نمازآموزي به کودکان

نماز يکي از ارکان اسلام است و بر آن بسيار تأکيد شده، تا جايي که ستون دين و رأي اسلام به شمار آمده است (محمدي ري شهري، 1362 - 1363، ج 5، ص 369). و به همين سبب، در سيره معصومان (عليهم السلام) به آموزش آن...
جمعه، 1 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نمازآموزي به کودکان

نمازآموزي به کودکان
نمازآموزي به کودکان


 






 

مقدمه
 

نماز يکي از ارکان اسلام است و بر آن بسيار تأکيد شده، تا جايي که ستون دين و رأي اسلام به شمار آمده است (محمدي ري شهري، 1362 - 1363، ج 5، ص 369). و به همين سبب، در سيره معصومان (عليهم السلام) به آموزش آن اهتمام زيادي شده است. در اين مبحث آموزش نماز را در سيره تربيتي معصومان (عليهم السلام) بررسي مي کنيم.
مطالب اين مبحث در ذيل اين عنوان ها ارائه مي شود: 1. سن شروع آموزش نماز؛ 2. اصول آموزش نماز؛ 3. روش هاي آموزش نماز.

1. سن شروع آموزش نماز
 

نماز عملي عبادي است که هم با شناخت و آگاهي و هم با احساسات و رفتار انسان سر و کار دارد و بايد زماني به آموزش آن اقدام کرد که متربي به مرحله اي از رشد رسيده است که مي فهمد نماز عبادت خدا و پرستش اوست و با ديگر اعمال تفاوت دارد.
محمد بن مسلم مي گويد: از امام باقر يا صادق (عليه السلام) پرسيدم: کودک چه زماني نماز بخواند؟ فرمود: زماني که نماز را بفهمد. گفتم: چه زماني نماز را مي فهمد و نماز بر او واجب (1) مي شود؟ فرمود: در شش سالگي. (2)
چنان که از ظاهر اين روايات بر مي آيد، کودکان هنگامي به نماز خواندن مأمور مي شود که نماز را درک کند و اين زماني است که وي به سن شش سالگي رسيده باشد.
به علاوه، در روايات ديگر سن هفت سالگي و پنج سالگي نيز سن شروع نماز خواندن کودک مطرح شده است.
امام صادق (عليه السلام) به يکي از ياران خود فرمود: ما فرزندانمان را از پنج سالگي به نماز امر مي کنيم، شما فرزندانتان را از هفت سالگي به نماز امر کنيد. (3)
بنابراين، بر پايه ي اين روايات، مي توان گفت هنگامي بايد به آموزش نماز به کودکان پرداخت که به مرحله اي از رشد رسيده باشند که بدانند نماز چيست؛ و کودکان در سنين پنج تا هفت سالگي (براساس تفاوت هاي فردي) به اين توانايي مي رسند و به همين جهت، در سيره ي معصومان (عليهم السلام) پنج تا هفت سالگي، سن شروع آموزش نماز تعيين شده است.

2. اصول آموزش نماز
 

نماز پايه و ستون دين اسلام است و آموزش آن نيز در سيره ي معصومان (عليهم السلام) بر پايه ها و اصولي استوار است که در اينجا به بيان آنها مي پردازيم:

سهل گيري
 

انسان موجودي است با استعدادها، توانايي ها و قابليت هاي شگرف. ولي اين قابليت ها و توانايي ها در ابتداي تولد انسان هنوز به فعليت نرسيده اند و شکوفا شدن آنها تدريجي و نيازمند فراهم آمدن زمينه هاي مناسب و تلاش و کوشش است. خود اين تلاش ها و کوشش ها نيز در صورتي به نتيجه ي مطلوب مي رسد و نهال انسان را به مرحله ي ثمردهي مي رساند که متناسب با توانايي ها و استعدادهاي وي باشد.
تربيت عبادي و آموزش نماز به کودکان و نونهالان نيز فعاليت و کوششي است به منظور به فعليت رساندن فطرت الهي خداپرستي که خداوند حکيم و دانا با دست خلاق خود در وجود انسان به وديعه گذاشته است. اين فعاليت در صورتي استعداد خداپرستي فطري در انسان را شکوفا مي کند که متناسب با توانايي ها و استعدادهاي انسان باشد. اگر خواسته هاي مربي از متربي نوخاسته بيش از توان او باشد، او را زمين گير کرده و قامت کوچکش را در زير بار سنگين خواسته هاي بيش از اندازه ي خود خم مي کند و مجال قد راست کردن و سربرافراشتن به وي نمي دهد و در مقابل، اگر خواسته هاي مربي بسيار اندک و ناچيز باشد، رشد وي را در فضاي خواسته هاي اندک خود محدود مي کند و او را از سر برافراشتن و دست يافتن به اوج رشد و کمال باز مي دارد. از اين رو، معصومان (عليهم السلام) در آموزش نماز به کودکان، توانايي و ظرفيت آنها را در نظر مي گرفتند و در آموزش نماز بر آنان سخت نمي گرفتند و آنان را از رعايت بسياري از اعمال و آداب نماز معاف مي کردند؛ هر چند پاي بندي به همان اعمال و آداب را از بزرگسالان مي خواستند. بر پايه ي شمار فراواني از روايات، ائمه (عليهم السلام) به کودکان دستور مي دادند نماز ظهر و عصر و نيز نماز مغرب و عشا را با هم بخوانند؛ در حالي که بزرگسالان اين چهار نماز را در چهار وقت جداگانه مي خواندند. فضيل بن يسار مي گويد:
علي بن حسين (عليه السلام) به کودکان دستور مي داد، نماز مغرب و عشا را با هم بخوانند و مي فرمود: اين بهتر از آن است که بخوابند و نماز عشاي آنان قضا شود. (4)
همچنين روايت شده است:
امام زين العابدين (عليه السلام) کودکاني را که نزد او بودند وا مي داشت تا نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا را در يک وقت بخوانند. وقتي به او اعتراض شد فرمود: اين کار براي آنان سبک تر است و بهتر به انجام آن مي شتابند و موجب مي شود نماز را ضايع نکنند و نخوابند [تا نماز آنان قضا شود] و به کار ديگري مشغول نشوند. (5)

جلوگيري از افراط
 

اسلام دين اعتدال بوده و در تمام موارد، از افراط و تفريط به دور است. اميرمؤمنان علي (عليه السلام) افراط و تفريط را نشانه جهالت مي داند و مي فرمايد: «لاتري الجاهل إما مفرطاً أو مفرطاً (نهج البلاغه، [بي تا]. ب، ص 479)؛ نادان يا افراط و زياده روي مي کند يا تفريط و کوتاهي». انسان افراط کار مانند راننده اي عصباني و عجول است که وسيله ي نقليه اش بر اثر فشار زياد معيوب مي شود و خود وي نيز به مقصد نمي رسد و چه بسا در ميانه ي راه به واسطه ي سرعت زياد از جاده ي راست منحرف شده، خود و وسيله اش را نابود کند.
در باب عبادات نيز اسلام همين قاعده را رعايت کرده و پيروان خود را از افراط برحذر داشته است. چرا که افراط در عبادت به ويژه اگر افراط کار در ابتداي مسير عبادت باشد، موجب دلزدگي و رويگرداني از عبادت مي شود. پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در سفارشي به اميرمؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد:
يا علي،... عبادت پروردگارت را بر خودت ناخوشايند مکن؛ که افراط کار نه پشتي [سالم براي مرکبش] باقي مي گذارد و نه راهي مي پيمايد. (6)
امام صادق (عليه السلام) نيز فرمود:
در جواني بسيار عبادت مي کردم. پدرم (عليه السلام) به من فرمود: پسرم، کمتر از اينکه مي بينم عبادت کن که خداوند عزوجل هرگاه بنده اي را دوست بدارد، به عمل اندک او هم راضي مي شود. (7)
آنچه گفتيم مربوط به نمازهاي مستحب بود که فُرادا خوانده مي شوند و معصومان (عليهم السلام) از افراط در آنها نهي مي کردند. در نمازهاي جماعت نيز افراط ممکن است و آن در صورتي است که امام جماعت نماز را بسيار طولاني کند، به گونه اي که کسي جرئت شرکت در جماعت را به خود ندهد يا شرکت در آن براي مردم سخت و مشکل شود و در نتيجه مردم از شرکت در جماعت بيزار شده و عطايش را به لقايش ببخشند.
از قضا سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نشان مي دهد که اين مسئله در زمان ايشان رخ داده و همين مايه ي رنجش و ناراحتي ايشان شده بود:
مردي به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض کرد: اي رسول خدا، فلاني از بس نماز را طول مي دهد، به سختي نماز را مي خوانم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با حالتي بسيار عصباني که تا آن روز بي سابقه بود، در موعظه خود فرمود: اي مردم، شما ديگر مردمان را [از نماز] بيزار مي کنيد! هر کس با مردم نماز مي خواند؛ نماز را مختصر برگزار کند که در ميان آنان مريض، ناتوان و کسي هست که به دنبال کاري است. (8)
بر پايه ي اين سيره، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سخت از اين عمل ناراحت شد و آن را ممنوع کرد. خود حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز نمازهاي جماعت را به اختصار و متناسب با حال ضعيف ترين نمازگزاران برگزار مي کرد و از طولاني کردن نماز جماعت پرهيز داشت. سماعه از امام (عليه السلام) روايت مي کند:
فإن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) کان إذا صلي بالناس خف بهم؛ پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) هرگاه با مردم نماز مي خواند، مختصر مي خواند (شيخ طوسي، 1365، ج 2، ص 77).
البته، بايد توجه داشت که مختصر برگزار کردن نماز جماعت و طول ندادن آن به معناي رعايت نکردن واجبات و شرايط نماز نيست، بلکه بدين معناست که امام جماعت نبايد مستحباتي مانند خواندن سوره هاي طولاني يا طولاني کردن رکوع و سجود را انجام دهد. از اين رو، اميرمؤمنان علي (عليه السلام) در عهد نامه اش به مالک اشتر مي فرمايد:
هرگاه براي نماز خواندن با مردم برخاستي، نه مردم را از نماز بيزار کن و نه نماز را ضايع کن؛ چرا که در ميان مردم افراد مريض و کساني هستند که کاري دارند. هنگامي که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مرا به يمن مي فرستاد از او پرسيدم: چگونه با مردم نماز بخوانم؟ فرمود: مانند ضعيف ترين مردم نماز بخوان و با آنان مهربان باش. (9)

مراقبت والدين
 

نماز تکليفي است که هر مسلمان در شبانه روز موظف است پنج بار آن را انجام دهد و افزون بر اين، هم مشتمل بر ذکر و قرائت است و هم مشتمل بر اعمال و افعال؛ به همين سبب، آموختن نماز و تثبيت پاي بندي عملي به آن، فرآيندي دشوار و تدريجي و زمان بر است و نمي توان انتظار داشت که کودک يک روزه يا يک ماهه با نماز آشنا و به آن پاي بند شود. بديهي است متربي در طول مدت آموزش بايد تحت مراقبت باشد.
چه کسي مي تواند آموزش نماز و مراقبت بر نماز کودکان را به عهده بگيرد و اين مسئوليت را به بهترين وجه به مقصد برساند؟ روشن است که معصومان (عليهم السلام) خود فرصت و توان اين کار را نداشتند و به همين سبب، والدين را عهده دار اين امر عظيم کرده اند که در مقايسه با ديگران نسبت به فرزندان خود هم دلسوزترند و هم امکانات و فرصت بيشتري در اختيار دارند. اميرمؤمنان علي (عليه السلام) در توصيف سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با آنکه بشارت رفتن به بهشت را از خداوند دريافت کرده بود، خود را براي نماز به رنج مي افکند. چون خداي سبحان به او فرموده بود: «خانواده ات را به نماز فرمان مي داد و خود نيز در راه اقامه ي آن بردباري مي کرد. (10)
براساس برخي روايات، هنگامي که آيه ي 132 سوره ي طاها «و أمر أهلک بالصلوه و اصطبر عليها» نازل شد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مدت نُه ماه هنگام اوقات نماز، بر در منزل حضرت فاطمه (عليهاالسلام) و علي (عليه السلام) مي آمد و آنان را به نماز فرا مي خواند. (11)
البته، اين مسئله اختصاص به اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نداشت و به همين سبب، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به ديگران نيز دستور مي داد تا خانواده ي خود را به نماز امر کنند و مراقب نماز آنان باشند. مالک بن حويرث مي گويد:
ما که چند جوان همسال بوديم نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رفتيم و بيست شب نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مانديم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مهربان و نرمخو بود. هنگامي که دانست ما ميل به خانواده مان داريم. از خانواده مان پرسيد و ما جواب داديم. آنگاه فرمود: به سوي خانواده خود برگرديد و در خانواده هايتان نماز را برپا داريد و به آنان بياموزيد و آنان را [به نماز] امر کنيد. (12)
ائمه (عليهم السلام) نيز به پيروي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مراقب فرزندان خود بودند تا فريضه ي نماز را بياموزند و ادا کنند و شيعيان را نيز به اين کار سفارش مي کردند. روايات زيادي از آنان در اين باب به دست ما رسيده که برخي از آنها را پيش از اين در بحث سن آموزش نماز نقل کرديم.

پي نوشت ها :
 

1. در اينجا توجه به اين مطلب ضروري است که مراد از وجوب در اين روايت وجوب فقهي نيست؛ زيرا به اجماع همه ي فقها در اين سن کودک به بلوغ شرعي نمي رسد و نماز خواندن نيز بر او واجب نيست. وجوب فقهي بدين معناست که مکلف بايد عمل واجب را انجام دهد و اگر از آن سرپيچي کند مستحق عقوبت مي شود.
2. عن محمد بن مسلم عن أحدهما (عليهماالسلام) في الصبي متي يصلي؟ قال: «إذا عقل الصلاه». قلت: متي يعقل الصلاه و تجب عليه؟ قال: «لست سنين» (عاملي، 1409 ق، ج 4، ص 18).
3. الحلبي، عن أبي عبدالله عن أبيه (عليه السلام) قال: إنا نأمر صبياننا بالصلاه إذا کانوا بني خمس سنين؛ فمروا صبيانکم بالصلاه إذا کانوا بني سبع سنين (عاملي، 1409 ق، ج 4، ص 19).
4. عن الفضيل بن يسار قال: کان علي بن الحسين (عليه السلام) يأمر الصبيان يجمعون بين المغرب و العشاء و يقول: هو خير من أن يناموا عنها (کليني، 1365، ج 3، ص 409).
5. عن علي بن الحسين (عليه السلام) أنه کان يأخذ من عنده من الصبيان بأن يصلوا الظهر و العصر في وقت واحد، و المغرب و العشاء في وقت واحد. فقيل له في ذلک، فقال: هو أخف عليهم، و اجدر أن يسارعوا أليها؛ و لا يضيعوها و لا يناموا عنها و لا يشتغلوا (نوري، 1408 ق، ج 15، ص 160).
6. عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): يا علي... و لا تبغض إلي نفسک عباده ربک فإن المنبت يعني المفرط لا ظهراً أبقي و لا أرضا قطع (کليني، 1365، ج 2، ص 87).
7. عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: اجتهدت في العباده و أنا شاب فقال لي أبي (عليه السلام): يا بني، دون ما أراک تصنع فإن الله عزوجل إذا أحب عبداً رضي عنه باليسير (کليني، 1365، ج 2، ص 87).
8. قال رجل: يا رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) لا أکاد أدرک صلاه مما يطول بنا فلان؛ فما رأيت النبي(صلي الله عليه و آله و سلم) في موعظه أشد غضباً من يومئذ؛ فقال: يا أيها الناس، إنکم منفرون، فمن صلي بالناس فليخفف؛ فإن فيهم المريض و الضعيف و ذا الحاجه (بخاري، 1401، ج 1، ص 31).
9. و إذا قمت في صلاتک للناس فلا تکونن منفراً و لا مضيعاً فإن في الناس من به العله و له الحاجه و قد سألت رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) - حين وجهني إلي اليمن -: کيف أصلي بهم فقال: صل بهم کصلاه أضعفهم و کن بالمؤمنين رحيماً (نهج البلاغه، [بي تا]، ص 439).
10. و کان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) نصباً بالصلاه بعد التبشير له بالجنه لقول الله سبحانه «و أمر أهلک بالصلوه و أصطبر عليها» فکان يأمر بها أهله و يصبر عليها نفسه (نهج البلاغه، [بي تا]، ص 316).
11. و أما الثاني عشر قول الله عزوجل «و أمر أهلک بالصلاه و اصطبر عليها» فخصنا الله بهذه الخصوصيه أن أمرنا مع الأمه بإقامه الصلاه ثم خصنا من دون الأمه فکان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) يجيء إلي باب علي و فاطمه بعد نزول هذه الآيه تسعه أشهر کل يوم عند حضور کل صلاه خمس مرات فيقول الصلاه رحمکم الله (شيخ صدوق، 1414ق، ص 533)
12. مالک بن الحويرث قال: آتينا (صلي الله عليه و آله و سلم) و نحن شبيه متقاربون، فأقمنا عنده عشرين ليله، و کان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) رفيقا. فلما ظن أنا قد اشتهبنا أهلنا أو قد اشتقنا سألنا عمن ترکنا بعدنا، فأخبرناه. قال: ارجعوا إلي أهليکم فأقيموا فيهم و علموهم و مروهم و ذکر أشياء أحفظها أو لا أحفظها، و صلوا کما رأيتموني اُصلي. فإذا حضرت الصلاه فليؤذن لکم أحدکم و ليؤمکم أکبرکم حدثنا (بخاري، 1401، ج 8، ص 132).
 

منبع: کتاب سيره تربيتي پيامبر و اهل بيت (ع)



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط