخت خداوند منحرف کرده و پيوند پرستش خداوندي آنان را بريده بودند، خداوند پيامبرانش را در ميان آنان برانگيخت و پيامبران را از پي يکديگر فرستاد تا مردم به عهد و پيمان فطري خود عمل کنند و نعمت فراموش شده او را به يادشان آوردند و بر آنان با ابلاغ پيام خدا احتجاج کنند و خردهاشان را که در پرده غفلت مستور گشته، برانگيزند و آيات و نشانه هاي قدرت را به آنان بنمايند. (4)
همچنين از ابوبصير چنين نقل شده است که
مردي از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: چرا خدا پيامبران و فرستاده هايي به سوي مردم گسيل داشت؟ امام (عليه السلام) در جواب فرمود: بدان سبب که بعد از ارسال رسل، مردم بر خدا حجتي نداشته باشند و نگويند براي ما اميد دهنده و هشدار دهنده اي نيامد؛ و بدان سبب که آنان حجت خدا بر مردم باشند. آيا نشنيده اي که خدا به نقل از نگاهبانان دوزخ، در مقام احتجاج با دوزخيان مي گويد: آيا شما را هشدار دهنده اي نيامد...؟ (5)
2-2. توصيف سيره پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بخشنده ترين، پر جرئت ترين، راستگوترين، وفا کننده ترين مردم به عهد و پيمان، نرم خوترين، و خوش مشرب ترين مردمان بود؛ کسي که براي اولين بار او را مي ديد، هيبت او در دلش مي نشست و کسي که با او نشست و برخاست مي کرد، محبت او در دلش جا مي گرفت. (6)
2-3. تبيين آثار و برکات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)
خداوند محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را برانگيخت در حالي که مردم، گمراهاني سرگشته بودند و صواب از خطا ناشناخته، راه فتنه مي پيمودند؛ هوا و هوس آنان را به سوي خود خوانده و از راهشان بيرون برده بود و کبر و نخوت از طريق صوابشان منحرف ساخته بود؛ از شدت ناداني، سبک سر و خوار شده و در عين سرگشتگي و تزلزل در کارها، به بلاي ناداني گرفتار آمده بودند. رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) نصيحت و نيک خواهي را به حد اعلي رسانيد و به راهشان آورد و به حکمت و موعظه نيکو به راه خدا فراخواند. (7)
آن حضرت در اين خطبه آثار و برکات معنوي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را بر شمرده است و در جايي ديگر، در مقام بيان برکات مادي ايشان مي فرمايد:
خداوند محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را برانگيخت تا بيم دهنده جهانيان باشد و امين وحي او. و شما اي مردم عرب [در آن هنگام] بدترين دين را داشتيد و در بدترين سکونتگاه ها به سر مي برديد؛ در سنگلاخ هاي خشن و ناهموار مي زيستند و با مارهاي زهرآلود همخانه بوديد؛ آبي تيره و ناگوار مي نوشيديد و طعامي سخت و خشن مي خورديد و خون يکديگر مي ريختيد و از خويشان خود مي بريديد. (8)
انسان فطرتاً، حق جو و حق گرا است. اما شناخت حق از باطل هميشه آسان نيست؛ گاه حق و باطل چنان در هم مي آميزند و به هم مشتبه مي شوند که شناخت حق از باطل دشوار مي شود. در اين موارد، براي شناخت حق از باطل چاره اي جز شناخت نشانه هاي حق و باطل نيست.
از سوي ديگر، خيکي از نشانه هاي حق «سودمندي» و يکي از نشانه هاي باطل «بيهودگي و بي فايدگي» است. خداوند در مقام تمييز حق از باطل، آنها را به آب جاري در رودخانه ها و کف بالاي آب، و نيز طلا يا ديگر فلزات گداخته در کوره بالاي آنها تشبيه مي کند و مي فرمايد:
فأما الزبد فيذهب جفآء ما ينفع الناس فيمکث في الأرض (رعد، 17)؛ اما کف ها به بيرون پرتاب مي شوند [و از ميان مي روند] ولي آنچه به مردم سود مي رساند در زمين مي ماند.
بنابراين تبيين خدمات و آثار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، در واقع تبيين نشانه هاي حقانيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است و به همين سبب، ايمان به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را در متربي پرورش مي دهد.
3. روش هاي مأنوس کردن متربي با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)
3-1. درود بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)
يک روز به نيابت از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) طواف کردم؟ امام [با شنيدن نام پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)] سه بار فرمود: درود خدا بر رسول خدا. (9)
سيره مسلمانان نيز از همان زمان بر اين بوده است که هنگام ذکر نام پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بر ايشان و اهل بيت (عليهم السلام) ايشان درود بفرستند. شهيد ثاني در کتاب منيه المريد بر اين مطلب تأکيد بسيار مي کند و مي گويد:
هرگاه اسم پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را نوشتي، بعد از آن «الصلاه و السلام عليه و علي آله» را بنويس و به زبان نيز بگو (طباطبايي، 1377، ص 119).
3-2. زيارت مرقد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)
امام حسن (عليه السلام) از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پرسيد: پاداش آنکه شما را زيارت کند چيست؟ پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: پسرم! هر که مرا يا پدرت يا برادرت يا تو را، در حال حيات يا ممات زيارت کند، بر من است که در قيامت او را زيارت کنم و از گناهانش نجاتش دهم. (10)
3-3. بزرگداشت روزهاي متعلق به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)
شيعيان از قديم اين روز (تولد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)) را بزرگ شمرده و حق آن را شناخته و حرمت آن را رعايت کرده و آن را روزه گرفته اند... در اين روز صدقه دادن و اهتمام به زيارت مشاهده مشرفه ائمه (عليهم السلام) و اقدام به اعمال خير و خوشحال کردن مؤمنان مستحب است. (11)
درود فرستادن بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و زيارت مرقد آن حضرت و نيز بزرگداشت روزهاي متعلق به وي نوعي انس و الفت و رابطه ميان متربي و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به وجود مي آورد و اين انس و الفت شناخت و ايمان به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را در متربي تثبيت و تقويت مي کند.
4. نهي از معاشرت با منکران و مدعيان نبوت
امام صادق (عليه السلام) فرمود: خداوند ابا الخطاب و کساني را که با او کشته شدند و کساني از آنان را که باقي ماندند لعنت کند و کساني را که محبت آنان در قلبشان راه يافته است لعنت کند. (12)
علت لعن و نفرين اباالخطاب که پيشتر از اصحاب امام صادق (عليه السلام) بود آن بود که وي ادعاي نبوت مي کرد و خود را پيامبر مي دانست. سيد نعمت الله جزائري مي گويد: ابوالخطاب اسدي خود را به امام صادق (عليه السلام) منتسب مي کرد. هنگامي که امام (عليه السلام) دانست وي در حق ايشان غلو مي کند، از او تبري جست. ابوالخطاب پس از اين ادعا کرد که امامان (عليهم السلام) پيامبرند و خود او نيز پيامبر است (جزائري، [بي تا]، ج 2، ص 310).
پي نوشت ها :
1. محاجه در زبان عربي به معناي بحث و گفتگويي است که در آن طرفين براي اثبات مدعاي خود دليل اقامه مي کنند. بنابراين، محاجه نوع خاصي از گفتگوست.
2. ... أبي عبدالله قال للزنديق الذي سأله من أين أثبت الأنبياء و الرسل؟ قال: إنا لما أثبتنا أن لنا خالقاً صانعاً عنا و عن جميع ما خلق، و کان ذلک الصانع حکيماً متعالياً، لم يجز أن يشاهده خلقه، و لا يلامسوه فيباشرهم و يباشروه و يحاجهم و يحاجوه، ثبت أن له سفراء في خلقه يعبرون عنه إلي خلقه و عباده، يدلونهم علي مصالحهم و منافعهم و ما به بقاؤهم و في ترکه فناؤهم، فثبت الآمرون و الناهون عن الحکيم العليم في خلقه و المعبرون عنه - جل و عز- و هم الأنبياء... (کليني، 1365، ج 1، ص 168).
3. روي عن موسي بن جعفر (عليه السلام) عن أبيه، عن آبائه، عن الحسين بن علي (عليه السلام) أن يهوديا من يهود الشام و أحبارهم کان قد قرأ التوراه و الانجيل و الزبور و صحف الانبياء (عليهم السلام) و عرف دلائلهم جاء إلي مجلس فيه أصحاب رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و فيهم علي بن أبي طالب (عليه السلام) و ابن عباس و أبو معبد الجهني. فقال: يا امه محمد، ما ترکتم لنبي درجه و لا لمرسل فضيله إلا نحلتموها نبيکم، فهل تجيبوني عما أسألکم عنه؟ فکاع القوم عنه. فقال علي بن أبي طالب (عليه السلام): نعم ما أعطي الله عزوجل نبياً درجه و لا مرسلاً فضيله إلا و قد جمعها لمحمد (صلي الله عليه و آله و سلم) و زاد محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) علي الانبياء أضعافا مضاعفه. فقال له اليهودي: فعل أنت مجيبني؟ قال له: نعم، سأذکر لک اليوم من فضائل رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) ما يقر الله به أعين المؤمنين، و يکون فيه أزاله لشک الشاکين في فضائله... قال له اليهودي: فإني أشهد أن لا إله إلا الله، و أشهد أن محمداً (صلي الله عليه و آله و سلم) رسول الله و أشهد أنه ما أعطي الله نبياً درجه و لا مرسلاً فضيله إلا و قد جمعها لمحمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، و زاد محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) علي الانبياء صلوات الله عليهم أضعاف درجه (مجلسي، 1404، ج 10، ص 28).
4. و اصطفي سبحانه من ولده أنبياء أخذ علي الوحي ميثاقهم و علي تبليغ الرساله أمانتهم. لما بدل أکثر خلقه عهدالله أليهم، فجهلوا حقه و اتخذوا الأتداد معه و اجتالتهم الشياطين عن معرفته و اقتطعتهم عن عبادته، فبعث فيهم رسله و واتر اليهم أنبياءه ليستأدوهم ميثاق فطرته و يذکروهم منسي نعمته و يحتجوا عليهم بالتبليغ و يثيروا لهم دفائن العقول و يروهم آيات المقدره (نهج البلاغه، بي تا. ب، ص 43).
5. عن أبي بصير عن أبي عبدالله (عليه السلام) أنه سأله رجل فقال: لأي شيء بعث الله الأنبياء و الرسل الي الناس؟ فقال: لئلا يکون للناس علي الله حجه من بعد الرسل، و لئلا يقولوا ما جاءنا من بشير و لا نذير، و لتکون حجه الله عليهم؛ ألا تسمع الله - عزوجل - يقول، حکايه عن خزنه جهنم و احتجاجهم علي أهل النار بالأنبياء و الرسل: «ألم يأتکم نذير...» (محمدي ري شهري، 1362 - 1363، ج 9، ص 331).
6. کان أجود الناس کفا و أجره الناس صدراً و أصدق الناس لهجه و أوفاهم ذمه و ألينهم عريکه و أکرمهم عشره؛ و من رآه بديهه هابه و من خالطه أحبه (مجلسي، 1404، ج 16، ص 231).
7. بعثه و الناس ضلال في حيره و حاطبون في فتنه؛ قد استهوتهم الأهواء و استزلتهم الکبرياء و استخفتهم الجاهليه الجهلاء؛ حياري في زلزال من الأمر و بلاء من الجهل. فبالغ (صلي الله عليه و آله و سلم) في النصيحه و مضي علي الطريق و دعا إلي الحکمه و الموعظه الحسنه (نهج البلاغه، [بي تا]. ب، ص 140).
8. إن الله بعث محمداً (صلي الله عليه و آله و سلم) نذيرا للعالمين و أميناً علي التنزيل؛ و أنتم معشر العرب، علي شر دين و في شر دار؛ منيخون بين حجاره خشن و حيات صم؛ تشربون الکدر و تأکلون الجشب و تسفکون دماءکم و تقطعون أرحامکم (نهج البلاغه، [بي تا]. ب، ص 68].
9. عن موسي بن القاسم قال: قلت لأبي جعفر الثاني:... طفت يوماً عن رسول الله. فقال ثلاث مرات: صلي الله علي رسول الله... (کليني، 1365، ج 4، ص 314).
10. قال الحسن بن علي (عليه السلام) لرسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): يا أبتاه ما جزاء من زارک؟ فقال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) يا بني من زارني حيا أو ميتاً أو زار أباک أو زار أخاک أو زارک، کان حقا علي أن أزوره يوم القيامه، فأخلصه ذنوبه (محمدي ري شهري، 1362 - 1363، ج 4، ص 303).
11. و لم تزل الشيعه علي قديم الأوقات تعظمه و تعرف حقه و ترعي حرمته و تتطوع بصيامه... و يستحب فيه الصدقه و الإمام بمشاهد الأئمه و التطوع... بالخيرات و إدخال السرور علي أهل الإيمان (مجلسي، 1404، ج 95، ص 359).
12. عن يحيي الحلبي عن أبيه عمران قال: سمعت أباعبدالله (عليه السلام) يقول: لعن الله أباالخطاب و لعن الله من قتل معه و لعن الله من بقي منهم و لعن الله من دخل قلبه رحمه لهم (مجلسي، 1404، ج 25، ص 279).