ديباچه عشق و عاشقي
نويسنده: محمدتقي خرسندي
پيامك هاي عاشورايي؛ ابزار جديد رسانه اي
با شروع محرم، هر كس سعي مي كند تا هر آنچه در توان دارد را در مسير نشر معارف امام حسين(ع) به كار گيرد. يكي با برگزاري هيأت و مجلس عزا، ديگري با مشاركت در برنامه و خرجي دادن. يكي از ابزارهايي كه در سال هاي اخير مورد توجه جدي عزاداران حسيني قرار گرفته، رسانه اي است به نام «پيامك».
«امام صادق(ع) فرموده كسي كه شب عاشورا در كنار مرقد امام حسين(ع) سحر كند، روز قيامت در حالي به پيشگاه خدا خواهد شتافت كه به خونش آغشته باشد؛ مثل كسي كه در ميدان كربلا و در كنار امام حسين(ع) كشته شده باشد.»
«طرح ختم 72 ميليون صلوات نثار روح شهداي دشت كربلا، سهم شما 5 صلوات و ارسال به 5 عاشق حسيني، لطفاً قطع كننده زنجير نباشيد.»
«عاشورا يادآور تمام مردانگي هاست.»
ترجيع بند پيامك هاي اين ايام هم، يك «التماس دعا» در پايان است، يا شكل شاعرانه ترش:
«ما را به دعا كاش فراموش نسازند
آنان كه سيه پوش و عزادار حسين(ع)اند»
«عشق يعني آتش افروخته
عشق يعني خيمه هاي سوخته
عشق يعني حاجي بيت الحرام
دل بريدن ها و حج ناتمام
عشق يعني غربت نور دوعين
عشق يعني گريه بر قبر حسين(ع)
عشق را گويم فقط در يك كلام
يا اباالفضل(ع) و حسين(ع) و والسلام»
اما از مهمترين ويژگي هاي پيامك، كوتاهي آن است و براي همين، هم تلاش مي كنند تا عميق ترين معاني را در كوتاه ترين جملات بيان كنند:
«چه كوتاه است فاصله ظهر غدير تا ظهر عاشورا؛ روز بالا رفتن دست علي(ع) تا روز بالا رفتن سر حسين(ع)»
و يا طبق طبع شاعرانه ايرانيان:
«بلند مرتبه شاهي ز صدر زين افتاد
تمام عرش خدا، واي بر زمين افتاد»
حتي گاهي ارسال يك بند بسيار كوتاه، در زمان خاص خود، موجي از احساس را همراه خواهد داشت. مثل اين جمله كه در شب عاشورا رد و بدل مي شود:
«مكن اي صبح طلوع...»
بعضي جمله ها هم بسيار ساده است؛ و در عين حال بسيار تكان دهنده:
«علامه اميني شب عاشورا مدام براي امام زمان(عج) صدقه كنار مي گذاشتند و مي گفتند امشب قلب حضرت در فشار است.»
«هر دم به گوش مي رسد آواي زنگ قافله
اين قافله تا كربلا، ديگر ندارد فاصله»
و با آغاز محرم، اين شور اوج مي گيرد:
«باز محرم شد و دل ها شكست
از غم زينب دل زهرا شكست
باز محرم شد و لب تشنه شد
از عطش خاك كمرها شكست
آب در اين تشنگي از خود گذشت
دجله به خون شد، دل صحرا شكست
قاسم و ليلا همه در خون شدند
اين چه غمي بود كه دنيا شكست»
و اين احاديث نيز به كمك مي آيند:
«امام صادق(ع) فرمود هنگامي كه هلال ماه محرم ديده مي شود، ملائكه پيراهن امام حسين(ع) را باز مي كنند، در حالي كه آن پيراهن از ضربت شمشيرها پاره پاره و به خون آغشته و رنگين است. پس ما و شيعيانمان آن را با چشم بصيرت، نه با چشم سر مي بينم و اشك هايمان سرازير مي شود.»
حديث پيرهن كهنه تو پابرجاست»
عاشورا با امام حسين(ع) معنا پيدا مي كند، پس بديهي است كه محور عمده پيامك هاي عاشورايي هم حضرتش خواهد شد:
«فرمانده عشاق دل آگاه، حسين(ع) است
بيراهه مرو؛ ساده ترين راه حسين(ع) است
از مردم گمراه جهان راه مجوييد
نزديك ترين راه به الاه، حسن(ع) است»
كافي است چند پيامك در محرم دريافت كنيد تا خلاصه اي از قيام امام حسين(ع) برايتان بازگو شود. از ترك كردن حج:
«حاجيان جمعند دور هم همه
پس كجا رفته حسين(ع) فاطمه(س)
حاجيان رفتند يكسر در منا
پس چرا او رفته سوي كربلا
او به جاي موي سر، سر مي دهد
قاسم و عباس و اكبر مي دهد
سعي حج او، صفا با خنجر است
مروه اش قبر علي اصغر است»
تا حصر در كربلا:
«دشمنش هم آب مي بندد به روي اهل بيت
داوري بين با چه قومي بي حيا دارد حسين(ع)
دشمنانش بي امان و دوستانش بي وفا
با كدامين سر كند؟ مشكل دو تا دارد حسين(ع)»
از جانبازي و شهادت:
«نازم آن آموزگاري را كه در يك نصف روز
دانش آموزان عالم را همه دانا كند
ابتدا قانون آزادي نويسد بر زمين
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا كند»
تا عزاداري عالم بر او:
«داني كه چرا مهر جبين خاك حسين(ع) است؟
چون قبل دل پيكر صد چاك حسين(ع) است
داني كه چرا چوب شود قسمت آتش؟
بي حرمتي اش بر لب و دندان حسين(ع) است
داني كه چرا آب فرات است گل آلود؟
شرمنده ز لعل لب عطشان حسين(ع) است
داني كه چرا كعبه حق گشته سيه پوش؟
يعني كه خدا هم عزادار حسين(ع) است»
و تا روز محشر:
«قيامت بي حسين(ع) غوغا ندارد
شفاعت بي حسين(ع) معنا ندارد
حسيني باش تا محشر نگويند
چرا پرونده ات امضا ندارد»
كوه شرمنده
«كربلا لبريز عطر ياس شد
نوبت جانبازي عباس شد»
همين يك بيت، اشك خيلي ها را جاري مي كند، بدون خواندن هيچ روضه اي. چه رسد به اين كه اين جمله به ظاهر كودكانه را هم ضميمه اش كني:
«مي دانم «بابا» دو بخش است؛ بخشي در كربلا و بخشي در نوك ني. اما فقط بابا مي داند «عمو» چند بخش است.»
ادب، وفا، بصيرت، شجاعت و در يك كلام، ايمان را مي توان يك جا در كربلا جمع ديد، آن هم در قامت عباس.
براي همين هم داغ او، از جانگدازترين آلام عاشوراست:
«خدايا! شرح غم خواندن چه سخت است
ز داغ لاله پژمردن چه سخت است
نمي داني كه با دست بريده
ز پشت اسب افتادن چه سخت است
اگر تيري درون چشم باشد
نمي داني زمين خوردن چه سخت است
نمي داني كه با چشمان خونين
جمال فاطمه(س) ديدن چه سخت است
كنار علقمه با مشك خالي
ببين شرمنده گرديدن چه سخت است»
هر چند حضرت عباس(ع) خود را شرمنده اهل حرم ديد و راه كج كرد و برنگشت، اما همه تاريخ را مبهوت عظمت خود كرد:
«لبريز عطش ز نهر بيرون زد و رفت
دريا بكشد منت رودي؟ هيهات»
و اين دريا آماج تيرها شد:
«هدر نرفت ز پرتاب چله ها تيري
امير علقمه از بس كه قد و بالا داشت»
و بالاخره بر روي زمين افتاد:
«كم نمي آورد اين يكه سوار بي دست
كوه اگر روي زمين هم كه بيفتد، كوه است»
پس بيجا نيست ديدن چنين تمثيلي:
«دامن علقمه و باغ گل ياس يكي است
قمر هاشميان بين همه ناس يكي است
سير كردم عدد ابجد و ديدم به حساب
نام زيباي اباصالح و عباس يكي است»
تازه مثل باران
«امروز باران باريد.
امروز آب در خيمه ها جيره بندي شد.»
اين پيامك را شايد بتوان فقط در هفتم محرم 1432 هجري قمري براي ديگران فرستاد؛ آن هم فقط در ايران. چون روزي است كه پس از مدت ها بي آبي، كشور رنگ باران به خود ديد؛ باراني بسيار تلخ. بخشي از زيبايي پيامك هاي عاشورايي در همين به روز بودن آنهاست:
«با روضه حسين(ع) نفس تازه مي كنيم
وقتي هواي شهر نفس گير مي شود»
حسين(ع)، تشنه لبيك بود
«منتظران مهدي(عج)! الحذر. حسين(ع) را منتظرانش كشتند.»
اين پيامك، امسال خيلي ها را در جايشان خشك كرد؛ تن خيلي ها را لرزاند. فقتنه سال گذشته باعث شد كه رويكرد بسياري از پيامك هاي امسال، بصيرت باشد و ولايت مداري:
«كربال يعني كه ياد رهبري
از حسين(ع) عصر خود فرمانبري
بيعت ما دوستان عين ولاست
اين زهرا(س) و علي(ع)، روح خداست
عده اي از همرهان جاهل شدند
در حمايت از علي كاهل شدند
مكر داخل، كفر خارج را ببين
رونق كار خوارج را ببين
همچو مهدي(عج) ما ولي داريم و بس
شيعيان! سيدعلي داريم و بس»
شهيد آويني مي گويد: «ماندن در صف اصحاب عاشورايي امام حق، تنها با يقين مطلق ممكن است. اي دل!
تو را نيز از اين سنت لايتغير خلقت گريزي نيست.»
همين جمله را در پيامكم هاي امسال هم مي شد ديد:
«با حسين(ع) از يا حسين(ع) يك نقطه كم دارد ولي
با حسين(ع) بودن كجا و يا حسين(ع) گفتن كجا»
و اينچنين بود كه بسياري از مردم با اين اشعار، بيعت خود با ولايت را اعلام مي كردند:
«نام من سرباز كوي عتر است
دوره آموزشي ام عترت است
دوره آموزشي ام هيأت است
پادگانم چادري شد وصله دار
سردرش عكس علي(ع) با ذوالفقار
ارتش حيدر محل خدمتم
بهر جانبازي پي هر فرصتم
نقش سر دوشي من يا فاطمه(س) است
قمقمه ام پر ز آب علقمه است
رنگ پيراهن نه رنگ خاكي است
زينب آن را دوخته، پس مشكي است
اسم رمز حمله ام؛ ياس عالي(ع)
افسر مافوقم عباس علي(ع)
گرچه شد فرمانده ام غايب، ولي
دلخوشم بر نايبش سيدعلي»
«يادتان باشد لباس مشكي ام را تا كنيد
گوشه اي از قبر من اين جامه را هم جا كنيد
كاش من در شام تاسوعا بميرم تا شما
خرجي ام را نذر خرج شهر عاشورا كنيد»
منبع: آيه شماره دي ماه 89
ديباچه عشق و عاشقي
با شروع محرم، هر كس سعي مي كند تا هر آنچه در توان دارد را در مسير نشر معارف امام حسين(ع) به كار گيرد. يكي با برگزاري هيأت و مجلس عزا، ديگري با مشاركت در برنامه و خرجي دادن. يكي از ابزارهايي كه در سال هاي اخير مورد توجه جدي عزاداران حسيني قرار گرفته، رسانه اي است به نام «پيامك».
ابزاري براي همه
«امام صادق(ع) فرموده كسي كه شب عاشورا در كنار مرقد امام حسين(ع) سحر كند، روز قيامت در حالي به پيشگاه خدا خواهد شتافت كه به خونش آغشته باشد؛ مثل كسي كه در ميدان كربلا و در كنار امام حسين(ع) كشته شده باشد.»
«طرح ختم 72 ميليون صلوات نثار روح شهداي دشت كربلا، سهم شما 5 صلوات و ارسال به 5 عاشق حسيني، لطفاً قطع كننده زنجير نباشيد.»
«عاشورا يادآور تمام مردانگي هاست.»
ترجيع بند پيامك هاي اين ايام هم، يك «التماس دعا» در پايان است، يا شكل شاعرانه ترش:
«ما را به دعا كاش فراموش نسازند
آنان كه سيه پوش و عزادار حسين(ع)اند»
هنر در خدمت عاشورا
«عشق يعني آتش افروخته
عشق يعني خيمه هاي سوخته
عشق يعني حاجي بيت الحرام
دل بريدن ها و حج ناتمام
عشق يعني غربت نور دوعين
عشق يعني گريه بر قبر حسين(ع)
عشق را گويم فقط در يك كلام
يا اباالفضل(ع) و حسين(ع) و والسلام»
اما از مهمترين ويژگي هاي پيامك، كوتاهي آن است و براي همين، هم تلاش مي كنند تا عميق ترين معاني را در كوتاه ترين جملات بيان كنند:
«چه كوتاه است فاصله ظهر غدير تا ظهر عاشورا؛ روز بالا رفتن دست علي(ع) تا روز بالا رفتن سر حسين(ع)»
و يا طبق طبع شاعرانه ايرانيان:
«بلند مرتبه شاهي ز صدر زين افتاد
تمام عرش خدا، واي بر زمين افتاد»
حتي گاهي ارسال يك بند بسيار كوتاه، در زمان خاص خود، موجي از احساس را همراه خواهد داشت. مثل اين جمله كه در شب عاشورا رد و بدل مي شود:
«مكن اي صبح طلوع...»
بعضي جمله ها هم بسيار ساده است؛ و در عين حال بسيار تكان دهنده:
«علامه اميني شب عاشورا مدام براي امام زمان(عج) صدقه كنار مي گذاشتند و مي گفتند امشب قلب حضرت در فشار است.»
كل يوم عاشورا
«هر دم به گوش مي رسد آواي زنگ قافله
اين قافله تا كربلا، ديگر ندارد فاصله»
و با آغاز محرم، اين شور اوج مي گيرد:
«باز محرم شد و دل ها شكست
از غم زينب دل زهرا شكست
باز محرم شد و لب تشنه شد
از عطش خاك كمرها شكست
آب در اين تشنگي از خود گذشت
دجله به خون شد، دل صحرا شكست
قاسم و ليلا همه در خون شدند
اين چه غمي بود كه دنيا شكست»
و اين احاديث نيز به كمك مي آيند:
«امام صادق(ع) فرمود هنگامي كه هلال ماه محرم ديده مي شود، ملائكه پيراهن امام حسين(ع) را باز مي كنند، در حالي كه آن پيراهن از ضربت شمشيرها پاره پاره و به خون آغشته و رنگين است. پس ما و شيعيانمان آن را با چشم بصيرت، نه با چشم سر مي بينم و اشك هايمان سرازير مي شود.»
حديث پيرهن كهنه
حديث پيرهن كهنه تو پابرجاست»
عاشورا با امام حسين(ع) معنا پيدا مي كند، پس بديهي است كه محور عمده پيامك هاي عاشورايي هم حضرتش خواهد شد:
«فرمانده عشاق دل آگاه، حسين(ع) است
بيراهه مرو؛ ساده ترين راه حسين(ع) است
از مردم گمراه جهان راه مجوييد
نزديك ترين راه به الاه، حسن(ع) است»
كافي است چند پيامك در محرم دريافت كنيد تا خلاصه اي از قيام امام حسين(ع) برايتان بازگو شود. از ترك كردن حج:
«حاجيان جمعند دور هم همه
پس كجا رفته حسين(ع) فاطمه(س)
حاجيان رفتند يكسر در منا
پس چرا او رفته سوي كربلا
او به جاي موي سر، سر مي دهد
قاسم و عباس و اكبر مي دهد
سعي حج او، صفا با خنجر است
مروه اش قبر علي اصغر است»
تا حصر در كربلا:
«دشمنش هم آب مي بندد به روي اهل بيت
داوري بين با چه قومي بي حيا دارد حسين(ع)
دشمنانش بي امان و دوستانش بي وفا
با كدامين سر كند؟ مشكل دو تا دارد حسين(ع)»
از جانبازي و شهادت:
«نازم آن آموزگاري را كه در يك نصف روز
دانش آموزان عالم را همه دانا كند
ابتدا قانون آزادي نويسد بر زمين
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا كند»
تا عزاداري عالم بر او:
«داني كه چرا مهر جبين خاك حسين(ع) است؟
چون قبل دل پيكر صد چاك حسين(ع) است
داني كه چرا چوب شود قسمت آتش؟
بي حرمتي اش بر لب و دندان حسين(ع) است
داني كه چرا آب فرات است گل آلود؟
شرمنده ز لعل لب عطشان حسين(ع) است
داني كه چرا كعبه حق گشته سيه پوش؟
يعني كه خدا هم عزادار حسين(ع) است»
و تا روز محشر:
«قيامت بي حسين(ع) غوغا ندارد
شفاعت بي حسين(ع) معنا ندارد
حسيني باش تا محشر نگويند
چرا پرونده ات امضا ندارد»
كوه شرمنده
«كربلا لبريز عطر ياس شد
نوبت جانبازي عباس شد»
همين يك بيت، اشك خيلي ها را جاري مي كند، بدون خواندن هيچ روضه اي. چه رسد به اين كه اين جمله به ظاهر كودكانه را هم ضميمه اش كني:
«مي دانم «بابا» دو بخش است؛ بخشي در كربلا و بخشي در نوك ني. اما فقط بابا مي داند «عمو» چند بخش است.»
ادب، وفا، بصيرت، شجاعت و در يك كلام، ايمان را مي توان يك جا در كربلا جمع ديد، آن هم در قامت عباس.
براي همين هم داغ او، از جانگدازترين آلام عاشوراست:
«خدايا! شرح غم خواندن چه سخت است
ز داغ لاله پژمردن چه سخت است
نمي داني كه با دست بريده
ز پشت اسب افتادن چه سخت است
اگر تيري درون چشم باشد
نمي داني زمين خوردن چه سخت است
نمي داني كه با چشمان خونين
جمال فاطمه(س) ديدن چه سخت است
كنار علقمه با مشك خالي
ببين شرمنده گرديدن چه سخت است»
هر چند حضرت عباس(ع) خود را شرمنده اهل حرم ديد و راه كج كرد و برنگشت، اما همه تاريخ را مبهوت عظمت خود كرد:
«لبريز عطش ز نهر بيرون زد و رفت
دريا بكشد منت رودي؟ هيهات»
و اين دريا آماج تيرها شد:
«هدر نرفت ز پرتاب چله ها تيري
امير علقمه از بس كه قد و بالا داشت»
و بالاخره بر روي زمين افتاد:
«كم نمي آورد اين يكه سوار بي دست
كوه اگر روي زمين هم كه بيفتد، كوه است»
پس بيجا نيست ديدن چنين تمثيلي:
«دامن علقمه و باغ گل ياس يكي است
قمر هاشميان بين همه ناس يكي است
سير كردم عدد ابجد و ديدم به حساب
نام زيباي اباصالح و عباس يكي است»
تازه مثل باران
«امروز باران باريد.
امروز آب در خيمه ها جيره بندي شد.»
اين پيامك را شايد بتوان فقط در هفتم محرم 1432 هجري قمري براي ديگران فرستاد؛ آن هم فقط در ايران. چون روزي است كه پس از مدت ها بي آبي، كشور رنگ باران به خود ديد؛ باراني بسيار تلخ. بخشي از زيبايي پيامك هاي عاشورايي در همين به روز بودن آنهاست:
«با روضه حسين(ع) نفس تازه مي كنيم
وقتي هواي شهر نفس گير مي شود»
حسين(ع)، تشنه لبيك بود
«منتظران مهدي(عج)! الحذر. حسين(ع) را منتظرانش كشتند.»
اين پيامك، امسال خيلي ها را در جايشان خشك كرد؛ تن خيلي ها را لرزاند. فقتنه سال گذشته باعث شد كه رويكرد بسياري از پيامك هاي امسال، بصيرت باشد و ولايت مداري:
«كربال يعني كه ياد رهبري
از حسين(ع) عصر خود فرمانبري
بيعت ما دوستان عين ولاست
اين زهرا(س) و علي(ع)، روح خداست
عده اي از همرهان جاهل شدند
در حمايت از علي كاهل شدند
مكر داخل، كفر خارج را ببين
رونق كار خوارج را ببين
همچو مهدي(عج) ما ولي داريم و بس
شيعيان! سيدعلي داريم و بس»
شهيد آويني مي گويد: «ماندن در صف اصحاب عاشورايي امام حق، تنها با يقين مطلق ممكن است. اي دل!
تو را نيز از اين سنت لايتغير خلقت گريزي نيست.»
همين جمله را در پيامكم هاي امسال هم مي شد ديد:
«با حسين(ع) از يا حسين(ع) يك نقطه كم دارد ولي
با حسين(ع) بودن كجا و يا حسين(ع) گفتن كجا»
و اينچنين بود كه بسياري از مردم با اين اشعار، بيعت خود با ولايت را اعلام مي كردند:
«نام من سرباز كوي عتر است
دوره آموزشي ام عترت است
دوره آموزشي ام هيأت است
پادگانم چادري شد وصله دار
سردرش عكس علي(ع) با ذوالفقار
ارتش حيدر محل خدمتم
بهر جانبازي پي هر فرصتم
نقش سر دوشي من يا فاطمه(س) است
قمقمه ام پر ز آب علقمه است
رنگ پيراهن نه رنگ خاكي است
زينب آن را دوخته، پس مشكي است
اسم رمز حمله ام؛ ياس عالي(ع)
افسر مافوقم عباس علي(ع)
گرچه شد فرمانده ام غايب، ولي
دلخوشم بر نايبش سيدعلي»
آرزوي آخر
«يادتان باشد لباس مشكي ام را تا كنيد
گوشه اي از قبر من اين جامه را هم جا كنيد
كاش من در شام تاسوعا بميرم تا شما
خرجي ام را نذر خرج شهر عاشورا كنيد»
منبع: آيه شماره دي ماه 89